امروز دقیقا سه سال میگذرد از آن مصیبت عظیم جبران ناپذیر. روزی که ما یتیم شدیم. روزی که روح آن «جان فدا» به آسمان پر کشید. شهادتی که نه تنها موجب ضعف ایران و جبهه مقاومت نشد، بلکه تمام آزادیخواهان و جوانان سراسر دنیا را بیدار و وحدت میان مردم را بیشتر و بیشتر کرد. شهادت «حاج قاسم» خبر تلخ و ناگوار و داغ سنگینی بود که حتی حالا که سه سال از آن گذشته هم سرد نشده است. اما در این مصیبت خبر خوب و شیرینی هم میبینیم که مرحمی بر دلهایمان میشود. سردار سلیمانی مانند شیشه عطری بود که با شکستن آن رایحه خوشش در سراسر دنیا پیچید.
امروز دقیقا سه سال میگذرد از آن مصیبت عظیم و جبران ناپذیر. روزی که همه ما مردم ایران یتیم شدیم. روزی که روح آن «جان فدا» به آسمان پر کشید. شهادتی که نه تنها موجب ضعف ایران و جبهه مقاومت نشد، بلکه تمام آزادیخواهان و جوانان سراسر دنیا را بیدار و وحدت میان مردم را بیشتر و بیشتر کرد. شهادت «حاج قاسم» خبر تلخ و ناگوار و داغ سنگینی بود که حتی حالا که سه سال از آن گذشته هم اندکی از سنگینیاش کم نشده است. اما در این مصیبت خبر خوب و شیرینی هم میبینیم که مرحمی بر دلهایمان میشود؛ «سردار سلیمانی» مانند شیشه عطری بود که با شکستن آن رایحه خوشش در سراسر دنیا پیچید!
شاید وقتی «حاج قاسم» زنده بود، ما فقط یک «سردار سلیمانی» میشناختیم؛ اما وقتی شهید شد، آن انقلابی که در قلبها بهوجود آمد و راه جدید در دلها باز کرد و در شخصیت جوانها نفوذ کرد و تکثیر شد، یک «حاج قاسم» شد، میلیونها «حاج قاسم»! روح آن «جان فدا» حالا در ذره ذره وجودِ دنیا دمیده شده است.
مهمانی که هیچ وقت فراموش نمیشود!
باوجود متانت ایشان در پذیرفتن دعوت مردم،کسی فکرش را نمیکرد بیاید، ولی آمد. حسینیه نور محله «دارقاضی کن» تا آن روز چنان جمعیتی به خود ندیده بود. آن روز در نخستین یادواره شهدای محله «کن» اهالی این محله قدیمی، میزبان عزیزترین مهمانشان بودند. «حاج قاسم» به «کن» آمده بود. همین حضور هم باعث شد، سال ۱۳۹۶ یادواره شهدای محله کن متفاوتتر از هرسال برگزار شود.
برنامهای منسجم با مهمانان بزرگ کشوری و لشکری. برای همین در تقویم برنامههای مناسبتی این محله بهعنوان نخستین یادواره رسمی شهدای محله کن به یادگار ماند؛ خاطره آن روز با نام یک مهمان ویژه برای همیشه در خاطر مردم این محله جاودان شد. شهید «سردار قاسم سلیمانی» در کمال ناباوری اهالی به محله کن آمد و پابهپای مردم به سمت حسینیه نور رفت و در کنار مردم نشست و یاد و خاطره شهدا را زنده نگه داشت.
«حاج قاسم» آن روز برای اهالی «کن» یک دستنوشته به یادگار گذاشت. این دستنوشته در پایگاه بسیج به یادگار مانده است و متعلق به همه اهالی است. بعد از آن هر کتاب یا ادعیهای که در این پایگاه چاپ شد، عکس این دستنوشته ضمیمه آن شد. حضور حاج قاسم در محله کن برای اهالی یک افتخار بود. او مهمانی بود که محله کن با همه قدمت تاریخی خود تا به حال به خود ندیده بود. مهمانی که هیچ وقت فراموش نمیشود!
*آزادی به عدد عمر بابرکت شهید سلیمانی!
ماجرا از این قرار است که به مناسبت سومین سالگرد شهادت «سپهبد حاج قاسم سلیمانی»، در هر استان به عدد عمر بابرکت شهید سلیمانی، حداقل ۶۳ زندانی واجد شرایط از نعمت آزادی بهرهمند شدند و ارفاقات قانونی دیگری نیز شامل حال تعدادی از زندانیان شد.
براساس این گزارش حدود سه هزار نفر زندانی واجد شرایط با دستور رئیس قوه قضائیه آزاد شدند و ۱۶ محکوم به قصاص نیز با همت مسئولان قضائی و گذشت اولیای دم از قصاص رهایی یافتند. خدا را شکر. حتی نام ایشان هم رهایی بخش است!
*«سردار سلیمانی» هیچ وقت مغرور نشد!
«عمو قاسم» عنوان کتابی به قلم «محمدعلی جابری» است که خاطراتی از زندگی شهید «حاج قاسمسلیمانی» را روایت میکند. در یکی از داستان های این کتاب آمده است: «روزی سردار برای دیدن نوههای دو قلویش که تازه به دنیا آمده بودند به بیمارستان رفت. پرستاران از دیدن سردار خیلی خوشحال شدند، اما رویشان نمیشد جلو بروند. سردار خودش پیش پرستارها رفت و خیلی گرم با آنها سلام و احوالپرسی کرد. پرستارها که صمیمیت حاج قاسم را دیدند، خیلی زود یکییکی به سراغ ایشان رفتند.
بعد از سلام و احوالپرسی، دکترها و پرستارها دور سردار جمع شدند تا عکس یادگاری بگیرند. همه آماده بودند و با لبخند منتظر گرفتن عکس بودند. اما ناگهان سردار سرش را برگرداند و به نظافتچی که سالن را نظافت میکرد، اشارهکرد. سردار او را صدا کرد و گفت: «شما هم در عکس یادگاری ما باشید.» سردار سلیمانی هیچ وقت مغرور نشد. او قدرت، ثروت، سواد و زیبایی را نشانهی بهتر بودن آدمها نمیدانست و به همه احترام میگذاشت! » چقدر خوب است از حاج قاسم یاد بگیریم و او را الگوی زندگیمان قرار بدهیم.