الزامات پیروزی جمهوری اسلامی در راهبرد انتقام سخت

N00713419 B

قواعد روابط بین‌الملل متفاوت از روابط حقیقی میان انسان‌هاست و فروکاست تحلیل پدیده‌های بین‌المللی به سطح روابط انسانی خطایی آشکار است. «رئال‌پلیتیک» مقتضی درک تجربی و عینی از منافع کشورها در معمای قدرت است که بدون آن تحلیل‌ها فاقد وجاهت عقلانی و منطقی خواهد بود. رئال‌پلیتیک یعنی رهبران کشورها تلاش می‌کنند تا سیاست‌های خود را در فضای واقعی و مبتنی بر اقدامات حساب‌شده و هوشمند بگیرند؛ برای رهبران سیاسی، یک جهان قابل پیش‌بینی به سود همه خواهد بود، حتی دشمنی که اقدامات تو را پیش‌بینی کند، برای دشمنی کردن بهتر است نسبت به آنکه نمی‌تواند درک درستی از گام‌های طرف مقابل داشته باشد. ازاین‌رو اکثریت قریب به‌اتفاق تصمیمات سیاسی در جهان از سوی رهبران قابل پیش‌بینی است و همگی به قواعدی نوشته و نانوشته ملتزم هستند. رئال‌پلیتیک حتی در جنگ‌های کلاسیک بعضاً نابرابر نیز جریان داشته و نبرد منافع و قواعد (ولو بدون توجه به اخلاق) در جریان است. برخلاف این سبک سیاست‌ورزی که حتی بخشی از آن در رفتارهای سیاستمداران تازه‌کار سعودی نیز قابل‌رؤیت است، جهان و به‌خصوص «جمهوری اسلامی» با پدیده‌ای مواجه است، که روابط بین‌الملل را از دریچه رئال‌پلیتیک درک نمی‌کند. «ترامپ» به روشنی تصمیماتی خاص می‌گیرد که بیش از واقعیت‌ها مبتنی بر تفکر «شانس» یا «قمار» است. دونالد ترامپ برخلاف سایر رهبران سیاسی «شطرنج» بازی نمی‌کند، فکر نمی‌کند، محاسبه ندارد، متکی بر امکانات و هوش صرف عمل نمی‌کند؛ ترامپ به جای شطرنج، «تخته نرد» بازی می‌کند، ترکیبی معنا دار از عناصر «شانس و هوش» که برای فردی «قمار باز» جذاب‌تر و عقلانی‌تر از هر بازی دیگر است.

پیش‌دستی ترامپ در ترور ناجوانمردانه «سپهپد شهید قاسم سلیمانی» سبب شد تا او نوع بازی و معمای امنیتی با جمهوری اسلامی را تعیین کند. به نظر می‌رسد بازی ترامپ بر خلاف تاریخ ایالات متحده با ایران، این‌بار ترکیبی حساس از «شانس و هوش» یا همان بازی تخته باشد.

 جمهوری اسلامی و بحران ترور سردار شهید سلیمانی

بحران گشوده شده در برابر ایران، بر اساس تحلیل ترامپ دارای سه مؤلفه‌ «میزان تهدید بسیار بالا»، «زمان عکس‌العمل بسیار کم» و «غافلگیرکننده» است. در واقع ترور دو فرماندهی اصلی جبهه مقاومت (و به تعبیر شبکه‌های ضد انقلاب از شهید حاج قاسم سلیمانی به عنوان نفر دوم نظام) دارای میزان تهدید بسیار بالاست که در ظرف غافلگیری انجام شده و برای ایران قابل پیش‌بینی نبوده است و فرصت پاسخ و عکس‌العمل در برابر آن نیز در ظاهر مطابق «بازی آمریکایی» بسیار اندک است. این تعریف آمریکایی از معمای امنیتی پیش روست. ایران باید در نوع بازی، مکان و زمانی که آمریکا (دونالد ترامپ) تعیین کرده است وارد شود و احتمالاً سناریوهای مختلف از سوی آمریکایی‌ها برای هر اقدام ایران در نظر گرفته شده است. پس به راحتی می‌توان فارغ از غافلگیری ایران در شهادت حاج قاسم سلیمانی، اذعان کرد که ایران با ورود در بازی آمریکایی، لااقل در بخش برنامه‌ریزی از او عقب خواهند ماند.

مطلوب آمریکایی‌ها این است که فارغ از سطح پاسخ ایران، آن‌ها تعیین کننده‌ بازی یعنی ترور ارشدترین مقامات، مکان یعنی عراق که خلأ جدی قدرت دارد و زمان یعنی فرصت کوتاه چند روزه که اتفاقاً جمهوری اسلامی به دلیل اغتشاشات آبان ماه و اعتراضات عراقی‌ها در موضع قدرت سابق نیست. این تحلیل آمریکایی‌ها از معمای امنیتی یا قمار روی شهادت سردار سلیمانی است. افزون بر آنکه ترامپ در دو روز پیش از ترور سردار سلیمانی در آستانه فتح سفارتش توسط مردم معترض عراق بود که می‌توانست سرنوشت «جیمی کارتر» را برای او تکرار کند. ثانیاً استیضاح او در مقام یک رئیس‌جمهوری به نوعی تحقیر او بوده و صرف اتهام «سوء استفاده از قدرت» برای تضعیف موقعیت او در انتخابات آتی کفایت می‌کند. به همین دلیل دونالد ترامپ در اقدامی احمقانه، «بدترین گزینه» را برای تغییر شرایط به نفع خود انتخاب کرده و آمریکا را در یکی از پیچیده‌ترین شرایط تاریخ خودش قرار می‌دهد. ترامپ، خودش را درون یک «فضای نامعلوم» قرار داد که یا بسیار سرافراز از آن خارج خواهد شد و یا بسیار سرافکنده. این ابهام نه‌تنها به طرف دیگر درگیری یعنی جمهوری اسلامی سرریز کرده بلکه کل منطقه و حتی بازارهای مهم اقتصادی جهان را در یک «عدم قطعیت تامّ» قرار داده است. از این رو انتخاب گزینه‌ ترور سردار شهید سلیمانی به عنوان بزرگترین هدف ممکن آمریکا در جهان، به دلیل عمق نیاز ترامپ به پیروزی صورت گرفته است که در آن ترکیب عناصر شانس و هوش فعلاً خواسته‌ ترامپ را در فضای داخلی آمریکا برآورده نموده‌اند.

مدل سیاست ورزی جمهوری اسلامی در بحران ترور

آنچه گفته شد بخش کوچکی از واقعیت است و عکس‌العمل جمهوری اسلامی و نتایج و پدیده‌های مترتب بر آن سرنوشت این معمای پیچیده و همه گیر را روشن خواهد کرد. این که ایران چه عکس العملی خواهد داشت یا باید داشته باشد، سؤال اصلی ادامه‌ این یادداشت است.

برخلاف شیوه سیاست‌ورزی رهبران این روزهای آمریکا، جمهوری اسلامی قریب به چهل سال است که در کلیت سیاست خارجی خود سه اصل راهبردی «عزّت، حکمت و مصلحت» را به عنوان نتایج عقلانیت انقلابی به کار گرفته است. مواجهه رهبر انقلاب با مسئله‌ برجام نشان داد که نظام علاوه بر سه اصل پیش گفته از سلاحی راهبردی‌عملیاتی با عنوان «صبر استراتژیک» نیز بهره می‌برد. بر این ‌اساس نظام اسلامی با درایت رهبر معظم انقلاب در اولین گام تلاش می‌کند وارد بازی تولید شده توسط رئیس جمهور آمریکا نشود. بنابراین جمهوری اسلامی اولین عکس العملش آن است که «بحران مبتنی بر شانس» را به «حقِ مستمر انتقام سخت» تبدیل کرده و مدیریت مسئله را از دست برنامه ریزان آمریکایی خارج کند. صبر بر ترور سردار شهید اگرچه برای نظام بسیار تلخ است، اما می‌تواند عنصر «شانس» را از معما خارج کرده و برخلاف تصور و پیش‌بینی دشمن، ایران را تعیین‌کننده نوع، مکان و زمان پاسخ قرار دهد. یعنی باوجود اینکه میزان تهدید در بحران ترور فرمانده شهید سپاه قدس بسیار بالاست و نظام واقعاً در قبال آن غافلگیر شده است، اما فرصت پاسخگویی و زمان عکس‌العمل را جمهوری اسلامی تعیین کرده و اساساً نه در مکعب بحران آمریکایی‌ها به قمار ترامپ تن می‌دهد و انتقام و پاسخ را با تصور آمریکا متناظر می‌کند؛ بنابراین جمهوری اسلامی از انتقامی سخت، در طول و عرض جغرافیایی جبهه مقاومت سخن می‌گوید! یعنی میزان تهدید بسیار بالا، غافلگیر کننده و با حداقل زمان پاسخ برای دشمن.

سردار شهید قاسم سلیمانی برای جبهه‌ی مقاومت ازجمله مهمترین «نرم افزارها» و قوی‌ترین «سخت افزارها» بود، از این رو اگر ترور ناجوانمردانه او را طرح مکملی برای «برجام ۲» بنامیم، سخنی به گزاف نگفته‌ایم. یعنی شخصیت فرماندهی شهید، به تنهایی نماد سپر امنیتی برای جمهوری اسلامی و تمام پهنه‌ جبهه‌ی مقاومت بود. پس هرگز ترور یک مسئول نظامی آمریکایی و حتی شخص رئیس جمهور آمریکا نمی‌تواند معادله‌ی نبرد را به نتیجه‌ صفر برساند.

گزینه های جمهوری اسلامی برای پاسخ

بنابر آنچه آمد جمهوری اسلامی باید در اولین اقدام نتایج مبارک شهادت سردار شهید را استیفا نماید. اولین و مهمترین نتایج، افزایش همبستگی و دلبستگی ملّت‌های مقاومت و به‌خصوص ایران و عراق پس از تشییع جنازه شهدا در ایران و عراق است، که پی‌آمد آن مصوبه پارلمان عراق برای اخراج نظامیان آمریکایی از عراق است. نتیجه مهم دوم، تنظیف چهره‌ ایران و عراق از لوث اغتشاشات چند ماه گذشته است که در وحدت و یک دلی ملت‌های دو کشور در تشییع باشکوه فرمانده‌هان شهید مقاومت متبلور شد. بسیاری از تحلیل‌گران معتقدند تشییع شهید سلیمانی پس از تشییع امام خمینی (ره) مهم‌ترین و برجسته‌ترین اجتماع ایرانیان در طول چهل سال گذشته محسوب می‌شود. در وجه سوم، محبت مکنون شهید، خون همه آزادی‌خواهان در سراسر جهان را به حرارت واداشته و بی پروا از انتقام سخت از آمریکا سخن می‌گویند؛ این به‌معنای شکست پروژه‌های نرم و شناختی آمریکا در خصوص زوال انسجام و اعتقاد آحاد جبهه‌ مقاومت جهانی است.

اقدام دوم جمهوری اسلامی که می‌تواند خالی از هزینه‌های نظامی و البته به عنوان مقدمه‌ مقتدرانه‌ انتقام نظامی سخت باشد گزینه‌هایی چون خروج از برجام، NPT  و یا بستن محدود یا نامحدود تنگه هرمز به روی کشتی‌های آمریکایی و متحدان او باشد. چنین اقداماتی به سرعت بر شریان‌های اقتصادی جهان، یعنی خط انتقال نفت و بازار جهانی دبی اثر گذاشته و اولین شوک به آمریکا از سوی جمهوری اسلامی با هزینه‌های نسبتاً کم وارد می‌شود.

اقدام سوم جمهوری اسلامی باید حتماً در قالب یک پاسخ نظامی سخت و کوبنده باشد. در واقع آمریکا در کشوری که جمهوری اسلامی بیشترین نفوذ سیاسی را دارد، مرتکب یک عملیات نظامی بسیار پرهزینه شده است و قطعاً هیچ اقدام دیپلماتیک یا میان مدت و بلند مدت غیرنظامی نمی‌تواند پاسخ منطقی به چنین عملیاتی باشد. به بیان دیگر، مطلوب‌ترین سناریو برای رئیس جمهور آمریکا، عدم پاسخ نظامی از سوی ایران است که حتی می‌تواند عواقب خطرناکی چون تداوم اقدامات نظامی آمریکا در هر سطحی را به دنبال داشته باشد. شفاف باید بیان کرد که مقایسه ترور سردار شهید قاسم سلیمانی با هر گزینهی دیگری چون حمله نظامی به تأسیسات نفتی یا مراکز نظامی جمهوری اسلامی قیاسی باطل است و فرمانده شهید با هیچ بدیلی قابل ارزش گذاری نیست؛ از این رو عدم پاسخ نظامی در این موضوع این سیگنال راهبردی را به ذهن رهبران آمریکایی ارسال می‌کند که جمهوری اسلامی در هیچ موضوع دیگری نیز به جبران و انتقام دست نخواهد زد. معاندین انقلاب اسلامی، در ارزش‌گذاری سردار سلیمانی او را پس از رهبر معظم انقلاب، بالاترین شخصیت نظام و جبهه مقاومت دانسته‌اند و عدم انتقام نظامی سخت در قبال خون او یعنی امکان راهبردی ترور شخصیت‌های مهم جبهه‌ مقاومت مثل سید حسن نصرالله، عبدالملک حوثی و … بدون دریافت پاسخ درخور و با کمترین هزینه ممکن؛ علاوه‌برآنکه عدم پاسخ نظامی، از سوی آمریکایی‌ها به منزله‌ ترس جمهوری اسلامی تلقی شده و سطح امنیتی در ایران را به شدت کاهش می‌دهد، زیرا ایرانی که در قبال ترور فرمانده جبهه مقاومت دست به اقدام تلافی جویانه نمی‌زند، در قبال تهاجم به زیرساخت‌های اقتصادی خود به مراتب حساسیت کمتری خواهد داشت و این یعنی تهدید مداوم امنیتی. بنابراین نمی‌توان از لزوم پاسخ تاکتیکی به بهانه‌ انجام یک پاسخ راهبردی در میان مدت چشم پوشی نمود.

اقدام چهارمی که جمهوری اسلامی باید در انجام آن لحظه‌ای تردید نکند، نتیجه‌ای ضمنی است که می‌تواند ذیل تاکتیک‌های نظامی یا سیاسی و… حاصل شود. جمهوری اسلامی باید خواست جریانی که ترور فرمانده شهید را وسیله‌ای برای باقی ماندن در قدرت پس از انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا می‌داند، به یأس مبدل نماید. از این رو طراحی سلسله عملیات‌های پاسخ نظامی و سیاسی باید معطوف به شکست دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا باشد؛ زیرا در غیر این‌ صورت جمهوری اسلامی پس از انتخابات آمریکا با رئیس‌جمهوری مواجه خواهد بود که هیچ حدّ و مرزی در جنون و حماقت نخواهد داشت و جنایت را به ابزاری برای لذت بردن از قدرت مبدّل خواهد کرد. علاوه بر آنکه بسیاری از تحلیل‌ها ترور سردار سلیمانی را از اجزای پازل پیروزی ترامپ در انتخابات امسال می‌دانند؛ پس یکی از اهداف انتقام سخت می‌بایست در ناکام کردن دشمن در نتیجه‌ مطلوب باشد. از این رو حتی این امکان یا احتمال وجود دارد که بخشی از پاسخ جمهوری اسلامی به ماه‌های بعد و آستانه‌ انتخابات ریاست جمهوری آمریکا موکول شود.

اقدام پنجم جمهوری اسلامی که آن هم می‌تواند ذیل اقدام دوم معنا شود آن است که پاسخ لازم و قطعی نظام اسلامی باید در ابعادی باشد که بحران تولید شده توسط آن، امکان هرگونه پاسخ را از طرف آمریکایی‌ها بگیرد. هزینه‌ای که آمریکایی‌ها نه سطح آن را تصور کنند، نه بتوانند آن را پیش‌بینی کنند و نه حتی قادر به پاسخ‌گویی به آن در زمان کوتاه باشند. در غیراین‌صورت، صورت‌مسئله از «انتقام» به «جنگ» تغییر خواهد کرد که قواعد خاص خود را دارد. اما در فضای انتقام باید عملیات جمهوری اسلامی بحرانی بسیار سنگین‌تر از فقدان سردار سلیمانی (به معنای جامع کلمه) برای آمریکایی‌ها تولید کند که حتی به تلافی و واکنش فکر نکرده و دست برتر ایران در معادله را بپذیرند؛ چنین پاسخی نه‌تنها ایجاد ناامنی نخواهد کرد که دقیقاً عین ایجاد امنیت است. این جمله‌ی معروف رئالیست‌هاست که «اگر صلح می‌خواهی برای جنگ آماده شو!» پاسخ متوسط یا ضعیف جمهوری اسلامی به احتمال قوی با پاسخ محکم‌تر آمریکا مواجه خواهد شد و این امر کلاف انتقام را به سمت جنگ روانه خواهد کرد. اما یک پاسخ عمیق و مهابت انگیز می‌تواند گزینه پاسخ را از خوف پاسخ شدیدتر از دسترس آمریکا و شخص ترامپ خارج کند؛ هرچند که هیچ چیز در معادله شانس و قمار ترامپ قابل پیش بینی نیست.

در نهایت می‌توان گفت با وجود امکان محتمل پاسخ نظامی آمریکا به انتقام جمهوری اسلامی، اما امنیت و صلح منطقه‌ای ایجاب می‌کند که ایران حداکثر در فاصله‌ای چند ماهه، اقدام نظامی آمریکا را با سلسله اقدامات نظامی پاسخ داده و اجازه ندهد توازن قوا و توازن تهدید به سوی ایالات متحده تغییر کند؛ چراکه در چنین شرایطی باید منتظر ورود نیروهای بیشتر فرامنطقه‌ای به غرب آسیا و افزایش ناآرامی‌ها، تنش‌ها و حتی تجدید حکومت داعش بود. با این وجود اما جبهه مقاومت در گرفتن انتقام صبور است آنچنان که انتقام خون شهید «عماد مغنیه» همچنان در انتظار تحقق است و ان‌شاءالله انتقام تمامی شهدای مقاومت همزمان با انتقام سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی محقق خواهد شد.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31