اقتصاد به زبان خیال(متن کامل)

Eqtesadbezabanesade

با نگاه ویژه به زندگی و تفکرات محمود عسکری زاده که کتاب «اقتصاد به زبان ساده» را نوشت.

قیام علیه "ارزش اضافی"، انقلاب علیه "انگل های جامعه"، مبارزه با "استعمار" و "استثمار"، "دولت کارگری"، "برابری"، "مساوات"و "مالکیت عمومی". اینها پایه های حکومتی موهوم و تخیلی در ذهن جوانی بود که سودای انقلابی مارکسیستی در سر داشت.

غصه خورد، مبارزه کرد، کتاب نوشت و زندگی چریکی و مخفیانه برگزید، اما عمرش آفتاب لب بام بود و هرگز انتهای آرزوهایش را ندید. زندگی آرمان گرایانه اش لابلای صدها اتفاق کوچک و بزرگ آن دوران در یکی از روزهای خرداد 51 با صدای شلیک چند گلوله برای همیشه به پایان رسید، اما از او نوشتاری به یادگار ماند که در سال های بعد، چراغ راه همرزمانش در راه رسیدن به جامعه ای مارکسیستی بود. او "اقتصاد به زبان ساده" را که برداشتی ساده از دیدگاه های پیچیده "کارل مارکس" بود، ساده تر از هر متن و کتاب اقتصادی نوشت این کتاب تا مدت ها منبع اصلی چریک های فدائی و سازمان مجاهدین خلق در حوزه اقتصاد بود که با هدف ریشه کن کردن امپریالیسم و مقابله با استثمار خلق به پا خاسته بودند و می خواستند حکومتی کارگری مبتنی بر آموزه های مارکسیستی برپا کنند.

این گزارش با هدف مرور دیدگاه های اقتصادی اعضای شاخص مجاهدین خلق و با تمرکز ویژه بر زندگی کوتاه محمود عسکری زاده نوشته شده که با نگارش یکی از مهمترین رساله های مرجع مجاهدین قصد داشت، مبارزه علیه "سرمایه داری وابسته" حکومت پهلوی و "انگل سرمایه داری" با تئوریزه کند محمود عسکری زاده که بود، از چه کسی تأثیر پذیرفت و در رساله اش چه دیدگاهی را نشر داد؟

رؤیای یک جوان

در سال 1324 در خانواده ای مذهبی، در اراک متولد شد. دوره ی متوسطه را در دبیرستان مروی تهران گذراند. در این دبیرستان برای نخستین بار با "ناصر صادق"1 دم خور شد و طرح دوستی ریخت. پس از پایان دبیرستان درخواست تحصیل در دانشگاه "پاتریس لومومبا" در مسکو را داد، اما تحصیل در مدرسه ی عالی بازرگانی تهران را به تحصیل در مسکو ترجیح داد. در مدت زمان کمی که از حضورش در مدرسه ی عالی بازرگانی می گذشت، به دلیل نقش در سازماندهی چند اعتصاب دانشجویی برای مدتی کوتاه اخراج شد. هم زمان با تحصیل به تدریس ریاضی رو آورد. برای مجله "تهران آکونومیست" مقاله نوشت و رفته رفته به سیاست گرایش پیدا کرد.

اندکی پس از پایان دوره ی تحصیل با همکلاسی قدیمی اش ناصر صادق دیدار کرد و طرح رفاقت با "سعید محسن"2 او را به سمت و سوی تشکیلاتی سیاسی سوق داد. تشکیلاتی که آن روزها نام مشخصی نداشت. از آن پس به مطالعه کتاب های فلسفی و مارکسیستی و ماتریالیسم دیالکتیک هم گرایش پیدا کرد.

در سال 1346 برای گذران دوره ی سربازی به تبریز منتقل شد و مدتی بعد به استخدام ماشین سازی تبریز درآمد. در تبریز به فعالیت های پنهان سیاسی اش شدت بخشید و در همین دوران کتاب "اقتصاد به زبان ساده" را به صورت جزوه ای تشکیلاتی نوشت.

در سال 1348 مدتی مسئول شاخه تبریز سازمان بود و کلاس های آموزشی برای اعضای رده دوم و سوم تشکیلات دایر کرد. عبدالله محسن، برادر سعید محسن، و عبدالله زرین کفش از جمله افرادی بودند که در کلاس های او اقتصاد آموختند.

محمود عسکری زاده از سال 1349 در حلقه سیاست گذاران و کادر اصلی تشکیلات قرار گرفت. هنوز مدت زیادی از عمر فعالیتهای سیاسی اش در مرکزیت سازمان نگذشته بود که توسط ساواک شناسایی شد. او را به واسطه ارتباط با چند تبعه روسی در محل کارش _ ماشین سازی تبریز _ احضار کردند. اما از او درباره درخواست برای تحصیل در روسیه نیز پرسیدند، موضوعی که به سال ها پیش مربوط می شد. محمود عسکری زاده دلیل تمایل به تحصیل در دانشگاه پاتریس لومومبا را فقر مادی و رایگان بودن تحصیل ور روسیه عنوان کرد.

پس از آن فعالیت های سیاسی و مخفیانه اش رنگ و بویی جدی تر گرفت. مسئول گروه اطلاعات در سازمان شد و با همکاری لطف الله میثمی، ناصر سماواتی ، رضا باکری و مهدی فیروزیان به کار گردآوری اطلاعات دریافتی از سایر اعضای سازمان پرداخت. این اطلاعات بیشتر مربوط به محل اسکان آمریکایی ها و اسرائیلی ها و اعضای ساواک، سوء استفاده های مالی حکومت پهلوی و نیز اطلاعاتی درباره برخی شخصیت های سیاسی می شد.

 ساواک که رفته رفته متوجه تحرکات این گروه شده بود، آنها را زیر نظر گرفت و در شهریور 1350 موفق شد اعضای اثر گذار سازم ن از جمله سعید محسن، علی باکری، بهمن بازرگانی، محمود عسکری زاده، رضا رضایی، محمد بازرگانی و مسعود رجوی و در نوبت بعد محمد حنیف نژاد، رسول مشکین فام، اصغر بدیع زادگان و علی میهن دوست را دستگیر کردند. (سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، جلد اول ، ص 464)

محمود عسکری زاده در منزل محمد بازرگانی و به اتفاق موسی خیابانی دستگیر شد.او در بازجویی های ساواک، اهداف مبارزاتی خود را اینگونه عنوان کرد: " در بدو شروع به کار، فعالیت های من از حد مطالعه و تشکیل جلسات مذهبی تجاوز نمی کرد و کم کم در اثر مطالعات بیشتر، هدف ها بیشتر جنبه سیاسی به خود گرفت و چون در اثر برخورد با جامعه و ادارات و دستگاه های دولتی، به این نتیجه رسیده بودیم که فساد و فحشا و بی عدالتی و ظلم موجود در جامعه ما از طریق وعظ و خطابه از بین نخواهد رفت و از طرفی مبارزات آوارگان فلسطینی جهت به دست آوردن سرزمین های خود و همچنین جنگ هایی که در کشورهای مختلف از قبیل الجزایر، به منظور آزادی و استقلال رخ داده ، این فکر را در ما تقویت و تثبیت کرده که در ایران منحصراً از طریق زور و انقلاب می توان فحشا، فقر و بی عدالتی را از بین برده و یک حکومت اسلامی برقرار نمود." (سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، جلد اول ، ص 454)

مدتی بعد دادگاهی نظامی، محمود عسکری زاده و چند مهره کلیدی تشکیلات را به اعدام محکوم کرد. این حکم در چهارم خرداد ماه 1351 اجرا شد و نویسنده کتاب " اقتصاد به زبان ساده " به همین سادگی از دنیا چشم فرو بست.

اقتصاد به زبان ساده چگونه نوشته شد؟

عبدالله محسن، برادر سعید محسن و عبدالله زرین کفش، که در تبریز زیر نظر محمود عسکری زاده آموزش دیده بودند، احتمال داده اند که او جزوه "اقتصاد به زبان ساده" را تحت تأثیر "اصول علم اقتصاد" ترجمه عبدالحسین نوشین و "جامعه شناسی" تألیف حمید قاسمی تهرانی، نوشته است.

نوشین برای خودش یلی در عرصه سیاست و فرهنگ و هنر ایران بود. یکی از مردانی که نقش مهمی در شکل گیری حزب توده و تدوین مانیفست سیاسی و اقتصادی آن داشت. عبدالحسین نوشین آن قدر در نگارش و ترجمه کتاب و مهمتر از آن در عرصه سیاسی آوازده داشت که جوانی همچون محمود عسکری زاده را شیفته خود کند.

پیرمرد سرشناس توده ای که سخت مورد احترام هنرمندان و نویسندگان و سیاست ورزان بود، در میان انبوهی نوشته و ترجمه در حوزه تئاتر و ادبیات، دو جزوه با عنوان "مزد، بها، سود" و "اصول علم اقتصاد" را در اوایل دهه 20 با الهام از آموزه های کارل مارکس ترجمه و تلخیص کرده بود. در برخی منابع عنوان شده است که "اصول علم اقتصاد" ترجمه و اقتباسی از کتاب "مزد، بها، سود" اثر کارل مارکس است. اما برخی منابع از ترجمه و تلخیص هم زمان دو کتاب اقتصادی توسط عبدالحسین نوشین سخن گفته اند. یکی "اصول علم اقتصاد" که ظاهراً برداشتی از کتاب "کونومی پولیتیک" بوده و دیگری "مزد، بها، سود" که گفته می شود برگرفته از کتابی به همین نام نوشته مارکس بوده است.

درباره تاریخ انتشار دو کتاب اطلاع دقیقی در دست نیست. اما گفته می شود عبدالحسین نوشین در سال 1321 به سفارش حزب توده دو جزوه اقتصادی ترجمه و تلخیص کرده که بعدها هر دو را به صورت کتاب منتشر کرده است. انتشار دو جزوه اقتصادی با دوره ای که ترجمه و انتشار کتاب "مانیفست حزب کمونیست" اثر معروف مارکس و هگل هم به پایان رسیده بود، مصادف بوده و در حقیقت نوشین با ترجمه این آثار به نوعی مانیفست اقتصادی و سیاسی حزب توده را تدوین کرده است.

اما آنچه در حال حاضر از عبدالحسین نوشین در قالب کتاب به یادگار مانده، " اصول علم اقتصاد " است که در میانه های دهه 50 به ثبت کتابخانه ملی رسیده و به نظر می رسد با توجه به محدودیت هایی که در آن دوره برای انتشار آثار مارکسیستی در کشور وجود داشته، نام " کارل مارکس " از روی جلد کتاب و محتوای کتاب حذف شده است .

کتاب اصول علم اقتصاد عبدالحسین نوشین از 156 صفحه و پنج بخش "ارزش، ارزش اضافی ، مزد، تئوری سود و بهای تولد، سرمایه تجاری و سود تجاری" تشکیل شده است. نویسنده سعی کرده درباره 36 مفهوم مرتبط با عناوین یاد شده توضیحاتی ارائه دهد.

در بخش اول کتاب که عنوان "ارزش" بر آن نهاده شده، درباره "لزوم مبادله، عرضه و تقاضا، مخارج تولید، کار شخصی و کار اجتماعاً لازم، کار ساده، پول، تحولات ارزش" توضیحاتی داده است. در بخش دوم کتاب مفاهیم "نیروی کار، ایجاد ارزش اضافی سرمایه، سرمایه ثابت و سرمایه متغیر، ارزش اضافی نسبی و شیوه مقدار کارکرد" بررسی و مطالعه شده است.

عبدالحسین نوشین در بخش سوم کتاب درباره "مزد و بهای نروی کار، اشکال مزد و عواملی که در تعیین آن دخالت دارند" توضیحاتی ارائه داده است. بخش چهارم کتاب شامل مفاهیمی درباره " مقدار سود و ارزش اضافی، گردش سرمایه و مقدار سود، نسبت بین مقدار سود و مخارج تولید و مبادله آن" است. بخش پنجم کتاب نیز به تعریف " سرمایه تجاری، منبع سود تجاری، استثمار مستخدمین بازرگانی و ارتباط پیشه وران و صاحبان صنایع ملی" پرداخته است.

کلاً واضح است که کتاب "اصول علم اقتصاد" در چارچوبی مارکسیستی نوشتته شده و نویسنده شاید با این مأموریت دست به ترجمه و تلخیص آن زده تا در راستای اهداف حزب توده به تبیین روابط کارگر و کارفرما و حقوق کارگران بپردازد. با این حال کتاب خالی از فرمول های ریاضی نیست و احتمالاً در تدریس اقتصاد نیز مورد استفاده قرار گرفته است.

اما نکته قابل توجه این است که عبدالحسین نوشین با وجود تضادی که با سرمایه داری داشته، تنها به تبیین مفاهیم بسنده کرده و دیدگاه های شخصی خود را تا حدودی محفوظ داشته و سعی کرده کتابی تئوریک و نظری ترجمه و تلخیص کند. عبدالحسین نوشین در مقدمه ای که بر کتاب نوشته، علم اقتصاد (اکونومی پولیتیک) را قسمتی از علم اجتماع دانسته که درباره روابطی از زندگی بشر که در اجتماع نتیجه می شود، بحث می کند . او به این پرسش که آیا تمام این روابط موضوع بحث علم اقتصاد است؟ اینگونه پاسخ داده است: "خیر، علم اقتصاد فقط روابطی را که بین مردم روی اساس تولید و تقسیم محصول کار اجتماعی ایجاد می شود بحث می کند. این روابط را معمولاً مناسبات تولید می نامند."

او در بخش دیگری از این مقدمه موضوع بحث و مطالعه علم اقتصاد را قوانین ابتدایی می داند که انتظام دهنده روابط تولید اجتماع سرمایه داری تجاری است و اضافه می کند " ممکن است از آنچه گذشت چنین نتیجه بگیریم که علم اقتصاد در طبیعی قدیمی و اجتماع کمونیستی که هر دو به واسطه اراده باشعور یگانه ای اداره می شوند، هیچ موضوعی که قابل بحث باشد نخواهد یافت."

عبدالحسین نوشین در ادامه می نویسد: " البته برای مطالعه روابط تولید اجتماع آینده که بدون شک هزار بار غامض تر از روابط تولید اقتصاد قدیمی خواهد بود علم مخصوصی لازم خواهد آمد، ولی در هر صورت آن علم اقتصاد نخواهد بود؛ پس ما علم اقتصاد را از نظر منافع طبقه کارگر مورد مطالعه قرار می دهیم، بدون آن که شکل قوانین آن را با حسب میل خود برگردانیم."

این کتاب بعدها که چریک های آرمان گرا درصدد تدوین رساله هایی برای تبیین مواضع خود بودند، مورد استفاده محمود عسکری زاده در نگارش جزوه "اقتصاد به زبان ساده" قرار گرفت.

اقتصاد به زبان ساده چه می گوید؟

برای آن که بدانیم اقتصاد به زبان ساده چگونه نوشته و به عنوان مانیفست اقتصادی تشکیلاتی که بعدها تحت عنوان سازمان مجاهدین خلق شناخته شد، باید به کتابها و جزوه های دیگر اعضای اصلی سازمان در سال های ابتدایی شکل گیری نیز مراجعه کنیم. یکی از مهترین رساله های هسته اصلی مجاهدین در میانه های دهه 40، جزوه "متدولوژی" یا " شناخت" بود که پس از مطالعات گروهی توسط حسین روحانی نوشته شد. این جزوه آمیزه ای از آموزه های مارکسیسم و اعتقادات اسلامی بود.

دومین متن اثر گذار تئوریک سازمان که گرایش های مارکسیستی در آن مشاهده می شد، "راه انبیاء، راه بشر" بود که محمد حنیف نژاد آن را بر پایه تئوری های مهندس بازرگان نوشت. سومین اثر تدوین شده در سازمان، کتاب "تکامل" بود که علی مهین دوست آن را گردآوری کرد. این کتاب نیز از جمله آثاری بود که بینش مارکسیستی در تدوین آن مؤثر بود. محمد حنیف نژاد در سال 1349 سه کتاب یاده شده را در یک جزوه خلاصه کرد.

اما بعد از این متون، کتاب "اقتصاد به زبان ساده" محمود عسکری زاده مهمترین جزوه ای بود که مانیفست اقتصادی سازمان را مشخص می کرد. جزوه "اصلاحات ارضی در ایران" نیز توسط جمعی از اعضای تشکیلات به سرپرستی رسول مشکین فام در همین راستا تهیه شد. سهراب بهداد در مقاله ای با عنوان "گذار از سوسیالیسم به اقتصاد اسلامی" تحلیل های مجاهدین از روابط اقتصادی را مارکسیستی می داند. به عقیده او اقتصاد به زبان ساده تحلیلی است صریح و ساده از نظرات مارکس درباره "قانون ارزش کار، ارزش اضافی و استثمار". (مجله مهرنامه، شماره29)

سهراب بهداد که اقتصاد شناسی را زمینه ای نسبتاً نو در آموزش دانشگاهی و بررسی های علوم اجتماعی در ایران دهه 40 می داند، اشاره می کند که رشته اقتصاد تا سال های 1340 هنوز در دانشگاه های ایران تأسیس نشده بود. " تا آن زمان دانشجویان "اقتصاد شناسی" را در چارچوب برنامه ای می آموختند که به سیاق برنامه درسی دانشگاه های فرانسوی در سال های نخست این قرن تنظیم شده بود". از قضا عبدالحسین نوشین نیز تحصیل کرده دانشگاه سوربن فرانسه و با ادبیات این کشور آشنا و دو جزوه "اصول علم اقتصاد" و "مزد، بها، سود" را در فرانسه به فارسی برگردانده بود.

 به هر حال حتی اگر فکر کنیم اقتصاد به زبان ساده محمود عسکری زاده برداشتی آزاد از اصول علم اقتصاد عبدالحسین نوشین نبوده، مقایسه محتوای دو کتاب، این گزاره تا حدودی اثبات می کند که چریک جوان تحت تأثیر نوشین، جزوه اش را به تحریر در آورده است.

دسترسی به جزوه اولیه اقتصاد به زبان ساده" امکان پذیر نیست، اما آنچه بجا مانده کتابی است به همین نام که در سال 1375 توسط مجاهدین خلق در تیراژ 5 هزار نسخه منتشر شده است. در مقدمه این کتاب نوشته شده " رساله حاضر در سال 47 تهیه شد و سپس در سال 50 تکمیل گردید." هر چند در این مقدمه نیز به زمان دقیق چاپ اول کتاب اشاره نشده، اما در شناسنامه کتاب منتشر شده در سال 1357، عنوان چاپ دوم قید شده است.

در مقدمه چاپ دوم کتاب ادعاهایی درباره اثر گذاری قابل توجه کتاب پس از انتشار چاپ اول مطرح شده و نکته قابل توجه این است که پیش از مقدمه، نام محمود عسکری زاده عنوان شده، بگونه ای که خواننده احساس می کند مقدمه چاپ دوم در آذر ماه 1351 به قلم او نوشته شده، اما اطلاعات آن نشان می دهد که احتمالاً فرد دیگری آن را نوشته است؛ به این دلیل که نویسنده اصلی کتاب در خرداد سال 1351 به جوخه اعدام سپرده شد.

به این بخش مقدمه چاپ دوم توجه کنید " در خلال سال های گذشته این مسئله بر ما روشن شد که این نوشته نه تنها تأثیر عمیق به لحاظ فهم و درک مسائل اقتصادی و اجتماعی بر روی برادران ما گذاشت، بلکه در عین حال ایمان انقلابی آنها را در امر مبارزه با امپریالیسم و مرتجعین داخلی به عنوان بزرگترین موانع راه تکامل انسان، راسخ تر و استوارتر ساخت."

به هر حال در مقدمه کتاب اقتصاد به زبان ساده، هدف از تهیه (نگارش) آن "آشنا ساختن افراد سازمان به ویژه اعضای جدید به اصول اولیه علم اقتصاد، نقش اقتصاد در ادوار تاریخی حیات بشر، اهمیت زیر بنایی آن، مفهوم استثمار و خلاصه منظور و هدفی که علم اقتصاد می بایست در عصر حاضر دنبال کند" عنوان شده است.

و در ادامه ویژگی های کتاب اینگونه شرح داده شده است: "در این رساله همواره دو چیز مورد توجه قرار گرفته، یکی ساده بودن مطالب تا بتواند برای تمامی افراد در هر سطحی، اعم از کارگر یا روشنفکر .... مورد استفاده باشد و دیگری تفهیم هر چه بیشتر مطالب از طریق آوردن مثال ها و نمونه های زنده و ملموسی که اکثر هموطنان ما در زندگی اجتماعی خود با آنها روبرو هستند، به علاوه تا با جواب دادن به آنها مطلب برای خواننده روشن تر شود."

در پایان مقدمه نیز اینگونه نتیجه گیری شده است: "انتشار این رساله در شرایط حاضر یعنی در هنگامی که برادران ما همراه سایر همرزمان شان از سایر گروه ها، مبارزه را هر چند دشوار ولی با ایمان به پیروزی آن، ادامه می دهند؛ کوششی است اولاً در بالا بردن دانش ذهنی فرزندان خلق و به ویژه پیشگامان انقلابی آن و ثانیاً پذیرش مسئولیت و شرکت فعال آنان در امر مبارزه با سرمایه داری و ارتجاع داخلی و تحقق آن سیستم اقتصادی و سیاسی که در بر گیرنده منافع طبقات محروم اجتماع و حاکمیت انسان بر سرنوشت خویش باشد."

از اقتصاد تا مسئله کارگران

در فصل اول کتاب "اقتصاد به زبان ساده" اقتصاد علمی تعریف شده است که "تولید، تولید کنندگان و روابط تولید" را بررسی می کند. محمود عسکری زاده اعتصاب را یک عامل اقتصادی دانسته "چون تولید را کاهش می دهد. البته عملی است در جهت کاهش تولید ولی در عوض در جهت افزایش مزد کارگر." او در بخش دیگری از فصل اول کتاب به بیان چهار شیوه تقسیم تولید پرداخته است. اگر چه نام این شیوه ها به صراحت آورده نشده، اما یک مرور اجمالی نشان می دهد منظور چیزی نیست جز روایت مشهور مارکسیسم از تاریخ، یعنی " کمون اولیه، برده داری، فئودالیسم و سرمایه داری".

با این مقدمات نویسنده ابتدا به موضوع دلایل اهمیت صنعت نسبت به کشاورزی می پردازد و از آسیب پذیری کشاورزی در مقابل نوسانات آب و هوایی و محدودیت های زمین و آب نتیجه می گیرد که تکیه تنها بر کشاورزی کافی نیست. پس از آن به تدریج دیگر جنبه های نظریات مارکسیستی نیز مطرح می شود، البته با ساده ترین بیان ممکن :"کلید رشد سطح زندگی در صنایع خوابیده است. حالا ممکن است بگویید ای بابا اگر این طور بود باید تمام کارگران کارخانه ما وضع شان خیلی خوب باشد، چون در صنایع کار می کنند، در صورتی که در همین تهران خودمان اگر برویم نگاه کنیم کارگر کارخانه پارچه بافی 70 ریال مزد می گیرد و بچه ها و زن ها در کارخانه های متعدد از 35 ریال تا 70 – 60 ریال مزد می گیرند.

حرف شما کاملاً صحیح است. ما گفتیم اگر تولید زیاد شود و به دست تولید کنندگان برسد وضع تولید کنندگان بهتر می شود، ولی در کارخانجات این عمل انجام می گیرد؟ البته خیر. در کارخانه پارچه بافی و مونتاژ اتومبیل تولید زیاد می شود، درآمدها بالا می رود، ولی این تولید و درآمد بیشتر بین کارگران و صاحب کارخانه، عادلانه توزیع نمی شود.... خوب نتیجه این کار چه می شود؟ صاحب کارخانه غذای خوب، پوشاک خوب، تفریح، مسافرت ، قصر یخ، کاخ، گردش در شهرهای اروپا و آمریکا، شب نشینی و پارتی و غیره را برای خود مهیا می کند، در عوض کارگر هم 25 سیر گوشت (1875 گرم) می خرد و مقداری لپه هم در آن می ریزد و با آب زیاد یک به اصطلاح غذایی برای خود و خانواده اش درست می کند، بچه اش را هم نمی تواند به مدرسه بفرستد، یک اتاق هم در میدان شوش اجاره می کند، ماهی 300 ریال، لباسش را هم می رود میدان سید اسماعیل از کهنه فروشی ها می خرد."

لزوم توجه به اقتصاد چند پایه (متکی بر چندین محصول) از دیگر اشارات رساله در بخش صنعت است. فصل اول رساله با ارائه تعریفی از سرمایه ثابت (شامل مواد اولیه و ابزار) و سرمایه متغیر (نیروی کار) به نقل از مارکس به پایان می رسد.

مسئله ارزش

فصل دوم کتاب "اقتصاد به زبان ساده" به موضوع کار اختصاص دارد. در بخش نخست آن گفته می شود که "اصولاً کار ذاتی انسان است." و در بخش دوم به تدریج مفاهیمی همچون "ارزش کار، زمان کار اجتماعاً لازم و ارزش اضافی" تعریف می شوند که منشأ اقتصادی آنها نیاز به توضیح چندانی ندارد. سپس مدل اقتصادی که در آن کارفرما ارزش اضافی کارگر را تصاحب می کند، تبیین می شود. در مثال کتاب کارفرما در عرض 100 ساعت 25 ژاکت به قیمت هر یک 40 تومان تولید می کند، یعنی صاحب هزار تومان درآمد ناخالص می شود. با فرض 300 تومان هزینه کاموا، 200 تومان استهلاک سرمایه (ساعتی 2 تومان) و 50 تومان برق، هزینه ناخالص، مساوی 550 تومان می شود و در نهایت 450 تومان به دست می آورد.

عسکری زاده نتیجه می گیرد "اگر فرض کنیم همین تولید کننده ما یک کارگر هم استخدام کند و یک ماشین دیگر هم بخرد مسلماً کارگر هم اگر مهارتش مثل خود تولید کننده باشد، 450 تومان در پایان کار به دست خواهد آورد. ولی دراین موقع دیگر صاحب ماشین حاضر نمی شود 450 تومان را به کارگر بدهد، بلکه فقط 250 تومان به او می دهد و 200 تومان بقیه را برای خود بر می دارد. او می گوید سرمایه مال من است، در صورتی که ما گفتیم 200 تومان برای کاهش ارزش ماشین برداشته است..... در واقع او از کارگر نزول می گیرد... کارگر در مدت 100 ساعت، 450 تومان ارزش ایجاد کرده است که به دو قسمت تقسیم می شود، یکی 250 تومان که به آن "ارزش لازم" می گویند و دیگری 200 تومان که آن را "ارزش اضافی" می نامند. ارزش اضافی آن مقدار از حق کارگر است که پرداخت نمی شود و به جیب سرمایه داران می رود و سرمایه داران به آن سود می گویند. پس ارزش اضافی = سود." (اقتصاد به زبان ساده، 58 56)

نویسنده در ادامه می گوید: "کارفرما بخشی از سودش را به بانک می دهد و بخشی دیگر را به صورت کرایه به صاحبان مستغلات، پس تمام کسانی که در اجتماع پولدار می شوند از حق کارگر و دهقان می خورند." چندان عجیب نیست که با چنین مثالی، محمود عسکری زاده نتیجه می گیرد از آنجا که "دولت ها همیشه سعی دارند از افزایش مزدها جلوگیری کنند، چون سیستم سرمایه داری با این افزایش متزلزل می شود" ، باید حکومت استثمارگر سرنگون و دولتی توسط خود کارگران تشکیل شود.

مقوله "ارزش" در دیدگاه مجاهدین خلق و از جمله کتاب "اقتصاد به زبان ساده" که در واقع همان تبیین مارکسیستی از این موضوع است، زیربنای اصلی دیدگاه اقتصادی آنها و نتایج مترتب بر آن به شمار می رود. تدوین این کتاب تا حد زیادی مرهون اثر شناخته شده عبدالحسین نوشین است که پیشتر درباره آن نوشتیم و اینجاست که می توان نتیجه گرفت کتاب نوشین یکی را مراجع اصلی گروه های چپگرا در مقاطع پیش از انقلاب به خصوص دهه 40 به شمار می رفت.

همانگونه که اشاره کردیم کتاب نوشین کمتر از اقتصاد به زبان ساده، به مباحث ایدئولوژیک پرداخته و در عوض بیشتر بر توضیح دقیقه نظریه ارزش و مباحث ایدئولوژیک پرداخته و در عوض بیشتر بر توضیح دقیق نظریه ارزش و مباحث دیگر بر اساس دیدگاه های کارل مارکس متمرکز است. زبان مورد استفاده کتاب نوشین به سادگی ادبیات عسکری زاده نیست و از ریاضیات بیشتری بهره می گیرد که در نتیجه می توان گفت برای خواننده عام نوشته نشده و احتمالاً دانشگاهیان و شاید حتی خود محمود عسکری زاده را در سال های دانشجویی تحت تأثیر قرار داده است.

عبدالحسین نوشین در کتاب خود اینگونه به تعریف ارزش نیروی کار می پردازد: "کلیه کالاهایی که برای کارگر لازم است تا انرژی را که در جریان کار مصرف کرده دوباره به دست آورد و نیز برای بقای نسل خود، خانواده خود را نان بدهد و نیز کالاهایی که برای بهداشت و فرهنگ او و خانواده اش لازم است، تمام این کالاها بهای معینی دارند که به واسطه زمان اجتماعاً لازم که برای تولیدات آنها مصرف شده است، معین می شود. پس ارزش نیروی کار عبارت است از ارزش حداقل این وسائل که برای زندگی لازم است ." (اصول علم اقتصاد، 77-76) 

ارزش اضافی در "اصول علم اقتصاد" اینگونه توضیح داده می شود: "اگر کارگر برای یک روز کار ده ریال مزد می گیرد، فقط پنج ساعت کار او برای ایجاد ارزشی معادل ده ریال کافی است، ولی کارفرما به پنج ساعت قناعت نمی کند، بلکه کارگر را ده ساعت یا بیشتر به کار وا می دارد. این مدت پنج ساعت یا قسمت اول مدت کار روزانه را به اصطلاح "علم اقتصادی زمان کار لازم" می نامند. پس ارزشی که در نیمه دوم مدت کار روزانه توسط این کارگر ایجاد می شود برای کارفرما سود خالص است. این ارزش را که کارگر علاوه بر ارزش نیروی کار خود ایجاد می نماید، ارزش اضافی و نیمه دوم مدت کار روزانه را زمان کار اضافی می نامند." (اصول علم اقتصاد 79)

"کار زنجیری و سیستم تایلور" دو نمونه از شیوه های افزایش کارکرد است که نوشین آنها را در کتاب خود با لحنی منتقدانه معرفی کرده است: "در کارخانه های اتومبیل سازی فرد شیوه ای اختراع گردید که کم کم در سایر کارخانه های آمریکا و سپس اروپا رواج کامل یافت. این شیوه بدین قرار است، یک زنجیر بی انتها از یک کارگاه کارخانه به کارگاه دیگر می رود و همین طور از کلیه کارگاههای کارخانه گذر می کند. این شیوه کار رابه نام این زنجیر، کار زنجیری Travail chaine می نامند.... در این شیوه کار بشر به صورت یک آلت خودکار و بدن بی حس و روح زنجیر و ماشین در می آید (کسانی که فیلم عروف چارلی چاپلین به نام "عصر جدید" را دیده اند حکومت ظالمانه این زنجیر بر نیروی کار بشری را به چشم تماشا کرده اند) ....

سیستم تایلور – این سیستم برای افزایش کارکرد و مخصوصاً شدت کار است و به نام "تشکل علمی کار" در کلیه کارخانه های بزرگ و کوچک رواج یافته است. این سیستم ترکیبی از چند شیوه است و به وسیله آن ماشین ها و ابزار کار و مواد اولیه را به طوری در دسترس کارگر قرار می دهند که کارگر برای برداشتن یک چکش یا یک آچار ابداً احتیاج ندارد از جای خود دور شود یا روی زمین خم گردد و یا دست خود را از اندازه معینی درازتر کند. کارگر در تمام مدت کار از طرفی به زمین و از طرف دیگر به ماشین که با سرعت معینی می شود چهارمیخ شده و مانند آن است که یکی از قطعات بی حس ماشین است. کارگر از خود اراده ای ندارد و مانند یک آلت خودکار حرکات بدن او تابع اداره ماشین و کار او تابع حکومت مطلق و بیدادگر ماشین می باشد." (اصول علم اقتصاد، 101 99)

استثمار

فصل سوم کتاب "اقتصاد به زبان ساده" سه موضوع مهم را بررسی می کند: استثمار و استعمار ،مالکیت خصوصی و عمومی و زیربنا و روبنا. در موضوع اول با اشاره به لزوم وجود تقاضا برای فروش کالاها و دریافت سود بیشتر، استعمار تلاشی برای دریافت مواد اولیه و ثروت های طبیعی کشورها به صورت مفت و ارزان و متقابلاً استفاده از کشورهای مذکور به عنوان بازار فروش کالاها معرفی می شود.

محمود عسکری زاده در این بخش استثمار را نیز تحت عناین بهره مالکانه، مالیات بی مورد نزول و ... مردود می شمارد و سپس در بیین موضوع دوم فصل به دفاع از مالکیت عمومی در مقابل مالکیت خصوصی می پردازد : "در اجتماع برده داری و فئودالی و سرمایه داری، مالکیت خصوصی می باشد. اما مالکیت عمومی یعنی این که اگر زمینی وجود دارد، اگر نهر آبی هست، اگر باغ و کارخانه و تأسیساتی وجود دارد، همه از آن استفاده نمایند و مال هیچ کس نباشد. این همان مفهوم مذهبی است که می گوید همه چیز از آن خداست و مالک حقیقی اوست و این نعمات امانتی است در دست ما و کسی حق سوء استفاده از آن یا محروم کردن دیگران را ندارد." (اقتصاد به زبان ساده، 83)

البته قدری آشنایی با توصیه های اقتصادی دین اسلام می تواند این استدلال را به کلی رد کند، چرا که در این توصیه ها، انواع شکل مالکیت از جمله مالکیت خصوصی صراحتاً به رسمیت شناخته شده و حتی در مواردی که به جامعه تعلق دارد نیز الزاماً این معنا وجود ندارد که تک تک افراد جامعه حق استفاده از آن را دارند.

نویسنده در فصل سوم کتاب، زیر بنا را شامل ابزار تولید و مالکیت می داند و سایر مسائل از قبیل ذزدی، احترام گذاردن، فقر، گرسنگی، فحشا، عادات و رسوم و قانون را روبنا در نظر می گیرد. ملی کردن صنایع نسخه ای است که نویسنده برای حل مشکلات روبنایی مطرح می کند : "برای تغییر روبنا (افزایش مزدها و تغییر شرایط کار) لازم است که ما زیربنا را تغییر دهیم. یعنی اگر یک دولت صالح و از خود ملت سر کار آید، این کارخانه را ملی می کند، آن وقت همه کارگران مزد بیشتری خواهند گرفت." (اقتصاد به زبان ساده، 89)

امپریالیسم و سرمایه داری

فصل چهارم کتاب "اقتصاد به زبان ساده" با موضوع انقلاب صنعتی آغاز می شود که به اعتقاد محمود عسکری زاده موجب تغییر فناوری تولید و تبدیل کشاورزان و پیشه وران به کارگران شد. به این ترتیب نویسنده از تأثیر تمرکز عواید تولیددر دست فردی خاص (مثلاً برده دار) بر انحراف نیروی کار از مسیر خود می گوید، با این استدلال که نیرو به جای (مثلاً) تولید گندم، به تأمین احتیاجات دیگر برده دار مثل باغ و تفریحگاه و .... می پردازد. به شیوه ای مشابه "عدم تعادل در ثروت ها باعث می شود که مقداری از نیروی کار جامعه در راههای غیر ضروری صرف شود.... هزاران نفر در امور مربوط به فحشا، میلیون ها نفر در امور تبلیغاتی، هزاران نفر در ساختن کاخ ها و ویلاها و دهها هزار نفر در ساختن باشگاه ها و کاباره ها مشغول می شوند. در حقیقت این عده از کارهای ضروری که برای جامعه لازم است بازداشته می شوند." (اقتصاد به زبان ساده، 103)

در بخش دیگری از کتاب، بحران های اقتصادی مورد بررسی قرار می گیرد و نحوه شکل گیری بحران در نظام سرمایه داری نیز از دیدگاه نویسنده توضیح داده می شود. به اعتقاد عسکری زاده وقتی تعداد زیادی سرمایه دار دست به تولید بزنند، در دوره های مختلف کالا زیاد می شود و با به هم خوردن تعادل عرضه و تقاضا، برخی کالاهای بدون مشتری می مانند. نتیجه چنین رکودی، کاهش قیمت، ورشکستگی کارخانه ها، بیکاری کارگران و کاهش درآمد آنها و متعاقباً تشدید رکود است. او در ادامه با اشاره به روایت مشهور ریختن برخی مواد خوراکی به دریا در نتیجه فروش نرفتن آنها در آمریکا، معتقد است سرمایه داران برای کسب سود حاضرند حتی کالا را به دریا بریزند ولی به رایگان به مردم ندهند.

نویسنده رساله سپس مثال هایی از ایران نیز می آورد: "تولید در آمریکا و سایر کشورهای سرمایه داری مال جامعه نیست که این کار را بکنند، تولید توسط جامعه صورت می گیرد، ولی اختیار آن با سرمایه دار است. القانیان ساختمان ها را دارد، مقدم پارچه بافی را، لاجوردی تجارت و شرکت صنعتی بهشهر را، اخوان و نمازی و وکیلی و ... هم به همین ترتیب. آنها دلشان به حال مردم و جامعه نمی سوزد، فقط به دنبال سود می گردند." (اقتصاد به زبان ساده، 113) عسکری زاده سیستم سرمایه داری را بزرگترین سد راه تکامل بشر معرفی می کند و از بین بردن آن را بزرگترین کار و خدمتی که می توان به بشریت کرد.

رقابت موضوع دیگری است که در فصل چهارم کتاب بدان پرداخته شده است. از دید عسکری زاده طی فرایند رقابت، شرکت ها به هر شگردی از شایعه و رشوه تا دامپینگ متوسل می شوند، اگر چه منافعی نیز برای مصرف کنندگان در بر دارد. نکته جالب این است که نویسنده نظریه دست نامرئی آدام اسمیت را به طور کامل رد نمی کند و با تبصره هایی آن را می پذیرد؛ ولی در نهایت می گوید پس از صنعتی شدن کشورها و مواجهه آنها با "اضافه تولید" دیگر این قانون نتوانست خوب عمل کند: "اگر رقابت وجود داشته باشد به اقتصاد یک نظمی داده می شود. به اینگونه رقابت ها که همه در آن شرکت می کنند و محدودیتی برای کسی نیست می گویند "رقابت آزاد". این نظم که عده ای از اقتصاددانان قرن 18 آن را یک قانون الهی می دانستند (مثل آدام اسمیت)در صورتی می تواند کار خود را خوب انجام دهد که رقابت بین تولید کنندگان وجود داشته باشد، ولی اگر رقابت کاملاً اجرا نشود، آن وقت این نظم هم خوب کار نمی کند." (اقتصاد به زبان ساده، 128)

موضوع بخش چهارم از فصل چهارم کتاب، ادغام شرکت ها به جای رقابت است که در نتیجه آن کارتل ها و تراست ها شکل می گیرند و در بخش بعدی نیز الیگارشی مالی بانک ها مورد بررسی قرار می گیرد: "از طریق بانک ها و پس اندازها، پول ها در یکجا جمع شده و زمینه برای الیگارشی مالی فراهم می شود و روز به روز قدرت سرمایه داران بالا می رود." (اقتصاد به زبان ساده، 147)

امپریالیزم آخرین موضوع فصل چهارم رساله است: " امپریالیزم یعنی سرمایه داری توسعه طلب که برای تأمین منافع خود به اسلحه و ارتش توسل می جوید و برای سرکوبی خلق ها ماشین جنگی خود را به کار می اندازد. چون سرمایه های او در داخل زیاد شده است، سعی دارد آنها را به کشورهای دیگر صادر نماید تا آنها را هر چه بیشتر استعمار نماید." (اقتصاد به زبان ساده، 149) نویسنده در نتیجه از علم "اقتصاد خلق ها" سخن می گوید، علمی که هدفش "بسیج نیروهای مادی و معنوی خلق برای از بین بردن دشمنان خلق" عنوان می شود.

پول و تورم

موضوع فصل پنجم کتاب "اقتصاد به زبان ساده" پول و تورم است که در ابتدا تاریخچه ای از شکل گیری نام پول فعلی بیان می شود و در ادامه روند تأمین هزینه دولت ها مورد بررسی قرار می گیرد. "دولت ها در حال حاضر عالوه بر چپاول  مستقیم کار تأدیه شده و تأدیه نشده، از طریق انتشار اسکناسی هم که پشتوانه کار (تولیدی) در آن ملحوظ نیست، هزینه های خویش را تأمین می نماید." (اقتصاد به زبان ساده، 166-165)

عسکری زاده شاخص تورم را معرفی و نحوه محاسبه آن را نقد می کند: "دولت ها برای این که مسئله پایین آمدن ارزش پول را کتمان کنند، سعی دارند شاخص های قلابی تهیه نمایند. مثلاً بانک مرکزی ایران طبق آماری که تهیه کرده است می نویسد: شاخص مسکن در سال 1338 برابر 100 و در سال 1347 برابر 108،2 بوده است و یا شاخص کل کالاها در سال 38 برابر 100 و در سال 48 برابر 124 بوده است؛ یعنی در طی 10 سال قیمت ها هر سال 2،4 ترقی کرده است و قیمت مسکن 0،8.

اولاً بانک مرکزی ایران سال 38 را مبنا گرفته است و سال 38 از آن سال هایی بود که گرانی به حد اعلا بود و سال عادی نبود. بدین طریق چون در سال های بعد مقداری از قیمت ها کاهش یافت، قیمت های زیاد به چشم نمی خورد. ثانیاً کیست که نداند در سال 38 در همین تهران اجاره یک حیاط شش اتاقه 250 تومان بود و اتاق در محله های متوسط رو به پایین 30 تا 50 تومان در ماه بود. امروزه همان خانه و همان اتاق در همان محلات 600 تومان و 100 تا 150 تومان اجاره دارد. در واقع قیمت ها طی این 10 سال 200% تا 250% ترقی داشته است." (اقتصاد به زبان ساده، 168-167)

اما دلیل این تورم چیست؟ کتاب، ظهور دو قشر " بوروکرات ها" و " میلیتاریست ها" را دلیل اصلی می داند و در کنار آن به عواملی همچون از دست دادن اعتماد مردم به پول و قرار گرفتن درآمدها در دست طبقات کم درآمد و پر مصرف نیز اشاره می کند. با مطرلح شدن این سؤال که " آیا انتشار هر اسکناسی باعث تورم می شود؟" وجود ریشه پولی برای تورم مورد تشکیک قرار می گیرد:

" اگر در ازاء اسکناس ها کار مفید انجام شده باشد (تولید گندم، ایجاد کارخانه پارچه بافی، کارخانه سیمان، دامداری، و ....) مسلم اسکناس ها جنبه تورمی ندارد. ولی اگر در ازاء این پول ها کار غیر مفید انجام شده باشد، تورم ایجاد می شود. اگر کار انجام شود ولی مردم تعهد نمایند که پول آن را خرج ننمایند، باز هم تورم ایجاد می شود.

در آلمان دکتر شاخت بعد از جنگ اول، پول چاپ نمود و در اختیار واحدهای تولیدی و مردم قرار داد. کار رو به راه شد و تورمی هم ایجاد نشد... در زمان دکتر مصدق اوراق قرضه مقدار زیادی از فشار تورمی ناشی از نبودن درآمد نفت (که در ازاء آن کالا وارد می شد) را کاست. به این نوع سیاست " سیاست جلو جلو " می گویند، یعنی اول پول وارد شود، بعد کالا تولید شود. این سیاست هم در کشورهای سرمایه داری اجرا شده است و هم در کشورهایی که حکومت مترقی دارند پیاده می شود." (اقتصاد به زبان ساده، 186-180)

ریشه دیگر تورم در کتاب، به واردات کالا از بازارهای بین المللی نسبت داده می شود. "در واقع 70% کالاهای بازار ما از بازار بین المللی تأمین می شود و هر چقدر در جهان قیمت ها بالا برود، به همان اندازه و حتی بیشتر در ایران قیمت ها بالا می رود. در واقع 70% تورم ما وارداتی است. کشورهای غربی به هیچ وجه حاضر به تثبیت قیمت ها در سطح بین المللی نخواهند بود." (اقتصاد به زبان ساده، 185)

راههای جلوگیری از تورم در کشورهای سرمایه داری و ایران از دیگر موضوعات فصل پنجم رساله است که از طریق تغییر نامعادله "مصرف بزرگ تر از تولید" به معادله "مصرف برابر تولید" جتسجو می شود. نویسنده معتقد است پول استثمارگران (صاحبان کارخانه و مستغلات زمین) می تواند از طریق مالیات جمع آوری شود، اگر چه بخشی از آنها دولتی اند و مالیات نمی دهند و بخشی دیگر با پرداخت رشوه سعی دارند از پرداخت مالیات فرار کنند؛

به عقیده او دولت به طور مستقیم از کارگران و دهقانان چیزی نمی یگرد، ولی با قیمت گذاری کالاها و مالیات غیرمستقیم بر کالاهای عمومی، بار اصلی بر دوش "توده ها" می افتد. در نهایت "جلوگیری از تورم در کشورهای سرمایه داری غیر ممکن است و فقط در صورتی می شود این کار را کرد که از تمام افراد به اندازه هزینه های رژیم مالیات مستقیم گرفت. که آن هم از نظر سیاسی و ملموس بودن آن امکان پذیر نمی باشد. بنابراین سعی کشورها در تعدیل تورم است، نه از بین بردن آن ." (اقتصاد به زبان ساده، 197)

در آخرین مبحث کتاب اقتصاد به زبان ساده، به شیوه های معطوف به طرف تقاضا و طرف عرضه برای کاهش تورم اشاره می کند. در طرف تقاضا افزایش مالیات های مستقیم و غیرمستقیم و بالا بردن قیمت خدمات دولتی، جلوگیری از افزایش مزدها، تشویق مردم به پس انداز و زندگی قسطی، محدود نمودن استخدام ها و افزایش حقوق در ادارات، دست اندازی به رشته های پرسود برای تصاحب درآمد مردم و انحصاری نمودن رشته های تولیدی، محدود نمودن اعتبارات در رشته های غیر تولیدی، شستشوی مغزی صاحبان درآمد و معتقد نمودن آنها به ثبات داخلی و در نتیجه ثبات پولی و جلوگیری از صدور کالاهای مورد نیاز مردم، روش های مورد اشاره است که ظاهراً محمود عسکری زاده با بسیاری از آنها موافقت ندارد.

در سمت عرضه نیز افزایش اعتبارات بانک ها به بخش های تولیدی، تشویق مردم به سرمایه گذاری برای افزایش تولید، افزایش واردات کالاها برای جوابگویی به نیازهای مردم، توجه به تکنولوژی و کارایی کشاورزی و صنایع و فشار رژیم برای جلوگیری از افزایش قیمت محصولات کشاورزی و دامی، راه حل های نویسنده را تشکیل می دهند.

جزوه استثمار: سعید محسن

استثمار که در فصل سوم کتاب اقتصاد به زبان ساده محمود عسکری زاده بررسی شده، موضوع یک اثر مهم دیگر مجاهدین را نیز به خود اختصاص داده است، جزوه ای با عنوان "استثمار از دیدگاه ایدئولوژی اسلامی ما ". این جزوه 18 صفحه ای در سال های پیش از شهریور 1350 توسط سعید محسن آموزش داده می شد. پس از نابودی جزوه در شهریور 1350، فرهاد صفا آن را مجدداً تدوین کرد. محسن در این جزوه ریشه استثمار را تصرف ابزار تولید توسط عده ای محدود می داندو می گوید: 

"در مناسبات سرمایه داری نباید فقط به استثمار مستقیم کارگر توسط سرمایه داری که از او کار می کشد، توجه کرد؛ زیرا علاوه بر این وجه اصلی، استثمار در وجود و اشکال متعددی تظاهر می کند. مثلاً یک کارگر صرف نظر از داخل کارخانه، در خارج آن نیز به طرق مختلف مورد بهره کشی قرار می گیرد... کارگر مقدار اندکی از ارزشی را که تولید کرده به ازاء چند ساعت اتلاف و فرسودگی حیات خود به عنوان مزد دریافت می کند.

آنگاه همین مزد را که در اصل شکل جدید حیاتش می باشد در روابط ظالمانه دیگری (تهیه مایحتاج زندگی) از دست می دهد. مثلاً قند و شکر و گوشت و نان و ... را گاهی به چندین برابر قیمت واقعی باید بخرد و یا چون از بهداشت و فرهنگ رایگان و .... خبری نیست، باید حقوق چندین روز و چه بسا چندین ماه را در این راه خرج کند. بدین ترتیب کارگر با از دست دادن اجباری مزد، خود را در مراحل گوناگون دچار استثمار مضاعف می شود."

سعید محسن که او نیز در خرداد 1351 هم زمان با محمود عسکری زاده به جوخه اعدام سپرده شد، حتی موضوعی نظیر ترافیک و راهبندان را نیز به نظام سرمایه داری ربط می دهد و می گوید:

"سیستم ظالمانه و استثماری سرمایه داری همه مسائل اجتماعی و انسانی را تحت تأثیر زیان بار خود قرار می دهد. مثلاً مشکل ترافیک که خاص جوامع سرمایه داری و وابسته است، حیات میلیون ها انسان را به رایگان تباه می کند، زیرا داشتن ماشین سواری شخصی که یک احتیاج کاذب و غیر ضروری است، حجم ترافیک را به طور چشمگیری افزایش داده و تراکم آن باعث می شود که مسیرهای کوتاهی در مدتی طولانی طی شوند و بدین وسیله چه اوقات با ارزشی که به صورت مرده و تلف شده، حیات انسان ها را با خود مدفون می سازد." (جزوه استثمار، 3 2)

بخش دوم جزوه استثمار به تبیین موضوع با استفاده از آیات و روایات اختصاص دارد. سعید محسن با استناد به آیه 6 سوره طه، آیه 13 سوره جاثیه، آیه 21 سوره بقره، آیه 70 سوره اسری، آیه 10 سوره فصلت، حکمت 183 نهج البلاغه، آیات 14-12 سوره نحل، آیه 65 سوره حج و آیه 20 سوره لقمان، نتیجه می گیرد که : " همه چیز از آن همه انسان هاست و هیچ فردی با هیچ منطق و استدلالی حق تملک و تصاحب ثروت ها و نعمات جهان را ندارد، مگر در حد احتیاج آن هم با تلاش و سعی خود." (استثمار، 7)

محسن همچنین آیاتی از قرآن در ارتباط با موضوع استثمار و ربا مطرح می کند. با استناد به آیه " لیس للانسان الا ما سعی " و همچنین احادیثی از حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع) نتیجه می گیرد که در اسلام کار مبنای ارزش است. با استناد به آیه " لفتنه اشد من القتل " و آیات پیش از آن در سوره بقره منظور از " فتنه " را سیستم استثماری حاکم می داند و در نهایت با تفسیر آیاتی از سوره الرحمن، از تأکید قرآن بر عدالت و قسط و مبارزه آن با ظلم و استثمار سخن می گوید.

در ادامه جزوه با بیان آیاتی دیگر نتیجه گرفته می شود که انبیاء انسان ها را وا می دارند که نتیجه کار دیگران را به هیچ وجه تصاحب نکنند و در جمع بندی پایانی اینگونه می گوید : " انسان مالک حیات خویش است، بدین معنی که مردم حق داشته و در این راه از تمام امکانات موجود در طبیعت به اندازه کار و کوششی که مبذول می دارند، بهره مند می شوند. با هیچ منطق و استدلال نباید ثروت ها در دست اقلیتی تمرکز پیدا کند. نظامی که بر اساس چپاول و تاراج ثروت ها قرار دارد، نهایتاً به نابودی کشیده می شود.

هم زمان با تلاش های فکری و عملی برای امحاء کامل نظام های استثمار گرایانه، باید سعی کرد که از حاصل دسترنج و کار دیگران که متعلق به خود آنهاست، دیگری استفاده نکند. در این مسیر بایستی موانع استقرار نظام مبتنی بر قسط را یکی بعد از دیگری شناخته و با آن به مبارزه برخاست. بزرگترین مانع در دوران ما امپریالیزم است." (استثمار، 15)

ماجرای انقلاب سفید

کشاورزان و کارگران، همواره بخش مهمی از شعارهای سازمان مجاهدین خلق را پیش از انقلاب به خود اختصاص داده بودند و در نتیجه دور از انتظار نیست یکی از آثار اصلی سازمان یعنی "روستا و انقلاب سفید، بررسی شرایط انقلابی روستاهای ایران" به انها اختصاص یابد. این کتاب کار گروهی از نیروهای اصلی سازمان در سال های 47 و 48 است که در نهایت توسط رسول مشکین فام گردآوری و تدوین شده است. سازمان پس از ضربه 50 برخی جزوه ها، نظیر این جزوه را بازنگری و در سال 1351 به صورت کتاب منتشر کرد.

کتاب "روستا و انقلاب سفید، بررسی شرایط انقلابی روستاهای ایران" شامل پنج بخش و حدود 190 صفحه است که در آن به "مضمون اساسی تحولات اخیر در روستاهای کشور ما، بررسی قانون اصلاحات ارضی و نتایج آن، استراتژی جدید رژیم، بررسی روستاها و برنامه های اصلاحی شاه در بوته عمل و قضاوت مردم" پرداخته شده است. دهقانان وسیع ترین قشر مولد ثروت معرفی شده اند، قشری که "بورژوازی و خرده بورژوازی " نتیجه کار آنها را با محصولات صنعتی و نیمه صنعتی مبادله می کند.

در کتاب ابتدا مروری بر وضعیت نظام رعیت داری و شرایط روستاییان انجام می گیرد و در ادامه توضیحاتی درباره "تقسیم محصول کاری که رعیت بدون کمک مالی مالک انجام داده است، عمومیت نظام رعیت داری، سلطه مستقیم مالکین بر رعایا، خو گرفتن رعایا به فرهنگ فئودالی و در نهایت تفرقه و عدم یکپارچگی روستائیان" به عنوان مهمترین مشخصه های نظام ارباب رعیتی ارائه می شود.

به اعتقاد نویسنده کتاب، تلاش نافرجام میرزا کوچک خان جنگلی در گیلان و موفقیت کوتاه مدت مصدق در لغو برخی عوارض ارباب و بهبود وضعیت رعایا، تنها مواردی بودند که توانستند تغییری اندک در نظام رعیت داری ایجاد کنند. در ادامه مسئله زمین و دهقان "مهمترین عنصر در مبارزه کنونی" عنوان می شود که بر این اساس شاه با اصلاحات ارضی قصد داشت آن را حل و فصل کند و زمینه و انگیزه انقلاب روستایی را از بین ببرد.

اما حتی اصلاحات ارضی نیز از تیغ نقد کتاب در امان نیست. چه آن که نویسنده معتقداست در برخی موارد مال الاجاره به قدری بالا بوده که رابطه زارع و مالک به شیوه سابق بازگشته است. در بعضی نمونه ها سلطه اقتصادی مالکان به دلیل کنترل آب پابرجاست و در مواردی دیگر که رابطه موجر و مستأجر حاکم شد، مالکان با تکیه بر ابزار جدید تولید دوباره نفوذ اقتصادی سابق خود را به دست آوردند.

کتاب مملو است از گزارش های میدانی از روستاهای کشور که در آن اصلاحات ارضی نتوانسته رابطه مالک و زارع را تغییر اساسی دهد و همه چیز به شکل سابق برگشته و حتی بدتر شده است. نویسنده کتاب به طور خلاصه معتقد است :

" قشر استثمارگر سابق گرچه نفوذ اقتصادی خود را به شکل نوینی در آورده، ولی همچنان مستقلاً آن را حفظ کرده است؛ اما نفوذ سیاسی و قضایی و اداری او به نفع رژیم (نه به نفع مردم) تضعیف شده است و این بار با تکیه به ژاندامری، اصلاحات ارضی، شرکت تعاونی، خانه اصناف و به یاری ثروت و آگاهی خود خواهد توانست قدرت اربابان سابق را با خود اخصاص دهد. این تعویض قدرت اداری ارباب به رژیم، بزرگترین تحولی است که تا کنون در پهنه روستا رخ داده، زیر دهقان و رژیم را به طور مستقیم در مقابل یکدیگر قرار داده است." (روستا و انقلاب سفید، 31-30)

کتاب البته به اثرات مثبت اصلاحات ارضی همچون رخت بربستن فرهنگ فئودالی از روستاها در نتیجه آگاهی روستاییان، به دلیل تماس با شهر و استفاده از رادیو نیز اذعان می کند. فصل سوم کتاب به دو استراتژی جدید رژیم یعنی " شرکت سهامی زراعی و قانون جدید املاک استیجاری و اهداف اصلی آنها" می پرازد و برخی از نتایج قانون جدید املاک استیجاری را بدین گونه بر می شمرد: " ظهور عکس العمل شدید از جانب دهقانان، روشن شدن چهره واقعی دستگاه و روشن شدن چهره واقعی قوه قضائیه ".

در فصل چهارم که 90 صفحه از حجم کتاب، یعنی حدود نیمی از آن را به خود اختصاص داده، تعدادی از روستاها به صورت تحقیقی و میدانی بررسی شده اند و فصل پنجم نیز مطالعاتی مشابه بر مبنای "تماس مستقیم و عینی با طبقات مختلف روستایی از کارگر و روزمزد کشاورزی، خوش نشین، دکان دار ده، زارع صاحب نسق، اعضاء هیأت مدیره شرکت تعاونی روستایی گرفته تا مدیر عامل شرکت تعاونی و دهبان" منتشر شده است.

جامعه آماری مطالعه، ده روستای واقع در دشت قزوین بوده که از نظر شرایط طبیعی وضعیت خوبی داشته اند. مطالعه فصل پنج، شش سر فصل اصلی را در بر می گیرد ."اطلاعات مربوط به روابط دستگاه اداری رژیم با روستا نشینان، سوء استفاده و تبانی اولیه اصلاحات ارضی در مورد مسائل اصلاح ارضی روستا، کیفیت ایجاد اراضی مکانیزه در بعضی از دهات، استثمار مالکین یا قشر مرفه روستا از طریق مالکیت ابزار تولید، اطلاعات مربوط به وام های پرداختی بانک کشاورزی و شرکت های تعاونی روستایی و نهایتاً نظر روستاییان نسبت به قانون اصلاحات ارضی و وضع زارعین بعد از اجرای قانون، خصوصاً مقایسه با قبل". نتیجه گیری مطالعه نیاز به توضیح چندانی ندارد، تداوم استثمار و تشدید نارضایتی روستاییان پس از اصلاحات ارضی.

سه گزارش

در میان گروه های چپ گرا، علاوه بر انتشار مطالب تئوریک از آن دست که در رساله بدان اشاره شد، گزارش هایی تحقیقی و میدانی درباره وضعیت اقشار مختلف مردم نیز تدوین می شد. اثری مشهور از مجاهدین خلق که در سال 1353 در این باره منتشر شده است، کتابی است مشتمل بر سه گزارش: "کارخانه ذوب آهن آریامهر" ، "شرکت سهامی زراعی آریامهر" و "گوشه ای از کارنامه 60 ساله شرکت های غارتگر نفت در مسجد سلیمان".

گزارش نخست پس از ارائه تاریخچه و شرحی مفصل و جزئی از وضعیت کارخانه و کارکنان آن به موضوع کارگران وارد می شود. اصلی ترین کارگران استخدامی ذوب آهن اصفهان، کارگران و خرده زمین دارانی بودند که زمین ها و مزارع برنج کاری آنها برای تأمین نیازهای کارخانه تصرف شد. سپس مهاجرانی از بلوچستان و خرم آباد با جمعیت سه هزار نفر به جمع کارگران پیوستند و در خانه هایی به سبک "ساختمان های اردوی کار اسیران جنگی" اسکان داده شدند.

فقر غذایی به ویژه در میان کارگران بلوچ بسیار شدید بود، چنان که گزارش آنها را به "اسکلت های متحرک" تشبیه کرده است. نویسنده همچنین به خصلت های کارگران بلوچ همچون رفتارهای جمعی آنها، تعصب به عقاید مذهبی و پایبندی به سنت ها مورد اشاره کرده و از انعکاس "صداقت و پاکی و شعور کارگری توده تحت ستم" در رفتار و کردار آنها سخن به میان می آورد. گزارش می افزاید با وجود پایین بودن دستمزد کارگران، قیمت مسکن طی سال های پس از آغاز به کار کارخانه ذوب آهن شدیداً افزایش یافته و حداقل پنج برابر شده بود.

در گزارش کارخانه ذوب آهن، دیگر مسائل حاد کارگران در آن دوران حمل و نقل، تهیه غذا و ایمنی فنی بوده و همچنین اشاره شده که تأسیسات تفریحی ذوب آهن عملاً در اختیار تکنیسین ها و اقشار دیگری جز کارگران بوده است. در کنار این موارد همچنین اشاره شده که نیروی امنیتی گسترده و پر تعدادی با حقوق بیش از دو برابر کارگران نیز تشکیل شده بود که به خود اجازه هر گونه برخوردی را حتی با سطوح بالاتر از کارگران می دانند. گزارش همچنین جزئیاتی از وضعیت مالی و تولید کارخانه ذوب آهن به همراه دارد .

در مقدمه گزارش دوم که در زمستان 1348 تهیه شده تحقیق "عجولانه و تقریباً سطحی" عنوان داده و خواننده به جستجوی بیشتر دعوت شده است. شرکت مورد نظر گزارش دوم، در منطقه شمس آباد فارس و نزدیکی تخت جمشید تشکیل شده بود و 80 سهامدار داشت و شامل زارعانی می شد که پس از اصلاحات ارضی زمین داشتند.

گزارش پس از اشاره به فهرست ساختمان ها، ماشین آلات، اراضی، کارکنان و محصولات تحت کشت شرکت، به تشریح اقدامات آن پرداخته و از احداث خانه های به سبک شهری برای سهامداران بدین گونه یاد کرده است: "در ابتدا روستاییان به این علت که نمی توانستند گوسفند و مرغ و خروس خود را به خانه های جدید بیاورند، از آمدن به خانه های جدید امتناع می کردند، ولی به هر طریق شده با تهدید یا تشویق به خانه های جدید آورده شدند. (سه گزارش، گزارش دوم، صفحه 10)

تأسیس درمانگاه، خانه فرهنگ روستایی و مهد کودک و کارگاه صنایع دستی از دیگر اقدامات بوده که تقریباً در تمامی موارد با نقدهای جدی نویسنده تحقیق مواجه شده است. نویسنده پس از بررسی عملکرد شرکت به انتقاد از بکارگیری وسایل مکانیزه و افزایش بیکاری پرداخته و در عین حال بر وجود نکات مثبت در استفاده از آنها صحه گذاشته است. گزارش شرکت زراعی بدون یک جمع بندی کامل و روشن پایان م ییابد و البته دلایلی را در نادرستی قضاوت درباره دستیابی به اهداف عنوان می کند که از آن جمله می توان به عمر کوتاه شرکت اشاره کرد.

گزارش سوم درباره مسجد سلیمان در سال 1353 با هدف "روشن کردن ماهیت فریب ها و به منظور نشان دادن گوشه ای از غارتگری ها و اقدامات ضد خلقی نفت خواران آمریکایی و انگلیسی و رژیم دست نشانده پهلوی در ایران" نگاشته شده است. پس از ارائه مقدمه ای از موقعیت تاریخی و جغرافیایی شهر، مروری بر تاریخچه اکتشاف و توسعه صنعت نفت صورت گرفته و سپس بافت مسکونی مسجد سلیمان به این شکل توصیف شده است:

"شرکت نفت سابق در ابتدای شکل گرفتن شهر مسجد سلیمان در طی عملیاتی توسعه و تولید نفت و بسته به نیازهای خود در کنار هر چاه یا تأُسیسات نفتی برای تعدادی از کارگران و استادکاران آن قسمت، ساختمان های بلوکی سنگی که هر کدام دارای چندین خانه محقر چسبیده به هم بود، ایجاد نمود. این خانه ها عموماً فقط دارای یک اتاق بزرگ یا دو اتاق کوچک به انضمام آشپزخانه محقر و حیاط خلوت کوچکی بود ...اینجاست که آشکارا می بینیم سیاست خانه سازی کمپانی های غارتگر نظیر کلیه مظاهر نظام سرمایه داری و اجتماعات استعمار زده یک سیاست و روش طبقاتی است، به این معنی که کارگر هر چه دستمزدش کمتر باشد، باید به او خانه یا اتاق کوچک تری داده شود." (سه گزارش، گزارش سوم، 17-16)

نویسنده از خودداری شرکت سابق نفت و کنسرسیون نفت از تأمین آب، نوشته و از وضعیت بسیار بد تأمین آب در مناطق غیر شرکتی گفته است. در تابستان مسئله داغی آب و کمبود یخ نیز از دیگر معضلات مردم شهر بوده و شهر تنها یک حمام داشته است. انتشار گازهای حاوی گوگرد، سوختن گاز در مشعل ها و آتش سوزی چاه ها، موجب آلودگی شدید آب و هوا شده بود.

از جمله برنامه های ضد کارگری کنسرسیون در نفت به "اتوماتیک کردن تأسیسات نفتی، تعطیل کردن کارگاه ها و بعضی از تأسیسات نفتی، سیاست مقاطعه دادن عملیات و خدمات فنی، استفاده از شرکت ملی نفت برای انجام خدمات پرهزینه و دشوار، انتقال وظیفه و حفاظت به نیروهای پلیس و ژاندارمری و تعطیلی نیروگاه برق تنبی" اشاره و در نهایت مسجد سلیمان به زرادخانه رژیم پهلوی تشبیه شده است.

گزارش در نهایت به روایت ورود ارتش اشاره کرده و دلایل آن را توضیح داده است. " موقعیت خاص استراتژیکی مسجد سلیمان، استفاده از تأسیسات باقیمانده شرکت غارتگر نفت، استفاده از نیروی کار و تخصص فنی کارگران اخراجی برای مقاصد نظامی، استفاده از امکانات طبیعی مسجد سلیمان برای مقاصد نظامی و سیاست میلیاتاریزه کردن کلیه مناطق کشور" پنج دلیل عنوان شده در گزارش هستند.

احتضار دلار

مسائل پولی در دیگر آثار مجاهدین خلق به همراه موضوعات مرتبط با اقتصاد آمریکا مورد بررسی قرار گرفته است. از جمله در جزوه " احتضار امپراطوری دلار و توطئه های امپریالیستی آمریکا ". در این جزوه ضمن توضیحی از ماهیت بحران پولی آمریکا در سال 1973، در مقاله هایی جداگانه بحران انرژی و بحران نفتی اعراب نیز بررسی و به ارتباط این دو موضوع با بحران پولی آمریکا پرداخته شده است.

"نیکسون در 15 اوت 1971 یعنی فقط 25 سال بعد از تحکیم موقعیت دلار به عنوان پول مسلط جهانی، مجبور شد در مقابل وضع بسیار نامساعد موازنه پرداخت های آمریکا، قابیلت تبدیل دلار به طلا را لغو و با تغییر رسمی قیمت طلا از هر اونس 35 دلار به 38 دلار، 7895 درصد ارزش رسمی دلار را کاهش دهد. اما این عقب نشینی در مقابل توفانی که در پیش بوده چیزی به شمار نمی آمد. به این جهت در فوریه 73، یعنی کمتر از 14 ماه پس از آن مجدداً 10 درصد دیگر ارزش دلار را تنزل می دهد، اما باز هم موقعیت متزلزل و غیر قابل اطمینان دلار ترمیم نمی شود." (احتضار امپراطوری دلار، 7)

نویسنده جزوه بحران پولی ناشی از کسری مزمن موازنه پرداخت ها و رشد فوق العاده کشورهای صنعتی اروپا را در اقتصاد جهانی دو مسئله مهم اقتصاد آمریکا عنوان کرده و علت اصلی انحطاط امپراطوری دلار و بحران پولی این کشور را تنزل موقعیت اقتصادی و صنعتی آمریکا دانسته است. جزوه مورد اشاره پس از پرداختن به مسائل سیاسی خاورمیانه و آمریکا، سؤالی را مطرح می کند و در تلاش برای پاسخ دادن بدان بر می آید:

" بحران تحریم نفتی اعراب که به کاهش صدور نفت به غرب و بالا رفتن قیمت های نفت خاورمیانه انجامید، چه اثرات ملموس و مستقیم و روشنی بر اقتصاد آمریکا دارد و چگونه بحران انرژی به بحران تحریم نفتی اعراب و افزایش قیمت های نفت تبدیل و در خدمت حل مسائل پولی و اقتصادی آمریکا قرار می گیرد و چرا کاهش شدت بحران اقتصادی – پولی آمریکا به تشدید بحران انرژی یا بحران نفتی موکول می شود؟ " (احتضار امپراطوری دلار ، 51-50)

برای پاسخ به سؤال در ابتدا با اشاره به نیاز اروپا و ژاپن به واردات نفت، هم زمان با وابستگی اندک آمریکا به نفت خاورمیانه و در عین حال تسلط شرکت های آمریکایی بر نیمی از نفت این منطقه، از عظمت فشاری که آمریکا می تواند بر رقبای اقتصادی اش در اروپا و ژاپن وارد کند، سخن گفته و سپس اینگونه ماجرای بحران نفتی تشریح می شود:

" مقدمات آن با نطق مهم ویلیام راجرز در ژانویه 73 که در آن برای اولین بار مسئله بحران انرژی را مطرح می سازد، آغاز می شود. نیکسون در آوریل همان سال درباره بحران انرژی پیامی به کنگره می فرستد و به آن رسمیت می بخشد. کمپانی استاندارداویل کالیفرنیا به سهامداران و مردم آمریکا هشدار می دهد و آنها را از ادامه روابط سرد آمریکا و اعراب می ترساند . اما سیاست آمریکا نسبت به اعراب هر چه بیشتر به خشونت می گراید، به طوری که به زعم کارشناسان غربی هیچ راهی جز استفاده از سلاح نفت باقی نمی ماند.

بحران انرژی به بحران تحریم نفتی اعراب تبدیل می شود. از یک طرف ملک فیصل به آمریکا و اروپا و ... التیماتوم می دهد و آنها را به قطع جریان نفت تهدید می کند و از طرف دیگر شاه زمزمه تورم و پایین بودن قیمت نفت و بالاخره تعیین قیمت نفت بر اساس عرضه و تقاضا را ساز می کند و بدین ترتیب دو ستون اصلی ارتجاع منطقه در راه هدف های امپریالیسم آمریکا به حرکت در می آیند." (احتضار امپراطوری دلار، 58-57)

 نویسنده که هویت او در جزوه مورد اشاره مشخص نیست، ضمن اذعان به زیان های آمریکا در بحران نفتی، به بیان دستاوردهای آمریکا می پردازد. بر این اساس واردات نفت آمریکا در جریان جنگ اعراب و اسرائیل نه تنها کاهش پیدا نکرد، که افزایش هم یافت. سود شش شرکت آمریکایی طی سه ماه تحریم نفتی، 120 – 60 درصد نسبت به مدت مشابه سال قبل افزایش یافت. به دلیل فشار بر اقتصاد اروپا و ژاپن، کالاهای آمریکایی قدرت رقابت را در بازار جهانی باز یافتند و سمت و سوی بازرگانی جهانی تغییر کرد. از سوی دیگر با افزایش قیمت نفت، سرمایه گذاری در جایگزین های آن اقتصادی شد.

نکته مهم دیگر سرازیر شدن دلار اروپا بخ خاورمیانه برای پرداخت قیمت نفت بود که با توجه به نفوذ آمریکا بر کشورهای این منطقه، تأمین نیازهای تسلیحاتی کشورهای خاورمیانه از آمریکا و سرمایه گذاری های وسیع این کشور در منطقه در نهایت آمریکایی ها برنده خواهند بود.

نویسنده همچنین معتقد است طرح هایی همچون صندوق بین المللی کمک به کشورهای توسعه نیافته نیز در نهایت هدفی جز جذب دلارهای اضافی کشورها و به طور خاص کشورهای نفت خیز ندارند.

مشارکت کشورهای نفت خیز در سرمایه شرکت های نفتی راهکار سومی است که از سوی نویسنده برای جذب دلارهای نفتی مورد اشاره قرار می گیرد. تئوری مورد اشاره آن جزوه بعدها به کرات توسط بسیاری از کارشناسان نفتی تکرار شد و هنوز نیز از طرفداران متعددی برخوردار است.

قیام کارگر

علاوه بر کتاب "اقتصاد به زبان ساده" که به وجه تئوریک "کار" می پرداخت، و " سه گزارش کارخانه ذوب آهن آریامهر، شرکت سهامی زراعی آریامهر و گوشه ای از کارنامه 60 ساله شرکت های غارتگر نفت در مسجد سلیمان"، که توصیفی از وضعیت کارخانجات و کارگران بوده، دسته دیگری از آثار مجاهدین مستقیماً کارگران را خطاب قرار می داد که از جمله آنها می توان به نشریه "قیام کارگر" اشاره کرد که عنوان "ارگان کارگری سازمان مجاهدین خلق ایران" را نیز یدک می کشید و در این نوشته به شماره اول آن پرداخته می شود.

در بخش های ابتدایی نشریه، اخبار کارگری داخل و خارج از کشور بررسی و گزارشی از اعتصاب کارگران در گروه تولیدی تهران (کارخانه ایرانا) منتشر شده است. نشریه در مقاله ای با عنوان "علم اقتصاد سوسیالیستی را بیاموزیم" ، از رسالت خود برای آموزش به کارگران گفته و شش کتاب را به عنوان منابع اصلی معرفی کرده است: "مبانی علم اقتصاد نوشته نیکی تین 3، اصول علم اقتصاد ترجمه عبدالحسین نوشین، زمینه های تکامل اجتماعی ترجمه پرویز بابایی، ماتریالیسم دیالکتیک نوشته استالین، اصول کمونیسم نوشته انگلس و الفبای کمونیسم نوشته بوخارین" .

نشریه قیام کارگر در ادامه مقاله ای درباره اصول و شیوه های مخفی کاری، شعری از یکی از کارگران مبارز وقت، تحلیلی بر روابط ایران و عراق، مقاله ای درباره جنایات رژیم شاه در ظفار و نهایتاً نوشته ای درباره اضافه کاری، دارد. در این نوشته اضافه کاری اجباری در کارخانه هایی مثل ایرانا مورد بررسی قرار گرفته و با محاسباتی دلیل وجود آن را سود سرمایه دار و زیان کارگر عنوان کرده است.

کدام تغییر ایدئولوژی؟

بنابر قول مشهور در بازخوانی تاریخ سازمان مجاهدین خلق پیش از انقلاب اسلامی، انتشار "بیانیه اعلام مواضع ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق ایران" در سال 1354 به عنوان مبدأ تغییر و تحول گسترده ایدئولوژیک در نظر گرفته می شود. این تغییر در حوزه اقتصاد بر خلاف سیاست و مذهب به طور کامل پذیرفته نیست، چرا که نگاهی به منابع اصلی ایدئولوژیک سازمان در سال های ابتدایی دهه پنجاه و قبل از آن و حتی جزوه "استثمار" سعید محسن که از آیات و روایات متعدد بهره گرفته است، نشان می دهد در حوزه اقتصاد روش و منطق مارکسیستی به طور کامل پذیرفته شده بود، اگر چه به لحاظ فلسفی احتمالاً کماکان دیدگاه های اسلامی حضوری پررنگ داشت.

از تعاریف کار و ارزش گرفته تا مباحث استثمار و مالکیت، تمامی موارد در چارچوب اقتصاد مارکسیستی قابل تشریح هستند و استفاده از آیات و روایات صرفاً برای تبیین و تشریح و پذیرش بیشتر برداشت های مارکسیستی در میان مذهبیون کاربرد داشته است. با این تفاسیر می توان گفت که تغییر ایدئولوژی لااقل در حوزه اقتصاد صرفاً به معنای کنار رفتن تبیین مذهبی مفاهیم مارکسیستی بوده که آن هم در عمل نمی توانست تفاوت اساسی در دیدگاه های اقتصادی مجاهدین ایجاد کند، چه آن که در همان دوران مذهبیون معروفی نیز در میان روحانیون وجود داشتند که این دیدگاه ها را رد کرده و پی به مارکسیستی بودن آنها برده بودند.

با وجود این، مقوله تغییر ایدئولوژی از جنبه دیگر و آن هم تحلیل طبقاتی موجود در بیانیه می تواند به فهم دیدگاه های اقتصادی مجاهدین خلق لااقل از سال 1352 به بعد یاری رساند. در کنار بیانیه می توان به "جزوه سبز" نیز به عنوان سند مهم دیگر این دوران اشاره کرد که در ابتدای سال 1353 منتشر شد. درک چرایی انتشار این دو سند که نمادهای تغییر ایدئولوژی سازمان در آن دوران هستند، در گروی نگاهی به وضعیت سازمان از سلا 1352 تا 1354 (زمان انتشار بیانیه) است:

" پس از شهادت رضا رضایی، ساخت تشکیلاتی سازمان به منظور جلوگیری از ادامه ضربات ساواک و به حداقل رساندن تلفات تغییر کرد... از سوی دیگر با توجه به جمع بندی هایی که انجام شده بود تصمیم گرفته شد که از نیمه دوم سال 52 تا نیمه دوم سال 54 عملیات مسلحانه تعطیل شود. این اقدام از یک سو به منظور تعیین تکلیف استراتژی سازمان و نیز به منظور بالا بردن ضریب امنیتی و بازسازی سازمان اتخاذ شد.....

شهرام کار خود را بدون توجه به این که اصل و اساس جمع بندی ها بر بن بست استراتژیک استوار بود و لذا باید تلاش ها در این زمینه صورت می گرفت، آغاز کرد و سمت بحث ها را به سوی بحث های فلسفی سوق داد... نخستین مجموعه جدیدی که توسط شهرام تدوین و برای مطالعه سرشاخه ها ارائه شد، جزوه ای بود که به دلیل رنگ کاغذ آن به "جزوه سبز" معروف شد. در عید 53 حاصل جمع بحث های بعد از نشست کرج و نیز سایر مباحث مطرح شده در داخل کادر مرکزی توسط تقی شهرام جمع بندی و در جزوه ای که به "جزوه سبز" معروف شد، در سه یا چهار نسخه برای مطالعه و اظهار نظر سرشاخه های سازمان منتشر شد." (چشم انداز ایران، شماره 85)

جزوه سبز با ارزیابی درون تشکیلاتی و سپس آسیب شناسی آموزش (با تمرکز ویژه بر اندیشه های مهندس بازرگان) شروع می شود و در اواسط آن اشاره ای به دو نکته محوری درباره آموزش صورت می گیرد:

نخست: "ما نتوانستیم از شیوه تفکر علمی و بررسی دیالکتیکی پدیده ها و قضایا استنباط کاملاً درستی پیدا کنیم." توضیح شهرام درباره این نکته همانی است که در چند سطر پیشین نیز مورد اشاره قرار گرفت، یعنی استفاده از مطالب و مفاهیم مارکسیستی در اقتصاد بدون این که الزاماً مبانی فلسفی نیز همراه با آن پذیرفته شود.

"ما به ناحق اسلوب شناخت مادی (دیالکتیک) را از مبنای فلسفی آن جدا می کردیم و به خودمان حق می دادیم که با تکه پاره کردن مارکسیسم بعضی نقطه نظرهای عقیدتی خود را توجیه و تفسیر کنیم. این مسئله درباره تئوری تبیین مادی تاریخ (ماتریالیسم تاریخی) نیز به شکل دیگری صادق بود؛ در حالی که مارکسیسم یک کل واحد است.... بدین ترتیب ما با تکه پاره کردن مارکسیسم در واقع تفکر و ایدئولوژی خود را شدیداً در معرض خطر ورود عناصر التقاطی گری یک ایدئولوژی ذوحیاتینی قرار می دادیم." (جزوه سبز، 51)

دوم: "علیرغم توجه ما به اصالت تغییرات بنیادی و زیربنایی جامعه و قبول نظریاتی که دینامیسم حرکت تاریخ و جوامع را ناشی از مقولات زیربنایی و انگیزه های اقتصادی می دانست، ولی عملاً سازمان فاقد ببنش عمیق طبقاتی و زیر بنایی بود. در واقع این ضعف معلول تأثیر عوامل بسیار مختلف اما پیوسته به هم تاریخی و اجتماعی بود که در سازمان ما امکان ظهور می یافت.

مهمترین این عوامل عبارت بودند از : الف) توجه خاص و کاملاً اصولی تفکر مذهبی به مقولات روبنایی،  ب) فقر فرهنگی و بی تجربگی مفرط سیاسی – تشکیلاتی این تفکر در طول چند ده سال اخیر،             ج) برخی استنباطات نادرست ما از تفکر علمی (همان طور که قبلاً در شماره 1 بحث شد) و کلاً نازل بودن سطح فرهنگ سیاسی ایدئولوژیک جنبش انقلابی در سال های بعد از 42". (جزوه سبز، 54)

در ادامه جزوه سبز به دو اثر نامطلوب نکات مورد اشاره بر " خط مشی سیاسی و سیاست برون تشکیلاتی سازمان" و " سیاست و شیوه های کار درون تشکیلاتی " اشاره می شود. خوانش بخشی از تحلیل طبقاتی موجود در این بخش جزوه سبز، ضمن ارائه تصویری از شیوه تفکر اقتصادی سازمان مجاهدین در سال های پیش از انقلاب ، می تواند بخشی از فرایند تغییر ایدئولوژی آن را نیز تشریح کند:

" ما بدون آن که دست به تحلیل علمی از واقعیات جامعه طبقاتی خود بزنیم، بدون این که توجه داشته باشیم مذهب نیز چون مقوله های روبنایی دیگر در واقع زیر بنا و منافع طبقاتی هر طبقه یا قشر اجتماعی را توجیه می کند، به سادگی ویژگی ایدئولوژیک خرده بورژوازی را در ایران یک خصوصیت عام ایدئولوژیک حاکم بر تمام اقشار و طبقات تلقی می کردیم. نتیجتاً مذهب را (نه به معنای طبقاتی) بلکه به عنوان یک مقوله فوق طبقاتی ویژگی تمام جامعه ایران می دانستیم، به همین دلیل اسلامی که مهندس بازرگان نماینده آن است با اسلامی که آیت الله خمینی از آن دفاع می کند و این هر دو با اسلامی که خوانساری و شاه نماینده آن هستند، در حالی که هر سه از اسلام صحبت می کنند، ماهیتاً تفاوت دارند.

این اختلاف فکری و این تضاد ایدئولوژیک در واقع ناشی از اختلاف منابع طبقاتی است که آنها را از هم جدا می کند. مذهبی که مهندس بازرگان نماینده آن است مبین خصوصیات و توجیه گر منافع اقشار بالای خرده بورژوازی سنتی و خرده بورژوازی روشنفکر مذهبی و آن بخش از بورژوازی ملی است که تا کنون به اعتبار مقاومت روبنایی اش در مقابل هجوم بورژوازی کمپرادور هنوز ته مانده حیاتش را حفظ کرده است.

در حالی که خمینی ایدئولوگ و نماینده منافع خرده بورژوازی متوسط و پایین بازار و کاسبکار و پیشه ور شهری و بخشی از خرده مالکان آگاه دهات و شهرک های روستایی و همچنین بخش مترقی روحانیت وابسته به آنهاست و درست به همین دلیل است که وقتی خوانساری ها و .... به خدمت طبقه حاکم در می آیند، اسلام شان نیز آلتی می شود در دست طبقات حاکمه برای سرکوب و تحمیق توده های مردم." (جزوه سبز، 56- 55)

با این روایت از جزوه سبز، اکنون می توان به بیانیه پرداخت. نسخه پی.دی.اف در دسترس از بیانیه دو بخش اصلی دارد. در بخش اول به "مبارزه ایدئولوژیک و مراحل مختلف آن، جنبش انقلابی خلق و مبرم ترین مسائل مرحله ای آن و جبهه واحد توده ای، اولین گام وحدت" پرداخته شده است. بخش دوم که عنوان بیانیه را به خود دارد " ضرورت بررسی محتوای ایدئولوژیک سازمان و سیر تکاملی آن در این مرحله، نگاهی کوتاه به سیر تکاملی اندیشه های مبارزاتی در 30 سال اخیر و پیدایش شرایط جدید اجتماعی حاکمیت بورژوازی وابستته رشد پرولتاریا و ضرورت اشکال نوین سیاسی – تشکیلاتی – ایدئولوژیک مبارزه" را مورد بررسی قرار می دهد و در پایان نیز به مراحل مختلف سیاسی – تشکیلاتی سازمان از 1349-1344 می پردازد.

ذیل عنوان " پیدایش شرایط جدید اجتماعی" آمده است : "دگرگونی مناسبات اجتماعی و تغییر روابط تولیدی در سال های 1340، که استثمار سرمایه از کار را جایگزین استثمار فئودالی می کرد، سیستم نو استعماری جدیدی را تحت حاکمیت بورژوازی کمپرادور به جامعه ما تحمیل می نمود که مسلماً اشکال مبارزاتی خاص خود را به مثابه آنتی تز چنین سیستم ایجاد می کرد، بورژوازی حاکم در ایران در حرکت رشد یابنده خود بالاخره مجبور بود که عناصر متضاد خود را در دامان خویش بپرورد.

در سیستم جدید تولید بورژوازی، کارگران دیگر آن گروه خلقی ساکن و پراکنده بدون تشکل و آگاهی طبقاتی دوران استثمار فئودالی نبودند ... از این نظر آن گروه ها و سازمان هایی می توانستند یک مبارزه پیروز را علیه سیستم موجود رهبری کنند و آن تاکتیک ها و تئوری هایی می توانستند انقلاب خلق را علیه بورژوازی وابسته ایران تا آخر روشن نگه دارند که مبتنی بر ایدئولوژی پرولتاریا (آنتی تز سیستم موجود) یعنی مبتنی بر اندیشه مارکسیسم – لنینیسم و جهان بینی ماتریالیسم دیالکتیک باشند." (بیانیه اعلام مواضع ، 35)

بیانیه در ادامه به صراحت می گوید که سازمان نتوانست پاسخ کامل و تمام عیاری در مقابل نیازهای ایدئولوژیک جنبش نوین انقلابی ایران قرار دهد و دلیل آن را نیز بنا شدن بر پایه " ایده آلیستی " عنوان کرده. ایده آلیسمی که با نگاهی به بیانیه می توان گفت مهم ترین مصداق آن در دید تقی شهرام و همفکرانش چیزی نبود جز مذهب. سپس گفته می شود در دوران پیشین سازمان حتی مقوله ای همچون "استثمار" نیز به صورت علمی استنباط نمی شد؛ گفته ای که شاید کنایه ای به جزوه مملو از آیات و روایات سعید محسن باشد.

"استباطی که ما از مسئله استثمار، از تئوری ارزش اضافی و یا مبارزه طبقاتی و نهایتاً جامعه بی طبقات داشتیم (علیرغم این که بسیاری از این تئوری ها را بارها و بارها مطالعه و بحث کرده بودیم) نمی توانست استنباطی علمی، مارکسیستی، منطقی با درک عمیق ماتریالیسم دیالکتیک – یعنی منطبق بر اساسی ترین منافع پرولتاریا – باشد. این استنباط اساساً و به آن دلیل که بر مبانی اعتقادات ایده آلیستی قرار داشت، شدیداً به احساسات خرده بورژوایی آغشته بود و از این نظر نمی توانست استنباطی علمی از مفاهیم فوق را منعکس سازد. به همین دلیل شعار مطروحه ما "جامعه بی طبقه توحیدی" در سال 1350 نیز علیرغم این که آرزوهای خیرخواهانه و انسان دوستانه ای را منعکس می ساخت، ولی حقیقتاً نمی توانست شعار حقیقت جویانه و صادقانه ای برای خلق باشد." (بیانیه اعلام مواضع، 43)

بیانیه در ادامه لحن صریح تری به خود می گیرد و حتی سه کتاب مهم سازمان مجاهدین را زیر سؤال می برد.

برائت از بازار

حمید اشرف: شما زمینه های عضوگیری تون عملاً از بازاری ها بوده.

تقی شهرام: کی همچی حرفی زده؟ آخه.

حمید اشرف: یک مقداری زیادی.

تقی شهرام: آخه ما، آخه کدوم، آخه رفیق اینهایی که این همه افراد بیا ده نفر افراد الان اینجا، نه نفر ده نفر بودن اینها اعدام شدن، اینها کدوم شون بازاری بودن غیر از غیوران که اعدامش نکردند؟ نه نفر.

 حمید اشرف: بازاری بودن مگر الزاماً این هستش که به اصطلاح خودشون دکون داشته باشن؟

تقی شهرام: خب پرولتر بودن مگه الزاماً اینه که حتماً طرف دانشجو باشه؟

حمید اشرف: بله؟

تقی شهرام: پرولتر بودن مگر معنایش الزاماً اینه که طرف دانشجو باشه؟ مگر دانشجو پرولتره؟

حمید اشرف: نه مسئله اینه که با چه هدفی هایی وارد سازمان شده.

تقی شهرام: خیلی خب .

حمید اشرف: یعنی با چه ایدئولوژی، یعنی چی را پذیرفته اومده تو سازمان.

جواد قائدی: خب پس این ربطی به بازاری بودن یا نبودن نداره.

تقی شهرام: بازاری بودن یا نبودن نداره

حمید اشرف: چرا! چون ایدئولوژی سازمان وقتی بازاری هست، کسی هم که با پذیریش این ایدئولوژی می آد تو سازمان همون به اصطلاح ایدئولوژی خرده بورژوایی را پذیرفته

این دیالوگ ها را می توان بخشی از سکانس "برائت از بازار" یک نمایشنامه دانست. نمایشنامه ای بر مبنای یک داستان واقعی که درست چهل سال قبل، یعنی در پاییز سال 1354 با گفتگوهای مشترک مجاهدین خلق ایران و چریک های فدایی خلق رقم خورد. (کتاب گفتگوها ، 35-34)

این گفتگوهای مشترک مدتی پس از انتشار بیانیه اعلام مواضع ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق ایران آغاز شد و بنابر اعلام گردآورنده آن، در شرایط "بسیار دشوار امنیتی" صورت گرفت؛ چنان که طرفین برای اجتناب از شناسایی یکدیگر "در دو سوی پرده" می نشستند، نیازی به گفتن نیست که هر دو سازمان مذکور در بسیاری از زمینه ها و به طور خاص در چارچوب اقتصادی از نقاط اشتراک زیادی برخوردار بودند و
"برائت از بازار" با تعریفی که گفته شد، بخشی از عقاید اقتصادی آنها را تشکیل می داد.

تکیه بر نظریات مارکسیستی به عنوان محور و مبنای تحلیل های اقتصادی، تنها مختص گروه هایی نظیر مجاهدین و چریک های فدایی خلق نبود، چرا که بسیاری از روشنفکران و کنش گران سیاسی و اقتصادی در دهه 50، بدون وابستگی سازمان، چنین دیدگاه هایی داشتند. شاید از میان مشهورترین آنها بتوان به علی شریعتی اشاره کرد.

روشنفکر پرنفوذی که به نظر سهراب بهداد، بسیاری از آنچه تحت عنوان اقتصاد اسلامی طی دوران انقلاب مطرح می شد، در واقع برگرفته از دیدگاه های او بود. به عقیده سهراب بهداد "بخش مهمی از نظراتی که در دوران انقلاب به عنوان اقتصاد اسلامی مطرح شد، از دیدگاه نظری و ایدئولوژیک علی شریعتی نشأت گرفت. سازمان مجاهدین خلق ایران نیز که از پیروان شریعتی و مبلغ بسیاری از نظرات او بود، در عطف توجه به مسائل اقتصادی از دیدگاهی اسلامی، نقشی اساسی داشت."

بهداد در مقاله اش اشاره می کند "به رغم آنچه شریعتی مکرراً در پاسخ به مخالفان مذهبی خود می گفت، تحلیل او تلفیقی بود از مادی گرایی (ماتریالیسم) تاریخی مارکس و آرمان خواهی تشیع. این تلفیق صریحاً در بیان نظرگاه تاریخی او درباره تحول جوامع مشهود است."

سهراب بهداد دستاورد مهم علی شریعتی را "بیان صریح و بی پرده تحلیل های مارکسیستی با واژگان ویژه آن" می داند. به عقیده او "تحلیل های مارکسیستی شریعتی عمدتاً سطحی بود و به رواج ساده انگاری در بررسی های اجتماعی کمک می کرد، اما او زمانی سخن از مارکس می راند که شدت سانسور اجازه این بحث ها را در هیچ نوشتاری نمی داد. در شرایطی او درباره "تضاد طبقاتی، استثمار، پرولتاریا، بورژوازی و انقلاب" صحبت می کرد که کتاب های مارکسیستی نه تنها نمی توانستند به هیچ یک از این مفاهیم اشاره کنند، بلکه حتی نام مارکس را نمی توانستند ببرند و به او با عناوینی چون "متفکر بزرگ قرن نوزدهم" اشاره می کردند."

سهراب بهداد بسیاری از طرفداران شریعتی را اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق می داند و می گوید: "فلسفه تاریخ مجاهدین نیز همچون شریعتی بود. اما همسویی آن با مارکسیسم آشکارتر و دقیق تر بود. مجاهدین بر این عقیده بودند که مبارزه طبقاتی حاصل از روابط استثماری نظام مالکیت برقرار در هر مرحله از تکامل تاریخ جوامع، نیروی اصلی تحول تاریخی است و نظم اجتماعی توحیدی تنها در جامعه ای بی طبقه که تضادهای طبقاتی آن حل شده است، برقرار شدنی است. به زعم مجاهدین در این جامعه بی طبقه توحیدی به برکت تکنولوژی پیشرفته، وفور فراوانی برقرار خواهد بود. روابط کالایی و همراه با آن روابط پولی از میان خواهد رفت که تا پول هست، استثمار هست."

مجاهدین نیز همچون شریعتی مخالف سرمایه داری بودند. بهداد در این زمینه اشاره می کند که "آنان همراه با بخش عمده ای از نیروها و سازمان های چپ از اوایل دهه 1350 اقتصاد ایران را سرمایه داری وابسته می دانستند. نخستین تحلیل درباره اقتصاد سرمایه داری وابسته ایران کتابی بود که بین سال های 1350 و 1353 بیژن جزنی در زندان نوشت و با عنوان طرح جامعه شناسی و مبانی جنبش انقلابی خلق ایران از سال 1354 تا به هنگام انقلاب، مکرراً توسط انجمن های دانشجویی در خارج از کشور منتشر شد. بخش هایی از آن را دانشجویان در ایران مخفیانه دست به دست کرده و می خواندند."

اکنون با مروری که بر جزوات و کتاب های اقتصادی مجاهدین صورت گرفت، می توان از یک جمع بندی درباره دیدگاه های اقتصادی مجاهدین خلق سخن گفت. اگر چه این موضوع که فکر و اندیشه موهوم آنها چقدر توانست در شکل گیری تحولات آینده اثر گذار باشد، می تواند به صورت مجزا و در پژوهشی دیگر مورد بررسی قرار گیرد.

پی نوشت‌ها:

  1. عضو مرکزی سازمان بود که در سال 1351 تیرباران شد.
  2. یکی از بنیانگذاران سازمان که او نیز در سال 1351 تیرباران شد.
  3. این کتاب در سال 1354 با ترجمه ناصر زرافشان منتشر شد.

منابع:

  1. کتاب گفتگوی سازمان چریک های فدایی خلق ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران، انتشارات اندیشه و پیکار
  2. سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، جلد اول
  3. اقتصاد به زبان ساده ، 1351
  4. سعید محسن، استثمار از دیدگاه ایدئولوژی اسلامی ما، گروه هوادار انجمن دانشجویان مسلمان، آستین
  5. عبدالحسین نوشین، اصول علم اقتصاد، انتشارات نوپا، زمستان 2536
  6. بیانیه اعلام مواضع ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق ایران، انتشارات اندیشه و پیکار، نسخه اینترنتی خرداد 1384
  7. سه گزارش از کارخانه ذوب آهن آریامهر، شرکت سهامی زراعی آریامهر و گوشه ای از کارنامه 60 ساله شرکت های غارتگر نفت در مسجد سلیمان، پاییز 1353
  8. احتضار امپراطوری دلار و توطئه های امپریالیستی آمریکا، تابستان 1353

منبع:

ماهنامه مهرنامه

مسئول پرونده: محمد طاهری (دبیر گروه اقتصاد و توسعه) و رامین فروزنده (روزنامه نگار اقتصادی)

با نگاه ویژه به زندگی و تفکرات محمود عسکری زاده که کتاب «اقتصاد به زبان ساده» را نوشت.

قیام علیه "ارزش اضافی"، انقلاب علیه "انگل های جامعه"، مبارزه با "استعمار" و "استثمار"، "دولت کارگری"، "برابری"، "مساوات"و "مالکیت عمومی". اینها پایه های حکومتی موهوم و تخیلی در ذهن جوانی بود که سودای انقلابی مارکسیستی در سر داشت.

غصه خورد، مبارزه کرد، کتاب نوشت و زندگی چریکی و مخفیانه برگزید، اما عمرش آفتاب لب بام بود و هرگز انتهای آرزوهایش را ندید. زندگی آرمان گرایانه اش لابلای صدها اتفاق کوچک و بزرگ آن دوران در یکی از روزهای خرداد 51 با صدای شلیک چند گلوله برای همیشه به پایان رسید، اما از او نوشتاری به یادگار ماند که در سال های بعد، چراغ راه همرزمانش در راه رسیدن به جامعه ای مارکسیستی بود. او "اقتصاد به زبان ساده" را که برداشتی ساده از دیدگاه های پیچیده "کارل مارکس" بود، ساده تر از هر متن و کتاب اقتصادی نوشت این کتاب تا مدت ها منبع اصلی چریک های فدائی و سازمان مجاهدین خلق در حوزه اقتصاد بود که با هدف ریشه کن کردن امپریالیسم و مقابله با استثمار خلق به پا خاسته بودند و می خواستند حکومتی کارگری مبتنی بر آموزه های مارکسیستی برپا کنند.

این گزارش با هدف مرور دیدگاه های اقتصادی اعضای شاخص مجاهدین خلق و با تمرکز ویژه بر زندگی کوتاه محمود عسکری زاده نوشته شده که با نگارش یکی از مهمترین رساله های مرجع مجاهدین قصد داشت، مبارزه علیه "سرمایه داری وابسته" حکومت پهلوی و "انگل سرمایه داری" با تئوریزه کند محمود عسکری زاده که بود، از چه کسی تأثیر پذیرفت و در رساله اش چه دیدگاهی را نشر داد؟

رؤیای یک جوان

در سال 1324 در خانواده ای مذهبی، در اراک متولد شد. دوره ی متوسطه را در دبیرستان مروی تهران گذراند. در این دبیرستان برای نخستین بار با "ناصر صادق"1 دم خور شد و طرح دوستی ریخت. پس از پایان دبیرستان درخواست تحصیل در دانشگاه "پاتریس لومومبا" در مسکو را داد، اما تحصیل در مدرسه ی عالی بازرگانی تهران را به تحصیل در مسکو ترجیح داد. در مدت زمان کمی که از حضورش در مدرسه ی عالی بازرگانی می گذشت، به دلیل نقش در سازماندهی چند اعتصاب دانشجویی برای مدتی کوتاه اخراج شد. هم زمان با تحصیل به تدریس ریاضی رو آورد. برای مجله "تهران آکونومیست" مقاله نوشت و رفته رفته به سیاست گرایش پیدا کرد.

اندکی پس از پایان دوره ی تحصیل با همکلاسی قدیمی اش ناصر صادق دیدار کرد و طرح رفاقت با "سعید محسن"2 او را به سمت و سوی تشکیلاتی سیاسی سوق داد. تشکیلاتی که آن روزها نام مشخصی نداشت. از آن پس به مطالعه کتاب های فلسفی و مارکسیستی و ماتریالیسم دیالکتیک هم گرایش پیدا کرد.

در سال 1346 برای گذران دوره ی سربازی به تبریز منتقل شد و مدتی بعد به استخدام ماشین سازی تبریز درآمد. در تبریز به فعالیت های پنهان سیاسی اش شدت بخشید و در همین دوران کتاب "اقتصاد به زبان ساده" را به صورت جزوه ای تشکیلاتی نوشت.

در سال 1348 مدتی مسئول شاخه تبریز سازمان بود و کلاس های آموزشی برای اعضای رده دوم و سوم تشکیلات دایر کرد. عبدالله محسن، برادر سعید محسن، و عبدالله زرین کفش از جمله افرادی بودند که در کلاس های او اقتصاد آموختند.

محمود عسکری زاده از سال 1349 در حلقه سیاست گذاران و کادر اصلی تشکیلات قرار گرفت. هنوز مدت زیادی از عمر فعالیتهای سیاسی اش در مرکزیت سازمان نگذشته بود که توسط ساواک شناسایی شد. او را به واسطه ارتباط با چند تبعه روسی در محل کارش _ ماشین سازی تبریز _ احضار کردند. اما از او درباره درخواست برای تحصیل در روسیه نیز پرسیدند، موضوعی که به سال ها پیش مربوط می شد. محمود عسکری زاده دلیل تمایل به تحصیل در دانشگاه پاتریس لومومبا را فقر مادی و رایگان بودن تحصیل ور روسیه عنوان کرد.

پس از آن فعالیت های سیاسی و مخفیانه اش رنگ و بویی جدی تر گرفت. مسئول گروه اطلاعات در سازمان شد و با همکاری لطف الله میثمی، ناصر سماواتی ، رضا باکری و مهدی فیروزیان به کار گردآوری اطلاعات دریافتی از سایر اعضای سازمان پرداخت. این اطلاعات بیشتر مربوط به محل اسکان آمریکایی ها و اسرائیلی ها و اعضای ساواک، سوء استفاده های مالی حکومت پهلوی و نیز اطلاعاتی درباره برخی شخصیت های سیاسی می شد.

 ساواک که رفته رفته متوجه تحرکات این گروه شده بود، آنها را زیر نظر گرفت و در شهریور 1350 موفق شد اعضای اثر گذار سازم ن از جمله سعید محسن، علی باکری، بهمن بازرگانی، محمود عسکری زاده، رضا رضایی، محمد بازرگانی و مسعود رجوی و در نوبت بعد محمد حنیف نژاد، رسول مشکین فام، اصغر بدیع زادگان و علی میهن دوست را دستگیر کردند. (سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، جلد اول ، ص 464)

محمود عسکری زاده در منزل محمد بازرگانی و به اتفاق موسی خیابانی دستگیر شد.او در بازجویی های ساواک، اهداف مبارزاتی خود را اینگونه عنوان کرد: " در بدو شروع به کار، فعالیت های من از حد مطالعه و تشکیل جلسات مذهبی تجاوز نمی کرد و کم کم در اثر مطالعات بیشتر، هدف ها بیشتر جنبه سیاسی به خود گرفت و چون در اثر برخورد با جامعه و ادارات و دستگاه های دولتی، به این نتیجه رسیده بودیم که فساد و فحشا و بی عدالتی و ظلم موجود در جامعه ما از طریق وعظ و خطابه از بین نخواهد رفت و از طرفی مبارزات آوارگان فلسطینی جهت به دست آوردن سرزمین های خود و همچنین جنگ هایی که در کشورهای مختلف از قبیل الجزایر، به منظور آزادی و استقلال رخ داده ، این فکر را در ما تقویت و تثبیت کرده که در ایران منحصراً از طریق زور و انقلاب می توان فحشا، فقر و بی عدالتی را از بین برده و یک حکومت اسلامی برقرار نمود." (سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، جلد اول ، ص 454)

مدتی بعد دادگاهی نظامی، محمود عسکری زاده و چند مهره کلیدی تشکیلات را به اعدام محکوم کرد. این حکم در چهارم خرداد ماه 1351 اجرا شد و نویسنده کتاب " اقتصاد به زبان ساده " به همین سادگی از دنیا چشم فرو بست.

اقتصاد به زبان ساده چگونه نوشته شد؟

عبدالله محسن، برادر سعید محسن و عبدالله زرین کفش، که در تبریز زیر نظر محمود عسکری زاده آموزش دیده بودند، احتمال داده اند که او جزوه "اقتصاد به زبان ساده" را تحت تأثیر "اصول علم اقتصاد" ترجمه عبدالحسین نوشین و "جامعه شناسی" تألیف حمید قاسمی تهرانی، نوشته است.

نوشین برای خودش یلی در عرصه سیاست و فرهنگ و هنر ایران بود. یکی از مردانی که نقش مهمی در شکل گیری حزب توده و تدوین مانیفست سیاسی و اقتصادی آن داشت. عبدالحسین نوشین آن قدر در نگارش و ترجمه کتاب و مهمتر از آن در عرصه سیاسی آوازده داشت که جوانی همچون محمود عسکری زاده را شیفته خود کند.

پیرمرد سرشناس توده ای که سخت مورد احترام هنرمندان و نویسندگان و سیاست ورزان بود، در میان انبوهی نوشته و ترجمه در حوزه تئاتر و ادبیات، دو جزوه با عنوان "مزد، بها، سود" و "اصول علم اقتصاد" را در اوایل دهه 20 با الهام از آموزه های کارل مارکس ترجمه و تلخیص کرده بود. در برخی منابع عنوان شده است که "اصول علم اقتصاد" ترجمه و اقتباسی از کتاب "مزد، بها، سود" اثر کارل مارکس است. اما برخی منابع از ترجمه و تلخیص هم زمان دو کتاب اقتصادی توسط عبدالحسین نوشین سخن گفته اند. یکی "اصول علم اقتصاد" که ظاهراً برداشتی از کتاب "کونومی پولیتیک" بوده و دیگری "مزد، بها، سود" که گفته می شود برگرفته از کتابی به همین نام نوشته مارکس بوده است.

درباره تاریخ انتشار دو کتاب اطلاع دقیقی در دست نیست. اما گفته می شود عبدالحسین نوشین در سال 1321 به سفارش حزب توده دو جزوه اقتصادی ترجمه و تلخیص کرده که بعدها هر دو را به صورت کتاب منتشر کرده است. انتشار دو جزوه اقتصادی با دوره ای که ترجمه و انتشار کتاب "مانیفست حزب کمونیست" اثر معروف مارکس و هگل هم به پایان رسیده بود، مصادف بوده و در حقیقت نوشین با ترجمه این آثار به نوعی مانیفست اقتصادی و سیاسی حزب توده را تدوین کرده است.

اما آنچه در حال حاضر از عبدالحسین نوشین در قالب کتاب به یادگار مانده، " اصول علم اقتصاد " است که در میانه های دهه 50 به ثبت کتابخانه ملی رسیده و به نظر می رسد با توجه به محدودیت هایی که در آن دوره برای انتشار آثار مارکسیستی در کشور وجود داشته، نام " کارل مارکس " از روی جلد کتاب و محتوای کتاب حذف شده است .

کتاب اصول علم اقتصاد عبدالحسین نوشین از 156 صفحه و پنج بخش "ارزش، ارزش اضافی ، مزد، تئوری سود و بهای تولد، سرمایه تجاری و سود تجاری" تشکیل شده است. نویسنده سعی کرده درباره 36 مفهوم مرتبط با عناوین یاد شده توضیحاتی ارائه دهد.

در بخش اول کتاب که عنوان "ارزش" بر آن نهاده شده، درباره "لزوم مبادله، عرضه و تقاضا، مخارج تولید، کار شخصی و کار اجتماعاً لازم، کار ساده، پول، تحولات ارزش" توضیحاتی داده است. در بخش دوم کتاب مفاهیم "نیروی کار، ایجاد ارزش اضافی سرمایه، سرمایه ثابت و سرمایه متغیر، ارزش اضافی نسبی و شیوه مقدار کارکرد" بررسی و مطالعه شده است.

عبدالحسین نوشین در بخش سوم کتاب درباره "مزد و بهای نروی کار، اشکال مزد و عواملی که در تعیین آن دخالت دارند" توضیحاتی ارائه داده است. بخش چهارم کتاب شامل مفاهیمی درباره " مقدار سود و ارزش اضافی، گردش سرمایه و مقدار سود، نسبت بین مقدار سود و مخارج تولید و مبادله آن" است. بخش پنجم کتاب نیز به تعریف " سرمایه تجاری، منبع سود تجاری، استثمار مستخدمین بازرگانی و ارتباط پیشه وران و صاحبان صنایع ملی" پرداخته است.

کلاً واضح است که کتاب "اصول علم اقتصاد" در چارچوبی مارکسیستی نوشتته شده و نویسنده شاید با این مأموریت دست به ترجمه و تلخیص آن زده تا در راستای اهداف حزب توده به تبیین روابط کارگر و کارفرما و حقوق کارگران بپردازد. با این حال کتاب خالی از فرمول های ریاضی نیست و احتمالاً در تدریس اقتصاد نیز مورد استفاده قرار گرفته است.

اما نکته قابل توجه این است که عبدالحسین نوشین با وجود تضادی که با سرمایه داری داشته، تنها به تبیین مفاهیم بسنده کرده و دیدگاه های شخصی خود را تا حدودی محفوظ داشته و سعی کرده کتابی تئوریک و نظری ترجمه و تلخیص کند. عبدالحسین نوشین در مقدمه ای که بر کتاب نوشته، علم اقتصاد (اکونومی پولیتیک) را قسمتی از علم اجتماع دانسته که درباره روابطی از زندگی بشر که در اجتماع نتیجه می شود، بحث می کند . او به این پرسش که آیا تمام این روابط موضوع بحث علم اقتصاد است؟ اینگونه پاسخ داده است: "خیر، علم اقتصاد فقط روابطی را که بین مردم روی اساس تولید و تقسیم محصول کار اجتماعی ایجاد می شود بحث می کند. این روابط را معمولاً مناسبات تولید می نامند."

او در بخش دیگری از این مقدمه موضوع بحث و مطالعه علم اقتصاد را قوانین ابتدایی می داند که انتظام دهنده روابط تولید اجتماع سرمایه داری تجاری است و اضافه می کند " ممکن است از آنچه گذشت چنین نتیجه بگیریم که علم اقتصاد در طبیعی قدیمی و اجتماع کمونیستی که هر دو به واسطه اراده باشعور یگانه ای اداره می شوند، هیچ موضوعی که قابل بحث باشد نخواهد یافت."

عبدالحسین نوشین در ادامه می نویسد: " البته برای مطالعه روابط تولید اجتماع آینده که بدون شک هزار بار غامض تر از روابط تولید اقتصاد قدیمی خواهد بود علم مخصوصی لازم خواهد آمد، ولی در هر صورت آن علم اقتصاد نخواهد بود؛ پس ما علم اقتصاد را از نظر منافع طبقه کارگر مورد مطالعه قرار می دهیم، بدون آن که شکل قوانین آن را با حسب میل خود برگردانیم."

این کتاب بعدها که چریک های آرمان گرا درصدد تدوین رساله هایی برای تبیین مواضع خود بودند، مورد استفاده محمود عسکری زاده در نگارش جزوه "اقتصاد به زبان ساده" قرار گرفت.

اقتصاد به زبان ساده چه می گوید؟

برای آن که بدانیم اقتصاد به زبان ساده چگونه نوشته و به عنوان مانیفست اقتصادی تشکیلاتی که بعدها تحت عنوان سازمان مجاهدین خلق شناخته شد، باید به کتابها و جزوه های دیگر اعضای اصلی سازمان در سال های ابتدایی شکل گیری نیز مراجعه کنیم. یکی از مهترین رساله های هسته اصلی مجاهدین در میانه های دهه 40، جزوه "متدولوژی" یا " شناخت" بود که پس از مطالعات گروهی توسط حسین روحانی نوشته شد. این جزوه آمیزه ای از آموزه های مارکسیسم و اعتقادات اسلامی بود.

دومین متن اثر گذار تئوریک سازمان که گرایش های مارکسیستی در آن مشاهده می شد، "راه انبیاء، راه بشر" بود که محمد حنیف نژاد آن را بر پایه تئوری های مهندس بازرگان نوشت. سومین اثر تدوین شده در سازمان، کتاب "تکامل" بود که علی مهین دوست آن را گردآوری کرد. این کتاب نیز از جمله آثاری بود که بینش مارکسیستی در تدوین آن مؤثر بود. محمد حنیف نژاد در سال 1349 سه کتاب یاده شده را در یک جزوه خلاصه کرد.

اما بعد از این متون، کتاب "اقتصاد به زبان ساده" محمود عسکری زاده مهمترین جزوه ای بود که مانیفست اقتصادی سازمان را مشخص می کرد. جزوه "اصلاحات ارضی در ایران" نیز توسط جمعی از اعضای تشکیلات به سرپرستی رسول مشکین فام در همین راستا تهیه شد. سهراب بهداد در مقاله ای با عنوان "گذار از سوسیالیسم به اقتصاد اسلامی" تحلیل های مجاهدین از روابط اقتصادی را مارکسیستی می داند. به عقیده او اقتصاد به زبان ساده تحلیلی است صریح و ساده از نظرات مارکس درباره "قانون ارزش کار، ارزش اضافی و استثمار". (مجله مهرنامه، شماره29)

سهراب بهداد که اقتصاد شناسی را زمینه ای نسبتاً نو در آموزش دانشگاهی و بررسی های علوم اجتماعی در ایران دهه 40 می داند، اشاره می کند که رشته اقتصاد تا سال های 1340 هنوز در دانشگاه های ایران تأسیس نشده بود. " تا آن زمان دانشجویان "اقتصاد شناسی" را در چارچوب برنامه ای می آموختند که به سیاق برنامه درسی دانشگاه های فرانسوی در سال های نخست این قرن تنظیم شده بود". از قضا عبدالحسین نوشین نیز تحصیل کرده دانشگاه سوربن فرانسه و با ادبیات این کشور آشنا و دو جزوه "اصول علم اقتصاد" و "مزد، بها، سود" را در فرانسه به فارسی برگردانده بود.

 به هر حال حتی اگر فکر کنیم اقتصاد به زبان ساده محمود عسکری زاده برداشتی آزاد از اصول علم اقتصاد عبدالحسین نوشین نبوده، مقایسه محتوای دو کتاب، این گزاره تا حدودی اثبات می کند که چریک جوان تحت تأثیر نوشین، جزوه اش را به تحریر در آورده است.

دسترسی به جزوه اولیه اقتصاد به زبان ساده" امکان پذیر نیست، اما آنچه بجا مانده کتابی است به همین نام که در سال 1375 توسط مجاهدین خلق در تیراژ 5 هزار نسخه منتشر شده است. در مقدمه این کتاب نوشته شده " رساله حاضر در سال 47 تهیه شد و سپس در سال 50 تکمیل گردید." هر چند در این مقدمه نیز به زمان دقیق چاپ اول کتاب اشاره نشده، اما در شناسنامه کتاب منتشر شده در سال 1357، عنوان چاپ دوم قید شده است.

در مقدمه چاپ دوم کتاب ادعاهایی درباره اثر گذاری قابل توجه کتاب پس از انتشار چاپ اول مطرح شده و نکته قابل توجه این است که پیش از مقدمه، نام محمود عسکری زاده عنوان شده، بگونه ای که خواننده احساس می کند مقدمه چاپ دوم در آذر ماه 1351 به قلم او نوشته شده، اما اطلاعات آن نشان می دهد که احتمالاً فرد دیگری آن را نوشته است؛ به این دلیل که نویسنده اصلی کتاب در خرداد سال 1351 به جوخه اعدام سپرده شد.

به این بخش مقدمه چاپ دوم توجه کنید " در خلال سال های گذشته این مسئله بر ما روشن شد که این نوشته نه تنها تأثیر عمیق به لحاظ فهم و درک مسائل اقتصادی و اجتماعی بر روی برادران ما گذاشت، بلکه در عین حال ایمان انقلابی آنها را در امر مبارزه با امپریالیسم و مرتجعین داخلی به عنوان بزرگترین موانع راه تکامل انسان، راسخ تر و استوارتر ساخت."

به هر حال در مقدمه کتاب اقتصاد به زبان ساده، هدف از تهیه (نگارش) آن "آشنا ساختن افراد سازمان به ویژه اعضای جدید به اصول اولیه علم اقتصاد، نقش اقتصاد در ادوار تاریخی حیات بشر، اهمیت زیر بنایی آن، مفهوم استثمار و خلاصه منظور و هدفی که علم اقتصاد می بایست در عصر حاضر دنبال کند" عنوان شده است.

و در ادامه ویژگی های کتاب اینگونه شرح داده شده است: "در این رساله همواره دو چیز مورد توجه قرار گرفته، یکی ساده بودن مطالب تا بتواند برای تمامی افراد در هر سطحی، اعم از کارگر یا روشنفکر .... مورد استفاده باشد و دیگری تفهیم هر چه بیشتر مطالب از طریق آوردن مثال ها و نمونه های زنده و ملموسی که اکثر هموطنان ما در زندگی اجتماعی خود با آنها روبرو هستند، به علاوه تا با جواب دادن به آنها مطلب برای خواننده روشن تر شود."

در پایان مقدمه نیز اینگونه نتیجه گیری شده است: "انتشار این رساله در شرایط حاضر یعنی در هنگامی که برادران ما همراه سایر همرزمان شان از سایر گروه ها، مبارزه را هر چند دشوار ولی با ایمان به پیروزی آن، ادامه می دهند؛ کوششی است اولاً در بالا بردن دانش ذهنی فرزندان خلق و به ویژه پیشگامان انقلابی آن و ثانیاً پذیرش مسئولیت و شرکت فعال آنان در امر مبارزه با سرمایه داری و ارتجاع داخلی و تحقق آن سیستم اقتصادی و سیاسی که در بر گیرنده منافع طبقات محروم اجتماع و حاکمیت انسان بر سرنوشت خویش باشد."

از اقتصاد تا مسئله کارگران

در فصل اول کتاب "اقتصاد به زبان ساده" اقتصاد علمی تعریف شده است که "تولید، تولید کنندگان و روابط تولید" را بررسی می کند. محمود عسکری زاده اعتصاب را یک عامل اقتصادی دانسته "چون تولید را کاهش می دهد. البته عملی است در جهت کاهش تولید ولی در عوض در جهت افزایش مزد کارگر." او در بخش دیگری از فصل اول کتاب به بیان چهار شیوه تقسیم تولید پرداخته است. اگر چه نام این شیوه ها به صراحت آورده نشده، اما یک مرور اجمالی نشان می دهد منظور چیزی نیست جز روایت مشهور مارکسیسم از تاریخ، یعنی " کمون اولیه، برده داری، فئودالیسم و سرمایه داری".

با این مقدمات نویسنده ابتدا به موضوع دلایل اهمیت صنعت نسبت به کشاورزی می پردازد و از آسیب پذیری کشاورزی در مقابل نوسانات آب و هوایی و محدودیت های زمین و آب نتیجه می گیرد که تکیه تنها بر کشاورزی کافی نیست. پس از آن به تدریج دیگر جنبه های نظریات مارکسیستی نیز مطرح می شود، البته با ساده ترین بیان ممکن :"کلید رشد سطح زندگی در صنایع خوابیده است. حالا ممکن است بگویید ای بابا اگر این طور بود باید تمام کارگران کارخانه ما وضع شان خیلی خوب باشد، چون در صنایع کار می کنند، در صورتی که در همین تهران خودمان اگر برویم نگاه کنیم کارگر کارخانه پارچه بافی 70 ریال مزد می گیرد و بچه ها و زن ها در کارخانه های متعدد از 35 ریال تا 70 – 60 ریال مزد می گیرند.

حرف شما کاملاً صحیح است. ما گفتیم اگر تولید زیاد شود و به دست تولید کنندگان برسد وضع تولید کنندگان بهتر می شود، ولی در کارخانجات این عمل انجام می گیرد؟ البته خیر. در کارخانه پارچه بافی و مونتاژ اتومبیل تولید زیاد می شود، درآمدها بالا می رود، ولی این تولید و درآمد بیشتر بین کارگران و صاحب کارخانه، عادلانه توزیع نمی شود.... خوب نتیجه این کار چه می شود؟ صاحب کارخانه غذای خوب، پوشاک خوب، تفریح، مسافرت ، قصر یخ، کاخ، گردش در شهرهای اروپا و آمریکا، شب نشینی و پارتی و غیره را برای خود مهیا می کند، در عوض کارگر هم 25 سیر گوشت (1875 گرم) می خرد و مقداری لپه هم در آن می ریزد و با آب زیاد یک به اصطلاح غذایی برای خود و خانواده اش درست می کند، بچه اش را هم نمی تواند به مدرسه بفرستد، یک اتاق هم در میدان شوش اجاره می کند، ماهی 300 ریال، لباسش را هم می رود میدان سید اسماعیل از کهنه فروشی ها می خرد."

لزوم توجه به اقتصاد چند پایه (متکی بر چندین محصول) از دیگر اشارات رساله در بخش صنعت است. فصل اول رساله با ارائه تعریفی از سرمایه ثابت (شامل مواد اولیه و ابزار) و سرمایه متغیر (نیروی کار) به نقل از مارکس به پایان می رسد.

مسئله ارزش

فصل دوم کتاب "اقتصاد به زبان ساده" به موضوع کار اختصاص دارد. در بخش نخست آن گفته می شود که "اصولاً کار ذاتی انسان است." و در بخش دوم به تدریج مفاهیمی همچون "ارزش کار، زمان کار اجتماعاً لازم و ارزش اضافی" تعریف می شوند که منشأ اقتصادی آنها نیاز به توضیح چندانی ندارد. سپس مدل اقتصادی که در آن کارفرما ارزش اضافی کارگر را تصاحب می کند، تبیین می شود. در مثال کتاب کارفرما در عرض 100 ساعت 25 ژاکت به قیمت هر یک 40 تومان تولید می کند، یعنی صاحب هزار تومان درآمد ناخالص می شود. با فرض 300 تومان هزینه کاموا، 200 تومان استهلاک سرمایه (ساعتی 2 تومان) و 50 تومان برق، هزینه ناخالص، مساوی 550 تومان می شود و در نهایت 450 تومان به دست می آورد.

عسکری زاده نتیجه می گیرد "اگر فرض کنیم همین تولید کننده ما یک کارگر هم استخدام کند و یک ماشین دیگر هم بخرد مسلماً کارگر هم اگر مهارتش مثل خود تولید کننده باشد، 450 تومان در پایان کار به دست خواهد آورد. ولی دراین موقع دیگر صاحب ماشین حاضر نمی شود 450 تومان را به کارگر بدهد، بلکه فقط 250 تومان به او می دهد و 200 تومان بقیه را برای خود بر می دارد. او می گوید سرمایه مال من است، در صورتی که ما گفتیم 200 تومان برای کاهش ارزش ماشین برداشته است..... در واقع او از کارگر نزول می گیرد... کارگر در مدت 100 ساعت، 450 تومان ارزش ایجاد کرده است که به دو قسمت تقسیم می شود، یکی 250 تومان که به آن "ارزش لازم" می گویند و دیگری 200 تومان که آن را "ارزش اضافی" می نامند. ارزش اضافی آن مقدار از حق کارگر است که پرداخت نمی شود و به جیب سرمایه داران می رود و سرمایه داران به آن سود می گویند. پس ارزش اضافی = سود." (اقتصاد به زبان ساده، 58 56)

نویسنده در ادامه می گوید: "کارفرما بخشی از سودش را به بانک می دهد و بخشی دیگر را به صورت کرایه به صاحبان مستغلات، پس تمام کسانی که در اجتماع پولدار می شوند از حق کارگر و دهقان می خورند." چندان عجیب نیست که با چنین مثالی، محمود عسکری زاده نتیجه می گیرد از آنجا که "دولت ها همیشه سعی دارند از افزایش مزدها جلوگیری کنند، چون سیستم سرمایه داری با این افزایش متزلزل می شود" ، باید حکومت استثمارگر سرنگون و دولتی توسط خود کارگران تشکیل شود.

مقوله "ارزش" در دیدگاه مجاهدین خلق و از جمله کتاب "اقتصاد به زبان ساده" که در واقع همان تبیین مارکسیستی از این موضوع است، زیربنای اصلی دیدگاه اقتصادی آنها و نتایج مترتب بر آن به شمار می رود. تدوین این کتاب تا حد زیادی مرهون اثر شناخته شده عبدالحسین نوشین است که پیشتر درباره آن نوشتیم و اینجاست که می توان نتیجه گرفت کتاب نوشین یکی را مراجع اصلی گروه های چپگرا در مقاطع پیش از انقلاب به خصوص دهه 40 به شمار می رفت.

همانگونه که اشاره کردیم کتاب نوشین کمتر از اقتصاد به زبان ساده، به مباحث ایدئولوژیک پرداخته و در عوض بیشتر بر توضیح دقیقه نظریه ارزش و مباحث ایدئولوژیک پرداخته و در عوض بیشتر بر توضیح دقیق نظریه ارزش و مباحث دیگر بر اساس دیدگاه های کارل مارکس متمرکز است. زبان مورد استفاده کتاب نوشین به سادگی ادبیات عسکری زاده نیست و از ریاضیات بیشتری بهره می گیرد که در نتیجه می توان گفت برای خواننده عام نوشته نشده و احتمالاً دانشگاهیان و شاید حتی خود محمود عسکری زاده را در سال های دانشجویی تحت تأثیر قرار داده است.

عبدالحسین نوشین در کتاب خود اینگونه به تعریف ارزش نیروی کار می پردازد: "کلیه کالاهایی که برای کارگر لازم است تا انرژی را که در جریان کار مصرف کرده دوباره به دست آورد و نیز برای بقای نسل خود، خانواده خود را نان بدهد و نیز کالاهایی که برای بهداشت و فرهنگ او و خانواده اش لازم است، تمام این کالاها بهای معینی دارند که به واسطه زمان اجتماعاً لازم که برای تولیدات آنها مصرف شده است، معین می شود. پس ارزش نیروی کار عبارت است از ارزش حداقل این وسائل که برای زندگی لازم است ." (اصول علم اقتصاد، 77-76) 

ارزش اضافی در "اصول علم اقتصاد" اینگونه توضیح داده می شود: "اگر کارگر برای یک روز کار ده ریال مزد می گیرد، فقط پنج ساعت کار او برای ایجاد ارزشی معادل ده ریال کافی است، ولی کارفرما به پنج ساعت قناعت نمی کند، بلکه کارگر را ده ساعت یا بیشتر به کار وا می دارد. این مدت پنج ساعت یا قسمت اول مدت کار روزانه را به اصطلاح "علم اقتصادی زمان کار لازم" می نامند. پس ارزشی که در نیمه دوم مدت کار روزانه توسط این کارگر ایجاد می شود برای کارفرما سود خالص است. این ارزش را که کارگر علاوه بر ارزش نیروی کار خود ایجاد می نماید، ارزش اضافی و نیمه دوم مدت کار روزانه را زمان کار اضافی می نامند." (اصول علم اقتصاد 79)

"کار زنجیری و سیستم تایلور" دو نمونه از شیوه های افزایش کارکرد است که نوشین آنها را در کتاب خود با لحنی منتقدانه معرفی کرده است: "در کارخانه های اتومبیل سازی فرد شیوه ای اختراع گردید که کم کم در سایر کارخانه های آمریکا و سپس اروپا رواج کامل یافت. این شیوه بدین قرار است، یک زنجیر بی انتها از یک کارگاه کارخانه به کارگاه دیگر می رود و همین طور از کلیه کارگاههای کارخانه گذر می کند. این شیوه کار رابه نام این زنجیر، کار زنجیری Travail chaine می نامند.... در این شیوه کار بشر به صورت یک آلت خودکار و بدن بی حس و روح زنجیر و ماشین در می آید (کسانی که فیلم عروف چارلی چاپلین به نام "عصر جدید" را دیده اند حکومت ظالمانه این زنجیر بر نیروی کار بشری را به چشم تماشا کرده اند) ....

سیستم تایلور – این سیستم برای افزایش کارکرد و مخصوصاً شدت کار است و به نام "تشکل علمی کار" در کلیه کارخانه های بزرگ و کوچک رواج یافته است. این سیستم ترکیبی از چند شیوه است و به وسیله آن ماشین ها و ابزار کار و مواد اولیه را به طوری در دسترس کارگر قرار می دهند که کارگر برای برداشتن یک چکش یا یک آچار ابداً احتیاج ندارد از جای خود دور شود یا روی زمین خم گردد و یا دست خود را از اندازه معینی درازتر کند. کارگر در تمام مدت کار از طرفی به زمین و از طرف دیگر به ماشین که با سرعت معینی می شود چهارمیخ شده و مانند آن است که یکی از قطعات بی حس ماشین است. کارگر از خود اراده ای ندارد و مانند یک آلت خودکار حرکات بدن او تابع اداره ماشین و کار او تابع حکومت مطلق و بیدادگر ماشین می باشد." (اصول علم اقتصاد، 101 99)

استثمار

فصل سوم کتاب "اقتصاد به زبان ساده" سه موضوع مهم را بررسی می کند: استثمار و استعمار ،مالکیت خصوصی و عمومی و زیربنا و روبنا. در موضوع اول با اشاره به لزوم وجود تقاضا برای فروش کالاها و دریافت سود بیشتر، استعمار تلاشی برای دریافت مواد اولیه و ثروت های طبیعی کشورها به صورت مفت و ارزان و متقابلاً استفاده از کشورهای مذکور به عنوان بازار فروش کالاها معرفی می شود.

محمود عسکری زاده در این بخش استثمار را نیز تحت عناین بهره مالکانه، مالیات بی مورد نزول و ... مردود می شمارد و سپس در بیین موضوع دوم فصل به دفاع از مالکیت عمومی در مقابل مالکیت خصوصی می پردازد : "در اجتماع برده داری و فئودالی و سرمایه داری، مالکیت خصوصی می باشد. اما مالکیت عمومی یعنی این که اگر زمینی وجود دارد، اگر نهر آبی هست، اگر باغ و کارخانه و تأسیساتی وجود دارد، همه از آن استفاده نمایند و مال هیچ کس نباشد. این همان مفهوم مذهبی است که می گوید همه چیز از آن خداست و مالک حقیقی اوست و این نعمات امانتی است در دست ما و کسی حق سوء استفاده از آن یا محروم کردن دیگران را ندارد." (اقتصاد به زبان ساده، 83)

البته قدری آشنایی با توصیه های اقتصادی دین اسلام می تواند این استدلال را به کلی رد کند، چرا که در این توصیه ها، انواع شکل مالکیت از جمله مالکیت خصوصی صراحتاً به رسمیت شناخته شده و حتی در مواردی که به جامعه تعلق دارد نیز الزاماً این معنا وجود ندارد که تک تک افراد جامعه حق استفاده از آن را دارند.

نویسنده در فصل سوم کتاب، زیر بنا را شامل ابزار تولید و مالکیت می داند و سایر مسائل از قبیل ذزدی، احترام گذاردن، فقر، گرسنگی، فحشا، عادات و رسوم و قانون را روبنا در نظر می گیرد. ملی کردن صنایع نسخه ای است که نویسنده برای حل مشکلات روبنایی مطرح می کند : "برای تغییر روبنا (افزایش مزدها و تغییر شرایط کار) لازم است که ما زیربنا را تغییر دهیم. یعنی اگر یک دولت صالح و از خود ملت سر کار آید، این کارخانه را ملی می کند، آن وقت همه کارگران مزد بیشتری خواهند گرفت." (اقتصاد به زبان ساده، 89)

امپریالیسم و سرمایه داری

فصل چهارم کتاب "اقتصاد به زبان ساده" با موضوع انقلاب صنعتی آغاز می شود که به اعتقاد محمود عسکری زاده موجب تغییر فناوری تولید و تبدیل کشاورزان و پیشه وران به کارگران شد. به این ترتیب نویسنده از تأثیر تمرکز عواید تولیددر دست فردی خاص (مثلاً برده دار) بر انحراف نیروی کار از مسیر خود می گوید، با این استدلال که نیرو به جای (مثلاً) تولید گندم، به تأمین احتیاجات دیگر برده دار مثل باغ و تفریحگاه و .... می پردازد. به شیوه ای مشابه "عدم تعادل در ثروت ها باعث می شود که مقداری از نیروی کار جامعه در راههای غیر ضروری صرف شود.... هزاران نفر در امور مربوط به فحشا، میلیون ها نفر در امور تبلیغاتی، هزاران نفر در ساختن کاخ ها و ویلاها و دهها هزار نفر در ساختن باشگاه ها و کاباره ها مشغول می شوند. در حقیقت این عده از کارهای ضروری که برای جامعه لازم است بازداشته می شوند." (اقتصاد به زبان ساده، 103)

در بخش دیگری از کتاب، بحران های اقتصادی مورد بررسی قرار می گیرد و نحوه شکل گیری بحران در نظام سرمایه داری نیز از دیدگاه نویسنده توضیح داده می شود. به اعتقاد عسکری زاده وقتی تعداد زیادی سرمایه دار دست به تولید بزنند، در دوره های مختلف کالا زیاد می شود و با به هم خوردن تعادل عرضه و تقاضا، برخی کالاهای بدون مشتری می مانند. نتیجه چنین رکودی، کاهش قیمت، ورشکستگی کارخانه ها، بیکاری کارگران و کاهش درآمد آنها و متعاقباً تشدید رکود است. او در ادامه با اشاره به روایت مشهور ریختن برخی مواد خوراکی به دریا در نتیجه فروش نرفتن آنها در آمریکا، معتقد است سرمایه داران برای کسب سود حاضرند حتی کالا را به دریا بریزند ولی به رایگان به مردم ندهند.

نویسنده رساله سپس مثال هایی از ایران نیز می آورد: "تولید در آمریکا و سایر کشورهای سرمایه داری مال جامعه نیست که این کار را بکنند، تولید توسط جامعه صورت می گیرد، ولی اختیار آن با سرمایه دار است. القانیان ساختمان ها را دارد، مقدم پارچه بافی را، لاجوردی تجارت و شرکت صنعتی بهشهر را، اخوان و نمازی و وکیلی و ... هم به همین ترتیب. آنها دلشان به حال مردم و جامعه نمی سوزد، فقط به دنبال سود می گردند." (اقتصاد به زبان ساده، 113) عسکری زاده سیستم سرمایه داری را بزرگترین سد راه تکامل بشر معرفی می کند و از بین بردن آن را بزرگترین کار و خدمتی که می توان به بشریت کرد.

رقابت موضوع دیگری است که در فصل چهارم کتاب بدان پرداخته شده است. از دید عسکری زاده طی فرایند رقابت، شرکت ها به هر شگردی از شایعه و رشوه تا دامپینگ متوسل می شوند، اگر چه منافعی نیز برای مصرف کنندگان در بر دارد. نکته جالب این است که نویسنده نظریه دست نامرئی آدام اسمیت را به طور کامل رد نمی کند و با تبصره هایی آن را می پذیرد؛ ولی در نهایت می گوید پس از صنعتی شدن کشورها و مواجهه آنها با "اضافه تولید" دیگر این قانون نتوانست خوب عمل کند: "اگر رقابت وجود داشته باشد به اقتصاد یک نظمی داده می شود. به اینگونه رقابت ها که همه در آن شرکت می کنند و محدودیتی برای کسی نیست می گویند "رقابت آزاد". این نظم که عده ای از اقتصاددانان قرن 18 آن را یک قانون الهی می دانستند (مثل آدام اسمیت)در صورتی می تواند کار خود را خوب انجام دهد که رقابت بین تولید کنندگان وجود داشته باشد، ولی اگر رقابت کاملاً اجرا نشود، آن وقت این نظم هم خوب کار نمی کند." (اقتصاد به زبان ساده، 128)

موضوع بخش چهارم از فصل چهارم کتاب، ادغام شرکت ها به جای رقابت است که در نتیجه آن کارتل ها و تراست ها شکل می گیرند و در بخش بعدی نیز الیگارشی مالی بانک ها مورد بررسی قرار می گیرد: "از طریق بانک ها و پس اندازها، پول ها در یکجا جمع شده و زمینه برای الیگارشی مالی فراهم می شود و روز به روز قدرت سرمایه داران بالا می رود." (اقتصاد به زبان ساده، 147)

امپریالیزم آخرین موضوع فصل چهارم رساله است: " امپریالیزم یعنی سرمایه داری توسعه طلب که برای تأمین منافع خود به اسلحه و ارتش توسل می جوید و برای سرکوبی خلق ها ماشین جنگی خود را به کار می اندازد. چون سرمایه های او در داخل زیاد شده است، سعی دارد آنها را به کشورهای دیگر صادر نماید تا آنها را هر چه بیشتر استعمار نماید." (اقتصاد به زبان ساده، 149) نویسنده در نتیجه از علم "اقتصاد خلق ها" سخن می گوید، علمی که هدفش "بسیج نیروهای مادی و معنوی خلق برای از بین بردن دشمنان خلق" عنوان می شود.

پول و تورم

موضوع فصل پنجم کتاب "اقتصاد به زبان ساده" پول و تورم است که در ابتدا تاریخچه ای از شکل گیری نام پول فعلی بیان می شود و در ادامه روند تأمین هزینه دولت ها مورد بررسی قرار می گیرد. "دولت ها در حال حاضر عالوه بر چپاول  مستقیم کار تأدیه شده و تأدیه نشده، از طریق انتشار اسکناسی هم که پشتوانه کار (تولیدی) در آن ملحوظ نیست، هزینه های خویش را تأمین می نماید." (اقتصاد به زبان ساده، 166-165)

عسکری زاده شاخص تورم را معرفی و نحوه محاسبه آن را نقد می کند: "دولت ها برای این که مسئله پایین آمدن ارزش پول را کتمان کنند، سعی دارند شاخص های قلابی تهیه نمایند. مثلاً بانک مرکزی ایران طبق آماری که تهیه کرده است می نویسد: شاخص مسکن در سال 1338 برابر 100 و در سال 1347 برابر 108،2 بوده است و یا شاخص کل کالاها در سال 38 برابر 100 و در سال 48 برابر 124 بوده است؛ یعنی در طی 10 سال قیمت ها هر سال 2،4 ترقی کرده است و قیمت مسکن 0،8.

اولاً بانک مرکزی ایران سال 38 را مبنا گرفته است و سال 38 از آن سال هایی بود که گرانی به حد اعلا بود و سال عادی نبود. بدین طریق چون در سال های بعد مقداری از قیمت ها کاهش یافت، قیمت های زیاد به چشم نمی خورد. ثانیاً کیست که نداند در سال 38 در همین تهران اجاره یک حیاط شش اتاقه 250 تومان بود و اتاق در محله های متوسط رو به پایین 30 تا 50 تومان در ماه بود. امروزه همان خانه و همان اتاق در همان محلات 600 تومان و 100 تا 150 تومان اجاره دارد. در واقع قیمت ها طی این 10 سال 200% تا 250% ترقی داشته است." (اقتصاد به زبان ساده، 168-167)

اما دلیل این تورم چیست؟ کتاب، ظهور دو قشر " بوروکرات ها" و " میلیتاریست ها" را دلیل اصلی می داند و در کنار آن به عواملی همچون از دست دادن اعتماد مردم به پول و قرار گرفتن درآمدها در دست طبقات کم درآمد و پر مصرف نیز اشاره می کند. با مطرلح شدن این سؤال که " آیا انتشار هر اسکناسی باعث تورم می شود؟" وجود ریشه پولی برای تورم مورد تشکیک قرار می گیرد:

" اگر در ازاء اسکناس ها کار مفید انجام شده باشد (تولید گندم، ایجاد کارخانه پارچه بافی، کارخانه سیمان، دامداری، و ....) مسلم اسکناس ها جنبه تورمی ندارد. ولی اگر در ازاء این پول ها کار غیر مفید انجام شده باشد، تورم ایجاد می شود. اگر کار انجام شود ولی مردم تعهد نمایند که پول آن را خرج ننمایند، باز هم تورم ایجاد می شود.

در آلمان دکتر شاخت بعد از جنگ اول، پول چاپ نمود و در اختیار واحدهای تولیدی و مردم قرار داد. کار رو به راه شد و تورمی هم ایجاد نشد... در زمان دکتر مصدق اوراق قرضه مقدار زیادی از فشار تورمی ناشی از نبودن درآمد نفت (که در ازاء آن کالا وارد می شد) را کاست. به این نوع سیاست " سیاست جلو جلو " می گویند، یعنی اول پول وارد شود، بعد کالا تولید شود. این سیاست هم در کشورهای سرمایه داری اجرا شده است و هم در کشورهایی که حکومت مترقی دارند پیاده می شود." (اقتصاد به زبان ساده، 186-180)

ریشه دیگر تورم در کتاب، به واردات کالا از بازارهای بین المللی نسبت داده می شود. "در واقع 70% کالاهای بازار ما از بازار بین المللی تأمین می شود و هر چقدر در جهان قیمت ها بالا برود، به همان اندازه و حتی بیشتر در ایران قیمت ها بالا می رود. در واقع 70% تورم ما وارداتی است. کشورهای غربی به هیچ وجه حاضر به تثبیت قیمت ها در سطح بین المللی نخواهند بود." (اقتصاد به زبان ساده، 185)

راههای جلوگیری از تورم در کشورهای سرمایه داری و ایران از دیگر موضوعات فصل پنجم رساله است که از طریق تغییر نامعادله "مصرف بزرگ تر از تولید" به معادله "مصرف برابر تولید" جتسجو می شود. نویسنده معتقد است پول استثمارگران (صاحبان کارخانه و مستغلات زمین) می تواند از طریق مالیات جمع آوری شود، اگر چه بخشی از آنها دولتی اند و مالیات نمی دهند و بخشی دیگر با پرداخت رشوه سعی دارند از پرداخت مالیات فرار کنند؛

به عقیده او دولت به طور مستقیم از کارگران و دهقانان چیزی نمی یگرد، ولی با قیمت گذاری کالاها و مالیات غیرمستقیم بر کالاهای عمومی، بار اصلی بر دوش "توده ها" می افتد. در نهایت "جلوگیری از تورم در کشورهای سرمایه داری غیر ممکن است و فقط در صورتی می شود این کار را کرد که از تمام افراد به اندازه هزینه های رژیم مالیات مستقیم گرفت. که آن هم از نظر سیاسی و ملموس بودن آن امکان پذیر نمی باشد. بنابراین سعی کشورها در تعدیل تورم است، نه از بین بردن آن ." (اقتصاد به زبان ساده، 197)

در آخرین مبحث کتاب اقتصاد به زبان ساده، به شیوه های معطوف به طرف تقاضا و طرف عرضه برای کاهش تورم اشاره می کند. در طرف تقاضا افزایش مالیات های مستقیم و غیرمستقیم و بالا بردن قیمت خدمات دولتی، جلوگیری از افزایش مزدها، تشویق مردم به پس انداز و زندگی قسطی، محدود نمودن استخدام ها و افزایش حقوق در ادارات، دست اندازی به رشته های پرسود برای تصاحب درآمد مردم و انحصاری نمودن رشته های تولیدی، محدود نمودن اعتبارات در رشته های غیر تولیدی، شستشوی مغزی صاحبان درآمد و معتقد نمودن آنها به ثبات داخلی و در نتیجه ثبات پولی و جلوگیری از صدور کالاهای مورد نیاز مردم، روش های مورد اشاره است که ظاهراً محمود عسکری زاده با بسیاری از آنها موافقت ندارد.

در سمت عرضه نیز افزایش اعتبارات بانک ها به بخش های تولیدی، تشویق مردم به سرمایه گذاری برای افزایش تولید، افزایش واردات کالاها برای جوابگویی به نیازهای مردم، توجه به تکنولوژی و کارایی کشاورزی و صنایع و فشار رژیم برای جلوگیری از افزایش قیمت محصولات کشاورزی و دامی، راه حل های نویسنده را تشکیل می دهند.

جزوه استثمار: سعید محسن

استثمار که در فصل سوم کتاب اقتصاد به زبان ساده محمود عسکری زاده بررسی شده، موضوع یک اثر مهم دیگر مجاهدین را نیز به خود اختصاص داده است، جزوه ای با عنوان "استثمار از دیدگاه ایدئولوژی اسلامی ما ". این جزوه 18 صفحه ای در سال های پیش از شهریور 1350 توسط سعید محسن آموزش داده می شد. پس از نابودی جزوه در شهریور 1350، فرهاد صفا آن را مجدداً تدوین کرد. محسن در این جزوه ریشه استثمار را تصرف ابزار تولید توسط عده ای محدود می داندو می گوید: 

"در مناسبات سرمایه داری نباید فقط به استثمار مستقیم کارگر توسط سرمایه داری که از او کار می کشد، توجه کرد؛ زیرا علاوه بر این وجه اصلی، استثمار در وجود و اشکال متعددی تظاهر می کند. مثلاً یک کارگر صرف نظر از داخل کارخانه، در خارج آن نیز به طرق مختلف مورد بهره کشی قرار می گیرد... کارگر مقدار اندکی از ارزشی را که تولید کرده به ازاء چند ساعت اتلاف و فرسودگی حیات خود به عنوان مزد دریافت می کند.

آنگاه همین مزد را که در اصل شکل جدید حیاتش می باشد در روابط ظالمانه دیگری (تهیه مایحتاج زندگی) از دست می دهد. مثلاً قند و شکر و گوشت و نان و ... را گاهی به چندین برابر قیمت واقعی باید بخرد و یا چون از بهداشت و فرهنگ رایگان و .... خبری نیست، باید حقوق چندین روز و چه بسا چندین ماه را در این راه خرج کند. بدین ترتیب کارگر با از دست دادن اجباری مزد، خود را در مراحل گوناگون دچار استثمار مضاعف می شود."

سعید محسن که او نیز در خرداد 1351 هم زمان با محمود عسکری زاده به جوخه اعدام سپرده شد، حتی موضوعی نظیر ترافیک و راهبندان را نیز به نظام سرمایه داری ربط می دهد و می گوید:

"سیستم ظالمانه و استثماری سرمایه داری همه مسائل اجتماعی و انسانی را تحت تأثیر زیان بار خود قرار می دهد. مثلاً مشکل ترافیک که خاص جوامع سرمایه داری و وابسته است، حیات میلیون ها انسان را به رایگان تباه می کند، زیرا داشتن ماشین سواری شخصی که یک احتیاج کاذب و غیر ضروری است، حجم ترافیک را به طور چشمگیری افزایش داده و تراکم آن باعث می شود که مسیرهای کوتاهی در مدتی طولانی طی شوند و بدین وسیله چه اوقات با ارزشی که به صورت مرده و تلف شده، حیات انسان ها را با خود مدفون می سازد." (جزوه استثمار، 3 2)

بخش دوم جزوه استثمار به تبیین موضوع با استفاده از آیات و روایات اختصاص دارد. سعید محسن با استناد به آیه 6 سوره طه، آیه 13 سوره جاثیه، آیه 21 سوره بقره، آیه 70 سوره اسری، آیه 10 سوره فصلت، حکمت 183 نهج البلاغه، آیات 14-12 سوره نحل، آیه 65 سوره حج و آیه 20 سوره لقمان، نتیجه می گیرد که : " همه چیز از آن همه انسان هاست و هیچ فردی با هیچ منطق و استدلالی حق تملک و تصاحب ثروت ها و نعمات جهان را ندارد، مگر در حد احتیاج آن هم با تلاش و سعی خود." (استثمار، 7)

محسن همچنین آیاتی از قرآن در ارتباط با موضوع استثمار و ربا مطرح می کند. با استناد به آیه " لیس للانسان الا ما سعی " و همچنین احادیثی از حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع) نتیجه می گیرد که در اسلام کار مبنای ارزش است. با استناد به آیه " لفتنه اشد من القتل " و آیات پیش از آن در سوره بقره منظور از " فتنه " را سیستم استثماری حاکم می داند و در نهایت با تفسیر آیاتی از سوره الرحمن، از تأکید قرآن بر عدالت و قسط و مبارزه آن با ظلم و استثمار سخن می گوید.

در ادامه جزوه با بیان آیاتی دیگر نتیجه گرفته می شود که انبیاء انسان ها را وا می دارند که نتیجه کار دیگران را به هیچ وجه تصاحب نکنند و در جمع بندی پایانی اینگونه می گوید : " انسان مالک حیات خویش است، بدین معنی که مردم حق داشته و در این راه از تمام امکانات موجود در طبیعت به اندازه کار و کوششی که مبذول می دارند، بهره مند می شوند. با هیچ منطق و استدلال نباید ثروت ها در دست اقلیتی تمرکز پیدا کند. نظامی که بر اساس چپاول و تاراج ثروت ها قرار دارد، نهایتاً به نابودی کشیده می شود.

هم زمان با تلاش های فکری و عملی برای امحاء کامل نظام های استثمار گرایانه، باید سعی کرد که از حاصل دسترنج و کار دیگران که متعلق به خود آنهاست، دیگری استفاده نکند. در این مسیر بایستی موانع استقرار نظام مبتنی بر قسط را یکی بعد از دیگری شناخته و با آن به مبارزه برخاست. بزرگترین مانع در دوران ما امپریالیزم است." (استثمار، 15)

ماجرای انقلاب سفید

کشاورزان و کارگران، همواره بخش مهمی از شعارهای سازمان مجاهدین خلق را پیش از انقلاب به خود اختصاص داده بودند و در نتیجه دور از انتظار نیست یکی از آثار اصلی سازمان یعنی "روستا و انقلاب سفید، بررسی شرایط انقلابی روستاهای ایران" به انها اختصاص یابد. این کتاب کار گروهی از نیروهای اصلی سازمان در سال های 47 و 48 است که در نهایت توسط رسول مشکین فام گردآوری و تدوین شده است. سازمان پس از ضربه 50 برخی جزوه ها، نظیر این جزوه را بازنگری و در سال 1351 به صورت کتاب منتشر کرد.

کتاب "روستا و انقلاب سفید، بررسی شرایط انقلابی روستاهای ایران" شامل پنج بخش و حدود 190 صفحه است که در آن به "مضمون اساسی تحولات اخیر در روستاهای کشور ما، بررسی قانون اصلاحات ارضی و نتایج آن، استراتژی جدید رژیم، بررسی روستاها و برنامه های اصلاحی شاه در بوته عمل و قضاوت مردم" پرداخته شده است. دهقانان وسیع ترین قشر مولد ثروت معرفی شده اند، قشری که "بورژوازی و خرده بورژوازی " نتیجه کار آنها را با محصولات صنعتی و نیمه صنعتی مبادله می کند.

در کتاب ابتدا مروری بر وضعیت نظام رعیت داری و شرایط روستاییان انجام می گیرد و در ادامه توضیحاتی درباره "تقسیم محصول کاری که رعیت بدون کمک مالی مالک انجام داده است، عمومیت نظام رعیت داری، سلطه مستقیم مالکین بر رعایا، خو گرفتن رعایا به فرهنگ فئودالی و در نهایت تفرقه و عدم یکپارچگی روستائیان" به عنوان مهمترین مشخصه های نظام ارباب رعیتی ارائه می شود.

به اعتقاد نویسنده کتاب، تلاش نافرجام میرزا کوچک خان جنگلی در گیلان و موفقیت کوتاه مدت مصدق در لغو برخی عوارض ارباب و بهبود وضعیت رعایا، تنها مواردی بودند که توانستند تغییری اندک در نظام رعیت داری ایجاد کنند. در ادامه مسئله زمین و دهقان "مهمترین عنصر در مبارزه کنونی" عنوان می شود که بر این اساس شاه با اصلاحات ارضی قصد داشت آن را حل و فصل کند و زمینه و انگیزه انقلاب روستایی را از بین ببرد.

اما حتی اصلاحات ارضی نیز از تیغ نقد کتاب در امان نیست. چه آن که نویسنده معتقداست در برخی موارد مال الاجاره به قدری بالا بوده که رابطه زارع و مالک به شیوه سابق بازگشته است. در بعضی نمونه ها سلطه اقتصادی مالکان به دلیل کنترل آب پابرجاست و در مواردی دیگر که رابطه موجر و مستأجر حاکم شد، مالکان با تکیه بر ابزار جدید تولید دوباره نفوذ اقتصادی سابق خود را به دست آوردند.

کتاب مملو است از گزارش های میدانی از روستاهای کشور که در آن اصلاحات ارضی نتوانسته رابطه مالک و زارع را تغییر اساسی دهد و همه چیز به شکل سابق برگشته و حتی بدتر شده است. نویسنده کتاب به طور خلاصه معتقد است :

" قشر استثمارگر سابق گرچه نفوذ اقتصادی خود را به شکل نوینی در آورده، ولی همچنان مستقلاً آن را حفظ کرده است؛ اما نفوذ سیاسی و قضایی و اداری او به نفع رژیم (نه به نفع مردم) تضعیف شده است و این بار با تکیه به ژاندامری، اصلاحات ارضی، شرکت تعاونی، خانه اصناف و به یاری ثروت و آگاهی خود خواهد توانست قدرت اربابان سابق را با خود اخصاص دهد. این تعویض قدرت اداری ارباب به رژیم، بزرگترین تحولی است که تا کنون در پهنه روستا رخ داده، زیر دهقان و رژیم را به طور مستقیم در مقابل یکدیگر قرار داده است." (روستا و انقلاب سفید، 31-30)

کتاب البته به اثرات مثبت اصلاحات ارضی همچون رخت بربستن فرهنگ فئودالی از روستاها در نتیجه آگاهی روستاییان، به دلیل تماس با شهر و استفاده از رادیو نیز اذعان می کند. فصل سوم کتاب به دو استراتژی جدید رژیم یعنی " شرکت سهامی زراعی و قانون جدید املاک استیجاری و اهداف اصلی آنها" می پرازد و برخی از نتایج قانون جدید املاک استیجاری را بدین گونه بر می شمرد: " ظهور عکس العمل شدید از جانب دهقانان، روشن شدن چهره واقعی دستگاه و روشن شدن چهره واقعی قوه قضائیه ".

در فصل چهارم که 90 صفحه از حجم کتاب، یعنی حدود نیمی از آن را به خود اختصاص داده، تعدادی از روستاها به صورت تحقیقی و میدانی بررسی شده اند و فصل پنجم نیز مطالعاتی مشابه بر مبنای "تماس مستقیم و عینی با طبقات مختلف روستایی از کارگر و روزمزد کشاورزی، خوش نشین، دکان دار ده، زارع صاحب نسق، اعضاء هیأت مدیره شرکت تعاونی روستایی گرفته تا مدیر عامل شرکت تعاونی و دهبان" منتشر شده است.

جامعه آماری مطالعه، ده روستای واقع در دشت قزوین بوده که از نظر شرایط طبیعی وضعیت خوبی داشته اند. مطالعه فصل پنج، شش سر فصل اصلی را در بر می گیرد ."اطلاعات مربوط به روابط دستگاه اداری رژیم با روستا نشینان، سوء استفاده و تبانی اولیه اصلاحات ارضی در مورد مسائل اصلاح ارضی روستا، کیفیت ایجاد اراضی مکانیزه در بعضی از دهات، استثمار مالکین یا قشر مرفه روستا از طریق مالکیت ابزار تولید، اطلاعات مربوط به وام های پرداختی بانک کشاورزی و شرکت های تعاونی روستایی و نهایتاً نظر روستاییان نسبت به قانون اصلاحات ارضی و وضع زارعین بعد از اجرای قانون، خصوصاً مقایسه با قبل". نتیجه گیری مطالعه نیاز به توضیح چندانی ندارد، تداوم استثمار و تشدید نارضایتی روستاییان پس از اصلاحات ارضی.

سه گزارش

در میان گروه های چپ گرا، علاوه بر انتشار مطالب تئوریک از آن دست که در رساله بدان اشاره شد، گزارش هایی تحقیقی و میدانی درباره وضعیت اقشار مختلف مردم نیز تدوین می شد. اثری مشهور از مجاهدین خلق که در سال 1353 در این باره منتشر شده است، کتابی است مشتمل بر سه گزارش: "کارخانه ذوب آهن آریامهر" ، "شرکت سهامی زراعی آریامهر" و "گوشه ای از کارنامه 60 ساله شرکت های غارتگر نفت در مسجد سلیمان".

گزارش نخست پس از ارائه تاریخچه و شرحی مفصل و جزئی از وضعیت کارخانه و کارکنان آن به موضوع کارگران وارد می شود. اصلی ترین کارگران استخدامی ذوب آهن اصفهان، کارگران و خرده زمین دارانی بودند که زمین ها و مزارع برنج کاری آنها برای تأمین نیازهای کارخانه تصرف شد. سپس مهاجرانی از بلوچستان و خرم آباد با جمعیت سه هزار نفر به جمع کارگران پیوستند و در خانه هایی به سبک "ساختمان های اردوی کار اسیران جنگی" اسکان داده شدند.

فقر غذایی به ویژه در میان کارگران بلوچ بسیار شدید بود، چنان که گزارش آنها را به "اسکلت های متحرک" تشبیه کرده است. نویسنده همچنین به خصلت های کارگران بلوچ همچون رفتارهای جمعی آنها، تعصب به عقاید مذهبی و پایبندی به سنت ها مورد اشاره کرده و از انعکاس "صداقت و پاکی و شعور کارگری توده تحت ستم" در رفتار و کردار آنها سخن به میان می آورد. گزارش می افزاید با وجود پایین بودن دستمزد کارگران، قیمت مسکن طی سال های پس از آغاز به کار کارخانه ذوب آهن شدیداً افزایش یافته و حداقل پنج برابر شده بود.

در گزارش کارخانه ذوب آهن، دیگر مسائل حاد کارگران در آن دوران حمل و نقل، تهیه غذا و ایمنی فنی بوده و همچنین اشاره شده که تأسیسات تفریحی ذوب آهن عملاً در اختیار تکنیسین ها و اقشار دیگری جز کارگران بوده است. در کنار این موارد همچنین اشاره شده که نیروی امنیتی گسترده و پر تعدادی با حقوق بیش از دو برابر کارگران نیز تشکیل شده بود که به خود اجازه هر گونه برخوردی را حتی با سطوح بالاتر از کارگران می دانند. گزارش همچنین جزئیاتی از وضعیت مالی و تولید کارخانه ذوب آهن به همراه دارد .

در مقدمه گزارش دوم که در زمستان 1348 تهیه شده تحقیق "عجولانه و تقریباً سطحی" عنوان داده و خواننده به جستجوی بیشتر دعوت شده است. شرکت مورد نظر گزارش دوم، در منطقه شمس آباد فارس و نزدیکی تخت جمشید تشکیل شده بود و 80 سهامدار داشت و شامل زارعانی می شد که پس از اصلاحات ارضی زمین داشتند.

گزارش پس از اشاره به فهرست ساختمان ها، ماشین آلات، اراضی، کارکنان و محصولات تحت کشت شرکت، به تشریح اقدامات آن پرداخته و از احداث خانه های به سبک شهری برای سهامداران بدین گونه یاد کرده است: "در ابتدا روستاییان به این علت که نمی توانستند گوسفند و مرغ و خروس خود را به خانه های جدید بیاورند، از آمدن به خانه های جدید امتناع می کردند، ولی به هر طریق شده با تهدید یا تشویق به خانه های جدید آورده شدند. (سه گزارش، گزارش دوم، صفحه 10)

تأسیس درمانگاه، خانه فرهنگ روستایی و مهد کودک و کارگاه صنایع دستی از دیگر اقدامات بوده که تقریباً در تمامی موارد با نقدهای جدی نویسنده تحقیق مواجه شده است. نویسنده پس از بررسی عملکرد شرکت به انتقاد از بکارگیری وسایل مکانیزه و افزایش بیکاری پرداخته و در عین حال بر وجود نکات مثبت در استفاده از آنها صحه گذاشته است. گزارش شرکت زراعی بدون یک جمع بندی کامل و روشن پایان م ییابد و البته دلایلی را در نادرستی قضاوت درباره دستیابی به اهداف عنوان می کند که از آن جمله می توان به عمر کوتاه شرکت اشاره کرد.

گزارش سوم درباره مسجد سلیمان در سال 1353 با هدف "روشن کردن ماهیت فریب ها و به منظور نشان دادن گوشه ای از غارتگری ها و اقدامات ضد خلقی نفت خواران آمریکایی و انگلیسی و رژیم دست نشانده پهلوی در ایران" نگاشته شده است. پس از ارائه مقدمه ای از موقعیت تاریخی و جغرافیایی شهر، مروری بر تاریخچه اکتشاف و توسعه صنعت نفت صورت گرفته و سپس بافت مسکونی مسجد سلیمان به این شکل توصیف شده است:

"شرکت نفت سابق در ابتدای شکل گرفتن شهر مسجد سلیمان در طی عملیاتی توسعه و تولید نفت و بسته به نیازهای خود در کنار هر چاه یا تأُسیسات نفتی برای تعدادی از کارگران و استادکاران آن قسمت، ساختمان های بلوکی سنگی که هر کدام دارای چندین خانه محقر چسبیده به هم بود، ایجاد نمود. این خانه ها عموماً فقط دارای یک اتاق بزرگ یا دو اتاق کوچک به انضمام آشپزخانه محقر و حیاط خلوت کوچکی بود ...اینجاست که آشکارا می بینیم سیاست خانه سازی کمپانی های غارتگر نظیر کلیه مظاهر نظام سرمایه داری و اجتماعات استعمار زده یک سیاست و روش طبقاتی است، به این معنی که کارگر هر چه دستمزدش کمتر باشد، باید به او خانه یا اتاق کوچک تری داده شود." (سه گزارش، گزارش سوم، 17-16)

نویسنده از خودداری شرکت سابق نفت و کنسرسیون نفت از تأمین آب، نوشته و از وضعیت بسیار بد تأمین آب در مناطق غیر شرکتی گفته است. در تابستان مسئله داغی آب و کمبود یخ نیز از دیگر معضلات مردم شهر بوده و شهر تنها یک حمام داشته است. انتشار گازهای حاوی گوگرد، سوختن گاز در مشعل ها و آتش سوزی چاه ها، موجب آلودگی شدید آب و هوا شده بود.

از جمله برنامه های ضد کارگری کنسرسیون در نفت به "اتوماتیک کردن تأسیسات نفتی، تعطیل کردن کارگاه ها و بعضی از تأسیسات نفتی، سیاست مقاطعه دادن عملیات و خدمات فنی، استفاده از شرکت ملی نفت برای انجام خدمات پرهزینه و دشوار، انتقال وظیفه و حفاظت به نیروهای پلیس و ژاندارمری و تعطیلی نیروگاه برق تنبی" اشاره و در نهایت مسجد سلیمان به زرادخانه رژیم پهلوی تشبیه شده است.

گزارش در نهایت به روایت ورود ارتش اشاره کرده و دلایل آن را توضیح داده است. " موقعیت خاص استراتژیکی مسجد سلیمان، استفاده از تأسیسات باقیمانده شرکت غارتگر نفت، استفاده از نیروی کار و تخصص فنی کارگران اخراجی برای مقاصد نظامی، استفاده از امکانات طبیعی مسجد سلیمان برای مقاصد نظامی و سیاست میلیاتاریزه کردن کلیه مناطق کشور" پنج دلیل عنوان شده در گزارش هستند.

احتضار دلار

مسائل پولی در دیگر آثار مجاهدین خلق به همراه موضوعات مرتبط با اقتصاد آمریکا مورد بررسی قرار گرفته است. از جمله در جزوه " احتضار امپراطوری دلار و توطئه های امپریالیستی آمریکا ". در این جزوه ضمن توضیحی از ماهیت بحران پولی آمریکا در سال 1973، در مقاله هایی جداگانه بحران انرژی و بحران نفتی اعراب نیز بررسی و به ارتباط این دو موضوع با بحران پولی آمریکا پرداخته شده است.

"نیکسون در 15 اوت 1971 یعنی فقط 25 سال بعد از تحکیم موقعیت دلار به عنوان پول مسلط جهانی، مجبور شد در مقابل وضع بسیار نامساعد موازنه پرداخت های آمریکا، قابیلت تبدیل دلار به طلا را لغو و با تغییر رسمی قیمت طلا از هر اونس 35 دلار به 38 دلار، 7895 درصد ارزش رسمی دلار را کاهش دهد. اما این عقب نشینی در مقابل توفانی که در پیش بوده چیزی به شمار نمی آمد. به این جهت در فوریه 73، یعنی کمتر از 14 ماه پس از آن مجدداً 10 درصد دیگر ارزش دلار را تنزل می دهد، اما باز هم موقعیت متزلزل و غیر قابل اطمینان دلار ترمیم نمی شود." (احتضار امپراطوری دلار، 7)

نویسنده جزوه بحران پولی ناشی از کسری مزمن موازنه پرداخت ها و رشد فوق العاده کشورهای صنعتی اروپا را در اقتصاد جهانی دو مسئله مهم اقتصاد آمریکا عنوان کرده و علت اصلی انحطاط امپراطوری دلار و بحران پولی این کشور را تنزل موقعیت اقتصادی و صنعتی آمریکا دانسته است. جزوه مورد اشاره پس از پرداختن به مسائل سیاسی خاورمیانه و آمریکا، سؤالی را مطرح می کند و در تلاش برای پاسخ دادن بدان بر می آید:

" بحران تحریم نفتی اعراب که به کاهش صدور نفت به غرب و بالا رفتن قیمت های نفت خاورمیانه انجامید، چه اثرات ملموس و مستقیم و روشنی بر اقتصاد آمریکا دارد و چگونه بحران انرژی به بحران تحریم نفتی اعراب و افزایش قیمت های نفت تبدیل و در خدمت حل مسائل پولی و اقتصادی آمریکا قرار می گیرد و چرا کاهش شدت بحران اقتصادی – پولی آمریکا به تشدید بحران انرژی یا بحران نفتی موکول می شود؟ " (احتضار امپراطوری دلار ، 51-50)

برای پاسخ به سؤال در ابتدا با اشاره به نیاز اروپا و ژاپن به واردات نفت، هم زمان با وابستگی اندک آمریکا به نفت خاورمیانه و در عین حال تسلط شرکت های آمریکایی بر نیمی از نفت این منطقه، از عظمت فشاری که آمریکا می تواند بر رقبای اقتصادی اش در اروپا و ژاپن وارد کند، سخن گفته و سپس اینگونه ماجرای بحران نفتی تشریح می شود:

" مقدمات آن با نطق مهم ویلیام راجرز در ژانویه 73 که در آن برای اولین بار مسئله بحران انرژی را مطرح می سازد، آغاز می شود. نیکسون در آوریل همان سال درباره بحران انرژی پیامی به کنگره می فرستد و به آن رسمیت می بخشد. کمپانی استاندارداویل کالیفرنیا به سهامداران و مردم آمریکا هشدار می دهد و آنها را از ادامه روابط سرد آمریکا و اعراب می ترساند . اما سیاست آمریکا نسبت به اعراب هر چه بیشتر به خشونت می گراید، به طوری که به زعم کارشناسان غربی هیچ راهی جز استفاده از سلاح نفت باقی نمی ماند.

بحران انرژی به بحران تحریم نفتی اعراب تبدیل می شود. از یک طرف ملک فیصل به آمریکا و اروپا و ... التیماتوم می دهد و آنها را به قطع جریان نفت تهدید می کند و از طرف دیگر شاه زمزمه تورم و پایین بودن قیمت نفت و بالاخره تعیین قیمت نفت بر اساس عرضه و تقاضا را ساز می کند و بدین ترتیب دو ستون اصلی ارتجاع منطقه در راه هدف های امپریالیسم آمریکا به حرکت در می آیند." (احتضار امپراطوری دلار، 58-57)

 نویسنده که هویت او در جزوه مورد اشاره مشخص نیست، ضمن اذعان به زیان های آمریکا در بحران نفتی، به بیان دستاوردهای آمریکا می پردازد. بر این اساس واردات نفت آمریکا در جریان جنگ اعراب و اسرائیل نه تنها کاهش پیدا نکرد، که افزایش هم یافت. سود شش شرکت آمریکایی طی سه ماه تحریم نفتی، 120 – 60 درصد نسبت به مدت مشابه سال قبل افزایش یافت. به دلیل فشار بر اقتصاد اروپا و ژاپن، کالاهای آمریکایی قدرت رقابت را در بازار جهانی باز یافتند و سمت و سوی بازرگانی جهانی تغییر کرد. از سوی دیگر با افزایش قیمت نفت، سرمایه گذاری در جایگزین های آن اقتصادی شد.

نکته مهم دیگر سرازیر شدن دلار اروپا بخ خاورمیانه برای پرداخت قیمت نفت بود که با توجه به نفوذ آمریکا بر کشورهای این منطقه، تأمین نیازهای تسلیحاتی کشورهای خاورمیانه از آمریکا و سرمایه گذاری های وسیع این کشور در منطقه در نهایت آمریکایی ها برنده خواهند بود.

نویسنده همچنین معتقد است طرح هایی همچون صندوق بین المللی کمک به کشورهای توسعه نیافته نیز در نهایت هدفی جز جذب دلارهای اضافی کشورها و به طور خاص کشورهای نفت خیز ندارند.

مشارکت کشورهای نفت خیز در سرمایه شرکت های نفتی راهکار سومی است که از سوی نویسنده برای جذب دلارهای نفتی مورد اشاره قرار می گیرد. تئوری مورد اشاره آن جزوه بعدها به کرات توسط بسیاری از کارشناسان نفتی تکرار شد و هنوز نیز از طرفداران متعددی برخوردار است.

قیام کارگر

علاوه بر کتاب "اقتصاد به زبان ساده" که به وجه تئوریک "کار" می پرداخت، و " سه گزارش کارخانه ذوب آهن آریامهر، شرکت سهامی زراعی آریامهر و گوشه ای از کارنامه 60 ساله شرکت های غارتگر نفت در مسجد سلیمان"، که توصیفی از وضعیت کارخانجات و کارگران بوده، دسته دیگری از آثار مجاهدین مستقیماً کارگران را خطاب قرار می داد که از جمله آنها می توان به نشریه "قیام کارگر" اشاره کرد که عنوان "ارگان کارگری سازمان مجاهدین خلق ایران" را نیز یدک می کشید و در این نوشته به شماره اول آن پرداخته می شود.

در بخش های ابتدایی نشریه، اخبار کارگری داخل و خارج از کشور بررسی و گزارشی از اعتصاب کارگران در گروه تولیدی تهران (کارخانه ایرانا) منتشر شده است. نشریه در مقاله ای با عنوان "علم اقتصاد سوسیالیستی را بیاموزیم" ، از رسالت خود برای آموزش به کارگران گفته و شش کتاب را به عنوان منابع اصلی معرفی کرده است: "مبانی علم اقتصاد نوشته نیکی تین 3، اصول علم اقتصاد ترجمه عبدالحسین نوشین، زمینه های تکامل اجتماعی ترجمه پرویز بابایی، ماتریالیسم دیالکتیک نوشته استالین، اصول کمونیسم نوشته انگلس و الفبای کمونیسم نوشته بوخارین" .

نشریه قیام کارگر در ادامه مقاله ای درباره اصول و شیوه های مخفی کاری، شعری از یکی از کارگران مبارز وقت، تحلیلی بر روابط ایران و عراق، مقاله ای درباره جنایات رژیم شاه در ظفار و نهایتاً نوشته ای درباره اضافه کاری، دارد. در این نوشته اضافه کاری اجباری در کارخانه هایی مثل ایرانا مورد بررسی قرار گرفته و با محاسباتی دلیل وجود آن را سود سرمایه دار و زیان کارگر عنوان کرده است.

کدام تغییر ایدئولوژی؟

بنابر قول مشهور در بازخوانی تاریخ سازمان مجاهدین خلق پیش از انقلاب اسلامی، انتشار "بیانیه اعلام مواضع ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق ایران" در سال 1354 به عنوان مبدأ تغییر و تحول گسترده ایدئولوژیک در نظر گرفته می شود. این تغییر در حوزه اقتصاد بر خلاف سیاست و مذهب به طور کامل پذیرفته نیست، چرا که نگاهی به منابع اصلی ایدئولوژیک سازمان در سال های ابتدایی دهه پنجاه و قبل از آن و حتی جزوه "استثمار" سعید محسن که از آیات و روایات متعدد بهره گرفته است، نشان می دهد در حوزه اقتصاد روش و منطق مارکسیستی به طور کامل پذیرفته شده بود، اگر چه به لحاظ فلسفی احتمالاً کماکان دیدگاه های اسلامی حضوری پررنگ داشت.

از تعاریف کار و ارزش گرفته تا مباحث استثمار و مالکیت، تمامی موارد در چارچوب اقتصاد مارکسیستی قابل تشریح هستند و استفاده از آیات و روایات صرفاً برای تبیین و تشریح و پذیرش بیشتر برداشت های مارکسیستی در میان مذهبیون کاربرد داشته است. با این تفاسیر می توان گفت که تغییر ایدئولوژی لااقل در حوزه اقتصاد صرفاً به معنای کنار رفتن تبیین مذهبی مفاهیم مارکسیستی بوده که آن هم در عمل نمی توانست تفاوت اساسی در دیدگاه های اقتصادی مجاهدین ایجاد کند، چه آن که در همان دوران مذهبیون معروفی نیز در میان روحانیون وجود داشتند که این دیدگاه ها را رد کرده و پی به مارکسیستی بودن آنها برده بودند.

با وجود این، مقوله تغییر ایدئولوژی از جنبه دیگر و آن هم تحلیل طبقاتی موجود در بیانیه می تواند به فهم دیدگاه های اقتصادی مجاهدین خلق لااقل از سال 1352 به بعد یاری رساند. در کنار بیانیه می توان به "جزوه سبز" نیز به عنوان سند مهم دیگر این دوران اشاره کرد که در ابتدای سال 1353 منتشر شد. درک چرایی انتشار این دو سند که نمادهای تغییر ایدئولوژی سازمان در آن دوران هستند، در گروی نگاهی به وضعیت سازمان از سلا 1352 تا 1354 (زمان انتشار بیانیه) است:

" پس از شهادت رضا رضایی، ساخت تشکیلاتی سازمان به منظور جلوگیری از ادامه ضربات ساواک و به حداقل رساندن تلفات تغییر کرد... از سوی دیگر با توجه به جمع بندی هایی که انجام شده بود تصمیم گرفته شد که از نیمه دوم سال 52 تا نیمه دوم سال 54 عملیات مسلحانه تعطیل شود. این اقدام از یک سو به منظور تعیین تکلیف استراتژی سازمان و نیز به منظور بالا بردن ضریب امنیتی و بازسازی سازمان اتخاذ شد.....

شهرام کار خود را بدون توجه به این که اصل و اساس جمع بندی ها بر بن بست استراتژیک استوار بود و لذا باید تلاش ها در این زمینه صورت می گرفت، آغاز کرد و سمت بحث ها را به سوی بحث های فلسفی سوق داد... نخستین مجموعه جدیدی که توسط شهرام تدوین و برای مطالعه سرشاخه ها ارائه شد، جزوه ای بود که به دلیل رنگ کاغذ آن به "جزوه سبز" معروف شد. در عید 53 حاصل جمع بحث های بعد از نشست کرج و نیز سایر مباحث مطرح شده در داخل کادر مرکزی توسط تقی شهرام جمع بندی و در جزوه ای که به "جزوه سبز" معروف شد، در سه یا چهار نسخه برای مطالعه و اظهار نظر سرشاخه های سازمان منتشر شد." (چشم انداز ایران، شماره 85)

جزوه سبز با ارزیابی درون تشکیلاتی و سپس آسیب شناسی آموزش (با تمرکز ویژه بر اندیشه های مهندس بازرگان) شروع می شود و در اواسط آن اشاره ای به دو نکته محوری درباره آموزش صورت می گیرد:

نخست: "ما نتوانستیم از شیوه تفکر علمی و بررسی دیالکتیکی پدیده ها و قضایا استنباط کاملاً درستی پیدا کنیم." توضیح شهرام درباره این نکته همانی است که در چند سطر پیشین نیز مورد اشاره قرار گرفت، یعنی استفاده از مطالب و مفاهیم مارکسیستی در اقتصاد بدون این که الزاماً مبانی فلسفی نیز همراه با آن پذیرفته شود.

"ما به ناحق اسلوب شناخت مادی (دیالکتیک) را از مبنای فلسفی آن جدا می کردیم و به خودمان حق می دادیم که با تکه پاره کردن مارکسیسم بعضی نقطه نظرهای عقیدتی خود را توجیه و تفسیر کنیم. این مسئله درباره تئوری تبیین مادی تاریخ (ماتریالیسم تاریخی) نیز به شکل دیگری صادق بود؛ در حالی که مارکسیسم یک کل واحد است.... بدین ترتیب ما با تکه پاره کردن مارکسیسم در واقع تفکر و ایدئولوژی خود را شدیداً در معرض خطر ورود عناصر التقاطی گری یک ایدئولوژی ذوحیاتینی قرار می دادیم." (جزوه سبز، 51)

دوم: "علیرغم توجه ما به اصالت تغییرات بنیادی و زیربنایی جامعه و قبول نظریاتی که دینامیسم حرکت تاریخ و جوامع را ناشی از مقولات زیربنایی و انگیزه های اقتصادی می دانست، ولی عملاً سازمان فاقد ببنش عمیق طبقاتی و زیر بنایی بود. در واقع این ضعف معلول تأثیر عوامل بسیار مختلف اما پیوسته به هم تاریخی و اجتماعی بود که در سازمان ما امکان ظهور می یافت.

مهمترین این عوامل عبارت بودند از : الف) توجه خاص و کاملاً اصولی تفکر مذهبی به مقولات روبنایی،  ب) فقر فرهنگی و بی تجربگی مفرط سیاسی – تشکیلاتی این تفکر در طول چند ده سال اخیر،             ج) برخی استنباطات نادرست ما از تفکر علمی (همان طور که قبلاً در شماره 1 بحث شد) و کلاً نازل بودن سطح فرهنگ سیاسی ایدئولوژیک جنبش انقلابی در سال های بعد از 42". (جزوه سبز، 54)

در ادامه جزوه سبز به دو اثر نامطلوب نکات مورد اشاره بر " خط مشی سیاسی و سیاست برون تشکیلاتی سازمان" و " سیاست و شیوه های کار درون تشکیلاتی " اشاره می شود. خوانش بخشی از تحلیل طبقاتی موجود در این بخش جزوه سبز، ضمن ارائه تصویری از شیوه تفکر اقتصادی سازمان مجاهدین در سال های پیش از انقلاب ، می تواند بخشی از فرایند تغییر ایدئولوژی آن را نیز تشریح کند:

" ما بدون آن که دست به تحلیل علمی از واقعیات جامعه طبقاتی خود بزنیم، بدون این که توجه داشته باشیم مذهب نیز چون مقوله های روبنایی دیگر در واقع زیر بنا و منافع طبقاتی هر طبقه یا قشر اجتماعی را توجیه می کند، به سادگی ویژگی ایدئولوژیک خرده بورژوازی را در ایران یک خصوصیت عام ایدئولوژیک حاکم بر تمام اقشار و طبقات تلقی می کردیم. نتیجتاً مذهب را (نه به معنای طبقاتی) بلکه به عنوان یک مقوله فوق طبقاتی ویژگی تمام جامعه ایران می دانستیم، به همین دلیل اسلامی که مهندس بازرگان نماینده آن است با اسلامی که آیت الله خمینی از آن دفاع می کند و این هر دو با اسلامی که خوانساری و شاه نماینده آن هستند، در حالی که هر سه از اسلام صحبت می کنند، ماهیتاً تفاوت دارند.

این اختلاف فکری و این تضاد ایدئولوژیک در واقع ناشی از اختلاف منابع طبقاتی است که آنها را از هم جدا می کند. مذهبی که مهندس بازرگان نماینده آن است مبین خصوصیات و توجیه گر منافع اقشار بالای خرده بورژوازی سنتی و خرده بورژوازی روشنفکر مذهبی و آن بخش از بورژوازی ملی است که تا کنون به اعتبار مقاومت روبنایی اش در مقابل هجوم بورژوازی کمپرادور هنوز ته مانده حیاتش را حفظ کرده است.

در حالی که خمینی ایدئولوگ و نماینده منافع خرده بورژوازی متوسط و پایین بازار و کاسبکار و پیشه ور شهری و بخشی از خرده مالکان آگاه دهات و شهرک های روستایی و همچنین بخش مترقی روحانیت وابسته به آنهاست و درست به همین دلیل است که وقتی خوانساری ها و .... به خدمت طبقه حاکم در می آیند، اسلام شان نیز آلتی می شود در دست طبقات حاکمه برای سرکوب و تحمیق توده های مردم." (جزوه سبز، 56- 55)

با این روایت از جزوه سبز، اکنون می توان به بیانیه پرداخت. نسخه پی.دی.اف در دسترس از بیانیه دو بخش اصلی دارد. در بخش اول به "مبارزه ایدئولوژیک و مراحل مختلف آن، جنبش انقلابی خلق و مبرم ترین مسائل مرحله ای آن و جبهه واحد توده ای، اولین گام وحدت" پرداخته شده است. بخش دوم که عنوان بیانیه را به خود دارد " ضرورت بررسی محتوای ایدئولوژیک سازمان و سیر تکاملی آن در این مرحله، نگاهی کوتاه به سیر تکاملی اندیشه های مبارزاتی در 30 سال اخیر و پیدایش شرایط جدید اجتماعی حاکمیت بورژوازی وابستته رشد پرولتاریا و ضرورت اشکال نوین سیاسی – تشکیلاتی – ایدئولوژیک مبارزه" را مورد بررسی قرار می دهد و در پایان نیز به مراحل مختلف سیاسی – تشکیلاتی سازمان از 1349-1344 می پردازد.

ذیل عنوان " پیدایش شرایط جدید اجتماعی" آمده است : "دگرگونی مناسبات اجتماعی و تغییر روابط تولیدی در سال های 1340، که استثمار سرمایه از کار را جایگزین استثمار فئودالی می کرد، سیستم نو استعماری جدیدی را تحت حاکمیت بورژوازی کمپرادور به جامعه ما تحمیل می نمود که مسلماً اشکال مبارزاتی خاص خود را به مثابه آنتی تز چنین سیستم ایجاد می کرد، بورژوازی حاکم در ایران در حرکت رشد یابنده خود بالاخره مجبور بود که عناصر متضاد خود را در دامان خویش بپرورد.

در سیستم جدید تولید بورژوازی، کارگران دیگر آن گروه خلقی ساکن و پراکنده بدون تشکل و آگاهی طبقاتی دوران استثمار فئودالی نبودند ... از این نظر آن گروه ها و سازمان هایی می توانستند یک مبارزه پیروز را علیه سیستم موجود رهبری کنند و آن تاکتیک ها و تئوری هایی می توانستند انقلاب خلق را علیه بورژوازی وابسته ایران تا آخر روشن نگه دارند که مبتنی بر ایدئولوژی پرولتاریا (آنتی تز سیستم موجود) یعنی مبتنی بر اندیشه مارکسیسم – لنینیسم و جهان بینی ماتریالیسم دیالکتیک باشند." (بیانیه اعلام مواضع ، 35)

بیانیه در ادامه به صراحت می گوید که سازمان نتوانست پاسخ کامل و تمام عیاری در مقابل نیازهای ایدئولوژیک جنبش نوین انقلابی ایران قرار دهد و دلیل آن را نیز بنا شدن بر پایه " ایده آلیستی " عنوان کرده. ایده آلیسمی که با نگاهی به بیانیه می توان گفت مهم ترین مصداق آن در دید تقی شهرام و همفکرانش چیزی نبود جز مذهب. سپس گفته می شود در دوران پیشین سازمان حتی مقوله ای همچون "استثمار" نیز به صورت علمی استنباط نمی شد؛ گفته ای که شاید کنایه ای به جزوه مملو از آیات و روایات سعید محسن باشد.

"استباطی که ما از مسئله استثمار، از تئوری ارزش اضافی و یا مبارزه طبقاتی و نهایتاً جامعه بی طبقات داشتیم (علیرغم این که بسیاری از این تئوری ها را بارها و بارها مطالعه و بحث کرده بودیم) نمی توانست استنباطی علمی، مارکسیستی، منطقی با درک عمیق ماتریالیسم دیالکتیک – یعنی منطبق بر اساسی ترین منافع پرولتاریا – باشد. این استنباط اساساً و به آن دلیل که بر مبانی اعتقادات ایده آلیستی قرار داشت، شدیداً به احساسات خرده بورژوایی آغشته بود و از این نظر نمی توانست استنباطی علمی از مفاهیم فوق را منعکس سازد. به همین دلیل شعار مطروحه ما "جامعه بی طبقه توحیدی" در سال 1350 نیز علیرغم این که آرزوهای خیرخواهانه و انسان دوستانه ای را منعکس می ساخت، ولی حقیقتاً نمی توانست شعار حقیقت جویانه و صادقانه ای برای خلق باشد." (بیانیه اعلام مواضع، 43)

بیانیه در ادامه لحن صریح تری به خود می گیرد و حتی سه کتاب مهم سازمان مجاهدین را زیر سؤال می برد.

برائت از بازار

حمید اشرف: شما زمینه های عضوگیری تون عملاً از بازاری ها بوده.

تقی شهرام: کی همچی حرفی زده؟ آخه.

حمید اشرف: یک مقداری زیادی.

تقی شهرام: آخه ما، آخه کدوم، آخه رفیق اینهایی که این همه افراد بیا ده نفر افراد الان اینجا، نه نفر ده نفر بودن اینها اعدام شدن، اینها کدوم شون بازاری بودن غیر از غیوران که اعدامش نکردند؟ نه نفر.

 حمید اشرف: بازاری بودن مگر الزاماً این هستش که به اصطلاح خودشون دکون داشته باشن؟

تقی شهرام: خب پرولتر بودن مگه الزاماً اینه که حتماً طرف دانشجو باشه؟

حمید اشرف: بله؟

تقی شهرام: پرولتر بودن مگر معنایش الزاماً اینه که طرف دانشجو باشه؟ مگر دانشجو پرولتره؟

حمید اشرف: نه مسئله اینه که با چه هدفی هایی وارد سازمان شده.

تقی شهرام: خیلی خب .

حمید اشرف: یعنی با چه ایدئولوژی، یعنی چی را پذیرفته اومده تو سازمان.

جواد قائدی: خب پس این ربطی به بازاری بودن یا نبودن نداره.

تقی شهرام: بازاری بودن یا نبودن نداره

حمید اشرف: چرا! چون ایدئولوژی سازمان وقتی بازاری هست، کسی هم که با پذیریش این ایدئولوژی می آد تو سازمان همون به اصطلاح ایدئولوژی خرده بورژوایی را پذیرفته

این دیالوگ ها را می توان بخشی از سکانس "برائت از بازار" یک نمایشنامه دانست. نمایشنامه ای بر مبنای یک داستان واقعی که درست چهل سال قبل، یعنی در پاییز سال 1354 با گفتگوهای مشترک مجاهدین خلق ایران و چریک های فدایی خلق رقم خورد. (کتاب گفتگوها ، 35-34)

این گفتگوهای مشترک مدتی پس از انتشار بیانیه اعلام مواضع ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق ایران آغاز شد و بنابر اعلام گردآورنده آن، در شرایط "بسیار دشوار امنیتی" صورت گرفت؛ چنان که طرفین برای اجتناب از شناسایی یکدیگر "در دو سوی پرده" می نشستند، نیازی به گفتن نیست که هر دو سازمان مذکور در بسیاری از زمینه ها و به طور خاص در چارچوب اقتصادی از نقاط اشتراک زیادی برخوردار بودند و
"برائت از بازار" با تعریفی که گفته شد، بخشی از عقاید اقتصادی آنها را تشکیل می داد.

تکیه بر نظریات مارکسیستی به عنوان محور و مبنای تحلیل های اقتصادی، تنها مختص گروه هایی نظیر مجاهدین و چریک های فدایی خلق نبود، چرا که بسیاری از روشنفکران و کنش گران سیاسی و اقتصادی در دهه 50، بدون وابستگی سازمان، چنین دیدگاه هایی داشتند. شاید از میان مشهورترین آنها بتوان به علی شریعتی اشاره کرد.

روشنفکر پرنفوذی که به نظر سهراب بهداد، بسیاری از آنچه تحت عنوان اقتصاد اسلامی طی دوران انقلاب مطرح می شد، در واقع برگرفته از دیدگاه های او بود. به عقیده سهراب بهداد "بخش مهمی از نظراتی که در دوران انقلاب به عنوان اقتصاد اسلامی مطرح شد، از دیدگاه نظری و ایدئولوژیک علی شریعتی نشأت گرفت. سازمان مجاهدین خلق ایران نیز که از پیروان شریعتی و مبلغ بسیاری از نظرات او بود، در عطف توجه به مسائل اقتصادی از دیدگاهی اسلامی، نقشی اساسی داشت."

بهداد در مقاله اش اشاره می کند "به رغم آنچه شریعتی مکرراً در پاسخ به مخالفان مذهبی خود می گفت، تحلیل او تلفیقی بود از مادی گرایی (ماتریالیسم) تاریخی مارکس و آرمان خواهی تشیع. این تلفیق صریحاً در بیان نظرگاه تاریخی او درباره تحول جوامع مشهود است."

سهراب بهداد دستاورد مهم علی شریعتی را "بیان صریح و بی پرده تحلیل های مارکسیستی با واژگان ویژه آن" می داند. به عقیده او "تحلیل های مارکسیستی شریعتی عمدتاً سطحی بود و به رواج ساده انگاری در بررسی های اجتماعی کمک می کرد، اما او زمانی سخن از مارکس می راند که شدت سانسور اجازه این بحث ها را در هیچ نوشتاری نمی داد. در شرایطی او درباره "تضاد طبقاتی، استثمار، پرولتاریا، بورژوازی و انقلاب" صحبت می کرد که کتاب های مارکسیستی نه تنها نمی توانستند به هیچ یک از این مفاهیم اشاره کنند، بلکه حتی نام مارکس را نمی توانستند ببرند و به او با عناوینی چون "متفکر بزرگ قرن نوزدهم" اشاره می کردند."

سهراب بهداد بسیاری از طرفداران شریعتی را اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق می داند و می گوید: "فلسفه تاریخ مجاهدین نیز همچون شریعتی بود. اما همسویی آن با مارکسیسم آشکارتر و دقیق تر بود. مجاهدین بر این عقیده بودند که مبارزه طبقاتی حاصل از روابط استثماری نظام مالکیت برقرار در هر مرحله از تکامل تاریخ جوامع، نیروی اصلی تحول تاریخی است و نظم اجتماعی توحیدی تنها در جامعه ای بی طبقه که تضادهای طبقاتی آن حل شده است، برقرار شدنی است. به زعم مجاهدین در این جامعه بی طبقه توحیدی به برکت تکنولوژی پیشرفته، وفور فراوانی برقرار خواهد بود. روابط کالایی و همراه با آن روابط پولی از میان خواهد رفت که تا پول هست، استثمار هست."

مجاهدین نیز همچون شریعتی مخالف سرمایه داری بودند. بهداد در این زمینه اشاره می کند که "آنان همراه با بخش عمده ای از نیروها و سازمان های چپ از اوایل دهه 1350 اقتصاد ایران را سرمایه داری وابسته می دانستند. نخستین تحلیل درباره اقتصاد سرمایه داری وابسته ایران کتابی بود که بین سال های 1350 و 1353 بیژن جزنی در زندان نوشت و با عنوان طرح جامعه شناسی و مبانی جنبش انقلابی خلق ایران از سال 1354 تا به هنگام انقلاب، مکرراً توسط انجمن های دانشجویی در خارج از کشور منتشر شد. بخش هایی از آن را دانشجویان در ایران مخفیانه دست به دست کرده و می خواندند."

اکنون با مروری که بر جزوات و کتاب های اقتصادی مجاهدین صورت گرفت، می توان از یک جمع بندی درباره دیدگاه های اقتصادی مجاهدین خلق سخن گفت. اگر چه این موضوع که فکر و اندیشه موهوم آنها چقدر توانست در شکل گیری تحولات آینده اثر گذار باشد، می تواند به صورت مجزا و در پژوهشی دیگر مورد بررسی قرار گیرد.

پی نوشت‌ها:

  1. عضو مرکزی سازمان بود که در سال 1351 تیرباران شد.
  2. یکی از بنیانگذاران سازمان که او نیز در سال 1351 تیرباران شد.
  3. این کتاب در سال 1354 با ترجمه ناصر زرافشان منتشر شد.

منابع:

  1. کتاب گفتگوی سازمان چریک های فدایی خلق ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران، انتشارات اندیشه و پیکار
  2. سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، جلد اول
  3. اقتصاد به زبان ساده ، 1351
  4. سعید محسن، استثمار از دیدگاه ایدئولوژی اسلامی ما، گروه هوادار انجمن دانشجویان مسلمان، آستین
  5. عبدالحسین نوشین، اصول علم اقتصاد، انتشارات نوپا، زمستان 2536
  6. بیانیه اعلام مواضع ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق ایران، انتشارات اندیشه و پیکار، نسخه اینترنتی خرداد 1384
  7. سه گزارش از کارخانه ذوب آهن آریامهر، شرکت سهامی زراعی آریامهر و گوشه ای از کارنامه 60 ساله شرکت های غارتگر نفت در مسجد سلیمان، پاییز 1353
  8. احتضار امپراطوری دلار و توطئه های امپریالیستی آمریکا، تابستان 1353

منبع:

ماهنامه مهرنامه

مسئول پرونده: محمد طاهری (دبیر گروه اقتصاد و توسعه) و رامین فروزنده (روزنامه نگار اقتصادی)


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31