اقتصاد به زبان خیال(بخش پایانی)

Eqtesadbezabanesade

با نگاه ویژه به زندگی و تفکرات محمود عسکری‌زاده که کتاب «اقتصاد به زبان ساده» را نوشت.

احتضار دلار

مسائل پولی در دیگر آثار مجاهدین خلق به همراه موضوعات مرتبط با اقتصاد آمریکا مورد بررسی قرار گرفته است. از جمله در جزوه " احتضار امپراطوری دلار و توطئه های امپریالیستی آمریکا ". در این جزوه ضمن توضیحی از ماهیت بحران پولی آمریکا در سال 1973، در مقاله هایی جداگانه بحران انرژی و بحران نفتی اعراب نیز بررسی و به ارتباط این دو موضوع با بحران پولی آمریکا پرداخته شده است.

"نیکسون در 15 اوت 1971 یعنی فقط 25 سال بعد از تحکیم موقعیت دلار به عنوان پول مسلط جهانی، مجبور شد در مقابل وضع بسیار نامساعد موازنه پرداخت های آمریکا، قابیلت تبدیل دلار به طلا را لغو و با تغییر رسمی قیمت طلا از هر اونس 35 دلار به 38 دلار، 7895 درصد ارزش رسمی دلار را کاهش دهد. اما این عقب نشینی در مقابل توفانی که در پیش بوده چیزی به شمار نمی آمد. به این جهت در فوریه 73، یعنی کمتر از 14 ماه پس از آن مجدداً 10 درصد دیگر ارزش دلار را تنزل می دهد، اما باز هم موقعیت متزلزل و غیر قابل اطمینان دلار ترمیم نمی شود." (احتضار امپراطوری دلار، 7)

نویسنده جزوه بحران پولی ناشی از کسری مزمن موازنه پرداخت ها و رشد فوق العاده کشورهای صنعتی اروپا را در اقتصاد جهانی دو مسئله مهم اقتصاد آمریکا عنوان کرده و علت اصلی انحطاط امپراطوری دلار و بحران پولی این کشور را تنزل موقعیت اقتصادی و صنعتی آمریکا دانسته است. جزوه مورد اشاره پس از پرداختن به مسائل سیاسی خاورمیانه و آمریکا، سؤالی را مطرح می‌کند و در تلاش برای پاسخ دادن بدان بر می آید:

" بحران تحریم نفتی اعراب که به کاهش صدور نفت به غرب و بالا رفتن قیمت های نفت خاورمیانه انجامید، چه اثرات ملموس و مستقیم و روشنی بر اقتصاد آمریکا دارد و چگونه بحران انرژی به بحران تحریم نفتی اعراب و افزایش قیمت های نفت تبدیل و در خدمت حل مسائل پولی و اقتصادی آمریکا قرار می گیرد و چرا کاهش شدت بحران اقتصادی – پولی آمریکا به تشدید بحران انرژی یا بحران نفتی موکول می شود؟ " (احتضار امپراطوری دلار ، 51-50)

برای پاسخ به سؤال در ابتدا با اشاره به نیاز اروپا و ژاپن به واردات نفت، هم زمان با وابستگی اندک آمریکا به نفت خاورمیانه و در عین حال تسلط شرکت های آمریکایی بر نیمی از نفت این منطقه، از عظمت فشاری که آمریکا می تواند بر رقبای اقتصادی اش در اروپا و ژاپن وارد کند، سخن گفته و سپس اینگونه ماجرای بحران نفتی تشریح می شود:

" مقدمات آن با نطق مهم ویلیام راجرز در ژانویه 73 که در آن برای اولین بار مسئله بحران انرژی را مطرح می سازد، آغاز می شود. نیکسون در آوریل همان سال درباره بحران انرژی پیامی به کنگره می فرستد و به آن رسمیت می بخشد. کمپانی استاندارداویل کالیفرنیا به سهامداران و مردم آمریکا هشدار می دهد و آنها را از ادامه روابط سرد آمریکا و اعراب می ترساند . اما سیاست آمریکا نسبت به اعراب هر چه بیشتر به خشونت می گراید، به طوری که به زعم کارشناسان غربی هیچ راهی جز استفاده از سلاح نفت باقی نمی ماند.

بحران انرژی به بحران تحریم نفتی اعراب تبدیل می شود. از یک طرف ملک فیصل به آمریکا و اروپا و ... التیماتوم می دهد و آنها را به قطع جریان نفت تهدید می کند و از طرف دیگر شاه زمزمه تورم و پایین بودن قیمت نفت و بالاخره تعیین قیمت نفت بر اساس عرضه و تقاضا را ساز می کند و بدین ترتیب دو ستون اصلی ارتجاع منطقه در راه هدف های امپریالیسم آمریکا به حرکت در می‌آیند." (احتضار امپراطوری دلار، 58-57)

 نویسنده که هویت او در جزوه مورد اشاره مشخص نیست، ضمن اذعان به زیان های آمریکا در بحران نفتی، به بیان دستاوردهای آمریکا می پردازد. بر این اساس واردات نفت آمریکا در جریان جنگ اعراب و اسرائیل نه تنها کاهش پیدا نکرد، که افزایش هم یافت. سود شش شرکت آمریکایی طی سه ماه تحریم نفتی، 120 – 60 درصد نسبت به مدت مشابه سال قبل افزایش یافت. به دلیل فشار بر اقتصاد اروپا و ژاپن، کالاهای آمریکایی قدرت رقابت را در بازار جهانی باز یافتند و سمت و سوی بازرگانی جهانی تغییر کرد. از سوی دیگر با افزایش قیمت نفت، سرمایه گذاری در جایگزین های آن اقتصادی شد.

نکته مهم دیگر سرازیر شدن دلار اروپا بخ خاورمیانه برای پرداخت قیمت نفت بود که با توجه به نفوذ آمریکا بر کشورهای این منطقه، تأمین نیازهای تسلیحاتی کشورهای خاورمیانه از آمریکا و سرمایه گذاری های وسیع این کشور در منطقه در نهایت آمریکایی ها برنده خواهند بود.

نویسنده همچنین معتقد است طرح هایی همچون صندوق بین المللی کمک به کشورهای توسعه نیافته نیز در نهایت هدفی جز جذب دلارهای اضافی کشورها و به طور خاص کشورهای نفت خیز ندارند.

مشارکت کشورهای نفت خیز در سرمایه شرکت های نفتی راهکار سومی است که از سوی نویسنده برای جذب دلارهای نفتی مورد اشاره قرار می گیرد. تئوری مورد اشاره آن جزوه بعدها به کرات توسط بسیاری از کارشناسان نفتی تکرار شد و هنوز نیز از طرفداران متعددی برخوردار است.

  • قیام کارگر

علاوه بر کتاب "اقتصاد به زبان ساده" که به وجه تئوریک "کار" می پرداخت، و " سه گزارش کارخانه ذوب آهن آریامهر، شرکت سهامی زراعی آریامهر و گوشه ای از کارنامه 60 ساله شرکت‌های غارتگر نفت در مسجد سلیمان"، که توصیفی از وضعیت کارخانجات و کارگران بوده، دسته دیگری از آثار مجاهدین مستقیماً کارگران را خطاب قرار می داد که از جمله آنها می توان به نشریه "قیام کارگر" اشاره کرد که عنوان "ارگان کارگری سازمان مجاهدین خلق ایران" را نیز یدک می کشید و در این نوشته به شماره اول آن پرداخته می شود.

در بخش های ابتدایی نشریه، اخبار کارگری داخل و خارج از کشور بررسی و گزارشی از اعتصاب کارگران در گروه تولیدی تهران (کارخانه ایرانا) منتشر شده است. نشریه در مقاله ای با عنوان "علم اقتصاد سوسیالیستی را بیاموزیم" ، از رسالت خود برای آموزش به کارگران گفته و شش کتاب را به عنوان منابع اصلی معرفی کرده است: "مبانی علم اقتصاد نوشته نیکی تین 3، اصول علم اقتصاد ترجمه عبدالحسین نوشین، زمینه های تکامل اجتماعی ترجمه پرویز بابایی، ماتریالیسم دیالکتیک نوشته استالین، اصول کمونیسم نوشته انگلس و الفبای کمونیسم نوشته بوخارین".

نشریه قیام کارگر در ادامه مقاله ای درباره اصول و شیوه های مخفی کاری، شعری از یکی از کارگران مبارز وقت، تحلیلی بر روابط ایران و عراق، مقاله ای درباره جنایات رژیم شاه در ظفار و نهایتاً نوشته ای درباره اضافه کاری، دارد. در این نوشته اضافه کاری اجباری در کارخانه هایی مثل ایرانا مورد بررسی قرار گرفته و با محاسباتی دلیل وجود آن را سود سرمایه دار و زیان کارگر عنوان کرده است.

  • کدام تغییر ایدئولوژی ؟

بنابر قول مشهور در بازخوانی تاریخ سازمان مجاهدین خلق پیش از انقلاب اسلامی، انتشار "بیانیه اعلام مواضع ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق ایران" در سال 1354 به عنوان مبدأ تغییر و تحول گسترده ایدئولوژیک در نظر گرفته می شود. این تغییر در حوزه اقتصاد بر خلاف سیاست و مذهب به طور کامل پذیرفته نیست، چرا که نگاهی به منابع اصلی ایدئولوژیک سازمان در سال‌های ابتدایی دهه پنجاه و قبل از آن و حتی جزوه "استثمار" سعید محسن که از آیات و روایات متعدد بهره گرفته است، نشان می دهد در حوزه اقتصاد روش و منطق مارکسیستی به طور کامل پذیرفته شده بود، اگر چه به لحاظ فلسفی احتمالاً کماکان دیدگاه های اسلامی حضوری پررنگ داشت.

از تعاریف کار و ارزش گرفته تا مباحث استثمار و مالکیت، تمامی موارد در چارچوب اقتصاد مارکسیستی قابل تشریح هستند و استفاده از آیات و روایات صرفاً برای تبیین و تشریح و پذیرش بیشتر برداشت های مارکسیستی در میان مذهبیون کاربرد داشته است. با این تفاسیر می توان گفت که تغییر ایدئولوژی لااقل در حوزه اقتصاد صرفاً به معنای کنار رفتن تبیین مذهبی مفاهیم مارکسیستی بوده که آن هم در عمل نمی توانست تفاوت اساسی در دیدگاه های اقتصادی مجاهدین ایجاد کند، چه آن که در همان دوران مذهبیون معروفی نیز در میان روحانیون وجود داشتند که این دیدگاه ها را رد کرده و پی به مارکسیستی بودن آنها برده بودند.

با وجود این، مقوله تغییر ایدئولوژی از جنبه دیگر و آن هم تحلیل طبقاتی موجود در بیانیه می تواند به فهم دیدگاه های اقتصادی مجاهدین خلق لااقل از سال 1352 به بعد یاری رساند. در کنار بیانیه می توان به "جزوه سبز" نیز به عنوان سند مهم دیگر این دوران اشاره کرد که در ابتدای سال 1353 منتشر شد. درک چرایی انتشار این دو سند که نمادهای تغییر ایدئولوژی سازمان در آن دوران هستند، در گروی نگاهی به وضعیت سازمان از سلا 1352 تا 1354 (زمان انتشار بیانیه) است:

" پس از شهادت رضا رضایی، ساخت تشکیلاتی سازمان به منظور جلوگیری از ادامه ضربات ساواک و به حداقل رساندن تلفات تغییر کرد... از سوی دیگر با توجه به جمع بندی هایی که انجام شده بود تصمیم گرفته شد که از نیمه دوم سال 52 تا نیمه دوم سال 54 عملیات مسلحانه تعطیل شود. این اقدام از یک سو به منظور تعیین تکلیف استراتژی سازمان و نیز به منظور بالا بردن ضریب امنیتی و بازسازی سازمان اتخاذ شد.....

شهرام کار خود را بدون توجه به این که اصل و اساس جمع بندی ها بر بن بست استراتژیک استوار بود و لذا باید تلاش ها در این زمینه صورت می گرفت، آغاز کرد و سمت بحث ها را به سوی بحث های فلسفی سوق داد... نخستین مجموعه جدیدی که توسط شهرام تدوین و برای مطالعه سرشاخه ها ارائه شد، جزوه ای بود که به دلیل رنگ کاغذ آن به "جزوه سبز" معروف شد. در عید 53 حاصل جمع بحث های بعد از نشست کرج و نیز سایر مباحث مطرح شده در داخل کادر مرکزی توسط تقی شهرام جمع بندی و در جزوه ای که به "جزوه سبز" معروف شد، در سه یا چهار نسخه برای مطالعه و اظهار نظر سرشاخه های سازمان منتشر شد." (چشم انداز ایران، شماره 85)

جزوه سبز با ارزیابی درون تشکیلاتی و سپس آسیب شناسی آموزش (با تمرکز ویژه بر اندیشه های مهندس بازرگان) شروع می شود و در اواسط آن اشاره ای به دو نکته محوری درباره آموزش صورت می گیرد:

نخست: "ما نتوانستیم از شیوه تفکر علمی و بررسی دیالکتیکی پدیده ها و قضایا استنباط کاملاً درستی پیدا کنیم." توضیح شهرام درباره این نکته همانی است که در چند سطر پیشین نیز مورد اشاره قرار گرفت، یعنی استفاده از مطالب و مفاهیم مارکسیستی در اقتصاد بدون این که الزاماً مبانی فلسفی نیز همراه با آن پذیرفته شود.

"ما به ناحق اسلوب شناخت مادی (دیالکتیک) را از مبنای فلسفی آن جدا می کردیم و به خودمان حق می دادیم که با تکه پاره کردن مارکسیسم بعضی نقطه نظرهای عقیدتی خود را توجیه و تفسیر کنیم. این مسئله درباره تئوری تبیین مادی تاریخ (ماتریالیسم تاریخی) نیز به شکل دیگری صادق بود؛ در حالی که مارکسیسم یک کل واحد است.... بدین ترتیب ما با تکه پاره کردن مارکسیسم در واقع تفکر و ایدئولوژی خود را شدیداً در معرض خطر ورود عناصر التقاطی گری یک ایدئولوژی ذوحیاتینی قرار می دادیم." (جزوه سبز، 51)

دوم: "علیرغم توجه ما به اصالت تغییرات بنیادی و زیربنایی جامعه و قبول نظریاتی که دینامیسم حرکت تاریخ و جوامع را ناشی از مقولات زیربنایی و انگیزه های اقتصادی می دانست، ولی عملاً سازمان فاقد ببنش عمیق طبقاتی و زیر بنایی بود. در واقع این ضعف معلول تأثیر عوامل بسیار مختلف اما پیوسته به هم تاریخی و اجتماعی بود که در سازمان ما امکان ظهور می یافت.

مهمترین این عوامل عبارت بودند از : الف) توجه خاص و کاملاً اصولی تفکر مذهبی به مقولات روبنایی،  ب) فقر فرهنگی و بی تجربگی مفرط سیاسی – تشکیلاتی این تفکر در طول چند ده سال اخیر، ج) برخی استنباطات نادرست ما از تفکر علمی (همان طور که قبلاً در شماره 1 بحث شد) و کلاً نازل بودن سطح فرهنگ سیاسی ایدئولوژیک جنبش انقلابی در سال های بعد از 42". (جزوه سبز، 54)

در ادامه جزوه سبز به دو اثر نامطلوب نکات مورد اشاره بر " خط مشی سیاسی و سیاست برون تشکیلاتی سازمان" و " سیاست و شیوه های کار درون تشکیلاتی " اشاره می شود. خوانش بخشی از تحلیل طبقاتی موجود در این بخش جزوه سبز، ضمن ارائه تصویری از شیوه تفکر اقتصادی سازمان مجاهدین در سال های پیش از انقلاب ، می تواند بخشی از فرایند تغییر ایدئولوژی آن را نیز تشریح کند:

" ما بدون آن که دست به تحلیل علمی از واقعیات جامعه طبقاتی خود بزنیم، بدون این که توجه داشته باشیم مذهب نیز چون مقوله های روبنایی دیگر در واقع زیر بنا و منافع طبقاتی هر طبقه یا قشر اجتماعی را توجیه می کند، به سادگی ویژگی ایدئولوژیک خرده بورژوازی را در ایران یک خصوصیت عام ایدئولوژیک حاکم بر تمام اقشار و طبقات تلقی می کردیم. نتیجتاً مذهب را (نه به معنای طبقاتی) بلکه به عنوان یک مقوله فوق طبقاتی ویژگی تمام جامعه ایران می دانستیم، به همین دلیل اسلامی که مهندس بازرگان نماینده آن است با اسلامی که آیت الله خمینی از آن دفاع می کند و این هر دو با اسلامی که خوانساری و شاه نماینده آن هستند، در حالی که هر سه از اسلام صحبت می کنند، ماهیتاً تفاوت دارند.

این اختلاف فکری و این تضاد ایدئولوژیک در واقع ناشی از اختلاف منابع طبقاتی است که آنها را از هم جدا می کند. مذهبی که مهندس بازرگان نماینده آن است مبین خصوصیات و توجیه گر منافع اقشار بالای خرده بورژوازی سنتی و خرده بورژوازی روشنفکر مذهبی و آن بخش از بورژوازی ملی است که تا کنون به اعتبار مقاومت روبنایی اش در مقابل هجوم بورژوازی کمپرادور هنوز ته مانده حیاتش را حفظ کرده است.

در حالی که خمینی ایدئولوگ و نماینده منافع خرده بورژوازی متوسط و پایین بازار و کاسبکار و پیشه ور شهری و بخشی از خرده مالکان آگاه دهات و شهرک های روستایی و همچنین بخش مترقی روحانیت وابسته به آنهاست و درست به همین دلیل است که وقتی خوانساری ها و .... به خدمت طبقه حاکم در می آیند، اسلام شان نیز آلتی می شود در دست طبقات حاکمه برای سرکوب و تحمیق توده های مردم." (جزوه سبز، 56- 55)

با این روایت از جزوه سبز، اکنون می توان به بیانیه پرداخت. نسخه پی.دی.اف در دسترس از بیانیه دو بخش اصلی دارد. در بخش اول به "مبارزه ایدئولوژیک و مراحل مختلف آن، جنبش انقلابی خلق و مبرم ترین مسائل مرحله ای آن و جبهه واحد توده ای، اولین گام وحدت" پرداخته شده است. بخش دوم که عنوان بیانیه را به خود دارد " ضرورت بررسی محتوای ایدئولوژیک سازمان و سیر تکاملی آن در این مرحله، نگاهی کوتاه به سیر تکاملی اندیشه های مبارزاتی در 30 سال اخیر و پیدایش شرایط جدید اجتماعی حاکمیت بورژوازی وابستته رشد پرولتاریا و ضرورت اشکال نوین سیاسی – تشکیلاتی – ایدئولوژیک مبارزه" را مورد بررسی قرار می دهد و در پایان نیز به مراحل مختلف سیاسی – تشکیلاتی سازمان از 1349-1344 می پردازد.

ذیل عنوان " پیدایش شرایط جدید اجتماعی" آمده است : "دگرگونی مناسبات اجتماعی و تغییر روابط تولیدی در سال های 1340، که استثمار سرمایه از کار را جایگزین استثمار فئودالی می کرد، سیستم نو استعماری جدیدی را تحت حاکمیت بورژوازی کمپرادور به جامعه ما تحمیل می نمود که مسلماً اشکال مبارزاتی خاص خود را به مثابه آنتی تز چنین سیستم ایجاد می کرد، بورژوازی حاکم در ایران در حرکت رشد یابنده خود بالاخره مجبور بود که عناصر متضاد خود را در دامان خویش بپرورد.

در سیستم جدید تولید بورژوازی، کارگران دیگر آن گروه خلقی ساکن و پراکنده بدون تشکل و آگاهی طبقاتی دوران استثمار فئودالی نبودند ... از این نظر آن گروه ها و سازمان هایی می توانستند یک مبارزه پیروز را علیه سیستم موجود رهبری کنند و آن تاکتیک ها و تئوری هایی می توانستند انقلاب خلق را علیه بورژوازی وابسته ایران تا آخر روشن نگه دارند که مبتنی بر ایدئولوژی پرولتاریا (آنتی تز سیستم موجود) یعنی مبتنی بر اندیشه مارکسیسم – لنینیسم و جهان بینی ماتریالیسم دیالکتیک باشند." (بیانیه اعلام مواضع ، 35)

بیانیه در ادامه به صراحت می گوید که سازمان نتوانست پاسخ کامل و تمام عیاری در مقابل نیازهای ایدئولوژیک جنبش نوین انقلابی ایران قرار دهد و دلیل آن را نیز بنا شدن بر پایه " ایده آلیستی " عنوان کرده. ایده آلیسمی که با نگاهی به بیانیه می توان گفت مهم ترین مصداق آن در دید تقی شهرام و همفکرانش چیزی نبود جز مذهب. سپس گفته می شود در دوران پیشین سازمان حتی مقوله ای همچون "استثمار" نیز به صورت علمی استنباط نمی شد؛ گفته ای که شاید کنایه ای به جزوه مملو از آیات و روایات سعید محسن باشد.

"استباطی که ما از مسئله استثمار، از تئوری ارزش اضافی و یا مبارزه طبقاتی و نهایتاً جامعه بی طبقات داشتیم (علیرغم این که بسیاری از این تئوری ها را بارها و بارها مطالعه و بحث کرده بودیم) نمی توانست استنباطی علمی، مارکسیستی، منطقی با درک عمیق ماتریالیسم دیالکتیک – یعنی منطبق بر اساسی ترین منافع پرولتاریا – باشد. این استنباط اساساً و به آن دلیل که بر مبانی اعتقادات ایده آلیستی قرار داشت، شدیداً به احساسات خرده بورژوایی آغشته بود و از این نظر نمی توانست استنباطی علمی از مفاهیم فوق را منعکس سازد. به همین دلیل شعار مطروحه ما "جامعه بی طبقه توحیدی" در سال 1350 نیز علیرغم این که آرزوهای خیرخواهانه و انسان دوستانه ای را منعکس می ساخت، ولی حقیقتاً نمی توانست شعار حقیقت جویانه و صادقانه ای برای خلق باشد." (بیانیه اعلام مواضع، 43)

بیانیه در ادامه لحن صریح تری به خود می گیرد و حتی سه کتاب مهم سازمان مجاهدین را زیر سؤال می برد.

  • برائت از بازار

حمید اشرف: شما زمینه های عضوگیری تون عملاً از بازاری ها بوده.

تقی شهرام: کی همچی حرفی زده؟ آخه.

حمید اشرف: یک مقداری زیادی.

تقی شهرام: آخه ما، آخه کدوم، آخه رفیق اینهایی که این همه افراد بیا ده نفر افراد الان اینجا، نه نفر ده نفر بودن اینها اعدام شدن، اینها کدوم شون بازاری بودن غیر از غیوران که اعدامش نکردند؟ نه نفر.

 حمید اشرف: بازاری بودن مگر الزاماً این هستش که به اصطلاح خودشون دکون داشته باشن؟

تقی شهرام: خب پرولتر بودن مگه الزاماً اینه که حتماً طرف دانشجو باشه؟

حمید اشرف: بله؟

تقی شهرام: پرولتر بودن مگر معنایش الزاماً اینه که طرف دانشجو باشه؟ مگر دانشجو پرولتره؟

حمید اشرف: نه مسئله اینه که با چه هدفی هایی وارد سازمان شده.

تقی شهرام: خیلی خب .

حمید اشرف: یعنی با چه ایدئولوژی، یعنی چی را پذیرفته اومده تو سازمان.

جواد قائدی: خب پس این ربطی به بازاری بودن یا نبودن نداره.

تقی شهرام: بازاری بودن یا نبودن نداره

حمید اشرف: چرا! چون ایدئولوژی سازمان وقتی بازاری هست، کسی هم که با پذیریش این ایدئولوژی می آد تو سازمان همون به اصطلاح ایدئولوژی خرده بورژوایی را پذیرفته

این دیالوگ ها را می توان بخشی از سکانس "برائت از بازار" یک نمایشنامه دانست. نمایشنامه ای بر مبنای یک داستان واقعی که درست چهل سال قبل، یعنی در پاییز سال 1354 با گفتگوهای مشترک مجاهدین خلق ایران و چریک های فدایی خلق رقم خورد. (کتاب گفتگوها ، 35-34)

این گفتگوهای مشترک مدتی پس از انتشار بیانیه اعلام مواضع ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق ایران آغاز شد و بنابر اعلام گردآورنده آن، در شرایط "بسیار دشوار امنیتی" صورت گرفت؛ چنان که طرفین برای اجتناب از شناسایی یکدیگر "در دو سوی پرده" می نشستند، نیازی به گفتن نیست که هر دو سازمان مذکور در بسیاری از زمینه ها و به طور خاص در چارچوب اقتصادی از نقاط اشتراک زیادی برخوردار بودند و
"برائت از بازار" با تعریفی که گفته شد، بخشی از عقاید اقتصادی آنها را تشکیل می داد.

تکیه بر نظریات مارکسیستی به عنوان محور و مبنای تحلیل های اقتصادی، تنها مختص گروه هایی نظیر مجاهدین و چریک های فدایی خلق نبود، چرا که بسیاری از روشنفکران و کنش گران سیاسی و اقتصادی در دهه 50، بدون وابستگی سازمان، چنین دیدگاه هایی داشتند. شاید از میان مشهورترین آنها بتوان به علی شریعتی اشاره کرد.

روشنفکر پرنفوذی که به نظر سهراب بهداد، بسیاری از آنچه تحت عنوان اقتصاد اسلامی طی دوران انقلاب مطرح می شد، در واقع برگرفته از دیدگاه های او بود. به عقیده سهراب بهداد "بخش مهمی از نظراتی که در دوران انقلاب به عنوان اقتصاد اسلامی مطرح شد، از دیدگاه نظری و ایدئولوژیک علی شریعتی نشأت گرفت. سازمان مجاهدین خلق ایران نیز که از پیروان شریعتی و مبلغ بسیاری از نظرات او بود، در عطف توجه به مسائل اقتصادی از دیدگاهی اسلامی، نقشی اساسی داشت."

بهداد در مقاله اش اشاره می کند "به رغم آنچه شریعتی مکرراً در پاسخ به مخالفان مذهبی خود می گفت، تحلیل او تلفیقی بود از مادی گرایی (ماتریالیسم) تاریخی مارکس و آرمان خواهی تشیع. این تلفیق صریحاً در بیان نظرگاه تاریخی او درباره تحول جوامع مشهود است."

سهراب بهداد دستاورد مهم علی شریعتی را "بیان صریح و بی پرده تحلیل های مارکسیستی با واژگان ویژه آن" می داند. به عقیده او "تحلیل های مارکسیستی شریعتی عمدتاً سطحی بود و به رواج ساده انگاری در بررسی های اجتماعی کمک می کرد، اما او زمانی سخن از مارکس می راند که شدت سانسور اجازه این بحث ها را در هیچ نوشتاری نمی داد. در شرایطی او درباره "تضاد طبقاتی، استثمار، پرولتاریا، بورژوازی و انقلاب" صحبت می کرد که کتاب های مارکسیستی نه تنها نمی توانستند به هیچ یک از این مفاهیم اشاره کنند، بلکه حتی نام مارکس را نمی توانستند ببرند و به او با عناوینی چون "متفکر بزرگ قرن نوزدهم" اشاره می کردند."

سهراب بهداد بسیاری از طرفداران شریعتی را اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق می داند و می گوید: "فلسفه تاریخ مجاهدین نیز همچون شریعتی بود. اما همسویی آن با مارکسیسم آشکارتر و دقیق تر بود. مجاهدین بر این عقیده بودند که مبارزه طبقاتی حاصل از روابط استثماری نظام مالکیت برقرار در هر مرحله از تکامل تاریخ جوامع، نیروی اصلی تحول تاریخی است و نظم اجتماعی توحیدی تنها در جامعه ای بی طبقه که تضادهای طبقاتی آن حل شده است، برقرار شدنی است. به زعم مجاهدین در این جامعه بی طبقه توحیدی به برکت تکنولوژی پیشرفته، وفور فراوانی برقرار خواهد بود. روابط کالایی و همراه با آن روابط پولی از میان خواهد رفت که تا پول هست، استثمار هست."

مجاهدین نیز همچون شریعتی مخالف سرمایه داری بودند. بهداد در این زمینه اشاره می کند که "آنان همراه با بخش عمده ای از نیروها و سازمان های چپ از اوایل دهه 1350 اقتصاد ایران را سرمایه داری وابسته می دانستند. نخستین تحلیل درباره اقتصاد سرمایه داری وابسته ایران کتابی بود که بین سال های 1350 و 1353 بیژن جزنی در زندان نوشت و با عنوان طرح جامعه شناسی و مبانی جنبش انقلابی خلق ایران از سال 1354 تا به هنگام انقلاب، مکرراً توسط انجمن های دانشجویی در خارج از کشور منتشر شد. بخش هایی از آن را دانشجویان در ایران مخفیانه دست به دست کرده و می خواندند."

اکنون با مروری که بر جزوات و کتاب های اقتصادی مجاهدین صورت گرفت، می توان از یک جمع بندی درباره دیدگاه های اقتصادی مجاهدین خلق سخن گفت. اگر چه این موضوع که فکر و اندیشه موهوم آنها چقدر توانست در شکل گیری تحولات آینده اثر گذار باشد، می تواند به صورت مجزا و در پژوهشی دیگر مورد بررسی قرار گیرد.

  • پی نوشت ها:
  1. عضو مرکزی سازمان بود که در سال 1351 تیرباران شد.
  2. یکی از بنیانگذاران سازمان که او نیز در سال 1351 تیرباران شد.
  3. این کتاب در سال 1354 با ترجمه ناصر زرافشان منتشر شد.
  • منابع:
  1. کتاب گفتگوی سازمان چریک های فدایی خلق ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران، انتشارات اندیشه و پیکار
  2. سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، جلد اول
  3. اقتصاد به زبان ساده ، 1351
  4. سعید محسن، استثمار از دیدگاه ایدئولوژی اسلامی ما، گروه هوادار انجمن دانشجویان مسلمان، آستین
  5. عبدالحسین نوشین، اصول علم اقتصاد، انتشارات نوپا، زمستان 2536
  6. بیانیه اعلام مواضع ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق ایران، انتشارات اندیشه و پیکار، نسخه اینترنتی خرداد 1384
  7. سه گزارش از کارخانه ذوب آهن آریامهر، شرکت سهامی زراعی آریامهر و گوشه ای از کارنامه 60 ساله شرکت های غارتگر نفت در مسجد سلیمان، پاییز 1353
  8. احتضار امپراطوری دلار و توطئه های امپریالیستی آمریکا، تابستان 1353

منبع:

ماهنامه مهرنامه

مسئول پرونده: محمد طاهری (دبیر گروه اقتصاد و توسعه) و رامین فروزنده (روزنامه نگار اقتصادی)

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31