اسناد اتحادیه کمونیست های ایران در واقعه آمل(39)

Amolآیت الله گیلانی : بند هفتم " مسئول تدارکات مورد نیاز افراد ، اعم از نیازهای غذایی ، پوشاکی و غیره و انتقال آن به جنگل ."

ضرغامی : در رابطه با تدارکات ، اساساً تدارکات کل جریان تا جایی که من درک کردم در مسئولیت فردی به نام مراد بود ، که من اطلاعی ندارم آیا دستگیر شده یا نه . دقیقاً اطلاع ندارم آیا اسم اصلی وی مراد بود یا نه و خود آقایانی که اینجا هستند بهتر می شناسند .

خود بچه هایی که اینجا هستند می دانند که بعد از جریان زرکه ، با مخالفت هایی که ما می کردیم که " آقا این کار درست نیست و باید برگردیم ، شما تمام بچه ها را در مقابل جریانی که خودکشی است ، قرار دادید ." جوی اینجا شد که مثلاً بنده بریده ام از زندگی جنگل و غیر ذالک خسته شدم .

به این ترتیب بود که آقای حسین ریاحی به من گفت که شما بروید بابل و کار کنید بهتر است. من متوجه شدم که زمینه اصلی بر سر این است که ما صحبت هایی بین بچه ها می کنیم و مخالف این حرکت هستیم و اعلام کردیم که این کاری که شما می کنید ...

طی یک جلسه درون سازمانی که در خود جنگل بود ، (آنجا بچه هایی بودند وابسته به گروه هایی که آقای سپرغمی اسم بردند مثل منافقین و جناح چپی و اقلیتی ...) پس از جریان زرکه ما را سرگرم کرده بودند و برده بودند به یک منطقه دیگر . در آن جلسه من عنوان کردم که ما به شما وقت کوتاهی می دهیم ، شما ما را به یک جریانی کشاندید و هم خودتان گیر کردید و امروز هم نقشه و برنامه ای ندارید .

در آن جلسه وقتی ما این صحبت را کردیم ، فردی به نام سید سیامک گفت : هر کس نمی خواهد ، بلند شود و خودش را معرفی کند . در آن جوی که ایجاد شده بود ، واقعاً هیچ کس از بچه ها جرأت ابراز مخالفت نداشتند و اگر به طور ضمنی صحبتی می شد در حصاری قرار می گرفتیم که صد بار آرزو می کردیم ، زیر این فشارهای که از طریق خود بچه های تشکیلات به ما وارد می شد ، قرار نمی گرفتیم .

در همین رابطه بود که وقتی همچو پیشنهادی به من شد ، به خاطر بیرون آمدن از جنگل قبول کردم و وقتی به اتفاق منصور و فرامرز از جنگل بیرون آمدم ، قرار بود منصور که تدارکات شمال را به عهده داشت با من تماس بگیرد .

طبق قراری که با آقای ریاحی داشتیم قرار بود من در بابل بمانم ، ولی همین که پایم را از جنگل بیرون گذاشتم و به تهران رفتم ، در آنجا اصلاً هیچ تماسی با بچه ها نگرفتم ، تا این که باز مراد از طریق تشکیلات تلفن مرا پیدا کرد .

من دقیقاً به او گفتم به ادامه فعالیت علاقه ای ندارم ، او گفت : حالا که شما در تهران هستید ، خریدهایی بکنید و چیزهایی که می خواهیم برای ما فراهم کن ، از قبیل شیرخشک و مواد غذایی . من از برنامه جنگل پرسیدم ، او گفت : الان برنامه طوری است که ما خیلی امیدواریم حمله کنیم ، ولی از طرف دیگر هم راهی را نمی بینیم ، یعنی مسیر حرکت ما بسته است .

در این صحبت هایی که با ما می کرد ، از جنبه های عاطفی برخورد می کرد و می گفت که بچه ها در آنجا گرسنه اند ، وضع غذایی بد است . من خودم از وضع بد غذایی آنجا خبر داشتم که بچه ها عموماً گرسنه اند و به این جهت به بیماری پروستات مبتلا شده اند و بیشتر غذای شان میوه جنگل می باشد و در حالت نزدیک به زندگی جنگل هستند .

من قبل از این که وارد مسئله تدارکات بشوم ، نکته ای خدمت خانواده های شهدا عرض می کنم ، بچه هایی که آنجا بودند با جوسازی هایی که توسط همین افراد انجام می گرفت ، فکر می کردند که آمل یکپارچه منتظر این است که ما بیاییم تا این که حلقه های گل گردن مان بیاندازند . اخباری از طریق مراد به ما داده می شد که همچو ذهنیتی را در ما القا می کرد .

نمونه ای از این خبرها را ذکر می کنم تا قضایا روشن گردد : " بازاری ها مقداری برنج می دهند ." من داخل تاکسی نشسته بودم ، راننده تاکسی می گفت : " دم اینها گرم خیلی آدم های باحالی هستند . " یا " رفته بودیم پمپ بنزین ، کارگر پمپ بنزین از اینها صحبت می کرد و ... " با تحلیل های مارکسیستی که روی این اخبار می شد ، می گفتند بازاری ها یعنی جناح بورژوازی ملی هستند و طبقه کارگر آمل هم با ماست و ... و بر این اساس می گفتند آمادگی عظیمی در آمل وجود دارد .

بنابراین هر کس حاضر نباشد در جریان حمله به آمل شرکت کند ، تو گویی که بزرگترین خیانت را به ملت و انقلاب خودش انجام داده است . یک چنین جو سازی ها در آنجا توسط این افراد منجمله مراد صورت گرفت ، ولی وقتی که ما متوجه می شدیم صحبت هایی که اینها می کنند ، خارج از واقعیت است و با این تحلیل ها برخورد می کردیم ، تحلیل های گنده تری می کردند و حتی اگر هواپیمایی از بالای سر ما رد می شد ، می گفتند : می خواهند ما را بمباران بکنند ، در این صورت ما مشهور می شویم و ...

جو خاصی در داخل این تشکیلات حاکم بود ، حتی من که الان از طرف دادستانی به عنوان عضو فعال معرفی شدم ، در هیچ کدام یک از این تصمیم گیری های دخالتی نداشتم . فقط در روز 16 آبان این طرح ها را که آقای سپرغمی اینجا نشان دادند و مطرح شد و به ما گفتند که طرح حمله ای است .

خودشان در سطح همان 15 – 14 نفر (حتی 15 – 14 نفر هم ماست مالی بود) بهتر است بگویم در سطح 5 – 4 نفر این نقشه را طرح می کردند و کلیه شناسایی ها هم توسط همین مراد و برادرش که مسئول تشکیلات آمل بود صورت می گرفت .

این را از این زاویه نمی گویم که عنوان کنم بی گناهم ، نه ، صرفاً از این جنبه می گویم که حتی اگر ما داخل این تشکیلات ها مخالفت می کردیم با " ولایت فقیه " حاکم بر مرکزیت تشکیلات ها کاری از پیش نمی بردیم ، در رابطه با ما که یک تشکیلات خارج از کشوری بودیم ، مرکزیت اصلی بچه های فلسطین بودند و ما هم دنباله رو اینها بودیم .

همان دو نفر تصمیم گرفتند جریان را به جنگل بکشانند و اکثریت بچه های مرکزیت هم مخالف شدند . ولی نتوانستند کاری بکنند ، چرا ؟ برای این که در اینجا شخص تصمیم می گرفت نه جمع . اعضای تشکیلات و هواداران نیستند که تصمیم می گیرند .

من این نکته را می خواهم روشن کنم که ما با ولایت فقیه مخالفت می کردیم و می گفتیم دیکتاتوری است ، ولی داخل تشکیلات ها دیکتاتوری و جبر و فشاری که تحت عنوان سانترالیزم وجود دارد ، بالاترین دیکتاتوری است . اگر دیکتاتوری به این مفهوم است که یک سری عالم و روحانی و افراد دانشمند ، مملکتی را اداره بکنند ، در دیکتاتوری تشکیلاتی ما اصلاً نمی دانستیم چه کسی در بالاست ، من وقتی دستگیر شدم فهمیدم که آقای " ناصر بزرگ " همین حسین ریاحی است ، در همچو شرایطی است که تشکیلات ها حرکت می کنند .

می خواهم بگویم کلیه افرادی که هنوز چشم امیدی به این تشکیلات ها دارند و هنوز بیدار نشده اند و در این فکر هستند که راهی وجود دارد ، بیدار شوید ، واقعیت ها را ببینید ، انواع تزهای سرنگونی این جمهوری توسط ما گروهک ها اجرا شد ، ولی شکست خورد ، پس حداقل این شرافت را داشته باشیم و بگوییم که ما حقانیت نداریم . بگوییم که انواع و اقسام توطئه ها را علیه جمهوری اسلامی بکار بردیم و شکست خوردیم .

اگر مبارزه مسلحانه بر علیه جمهوری اسلامی حقانیت داشت باید لااقل در یک مورد منجر به این می شد که ملت ایران و حداقل بخشی از مردم ایران را به خودش جذب کند . این موارد نشانگر این است که ما باطلیم . من از کلیه افرادی که در خارج از زندان هستند درخواست می کنم خودشان را به دادستانی معرفی کنند .

ما که این همه جرم مرتکب شدیم ، نه سیلی خوردیم ، نه شکنجه ای در کار بود ، آنها هم بیایند اینجا خودشان را معرفی کنند ، تا هم خودشان را راحت کنند و هم خانواده شان و هم جمهوری اسلامی را مطمئن سازند و هم با این کار بچه هایی را که در زندان ها هستند و کار مهمی انجام نداده اند و اکنون نیز در زندان پی به ماهیت گروهک ها برده اند ، نجات دهند ، تا این که آنها در یک جو سازنده برای مملکت وارد شوند .


مطالب پربازدید سایت

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

فرزند شهید آستانه پرست در دیدار با دبیرکل بنیاد هابیلیان خواستار شد:

باید انتقام خون شهدای ترور از منافقین سفاک گرفته شود

جدیدترین مطالب

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آستانه پرست در دیدار با دبیرکل بنیاد هابیلیان خواستار شد:

باید انتقام خون شهدای ترور از منافقین سفاک گرفته شود

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان