اسدالله لاجوردی(3)

Asadolahتشکیل خانواده

سید اسدالله لاجوردی در طول دهه 1330 ، همراه با دوستانش به فعالیت های فرهنگی _ مذهبی مشغول بود و در مسائل سیاسی دخالت نمی کرد . در همین دوران نیز تصمیم به ازدواج گرفت و از دوشیزه زهرا گل گل که به خانواده ای مذهبی تعلق داشت ، خواستگاری نمود . بانو لاجوردی که در این زمان دوازده سال داشت و مشغول تحصیل بود ، خاطره خود را از خواستگاری چنین روایت می کند :

" پدرم برای ازدواج ما قدری سختگیری می کردند ، آن هم برای پایین بودن سن من ، آن موقع سید اسدالله لاجوردی 25 سال داشت و من 13 سال داشتم ، خانواده من به خانواده لاجوردی جواب رد داده بود . شبی پدرم در عالم رؤیا دیدند که در حسینیه ای همه علما جمع اند ، سپس خودشان هم وارد آنجا شدند .

آقایی نورانی بالای منبر بودند که وقتی پدرم از در وارد شدند اشاره کردند که بیایید پهلوی من . پدرم وقتی نزد ایشان رفتند ، فهمیدند که خدمت رسول اکرم (ص) هستند . ایشان دست پدرم را گرفتند و توی دست شان گذاشتند و گفتند : از امروز نسل من با تو یکی شد .

البته جریان این خواب مفصل تر بود ، ولی من دقیقاً آن را به خاطر ندارم . پدرم از خواب که بیدار شدند به مادرم گفتند می دانم که زهرا قسمت خانواده آقای لاجوردی است و ما بیخود داریم مخالفت می کنیم و باید با این ازدواج موافقت کنیم ." (1)

به این ترتیب با موافقت آقای گل گل ، دختر ایشان به عقد سید اسدالله در آمد و آنها به دنبال مراسمی ساده ، زندگی مشترک خود را شروع کردند . لاجوردی در آن زمان در خانی آباد مشغول کسب و کار بود و منزل آنها نیز در کوچه وزیر نظام قرار داشت . زندگی مشترک آنها نیز در همان خانه و در کنار پدر و مادرش آغاز شد ، ثمره این ازدواج پنج فرزند پسر به نام های محمد ، حسین ، حسن ، احسان ، مهدی و دختری به نام زهره سادات است . (2)

آشنایی با حضرت امام (ره)

با آغاز نهضت امام خمینی و علنی شدن مخالفت ایشان با رژیم پهلوی ، تحولی در فعالیت های گروه های مذهبی پدید آمد . مقابله امام با برنامه های ضد مذهبی رژیم و هوشیاری ایشان در قبال سیاست شاه ، که در نظر داشت با رحلت آیت الله بروجردی (10فروردین1340) پایگاه مرجعیت را به نجف منتقل سازد ، باعث جلب نظر مذهبیون شد .

در این زمان لاجوردی به همراه سایر دوستانش در گروه شیعیان مسجد شیخ علی را به عنوان پایگاه فعالیت خود برگزیدند و فعالیت های فرهنگی _ مذهبی خود را در آنجا ادامه می دادند . آنان به رغم کثرت و قدرت ملی گرایان در این زمان ، به هیچ یک از گروه های غیر دینی اعتماد نداشتند و تنها از علما و روحانیان تبعیت می کردند .

لاجوردی در توصیف این شرایط می گوید :

" در آن شرایط همه امید ما به مذهبی ها بود و تنها به آنها فکر می کردیم و روی نیروی آنها حساب می کردیم و حتی به خودمان اجازه نمی دادیم در آن شرایط با کسانی که به مسائل مذهبی به یک علاقه وافر و به عنوان یکی از مقدس ترین اهداف نمی نگریستند ، رابطه ای برقرار کنیم . بالاخص جبهه ملی که چیزی به عنوان ایدئولوژی اسلامی برایش مطرح نبود ، یعنی جبهه را یک تشکیلات بدون ایدئولوژی می شناختیم و یا تشکیلاتی که ایدئولوژی های متناقض در آن جمع هستند .

نهضت آزادی که به وجود آمد ، همان موقع می توانست به عنوان یکی از بهترین گروه های سیاسی مورد اعتماد برای ما مطرح باشد ، به دلیل این که مذهبی بودند و ایدئولوژی اسلام را پذیرفته بودند ، اما باز در عین حال به خاطر بدبینی هایی که نسبت به حرکت های سیاسی آن زمان در ما به وجود امده بود ، یگانه امیدمان همین مذهبی ها بودند و از این جهت تمام هم و غم ما مصروف این می شد که با کسانی که مذهب قبل از هر چیز برایشان مطرح است ، رابطه برقرار کنیم و خوشبختانه به این هدف رسیدیم ." (3)

اکنون نهضت امام روحی تازه در کالبد نیروهای متدین دمیده و روحانیت اسلام را به مقابله با برنامه های آمریکایی و انگلیسی شاه ترغیب کرده بود . در همین زمان لاجوردی برای نخستین بار در اعلامیه ای به امضای " روح الله الموسوی الخمینی " برخورد کرد و برانگیخته شد تا شخصیت امام را بشناسد .

توصیفات مرحوم شاهچراغی از خصوصیات امام نیز لاجوردی را مشتاق تر کرد تا با زمینه فعالیت اجتماعی ای که داشت به تحقیق درباره روحانی بیدار دلی بپردازد که در غوغای مذهب زدایی و جایگزینی ملی گرایی ، آن هم از نوع غرب پسند ، ندای استنصار دین را سر داده بود .

لاجوردی در این باره می گوید :

" ... اثرات و شعاع نفوذ این اعلامیه در ما شاید مثل یک چراغ چند هزار شمعی بود که یک دفعه جلوی ما مجسم شد و نورش را بر دل و جان ما گسترد .... با بعضی از برادران شروع کردیم به تحقیق درباره ی ایشان ، چون هنوز ایشان را نمی شناختیم ... چند هفته پس از این جریان ، ما به این فکر افتادیم که خوب است برویم با امام تماس بگیریم و از نزدیک آشنا بشویم ." (4)

لاجوردی و دوستانش از همین زمان با اشتیاق وصف ناپذیری شروع به تکثیر و توزیع اعلامیه های امام کردند . کمی بعد نخستین مخالفت امام با رژیم در طرح " لایحه ی انجمن های ایالتی و ولایتی " نمود یافت .

بر اساس این لایحه که در 16 مهر 1341 تصویب شده بود ، واژه ی اسلام از شرایط انتخاب شوندگان مجلس حذف می شد و مراسم تحلیف به جای قرآن کریم ، با هر کتاب آسمانی دیگری نیز قابل اجرا بود . در واکنش به این مسئله ، امام طی تلگرافی به شاه شرایط لایحه را موجب نگرانی علمای اعلام و سایر طبقات مسلمین دانستند و خواستار حذف مطالب خلاف دین اسلام از برنامه های دولتی شدند . (5)

اعلامیه ی امام و سایر مراجعی که به تبعیت از ایشان به صدور بیانیه دست زده بودند ، توسط گروه های مذهبی از جمله لاجوردی و یارانش که در مسجد شیخ علی فعالیت می کردند ، در سطح گسترده ای توزیع شد . در این زمان گروه های دیگری نیز از مسجد امین الدوله و نیز گروه اصفهانی ها به خدمت امام رسیدند و برای عملی ساختن اهداف و ایده های نهضت شروع به فعالیت کردند .

در ادامه ی حرکت در روز پنج شنبه 7 آذر 1341 ، تراکت هایی در مسجد حاج سید عزیز الله در بازار تهران پخش شد که روی آنها نوشته شده بود :

" ما فردا با وضوع و غسل به مسجد سید عزیز الله می رویم ، شاید توفیق یابیم به لقای پروردگار بشتابیم ."

با توزیع این تراکت تهدید آمیز و هم زمانی آن با برگزاری مراسم در مسجد وکیل شیراز ، گوهرشاد مشهد و امام حسن قم و یکی از مساجد تبریز ، رژیم به وجود برنامه های منسجم در میان مخالفان مذهبی خود پی برد و درصدد جلوگیری از آنها برآمد؛ به همین خاطر در نیمه شب هفتم آذر ، مأموران رژیم به منازل چهار تن از مجتهدان مشهور تهران یعنی حضرات آیات : خوانساری ، تنکابنی ، آشتیانی و آملی رفتند و با دادن وعده ی لغو لایحه ی انجمن ها ، اعلامیه ای کوتاه از آنان مبنی بر عدم برگزاری مراسم در مسجد عزیز الله دریافت کردند .

این اعلامیه ها شبانه چاپ ، تکثیر و در سطح شهر توزیع شدند ، اما نیروهای مذهبی از جمله همفکران لاجوردی ، این اقدام رژیم را فریبی بیش نداستند و به همین خاطر تصمیم گرفتند با برگزاری مجلسی اعلام کنند که اگر دولت به وعده های خود پایبند است، می بایست الغای لایحه ی انجمن های ایالتی و ولایتی را ساعت 9:30 صبح از رادیو اعلام کند ، در غیر این صورت مراسم طبق قرار قبلی و رأس ساعت 10 صبح در مسجد آغاز خواهد شد .

اما رژیم که به اقدامات شب گذشته ی خود دلگرم بود ، به اولتیماتوم آنها توجهی نکرد ، آن روز مذهبیون به احترام علمایی که اعلامیه داده بودند ، مراسم خود را به سخنرانی و صدور قطعنامه محدود کردند و حجت الاسلام فلسفی سخنران مجلس اعلام کرد :

" دولت با این آقایان قول و قرار داشته و تعهد کرده ، اگر راست بود که قضیه تمام است و اگر دروغ بود ، ملت هست ، روحانیت هم هست و مبارزه شدیدتر ادامه خواهد یافت ."

سپس قطعنامه ی شدیداللحنی مبنی بر مخالفت علیه رژیم قرائت شد ، ولی بقیه برنامه ها را به پانزده روز دیگر موکول کردند .

عصر همان روز وقتی معلوم شد رژیم بر خلاف وعده های خود ، قصد ندارد اقدامی برای لغو لایحه انجام دهد ، لاجوردی به همراه دوستانی چون صادق امانی ، محمد اسلامی و ... تصمیم گرفتند فردا جمعه 8/9/1341 در قم به محضر امام و سایر مراجع بروند .

امام در سخنرانی روز جمعه اعلام داشتند که هیئت دولت باید طی مصوبه ای لغو لایحه را اعلام نماید . فرمایش امام زمینه را برای شکل گیری نخستین راهپیمایی مردمی در نهضت اسلامی فراهم ساخت ؛ طلاب ، علما و گروه های مذهبی و مردمی از مسجد اعظم قم به طرف منزل امام به راه افتادند

لاجوردی که خود از کارگردانان این راهپیمایی بود ، مسئولیت داشت شعارها را روی پارچه ها بنویسد ، شعارهایی که برای نخستین بار خواهان تشکیل حکومت اسلامی ، لغو قوانین ضد قرآن و ضد اسلام و علیه رژیم اشغالگر قدس بودند و روی چوب های دستی در صف مقدم راهپیمایی توسط مردم حمل می شدند .

به رغم ممانعت های رئیس شهربانی و مأموران ساواک ، سیل جمعیت به منزل امام رسید . آنها پس از استماع سخنان رهبر خود ، به منازل آیات عظام شریعتمداری ، نجفی مرعشی و گلپایگانی رفتند و همه این حضرات ، مردم را علیه مصوبه ی رژیم تهییج کردند . سرانجام رژیم چاره ای جز عقب نشینی ندید و روزنامه ها به طور رسمی اعلام کردند :

" به تصویب هیئت دولت ، تصویب نامه ی 14مهر1341 مربوط به لایحه ی انجمن های ایالتی و ولایتی قابل اجرا نخواهد بود ."

بدین ترتیب اولین پیروزی نهضت امام خمینی به همت مردم و با حضور روحانیان و متدینین کسب شد و موجب دلگرمی مجاهدان گردید . لاجوردی تا کسب کامل این پیروزی یعنی تا 10/9/1341 به همراه یارانش در قم مانده بود . (6)

_______________________________

1. میثم رشیدی مهرآبادی ، مثل باران ، تهران ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، 1382 ، ص 14 – 15

2. سند شماره 1 ، از مجموعه حاضر

3. اسدالله بادامچیان ، پیشین ، ص 12 – 13

4. کاظم مقدم ، پیشین ، ص 131

5. صحیفه نور ، ص 37

6. اسدالله بادامچیان ، پیشین ، ص 14 – 19 . مصاحبه شهید اسلامی پیرامون تاریخ معاصر ، شما ، ویژه نامه ی چهلمین سال تأسیس جمعیت مؤتلفه ی اسلامی ، ص14

اسدالله لاجوردی(۲)


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31