استعاره ای برانگیزنده برای جنگ!

Gorg Dar Mishچنان چه هیئتی از فلاسفه برجسته اخلاق برای ارزیابی عینی تروریسم بین المللی در سرتاسر دو قرن گذشته تشکیل شود، آن ها قطعا به این نتیجه خواهند رسید که آمریکا بی هیچ حرف و حدیثی در زمره شریرترین بزهکاران قرار می گیرد. البته، آلمان، انگلستان، فرانسه، اسپانیا، بلژیک، ایتالیا، اتحاد جماهیر شوروی، و ژاپن نیز به هم تنه می زنند تا رتبه های بالایی را تصاحب کنند. اگر عراق زمان صدام در این لیست قرار می گرفت، فقط موفق می شد جایی در انتها برای خود دست و پا کند.

از آنجا که تروریسم در حال حاضر استعاره ای برانگیزاننده برای بیان درگیری های جهانی، منطقه ای و قومی است، شایسته است ماهیت جنگ علیه «تروریسم» را با بررسی نحوه تعریف آمریکا از آن بشناسانیم. در این مقاله برآنیم تا در واکاوی بینش آمریکائی ها در جنگ علیه تروریسم، از تعاریف رسمی ای که آن ها تاکنون از تروریسم ارائه کرده اند نهایت استفاده را ببریم. حداقل فایده مبحث این است که به ما نکاتی را می آموزد که آن ها را در بیانیه های رسمی آمریکا در «جنگ علیه تروریسم» هرگز نشنیده ایم: چرا آمریکا این جنگ را به راه انداخته است و چه کسانی از آن سود می برند؟

به تعاریف رسمی آمریکا از تروریسم، تهیه شده توسط سه نهاد رسمی این کشور که مسئولیت مبارزه با تروریسم را بر عهده دارند، توجه کنید:

• دفتر تحقیقات فدرال (اف بی آی)؛ تروریسم عبارتست از استفاده غیر قانونی از زور یا خشونت علیه افراد یا اموال، به قصد تهدید یک دولت، جمعیت غیر نظامی، و یا بخشی از آن، و یا اعمال زور بر آنها، در پیشبرد اهداف سیاسی یا اجتماعی.

وزارت دفاع؛ تروریسم عبارتست از استفاده هدفمند از خشونت یا تهدید به خشونت برای نهادینه کردن ترس، به قصد تهدید دولت ها یا جوامع، یا اعمال فشار بر آن ها به منظور پیگیری اهداف که عموماً سیاسی، مذهبی یا ایدئولوژیک هستند.

• وزارت امور خارجه؛ تروریسم عبارتست از اعمال خشونت علیه اهداف غیر نظامی با انگیزه های سیاسی از پیش برنامه ریزی شده توسط سازمان های قومی یا زیرزمینی، عموماً به قصد اعمال نفوذ در طرف مقابل.

به طور معناداری، دو تعریف اول عوامل درگیر ترور را مشخص نمی کند. در عوض، آن ها فقط آنچه را که این عوامل انجام می دهند، توصیف می کنند؛ آن ها «دولت، جمعیت غیر نظامی، و یا بخشی از آن را تهدید یا بر آن اعمال زور می کنند»، یا «دولت ها یا جوامع را تهدید، یا بر آن ها اعمال زور می کنند». منظور از «سازمان های قومی یا زیرزمینی» در تعریف سوم عوامل غیر دولتی است، هر چند این اشاره واضح نیست. در اصل ،این تعریف، دست ایالات متحده آمریکا را باز می گذارد تا عناصر دولتی و غیر دولتی را به تروریسم متهم کنند.

تعاریف رسمی مذکور در شناسایی «خشونت» و «زور» در جایگاه نشانگرهای تروریسم اتفاق نظر دارند؛ تعریف دوم «تهدید به خشونت» را هم نشانگر تروریسم می داند. به عبارت دیگر، تروریسم را معادل استفاده از روش های خشونت آمیز دانسته اند؛ این تعریف، از مزیتی برای آمریکایی ها برخوردار است که آن دسته اقداماتی را که، اگرچه آشکارا غیر خشونت آمیزند اما به ضرب و جرح و یا کشته شدن مردم منجر می شوند، شامل نمی شود.

این تمرکز بر روش های خشونت آمیز به لحاظ سیاسی مفید است؛ بدین ترتیب از ترس و نفرت درون آمریکا که آن را ساختارهای نابرابر قدرت به طور عامدانه یا آگاهانه ایجاد می کنند، چشم پوشی می شود.

این تعاریف همچنین در مورد اهداف نهایی تروریسم مبهم است.

وزارت دفاع هدفی را معین نمی کند، همچنین «اف بی آی» مشخص نمی کند که «افراد یا اموال» هدف به کدام یک از حوزه های شخصی، رسمی و یا نظامی تعلق دارند. تنها وزارت امور خارجه اهداف را «افراد غیر نظامی» تعریف می کند. هرچند، این هدف طبقه بسیار گسترده ای را شامل می شود. چنین تعریفی تنها مانع آن بخش از نیروهای نظامی است که به طور فعال در عملیات نظامی خصمانه درگیر هستند.

در نهایت، نهاد های رسمی ایالات متحده اهداف تروریسم را به طور کلی و مبهم تعریف می کنند. تروریست در تحقق اهداف سیاسی خود با دیگر بازیگران سیاسی هیچ فرقی نمی کند ؛ اهداف او «سیاسی، مذهبی یا ایدئولوژیک» هستند. تروریست به دنبال اعمال نفوذ در طرف مقابل است، چه طرف وی دولت باشد، چه جامعه یا بخشی از آن. پیام این تعریف روشن است: برای هیچ کدام از اهداف «سیاسی، مذهبی یا ایدئولوژیک» نمی توان مبارزه کرد، زیرا خشونت آمیز است.

بنابراین، در تعریف رسمی آمریکا، تروریست ها بازیگران دولتی یا غیر دولتی هستند که به اقدامات خشونت آمیز می پردازند، یا تهدید به اِعمال خشونت می کنند، که این اقدامات با اهداف سیاسی، مذهبی یا ایدئولوژیک برای اموال یا افراد-در یک قاعده برای «افراد غیر نظامی»- ایجاد آسیب می کنند.

از سوی دیگر، تروریسم را مرکب از چهار جزء تعریف می کنند. عوامل ترور ممکن است بازیگران دولتی یا غیر دولتی باشند. تروریست ها از اقدامات خشونت آمیز استفاده می کنند، عملاً یا با تهدید به اقدام. ابزاری که تروریست ها به کار می گیرند در صورتی خشونت آمیز است که باعث آسیب رساندن به افراد یا دارایی ها شود. نهایتاً دربارۀ اهداف تروریست ها محدودیت هایی وجود دارد.

این نکته را باید تفهیم نمود که ایالات متحده آمریکا در تعریف رسمی خود از تروریسم درپی آن است که تمام اَشکال مبارزه را، با هر نیّت سیاسی که پشت آن باشد، خشونت آمیز قلمداد کرده، از مشروعیت خارج سازد. از آن جا که جرم شمردن اهداف مشروع سیاسی، که در تضاد با منافع حاکمان آمریکا هستند، کاری به مراتب سخت تر خواهد بود، ایالات متحده به دنبال محدود کردن ابزارهای«مشروع» موجود است. خشونت ابزاری مشروع برای مقاومت در برابر شرایط نامطلوب نیست. این روش، هرچند پدران مؤسس آمریکا را به تروریسم متهم می کند، اما به منطق جنگ های بی پایان آمریکا ضرری نمی رساند. این عدم تطابق، تعداد کمی از آمریکایی ها را دچار مشکل می کند.

تعاریف ایالات متحده از تروریسم وقتی بیشتر مشکل آفرین می شود که از آن برای قضاوت در باره رفتار دولت های متوالی این کشور استفاده کنیم. آمریکا در موارد متعدد از اقدامات خشونت آمیز علیه شهروندان-درون و بیرون از مرزهای خود- استفاده کرده است، که طبق تعاریف خود، می توان آن ها را از مصادیق تروریسم در نظر گرفت.

چنان چه هیئتی از فلاسفه برجسته اخلاق برای ارزیابی عینی تروریسم بین المللی در سرتاسر دو قرن گذشته تشکیل شود، آن ها قطعا به این نتیجه خواهند رسید که آمریکا بی هیچ حرف و حدیثی در زمره شریرترین بزهکاران قرار می گیرد. البته، آلمان، انگلستان، فرانسه، اسپانیا، بلژیک، ایتالیا، اتحاد جماهیر شوروی، و ژاپن نیز به هم تنه می زنند تا رتبه های بالایی را تصاحب کنند. اگر عراق زمان صدام در این لیست قرار می گرفت، فقط موفق می شد جایی در انتها برای خود دست و پا کند.

مترجم: میثم حدادیان، ماهنامه راه‌نما(مطالعات تروریسم)


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29