آیا انقلاب مصادره شده است(9)

ماجراي دستگيري آيت الله مطهري(ره)به روايت ساواك

بيش از دو پرونده قطور در ساواك به ريز فعاليت هاي استاد مطهري طي سالهاي 43 تا 57 نظر دارد و كليه سخنراني هاي ايشان در مجامع و محافلي نظير حسينيه ارشاد، مسجدالجواد، مسجد هدايت، جلسات انجمن پزشكان و مهندسين و... پوشش داده شده و زير ذره بين قرار گرفته است. اين درحالي است كه اساساً استاد مطهري به مبارزه و مخالفت پرسروصدا اعتقادي نداشت و بنابه سخنراني ها، رويه حركت هاي سياسي و كتاب هايشان همچنانكه از خلال گزارشات ساواك و گفته هاي دوستان و يارانشان هم مشهود است، بيشتر بر مبارزه بنيادي و ريشه اي و تربيت و پرورش جوانان مسلمان و مبارزي اعتقاد داشته كه با تفكر و بينش عميق سياسي و عقيدتي وارد عرصه شوند.

اين گرايش را به وضوح مي توان در سخنراني ها و كتاب هايي از ايشان مانند : «جهاد»، «كلمه شهيد»، «خدمات متقابل اسلام و ايران»، «عنصر امر به معروف و نهي از منكر» و... ملاحظه كرد. از همين روست كه مطهري در اواسط دهه 40 از بنيانگذاران و بانيان اصلي موسسه اي به نام «حسينيه ارشاد» مي شود كه به اعتراف دوست و دشمن از مهمترين مراكز تربيت و اجتماع جوانان مبارز بود. بنا به نوشته و گفته دكتر ناصر ميناچي (كه احتمالا از دوستان مورد وثوق آقاي ملكي بوده و هستند) در خاطراتشان- كه توسط انتشارات حسينيه ارشاد در سال 84 به چاپ رسيده است و همچنين برنامه اي به نام «محراب انقلاب» كه در دهه فجر از تلويزيون پخش شد- كليه برنامه هاي آموزشي و تبليغي و انتشاراتي و سخنراني هاي حسينيه ارشاد طي سالهاي 46 تا 49 زيرنظر مستقيم استاد مطهري اداره مي گرديده و ايشان بوده اند كه با تشخيص خود از سخنرانان مختلف از جمله محمدتقي شريعتي دعوت مي كنند و همين ايشان هستند كه در سال 47 از دكتر شريعتي براي برگزاري جلسات سخنراني در حسينيه ارشاد دعوت مي كنند و بعداً هم از چاپ مقالاتشان در كتاب «محمد خاتم پيامبران» در مراسم گراميداشت پانزدهمين قرن هجرت حمايت كرده و كتاب هايشان را در انتشارات موسسه به چاپ مي رسانند. (اين گفته ها و نوشته هاي دكتر ميناچي در حالي است كه بسياري به اختلافات استاد مطهري با ايشان و ترك حسينيه توسط استاد در سال 49 به دليل همين اختلاف آگاه هستند.)

 

شايد به همين دليل باشد در همان روزي كه در حسينيه ارشاد توسط ساواك بسته مي شود

Motahari2

(26/8/51) به منزل استاد مطهري نيز يورش برده و ايشان را نيز دستگير و به كميته مشترك ضد خرابكاري انتقال مي دهند. اين درحالي بود كه ايشان به دليل همان اختلافات با ميناچي، حدود 2 سال بود كه ديگر به حسينيه ارشاد رفت و آمد نمي كرد.

سند ديگري از ساواك حاكيست كه مطهري پس از آزادي از زندان در صحبت با دكتر مفتح، از شكنجه هايي كه در بازداشتگاه متحمل گرديده سخن گفته است. گزارش ساواك چنين مي نويسد:

«نامبرده بالا براي دكتر مفتح واعظ تعريف كرده است كه بعد از دستگيري عده اي از دانشجويان در جلوي حسينيه ارشاد، مأمورين پلس او را بازداشت كرده و در زندان لباس هايش را درآورده و به او ناسزا گفته و فوق العاده بدرفتاري كرده اند و به مدت چهل ساعت نور پروژكتور به چشمهايش انداخته و او را بي طاقت ساخته و سرانجام سؤال كرده اند شما چرا اجازه مي دهيد در حسينيه ارشاد چنين برنامه هايي اجرا شود...» (30)

اما پايگاه بعدي استاد مطهري يعني «مسجدالجواد» نيز تقريباً همزمان با حسينيه ارشاد توسط رژيم شاه تعطيل مي شود.

آگاهي ساواك به نقش مؤثر استاد مطهري در هدايت مبارزات در آن حد بود كه وقتي آيت الله سعيدي را در سال 49 در زندان به شهادت مي رسانند، مطهري را به زندان احضار كرده تا با ديدن جسد شكنجه شده سعيدي، خشونت رژيم در مقابله با روحانيون را به ديگر دوستانش انتقال دهد. (31)

از آقاي ملكي بعيد بود كه عليرغم آگاهي به چنين سوابقي، با ناديده گرفتن اين چنين مبارزه اي بي امان در زندگي استان مطهري كه صدها و صدها جوان و دانشجوي مسلمان و مبارز و انقلابي (از جمله بنيانگذاران اوليه سازمان مجاهدين خلق) از كلاس ها و جلسات سخنراني ايشان بيرون آمدند و وارد صحنه انقلاب شدند، بدون هرگونه تعقل و منطقي عبارت «آقاي مطهري كه به تصديق همه ي آنها كه ايشان را مي شناختند نه انقلابي بودند و نه سياسي» را در مقاله شان بياورند.

اما بي انصافي ديگر آقاي ملكي كه نمي دانم از عدم اطلاعشان است و يا تجاهل كردنشان، نسبت به مبارزات بي امان روحانيون انقلابي و هواداران امام خميني در سال هاي پس از تبعيد ايشان تا اوج گيري انقلاب در سال هاي 56-57 است. وي درباره عكس العمل روحانيون و مردم نسبت به تبعيد امام در همان مقاله مي نويسد:

«پس از اين نطق آقاي خميني روز سيزده آبان 1343 مجدداً دستگير و ابتدا به تركيه و بعد به نجف تبعيد مي گردد. نكته جالب اينكه بعد از دستگيري دوم جز عكس العمل هاي كوچكي در قم و چند شهر ديگر از آن شور و هيجان و قيامي كه در 15خرداد اتفاق افتاد خبري نبود.»

اين درحالي است كه بنابه گزارشات ساواك (به جز اطلاعيه هاي انقلابيون و روحانيون مبارز وگروه هاي سياسي وقت) به دنبال پخش خبر تبعيد امام، بازار تهران و مشهد و تبريز و اصفهان و خرم آباد و برخي ديگر ازشهرها در اعتصاب سراسري فرو مي روند و 17طومار از سوي طلاب حوزه علميه قم و نجف آباد در اعتراض به اين عمل امضا مي شود، در اكثر شهرهاي ايران مراسم نماز جماعت تعطيل شده و حتي مؤذنين مساجد از گفتن اذان به مدت دوهفته خودداري كردند. سخنراني هاي تند روحانيون بر روي منابر و نوشتن شعارهاي انقلابي بر در و ديوارهر روز بيشتر و بيشتر گسترش مي يافت. به يكي از گزارشات ساواك به نقل از يكي از زوار قم توجه كنيد:

«...هرشب مردم به خاطر آيت الله خميني سرو صدا و تظاهراتي به وجود مي آوردند... حتي واعظين در روي منابر آشكارا به دستگاه سلطنتي ناسزا مي گفتند.. مرتب اوراق چاپي روحانيون در بازارها و مساجد و كوچه ها پخش مي گرديد... مردم قم طوري شده اند كه اگر ازطرف سازمان طرفدار خميني سلاحي به دستشان برسد با سربازان و مأمورين دولت مي جنگند. مردم اكنون حالت يك نارنجك را پيدا كرده اند كه منتظر مي باشند و حتي مردم تهران نيز در اثر كوچكترين پيشروي دسته اي از مخالفين دولت همگي آماده جنگ با دولت خواهند بود، به طوري كه من خودم از وعاظ قم و افراد جدي و مبارز تهران شنيدم براي آينده نزديك همگي خود را آماده يك نبرد واقعي خواهند نمود...»(32)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

30-كتاب استاد شهيد به روايت اسناد - انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي

31- كتاب نهضت امام خميني- جلد دوم تاليف سيد حميد روحاني- انتشارات بنياد شهيد- 1364- صفحه 631

32- جلد 12 پرونده امام در ساواك- سند شماره 32


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31