منافقين در اين سالها حرفي جز ناسزا و ترور و تخريب نداشتهاند، گويي معناي سياستورزي را تنها كرنش براي قدرتهاي خارجي چون صدام و آمريكا و اروپا و فحش و ناسزا و توهين و تحقير به ديگران و حتي نيروهاي خود ميدانند |
سيام خردادماه مصادف با سيامين سالگرد آغاز حركت مسلحانه فرقه منافقين عليه انقلاب اسلامي ايران است؛ حركتي كه اين روزها و با آنچه در عراق ميگذرد و صدور حكم اخراج نيروهاي منافقين از سوي مردم و دولت عراق به آخر خط خود نزديك ميشود.
نتیجه اين حركت مذبوحانه سيساله بنا بر آمارهاي رسمي خود منافقين بيش از 12 هزار شهیدترور بوده و اسامي اين عده از شهداي ترور ثبت و موجود است و از كودكان خردسال مثل سيده فاطمه طالقاني تا زن و مرد ميانسال و از دانشآموز تا سردار و رئيس قوه قضاييه، نخستوزير و رئيسجمهور (بهشتي، باهنر و رجايي) را شامل ميشود.
اما اين سياهه سرشار از نفرت و خشونت تنها بخشي از كارنامه فرقه رجوي در سالهاي پس از انقلاب است، دست بيعت دادن با صدام در روزهايي كه رژيم بعث بمب و موشك بر سر ايران و ايرانيان ميريخت و قصد جدا كردن بخشي از خاك ايران را داشت و مزدوري و جنايت عليه شيعيان و اكراد عراق برگهاي ديگري از اين پرونده و كارنامه سياه است؛ پروندهاي كه بهرغم حجيم و مملو از فساد و قساوت بودن، هرگز نتوانست براي صاحبانش رسيدن به اهداف يا حتي آرامش و ثبات به بار آورد. بلكه برعكس آوارگي، مزدوري و از دست دادن هر چه بيشتر ارتباط و حمايت داخلي را نصيب آنها كرد.
اين روزها نيروهاي از هم گسيخته به اصطلاح نظاميشان در پايگاه اشرف در مرحله اخراجي ديگر قرار گرفتهاند كه حكم آن را از مردم و دولت عراق دريافت كردهاند.
تقلاي منافقين براي ماندن در عراق پس از صدام به اندازه لابيگريشان در كنگره آمريكا و اروپا مذبوحانه و از سر استيصال است، سازماني كه در سابقه خود ادعاي ضدامپرياليستي بودن داشت پس از سالها كار با سرويسهاي امنيتي امپرياليستها حالا در راهروهاي كنگرههاي آمريكا و اروپا عجز و لابه ميكند تا در عراق بماند.
منافقين البته ميدانند كه حكم اخراج آنها زماني در دل مردم عراق صادر شد كه بنا بر اسناد موجود، مريم رجوی به نيروهايش دستور له كردن اكراد عراقي زير شني تانكها را داد يا در سركوب انتفاضه شيعيان مشاركت كرد. منافقين اخراجشدگان از ساحت و ذهن و دل مردم ايران و عراق هستند و اين جز نتيجه عملكرد خودشان نيست كه نفرت و خشونت را برگزيده و ترويج كردند.
آنها به قول خودشان براي حفظ انسجام، به روشهاي خاص روي آوردند كه از غائله 14 اسفند دانشگاه تهران، ترورهاي متعدد و در نهايت خروج از كشور آغاز شد و با انقلابهاي ايدئولوژيك و به كارگيري روشهاي ويژه ادامه يافت.
روشهايي چون قاچاق انسان، طلاقهاي اجباري، عاطفهكشي، اعترافهاي هفتگي، دادگاه و زندانهاي داخلي و انواع به قول آنها عمليات مهندسي (شكنجه) و... كه اينها ماهيت انحراف و عملكرد فرقهاي را تكميل كرد تا برون داد فرقه همكاري با گروههاي تروريستي، ايفاي نقش جاسوسي در موضوع هستهاي و ترور دانشمندان ايراني، كشتار مردم عراق و ادامه ترور و تخريب در ايران باشد.
منافقين در اين سالها حرفي جز ناسزا و ترور و تخريب نداشتهاند، گويي معناي سياستورزي را تنها كرنش براي قدرتهاي خارجي چون صدام و آمريكا و اروپا و فحش و ناسزا و توهين و تحقير به ديگران و حتي نيروهاي خود ميدانند.
آنچه جداشدگان در طول سالهاي اخير از سازمان و مسائل داخل آن اظهار داشتهاند، بواقع تكاندهنده و نشاندهنده عمق انحراف يك فرقه بسته و منجمد است.
اگرچه سركردگان نفاق همه اين گفتهها را نتيجه كار و فشار دستگاه اطلاعاتي ايران معرفي ميكنند؛ اما حجم و ابعاد سخنان جداشدگان كه از كادرهاي پايين تا اعضاي شوراي مركزي را دربر ميگيرد، نكات مهمي را روشن ساخته كه بهترين گواه و دليل بر اين است كه يك نيروي به قول خود مبارز چه شرايط و مسائلي را در درون سازمان تحمل و تجربه ميكند تا بتواند روي يك پيشهور يا سرباز و پاسدار ايراني يا همقطار سابق خود، عمليات مهندسي انجام دهد يا شهروند كرد عراقي را زير شني تانك گرفته و براي خوشايند صدام و ادامه بقا، چشم و گوش و دست و پاي كردها را مثله كند.
جنايات فرقه رجوي به استناد اسناد موجود در حق اعضا نيز كمتر از اينها نبوده و نيست؛ اسنادي كه برخي از آنها افراد زندهاي هستند كه بين ما زندگي ميكنند.
دست و دهان و ذهن و روان سران منافقين به خون و خشونت آغشته است و حالا در سيامين سالگرد حركتشان با وجود ترور بيش از 12 هزار ايراني مسلمان كه فقط 1192 نفر از آنها از قشر شريف كارگر بودهاند و دهها جنايت و رذالت ديگر، فرش از زير پايشان كشيده شده و خانه و كاشانه عنكبوتي اشرف قرار است از آنها ستانده و به ملت عراق بازگردد. آنها به عذاب و مكافات جنايات خود رسيدهاند و اين وضعيت با تبليغات و فرار به جلو و پول دادن به سناتورهاي غربي، قابل لاپوشاني و تغيير نيست؛ چراكه آنها عملا به آخر خط نفاق و كشتار رسيدهاند.