اعتبارنامه شهید آیت در مجلس شورای اسلامی


از جنجالی‌ترین جلسات مجلس شورای اسلامی در تاریخ انقلاب اسلامی، جلسه مربوط به بررسی اعتبارنامه شهید دکتر حسن آیت باشد. او که نقش مؤثری در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی داشت، از همان ابتدا مشمول خشم و کینه گروه‌های ملی، چپ و بنی صدر قرار گرفت
اشاره : از جنجالی‌ترین جلسات مجلس شورای اسلامی در تاریخ انقلاب اسلامی، جلسه مربوط به بررسی اعتبارنامه شهید دکتر حسن آیت باشد. او که نقش مؤثری در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی داشت، از همان ابتدا مشمول خشم و کینه گروه‌های ملی، چپ و بنی صدر قرار گرفت. انتشار نواری از او در روزنامه انقلاب اسلامی بنی صدر و جنجال سازی بعدی سبب شد تا اعضای ارشد جامعه روحانیت که هنوز در گروه طرفداران بنی صدر قرار داشتند، عزمشان را برای برخورد با آیت جزم کنند. اعتراض به اعتبارنامه حسن آیت، از طرف احمد سلامتیان یار غار ابوالحسن بنی‌صدر صورت گرفت و پرونده او به کمیسیون تحقیق به ریاست محمد صادق خلخالی رفت. در این کمیسیون علی رغم رأی منفی رئیس کمیسیون، اعتبارنامه حسن آیت تأیید شد. در جلسه22 مرداد 1359 مجلس شورای اسلامی پس از تأیید اعتبارنامه غضنفرپور، سلامتیان اعتراضش را به اعتبارنامه حسن آیت مطرح کرد و دلیل آن را اشتهار به فساد سیاسی و فساد اخلاقی برشمرد. یکی از دلایل فساد سیاسی آیت گفت‌وگو با روزنامه اطلاعات در سال‌های 40 و 41 تحت عنوان کرسی بحث آزاد دانشجو بود. خلخالی از مخالفان در ادامه خواستار جلسه غیرعلنی برای بررسی فساد اخلاقی آیت می‌شد که با مخالفت حسن آیت و رئیس مجلس روبه‌رو می‌شوددرادامه سلامتیان به بحث نوار آیت می پردازد و با لحنی احساساتی تخریب رئیس جمهور را محکوم و در انتهای نطقش همچنین می‌گوید که آیت در انقلاب سفید در دبیرستان‌های تهران درس می‌داده و در دوره دانشگاه هر کس در روز 16 آذر غیبت می‌کرده، درس او را حذف می‌کرده است! او همچنین می‌گوید که آیت به دکتر بهشتی بی‌احترامی و بددهنی کرده است! در جلسه روز بعد حسن آیت برای دفاع از اعتبارنامه اش یک ساعت وقت داشت.

رئیس ـ چون نیم ساعت وقت پروندة آقای آیت را مطرح می‌کنیم آقای حقانی لطفاً گزارش کمیسیون را بخوانید.
حقانی (منشی کمیسیون تحقیق) ـ بسم‌الله‌الرحمن الرحیم، ریاست محترم مجلس شورای اسلامی.
موضوع: گزارش پروندة انتخاباتی و اعتبارنامة آقای حسن آیت نمایندة تهران. پروندة اعتبارنامة آقای حسن آیت که به دلیل اعتراض و مخالفت آقای احمد سلامتیان به کمیسیون تحقیق ارجاع شده بود مورد بررسی قرار گرفت. آقای احمد سلامتیان در کمیسیون تحقیق حضور به هم رسانیدند و موارد اعتراض خود را کتباً ارائه دادند. آقای حسن آیت در کمیسیون تحقیق حاضر شده و توضیحاتی در مورد اعتراض ابراز نمودند (البته آقای سلامتیان شفاهاً هم مطالبی را گفتند) کمیسیون تحقیق بعد از استماع اعتراضات آقای سلامتیان و توضیحات آقای آیت اعتبارنامة آقای آیت را با اکثریت آراء تصویب نمود.
با تشکر ـ منشی کمیسیون تحقیق
رئیس ـ آقای سلامتیان بفرمائید.
سلامتیان ـ قبل از اینکه شروع کنم از مخبر کمیسیون تحقیق یک سؤالی داشتم. بنده درخواست کرده بودم نامه‌ای در خطاب به جناب آقای دکتر سحابی رئیس سنی مجلس که رونوشت آن نامه را هم به کمیسیون فرستادم که چند پرونده در اختیار کمیسیون قرار بگیرد. از زمرة آن پرونده‌ها پروندة کلاسة 12156. پروندة حفاظتی آقای آیت وزارت آموزش و پرورش بود. از جمله کلیة اسناد و مدارکی که در جاسوسخانه راجع به حزب زحمتکشان ملت ایران وجود داشت. می‌خواهم ببینم آیا این پرونده‌ها در اختیار شما بوده یا نه؟
حقانی ـ آنچه به ما ابلاغ شده و بیش از آنچه که شما تصور می‌کنید ما تحقیق کردیم و به مراکز مختلف افرادی را فرستادیم و اسنادی که موردنظر بوده در کمیسیون تحقیق آوردیم و رویش بحث شده.
سلامتیان ـ بسم‌الله الرحمن الرحیم. من قبل از اینکه شروع به صحبت بکنم اجازه می‌خواهم از ریاست محترم و اعضای کمیسیون تحقیق که دو ایراد را نسبت به کار ایشان و نحوة رسیدگی به پروندة آقای حسن آیت خدمتشان عرض بکنم: یکی اینکه روز شنبه 22 خرداد ماه من لایحه و اعتراضیة خودم را دادم یعنی درست 48 ساعت چون یک روز تعطیل بود (جمعه) 48 ساعت فاصله بعد از انکه من در جلسة علنی مجلس به این اعتبارنامه اعتراض کردم از شنبه 22 خرداد تا امروز که من در اینجا گزارش کمیسیون تحقیق را می‌شنوم با وجود اینکه در آن جلسه خدمت اعضای کمیسیون عرض کردم که موقع رسیدگی به این پرونده دلم می‌خواهد باز در کمیسیون بیایم خدمت شما برسم و خدمت سخنگوی دائمی کمیسیون آقای دکتر یزدی هم که الان تشریف ندارند این عرض را کرده بودم. به من هیچ اطلاعی ندادند تا اینکه دیروز و پریروز از گفتگوها و زمزمه های مختلفی که می‌شد خبردار شدم که به این پرونده رسیدگی شده بدون اینکه توضیحات دیگری از من خواسته بشود و رأی موافق به آن داده‌اند. نکتة دیگر اینکه من در نامه‌ای به رئیس مجلس همینطوری که عرض کردم چند پرونده را خواسته بودم و برای من دوتا از این پرونده‌ها اهمیت اساسی داشت. یکی پروندة شمارة کلاسة 12156. اگر اشتباه نکنم در نامة خطاب به رئیس مجلس خواسته بودم مربوط به حفاظت آموزش و پرورش و یکی دیگر کلیة اسناد و مدارکی که در جاسوسخانه نسبت به حزب زحمتکشان وجود دارد و همچنین کلیة پرونده‌های مربوط به آقای آیت در مرکز اسناد انقلاب اسلامی بود و با وجود توضیحی که آقای حقانی به من دادند و گفتند همة پرونده‌ها رسیده است این دو پرونده، بخصوص پروندة اسناد جاسوسخانه و پروندة شمارة کلاسة 12156. نرسیده است، و من چون آدم مارگزیده هستم و یک بار دیگر از کمیسیون خواسته بودم که پرونده‌ها را رسیدگی بکنند و اعضای کمیسیون مشخص نکردند که پرونده‌ها را دیده‌اند یا ندیده‌اند و قبول کردم حرف کمیسیون را، این دفعه بخصوص روی این مسئله تأکید می‌کنم بخصوص وقتی پروندة حفاظتی، پروندة پرسنلی یک نفر است که مسلماً در ادازة اموزش و پرورش وقتی آن فرد چندین سال کار کرده است وجود دارد و بخصوص وقتی صحبت از پروندة یک حزب و جمعیت سیاسی است که این حزب و جمعیت سیاسی در مظان این بوده که در کودتای 28 مرداد عمده ترین نقش را بازی کرده و بعد از 28 مرداد به عنوان مدافع نظام کودتا بوده و بعد افراد و طرفداران و اعضایش هر جا کسی را می‌دیدند که آن شخص در خیابان یا در جلسه‌ای می‌گفتند کودتای 28 مرداد، یقه‌اش را می‌گرفتند، می‌گفتند کودتا نیست، قیام ملی است، اگر می‌گفت چرا؟ می‌گفتند، فرمان عزل همایونی وجود داشته برای عزل دکتر مصدق و با توجه به اینکه این حزب در جاسوسخانه مسلماً اسناد و مدارکی داشته است برای من مهم بود. بخصوص کلیة آمریکائی‌هایی که تا به امروز راجع به کودتای 28 مرداد مطلب نوشته‌اند یکی از عمده‌ترین تأکیدهایشان راجع به نقش آقای دکتر مظفر بقائی و حزب زحمتکشان در ایجاد تفرقه و اختلاف و مساعد کردن زمینه برای کودتای 28 مرداد بوده و من تکیه و تأکیدم روی این نقطه از این نظر است که آقای حسن آیت را تا این لحظه‌ای که در حضورتان ایستاده‌ام به عنوان یکی از فعالین و گردانندگان نسل جوان حزب زحمتکشان ملت ایران می‌شناسم و اما برگردم بر سر اصل ایراداتم به پروندة آقای دکتر آیت: در نامه‌ای که خطاب به کمیسیون تحقیق نوشتم یادآور شدم که ایرادات من به موجب بعضی از بندهای ائین‌نامه است که آن بندها را ذکر کردم بخصوص در مورد شرایط انتخاب شونده بود، در مورد شرایط انتخاب‌شونده من ایراداتی که دارم اینها است:
اشتهار به فساد و نادرستی در دو زمینه و در دو جنبه: اول اشتهار به فساد و نادرستی سیاسی، دوم اشتهار به فساد و نادرستی اخلاقی.
اشتهار به فساد و نادرستی سیاسی چیست؟ شاید در این مجلس باشند کسانی که سالهای 1340 ـ 1341 ـ 1342 ـ 1344 در دانشگاه تهران و در مبارزات آن زمان دانشگاه تهران حضور داشتند و شاید فراموش نکرده باشند که در سال 1340 بعد از آن که روزنامة اطلاعات به عنوان ارگان اصلی سازمان اطلاعات و امنیت کشور، مرکز و محل لو دادن دانشجویان و افراد شده بود و عده‌ای از دانشجویان را شخصی به اسم حمید مشهور مدیر دفتر عباس مسعودی نوکر سالخورده و جاسوس انگلستان تحویل سازمان امنیت داد، دانشجویان تصمیم به تحریم روزنامة اطلاعات گرفتند چون روزنامة اطلاعات ارگان اصلی علیه هر نوع مبارزه‌ای بود و بعد از آنکه روزنامة اطلاعات را تحریم کردند، در آن کمیتة مربوط به تحریم و اطراف آن افرادی که فعال بودند زیاد بودند آقای بنی‌صدر یکی از فعالینش بودند آقای حبیبی یکی از آنها بودند آقای شیبانی یکی از آنها بودند ولی نمی‌دانم در آن موقع جزء کسانی بودند که در زندان بودند یا نه ولی در تحریم اطلاعات فعالانه شرکت می‌کردند. عدة بسیار زیاد دیگر هم بودند که شاید در این جلسه هم باشند. روزنامة اطلاعات به عنوان مقابله با دانشجویانی که سازمان امنیت آن دانشجویان را گرفته بود و به سیاهچال قزل‌قلعه انداخته بود بازی سیاسی درست کرد، این بازی سیاسی اسمش ایجاد یک محل بود به اسم کرسی بحث آزاد دانشجویان. زمانی که دانشجو توی زندان بود، زمانی که دانشجو نمی‌توانست نفس بکشد، زمانی که دانشجو در معرض انواع و اقسام تهمتها بود، کرسی بحث آزاد برای دانشجویان درست کردند و در این کرسی بحث آزاد دانشجو که در انجمن بانوان و دوشیزگان ایران تشکیل می‌شد هر هفته چند جلسه تشکیل می‌شد و از تاریخ چهاردهم شهریور ماه 1340 تا ابتدای سال 1341 هر روز (روزنامه‌های اطلاعات آن زمان را بخوانید) چه فحاشیهایی که در آن سلسله مقالات نیست. در آن جلساتی که افرادی مثل خسروانی، ارسنجانی، پرویز عدل، احسان یارشاطر، سعید نفیسی، فریدون انصاری، پرویز ناتل خانلری، علی امینی و ازغندی نام که شکنجه‌گر بعدی ساواک شد و در آن وقت بین دانشجویان اسمش ناصری بود، شرکت می‌کردند. در آن شرایط و اوضاع و احوال که آن نحوه فحاشیها می‌شد، اداره‌کنندة جلسه‌ها، در اکثر جلسات جوانی بود به اسم حسن آیت. این کرسی بحث آزاد چنان دارای شهرت بد و شهرت به فساد و نادرستی بین دانشجویان بود که بعضی از اعضای این کرسی را در دانشکدة فنی دانشجویان سرشان را تراشیدند و گفتند کسانی که از اطلاعات استفاده کرده‌اند و با تریبون اطلاعات به دانشجویانی که در زندان هستند حمله می‌کنند اینها همکار و یار غار ساواک هستند و بعد در همان کمیسیون شدیدترین حملات را به دانشجویانی که این کار را کرده بودند کردند و گفتند که این کار اهانت به دانشجو، اهانت به علم و دانش است این تنفرآمیزترین کاری است که انجام شده است. کار به جایی رسید که کسانی که در آن جلسات بحث آزاد شرکت می‌کردند وقتی داخل دانشگاه می‌شدند آقایان با گارد داخل دانشگاه می‌شدند، اینجا چند روز قبل صحبت از مدرسة فیضیه شد و اینکه برادری گفت (آقای کروبی بود) که گردش آن چوب دور سر من یادم نمی‌رود من هم گفتم یادم نمی‌رود که ازغندی چاقو به دستش بود توی دانشگاه تهران توی خیابآنهای دانشگاه تهران من هم یادم نمی‌رود حسن محمدی‌نژاد و نجف آبادی هفت تیر به دستش بود که آمد توی دانشگاه تهران و توی خیابآنهای دانشگاه می‌گشتند زمان حکومت امینی و کارشان بعد از این امر اتفاق افتاد که عده‌ای از دانشجویان کسانی را که در آن کرسی بحث آزاد شرکت کرده بودند و در آنجا گفته بودند طالقانی کمونیست است، بازرگان کمونیست است و روزنامه‌هایش هست که این افراد را به جزای اعمال خودشان رسانده بودند چون نظام درگذشته می‌خواست بگوید که تمام مخالفان من کمونیست هستند و لاغیر، برای اینکه برای خودش تکیه‌گاه درست بکند و بلندگویان این حرف کسانی که این کار را کردند نمی‌شود به آنها اطلاق این را کرد که دارای حسن شهرتی سیاسی هستند.
و اما در مورد مسئله اشتهار به فساد اخلاقی، من پرونده‌ای را راجع به مدرسة پروین اعتصامی دامغان به کمیسیون داده‌ام، من نمی‌خواهم در محضر این مجلس این پرونده را بشکافم، صحیح نمی‌دانم اما چنین پرونده به مورد خاص مشخص آقای خلخالی رئیس کمیسیون از ایشان خواهش می‌کنم به عنوان کسی که مورد قبول است حداقل از نقطه‌نظر من برای دقتش در امور قضائی و شرعی چنین پرونده‌ای آیا تعبیر به اشتهار به فساد و نادرستی در یک دورة زمانی در یک محلی می‌شود یا نه؟ و اما مسألة دیگری که علت اعتراض من است.
خلخالی ـ خودشان از حق خودشان دفاع می‌کنند.
سلامتیان ـ پرونده‌ای که من دارم و خدمت کمیسیون تحقیق داده‌ام ....
خلخالی ـ به آقای رئیس گفتم جلسه را خصوصی اعلام بکنند.
رئیس ـ خبر باید علنی باشد.
آیت ـ خیر جلسه باید علنی باشد و علنی هم گفته بشود.
سلامتیان ـ در آموزش و پرورش دامغان پرونده‌ای هست که به موجب آن شکایتی که در تاریخ 4/2/47 وجود دارد که به موجب آن شکایت در یک جلسة کلاس درس معلمی که معلم دختران نوجوان بوده و به آنها درس می داده در سر کلاس درس به یکی از دختران به نوعی اسائه رفتار دارد.
نمایندگان ـ بگوئید آن رفتار سوء چه بوده است؟
دکتر سلامتیان ـ یکی از دختران آن کلاس را که اسمش را نمی گویم در سر کلاس درس می‌بوسد و چنین پرونده‌ای بنابر آنکه در آن شکایت افراد مختلف در آن هست، استشهاد افراد مختلف در آن هست بنده نمی‌توانم این دلیل را قبول بکنم که سازمان امنیت پرونده‌سازی کرده است برای کسی که گفتم در سال 1341 به چه ترتیب عملاً در چهارچوب فعالیتهای تبلیغاتی سازمان امنیت قرار گرفته بوده است و بنده از کمیسیون تحقیق خواستم که ببینند در پروندة مربوط به اسناد ملی و ساواک آقای حسن آیت راجع به این پرونده و انعکاسش چی هست؟ آیا آن پرونده حاکی از این است که این رونده‌سازی ساواک بوده یا حاکی از این است که صحت داشته است؟
و اما می‌پردازیم سر مسائل سیاسی. سابقة آقای دکتر آیت با چنین ترتیبی در شرایط و اوضاع احوال کنونی انقلاب اسلامی ایران جوی را به وجود آورده، وضعیتی را به وجود آورده است، تبلیغاتی را به وجود آورده که به نظر من دارد پایش را درست جای پای دکتر مظفر بقائی کرمانی می گذارد، من از کتابی از جناب آقای رئیس مجلس جناب آقای هاشمی رفسنجانی نقل قولی داشت کتاب داستان فلسطین، داستان استعمار در مقدمه‌اش این طور آمده البته روی کاغذ کوچکی نوشته‌ام خلاصه‌اش عبارت از این است، ایشان می‌فرمایند با توجه به اینکه استعمار پی برده که نزدیک شدن روشنفکران و روحانیون و رجال مذهبی که دارای قویترین پشتوانه‌ها بین مردم هستند قدرتی به وجود می‌آورد که استعمار به هیچ وجه قادر نیست که جلو این قدرت بایستد تمام سعی و کوشش استعمار عبارت از این است که این خط وحدت و رمز وحدت را بکشند و در زمان حکومت دکتر مصدق من به کرات گفته‌ام و باز هم می‌گویم ارادتم به مرحوم آیت‌الله کاشانی و مرحوم دکتر مصدق ارادتی است که برای هر دوشان طلب آمرزش و مغفرت می‌کنم و برای همة آنها به عنوان خادمان این ملت و اسلام ارج قائلم. آن خط دکتر بقائی از یک طرف و دکتر شاهپور بختیار از طرف دیگر که بعد فسادش را دیدید عبارت از ایجاد اختلاف، عبارت از ایجاد برخورد بین این دو ستون در آن زمان است و در این زمان، دیگر دو ستون نیست بین پدر و فرزندانش در داخل انقلاب استو مردم ایران در بهمن ماه 1358 جمع شدند و به موجب قانون اساسی، آزادانه و مختارانه رأی دادند و یازده میلیون مردم یک نفر را به عنوان رئیس جمهور خودشان انتخاب کردند، حداقل اعتقاد به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران عبارت از این است که این رأیی را که مردم دادند، به آن احترام بگذارند بخصوص که این رأی در مدت خیلی کوتاهی بعد از آن، تنفیذ امام را هم یافت و با تنفیذ امام رئیس جمهور شروع به کار و فعالیت خودش کرد آقای دکتر آیت از قبل از انتخابات رئیس جمهوری تمام کوشش خودشان را بکار بردند که انتخابات را عقب بیندازند ایرادی نیست حق یک نفر است که تمام تاکتیکهای سیاسی را به کار ببرد بخصوص وقتی که یک نفر سیاست باز هم باشد وگرنه در جامعة اسلامی و اخلاق اسلامی، ما معتقدیم که باید این بازیها را کنار گذاشت ولی بعد از انتخابات هنوز یک هفته نگذشته در کاشان ایشان در سخنرانی خودشان می‌گویند مردم اشتباه کردند و باید این اشتباه را تصحیح نمود و به دنبال آن پشت سر هم کوشش برای تصحیح این امر از نظر ایشان و سنگ انداختن و چوب گذاری لای چرخ پیشرفت قانون اساسی شروع شد تمام کوشش عبارت از این است که به شکلی، به ترتیبی رئیس جمهور منتخب مردم را از چشم ملت و از چشم امام بیندازند. آیا جمهوری اسلامی ایران اگر کسی قواعد و قوانینش را قبول کرده باشد، و قبول کرده باشد که رئیس جمهور تا وقتی که مقامات ذیصلاح قانونی نظر به عزلش نداده‌اند او رئیس‌جمهور است. اگر قبول کرده باشد که این جامعه در مرحلة کنونی بیش از هر چیز احتیاج به وحدت کلمه دارد، اگر قبول کرده باشد که ما در شرایط و اوضاع و احوالی انقلاب کردیم، امام امد انقلاب کرد که همة ما را منقلب کرد همة ما را دگرگون کرد و تمام علایق و وابستگی ها و عصیبت‌های جاهلی را پشت پا گذاشت، دیگر ما نباید به سوابق نگاه کنیم و در گذشته ببینیم که با کی مخالف بودیم امروز مخالفت خود را ادامه بدهیم به سوابق نگاه کنیم و در گذشته ببینیم که با کی مخالف بودیم امروز مخالفت خود را ادامه بدهیم ما در دریای رحمتی که امام ایجاد کرد تمام منقلب شدیم، دگرگون شدیم.
دکتر آیت ـ جناب آقای هاشمی رفسنجانی تذکر بدهید استدلال داشته باشند احساساتی نشوند.
رئیس ـ چشم، باز هم تذکر می‌دهم.
سلامتیان ـ ما منقلب شدیم، دگرگون شدیم و دو مرتبه آمدن و کوشش کردن برای اینکه به شکلی از اشکال اختلافها و نقارها و کینه‌های کهنه این جامعه را در روابط مختلف سایسی مستقر کردن و به دنبال آن ایجاد تزلزل کردن در جمهوری اسلامی آیا این کار صحیحی است؟ من از نوارهایی که از آقای آیت به کمیسیون تحقیق دادم و در آن نوارهایی هم که دادم بالای اوراق پیاده شده، نوشتم آقای دکتر یزدی که این اوراق پیاده شدة تقریبی نوار است، خود نوار را استماع بفرمائید فقط و فقط چند نکته را برای شما می‌گوید در نوار می‌گوید که اربابش دستور داده که به آیت بتوپد. رئیس جمهور این مملکت دارد صحبت می‌کند کی ارباب رئیس‌جمهور این مملکت است که دستور توپیدن به آیت را داده؟ می‌گوید: آخرین مهره‌ایست که ظاهراً شده رئیس جمهور. مهرة کیست؟ چون که ایشان در مجلس خبرگان هم تشریف داشتند و قانون اساسی را در آنجا رأی دادند و جزء تنظیم‌کنندگان آن هستند. می‌گویند: رئیس جمهور فقط می‌تواند مدال بدهد و مدال بگیرد، سفرا را به حضور بپذیرد والسلام. هیچ اختیاری ندارد من با اجازة شما چیزهایی را که در قانون اساسی راجع به اختیارات رئیس‌جمهور با موادش نوشته شده برای شما می‌گویم:
مادة 110 ـ اجرای قانون اساسی، تنظیم روابط سه‌گانه، شرکت در شورای عالی دفاع که در اصل 113 و بند ج اصل 110 نوشته شده.
2ـ امضاء و ابلاغ مصوبات مجلس و همه‌پرسی‌ها برای اجرای در اصل 123. تعیین نخست‌وزیر و صدور احکام لازم در اصل 124. امضای عهدنامه و مقاوله‌نامه‌ها و قراردادهای دولت ایران با سایر دولتها، همچنین اجرای پیمآنهای مربوط به اتحادیه‌های بین‌المللی و قس علیهذا رد تصویبنامه‌های هیئت وزیران با ذکر دلیل و ارجاع مجدد آن به هیأت وزیران در قسم‌نامه‌اش برایتان می‌گویم که اینجا دیروز قسم خورده‌اند.
پاسداری از مذهب رسمی و نظام جمهوری اسلامی، پشتیبانی از حق و گسترش عدالت، ترویج دین و اخلاق، حمایت از قانون اساسی و آزادی‌های اشخاص مصرح در قانون اساسی، حراست از مرزها، استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کشور. آیا این مدال گرفتند و مدال دادن است؟ میزان درک و برداشت یک عضو مجلس خبرگان، نمایندة مجلس خبرگان از قانون اساسی عبارت از این است؟ صحبت می‌کنند که این نوار در جمع خصوصی گفته شده مطالب نوار در جمع خصوصی یا غیرخصوصی گفته شده یک بحث است. اما مطالبی که در این نوار گفته شده به نظر من عبارتست از کوشش برای تضعیف رئیس جمهوری، برهم زدن نظم معمول و عملکرد قانون اساسی، ایجاد اختلاف بین روحانیون و روشنفکران و در برابر هم قرار دادن رئیس جمهور و امام. کوشش برای فلج کردن دستگاههای دولتی و تمام هدف از این مطالب و این برنامه های تنظیم شده عبارت از این است و مسلم است که اگر در این کارها موفق بشوند وضعیتی به وجود می اورند که بابای بنی‌صدر هم کاری از دستش برنمی‌آید و همان طور که در نوار صریحاً و مشخصاً گفته می‌شود که هدف عبارت از این است که کاری می‌کنم که بابای بنی‌صدر هم کاری از دستش برنیاید.
در این شرایط و اوضاع و احوالی که کشور ما از اطراف و اکناف مواجه با محاصره است، محاصرة اقتصادی، محاصرة تبلیغاتی و عملاً محاصرة نظامی، چون به تمام مرزهای این کشور دارند تجاوز می‌کنند و هجوم می‌کنند یا تجاوز و هجوم آشکار و علنی یا تجاوز و هجوم غیرآشکار آنچه که در مرزهای شمالی کشور ما دارد اتفاق می‌افتد اگر قبول ندارید، در شمال کشور مائیم که تحت پوشش امواج رادیوئی و تلویزیونی آن طرف هستیم نه اینکه تحت پوشش ما باشد، در شرایط و اوضاع و احوالی که بدتررین توطئه‌ها را علیه این انقلاب عبارت از این است که قانون اساسی را بپذیرند، بگویند این قانون اساسی رهبریش مقامش این است و هر کس حداقل قبول کند که برای یک دوره‌ای که قانون اساسی را قبول کرده این اصول و ضوابط را رعایت بکند و یا اینکه وظیفه و کار ما عبارت از این است که هر جا به یک شکلی و به ترتیبی قانون اساسی را متزلزل کنیم. اعتقاد به نظام جمهوری اسلامی ایران لازمه‌اش عبارت از این است که نسبت به ارگآنها و نهادهای مختلفی که جمهوری اسلامی ایران برای خودش انتخاب کرده، اعم از اینکه من و امثال من با این نهاد یا آن نهاد موافق یا مخالف باشیم احترام بگذاریم وگرنه نظام هرگز پا نخواهد گرفت. وقتی که ما صحبت می‌کنیم ابراز وفاداری نسبت به قانون اساسی می‌کنیم، لازمه‌اش این است که به مجلس توهین نکنیم، مجلس را ضعیف نکنیم، رئیس جمهوری را تضعیف نکنیم به رئیس جمهور توهین نکنیم به دیوان عالی کشور توهین نکنیم. من تعجب می‌کنم که چطور تا به حال ارگآنهای مختلفی که مسئولیت رسیدگی و بررسی به این نوع مسائل را دارند این مسائل را تحت تعقیب و بررسی خودشان قرار داده اند! ما در همین مجلس صحبت کردیم که نفس انتقادی به شورای انقلاب که نماینده‌ای انتقاد کرده بود و همان انتقاد بعنوان دلیلی علیه‌اش شد آیا انتقاد کردن به این نحو به رئیس شورای انقلاب، انتقاد کردن، به این ترتیب به رئیس‌جمهور مورد حمله قرار دادنش، آیا به این ترتیب تبانی کردن که این طرف شایع می‌کنیم و بالاخره یک روزی شایعاتمان به جایی می‌رسد که بین مردم از هم سؤال بکنیم که چرا حکم عزلش را نمی‌دهند، آیا این صداقت داشتن نسبت به قانون اساسی است؟ بنده در اینجا نمی‌توانم جزئیات متن دو نوار را خدمتتان عرض کنم شما عملاً ببینید با دنبال کردن این نوارها به این نتیجه می‌رسیم که یک سبق تصمیم، با یک حساب خیلی خیلی معین و مشخصی تمام کوشش به کار می‌رود برای اینکه اساس جمهوری اسلامی ایران در ابتدای کار خودش متزلزل بشود. می‌گویند توطئه عبارت از این است که عده ای با توپ و تانک دور هم بنشینند بله، برای قدرتی که با قدرت توپ و تانک کسب شده باشد توطئه عبارت از آن است که عده ای با توپ و تانک بنشینند و توطئه بچینند، ولی باور کنید در تمام جامعه در کتابهای مختلف مربوط به نظام کودتا و نحوة موفق شدن کودتا این را می‌گویند که هر کودتائی که بخواهد رچیمی را ساقط کند سلاحهای همان رژیم را به کار می‌برد. انقلاب ما با اسلحه پیروز نشد که با اسلحه بشود سرنگونش کرد، انقلاب ما با وحدت پیروز شد و با تفرقه می‌شود سرنگونش کرد، انقلاب ما با یکپارچگی و قبول رهبری امام پیروز شد و یا به هم زدن این امر می‌شود انقلاب را شکستن داد و علیه‌اش کودتا و توطئه کرد الان بخصوص اگر تا مدتی قبل آقای آیت خصوصی مطالبی را می‌گفتند بعد از این روشن است علنی است و مشخص است پریروزها برای من مطلبی را آورده بودند که سر صف نمازجمعه تهران پخش می‌کردند به اسم روحانیت بیدار. من دادم خدمت آقای محلاتی و گفتم شما روحانیت مبارز بالاخره باید ببینید این روحانیت بیدار کیست؟ امضاء کیست؟ مصاحبة سیاسی بر آقای دکتر آیت روی پاکت هم محرمانه زده‌اند و برای من فرستاده‌اند که در این مصاحبه ....
یکی از نمایندگان ـ از طرف روحانیت تکذیب شد.
سلامتیان ـ چه مصاحبه‌ای بدتر از نوار، نوار پیش آن هیچ است و ایشان این طرف و آن طرف افتخار می‌کند و به خودش می نازد و می‌گوید نوار که مسئله و چیزی نبوده بیشتر از این و بهتر از آن را می‌گویم. من بیش از این نمی‌خواهم وقت شما را بگیرم فکر می‌کنم به حد کافی توضیحات لازم را در این مورد دادم، آقای حسن آین بنا بر بندهای 4 و 6 مادة 9 قانون انتخابات اگر اشتباه نکنم که عبارت است از عدم اشتهارد به فساد و نادرستی و اعتقاد داشتن به نظام جمهوری اسلامی است مشخصاً خودش از خودش با اعمال خودش سلب صلاحیت کرده است و نمی‌تواند در این مجلس بماند و ماندن این جور اشخاص در این مجلس و ادامه دادن‌شان به کارهایی که می‌کنند، باور کنید متضمن خطراتی است، خطراتی که این کشور را به آنجا بکشاند که اعضای نمایندگان این مجلس فرصت این را پیدا نکنند که حتی نسبت به اشتباهاتی دو مرتبه فکر بکنند و طلب مغفرت بکنند بلکه تزلزل این نظام شرایط و اوضاع و احوالی را به وجود می‌آورد که همة ما را از دم تیغ خواهند گذرانید من بیش از این وقت شما را نمی گیرم.
موسوی ـ آقای سلامتیان من یک سؤال دارم اجازه می‌فرمائید بپرسم؟
رئیس ـ قرار نبود سؤال بشود اگر خود آقای سلامتیان موافق هستند سؤال بکنید.
سلامتیان ـ اجازه بدهید من جمله‌ام را تمام بکنم. من به شما نمایندگان محترم اطمینان می‌دهم، مطمئنم که در مرحلة یک اخذ تصمیم تاریخی هستیم و این اخذ تصمیم تاریخی عبارت از این است که آیا اجازه بدهید که رگه‌های مختلف خصومت سیاسی در این کشور همیشگی بشود از 50 سال قبل تا 50 سال دیگر، یا اینکه بگوئید نا با جمهوری اسلامی روز از نو روزی از نو باید نسبت به اساس جمهوری اسلامی وفادار و مطیع باشیم، باید اگر امام از ارگانی پشتیبانی کرد، ما هم از آن ارگان حمایت و پشتیبانی کنیم در این مجلس، شما ممکن است اکثریت مجلس یا عدة زیادی از مجلس نظر سیاسیشان، قضاوتشان در مورد این امر یا آن امر مقداری با من فرق بکند ولی شما مطمئن باشید هرگز یک سر سوزن خدشه نسبت به اعتبار سایر ارگآنهای جمهوری اسلامی نخواهید دید، لازمة صداقت و وفاداری به جمهوری اسلامی ایران عبارت از این است که همه قبول کنیم که کلیة نهادها و ارگآنهای آن را مورد احترام قرار بدهیم. مطلب دیگری را که باید بگویم و صحتم را تمام بکنم این است که آقای دکتر آیت در دبیرستآنهای مختلف تهران درس انقلاب سفید می‌داده‌اند. من دانشجویانی از ایشان دیده‌ام که روز چهاردهم آذر، روز اعتصاب دانشجویان، از ایشان غیبت گرفتند به خاطر شرکت نکردن در کلاس.
آیت ـ اسم ببرید چه کسی است.
سلامتیان ـ اگر بخواهید اسمش را می‌دهم خدمت جناب آقای رئیس، حتی اگر هم لازم باشد بیاید اینجا و شهادت بدهد می‌آید چون او گفته است که حاضر است شهادت بدهد. گفته من در کلاس دانشکدة حقوق بوده‌ام که تا همین سالهای آخر روزهای 16 آذر کلاس آقای آیت دایر بوده و غیبت را هم منظور می‌کرده‌اند.
سلامتیان ـ و بالاخره مطالب و مسائل مختلف دیگری که هست، یکی از آقایان نمایندگان برای من مطلبی نوشته‌اند راجع به کتاب مأموریت برای وطنم. ایشان صحبت کرده‌اند و از این کتاب دفاع کرده اند راجع به آقای دکتر بهشتی در آن زمان بد گفته‌اند و اینها تمامش مسائل مختلفی است که من انتظارش را دارم که کمیسیون تحقیق اگر هم که گزافه گفتم و زیاد گفتم تکذیب کنند و اگر هم گزافه نگفتم که والسلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته.
موسوی تبریزی ـ آقای سلامتیان اجازه بدهید یک سؤالی من از شما بکنم.
سلامتیان ـ فقط به سؤال آقای موسوی جواب می‌گویم و می‌نشینم چون قصد ندارم ائین‌نامه را بیش از این من هم نادیده بگیرم.
موسوی تبریزی ـ آقای سلامتیان فرمودند، که ایشان در آن نوار خواسته‌اند اختلاف ایجاد بکنند و با آن اختلاف اساس جمهوری اسلامی را که اصل فتح و ظفر ما زیر سر وحدت و اتحاد بوده و با این اختلاف می‌خواهد از بین ببرد. از ایشان می‌پرسم ـ البته برای رأی دادن کمیسیون تحقیق نظرش را داده است و آقایان هم آزاد هستند (رئیس ـ سؤالتان را بکنید) سؤال من این است این اختلاف را کی اول دامن زد در این اجتماع نواری که برای یک نفر گفته بود برای یک نفر یا دو نفر بیشتر نبود کی اول این اختلاف را در این جامعه انداخت و مردم را منحرف کرد؟
سلامتیان ـ عرض کنم حضور مبارکتان اولاً بنده نوار را به کمیسیون تحقیق دادم و خارج از کمیسیون تحقیق هم به کسی ندادم مسئولیت آن امر را متوجه بنده نفرمائید، مسئلة دوم عبارت از این است شما خیلی حرف جالبی می‌زنید آقای موسوی از شما تعجب می‌کنم. آیا کسی که گناهی را مرتکب می‌شود، بیان گناه است که مسئولیت دارد یا نفس گناه است که مسئولیت دارد؟ (همهمه نمایندگان) در مسائل مختلفی که در آن نوار بیان شده است نظرها و طرحها و نقشه‌های خودش را بیان کرده، آیا آمده‌اند و گفته‌اند که این آقا این برنامه ها و این نقشه ها را دارد این خلاف است؟ یا این طرحها و نقشه را تدارک دیدن؟ والسلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته.

دفاعیات شهید سیدحسن آیت:
رئیس ـ آقای آیت برای دفاع از پروندة خودشان تشریف بیاورند.
آیت ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. ومکروا و مکرالله و الله خیرالماکرین.
گفت آن یار کز او گشت سردار بلند
جرمش آن بود که اسرار هویدا می‌کرد
روزی که جناب آقای احمد سلامتیان به اعتبارنامة من اعتراض کردند بسیاری در داخل مجلس خندیدند و تعجب کردند و همینطور بسیاری در خارج مجلس. من هم از خوشحالی که داشتم خندیدم ولی تعجب نکردم خوشحال شدم برای اینکه به مصداق تعرف‌الاشیاء باضدادها من به ضدم شناخته می‌شدم. کسی که خواهیم دید در جبهة ملی دوم با شاپور بختیار و خسرو قشقائی چه در داخل و چه در خارج همکاری داشته است، کسی که در جبهة ملی چهارم در سال 1357، آن جبهة ملی که امام اخیراً به حدی ناراحت بودند که فرمودند بروند گم شوند، هم سخنگو بود و هم معاون و کسی که الان دفتر اعلام کرده است که امام خمینی در بین مردم 48 درصد طرفدار دارد و دیگری 68 درصد.
خلخالی ـ سند نشان بدهید.
آیت ـ با سند صحبت می‌کنم .
رئیس ـ آقای خلخالی سکوت را رعایت کنید.
خلخالی ـ چرا می‌گذارید آقای آیت رسوایی بار بیاورد اینها دارند مردم را خفه می‌کنند.
رئیس ـ آقایان سکوت را مرعات کنند. من احساس می‌کنم آقای خلخالی و برادرش تصمیم گرفته‌اند مجلس را به هم بزنند و من این مجلس را قاطع اداره می‌کنم ، و اخلال را به هیچگونه تحمل نمی‌کنم. من احساس می‌کنم موقعیت مجلس حساس است هر کس هر تذکری دارد به وسیلة یادداشت بدهد به من، آنهایی را که مصلحت باشد می‌خوانم و هیچ اخلالی را تحمل نمی‌کنم به هر قیمت تمام بشود.
آیت ـ توجه بفرمائید آقای هاشمی این سروصداها را جزء وقت خودم به حساب نمی‌آورم.
رئیس ـ من هم استثناء می‌کنم (یکی از نمایندگان ـ تذکر دارم) تذکر در چه ماده‌ای؟ اگر ماده ندارید بنشینید هر کس تذکری دارد بفرستد اینجا تذکر آئین‌نامه‌ای را می‌خوانم.
آیت ـ سنجش افکاری که اعلام کرده بود مسعود رجوی نمایندة اول تا سوم تهران خواهد شد، چنین فردی با من مخالفت کرده است و این باعث افتخار من است. معلوم می‌شود ضربتی که من به اینها وارد کردم، و خواهم گفت که آن ضربت چه بوده، آنقدر کاری و مؤثر بوده که آنها را گیج کرده و دیوانه‌وار دست به هر کاری می‌زنند.
رئیس ـ در تعبیراتتان مواظب باشید که اهانتی پیش نیاید.
آیت ـ اهانتی نیست و به مصداق و عسی آن تکرهوا شیئا و هو خیرلکم، البته من کراهتی نداشتم ولی بعضی از دوستان ناراحت شدند شما خواهید دید که این به نفع انقلاب و به نفع اسلام است، چون دشمن خیلی کارها کرد ولی همانطور که در ابتدای کار گفتم و مکروا و مکرالله و الله خیرالماکریم آن روز که اینها آن نوار را با تحریف و با حذف بسیاری از آن که استخراج شده‌اش اینجا هست، در روزنامه‌ها منتشر کردند من موضوع را تشبیه کردم به جریان سینما رکس آبادان که شاه به وجود آورد که مذهبیها را بکوبد ولی مشتی شد بر مغز خودشان؛ اینها هم این را به وجود آوردند که حزب جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی را بکوبند ولی خواهیم دید که چه خواهد شد و تا به حال چه شده است. این آرزوی من بود، در قم من صحبتی کرده بودم و گفتم نوار صحبت من را خواهش می‌کنم برای امام ببرید. قبل از بیماری امام پیش امام رفتم و پیامی از آیت‌الله منتظری داشتم در آنجا گفتم من می‌خواهم نواری پر کنم و خدمت شما بیاورم و یا نوشته‌ای و می‌خواهم در آن این مسئله را عنوان کنم که موضوعی را که سر آیت‌الله کاشانی آوردند الان می‌خواهند در مورد شما پیاده کنند و خوشبختانه این دو نوار توسط حریف به دست امام رسید و آنچه که من می‌خواستم گفته شد.
اما اصل مطالب. آقای سلامتیان خواستند از فن تبلیغ استفاده کنند چون چیزی نداشتند و می‌خواستند گاهی را کوهی کنند اول آمدند و گفتند پرونده صفر فلان را من خواسته‌ام آمده است یا نه؟ بله آن پرونده صفر فلان همانطور که آقای حقانی هم گفتند، تمام پرونده‌ها در اسناد ملی است و آمده است و آن پروندة صفر فلان که من فرصت نکردم بخوانم، خواهیم دید که چه چیزهایی در آن هست و باید باشد. بعد گفتند که پروندة حزب زحمتکشان را هم از جاسوسخانه خواسته‌ایم که بیاید آیا آمده است یا خیر؟ البته در این مورد من توضیح خواهم داد، آمده است ولی در این پرونده، بدیهی است که اسمی از آیت نیست این آیت بود و اولین کسی بود که در موقع انتخابات ریاست جمهوری از پشت رادیو و تلویزیون بارها گفت که این اسناد باید بدون کم و کاست منتشر بشود چون ریگی به کفشش نبود و می‌دانست که ریگ و ریگها به کفش چه کسانی است. آقای سلامتیان بحث کرسی آزاد را پیش کشیدند و چون باید هیاهو کرد ایشان گفتند این کرسی آزادی بوده است که ازغندی در آن صحبت می‌کرده. این کرسی آزادی بوده است که روزنامة اطلاعات اداره می‌کرده، مثل اینکه ما به آقای هاشمی رفسنجانی بگوییم شما در جایی نشسته‌اید که قبلاً شریف امامی می‌نشسته. باید دید کرسی آزاد چه بوده و من در آن چه گفته‌ام و چه نقشی داشته‌ام. شما می دانید که در سال 1339 یعنی 7 سال پس از کودتای 28 مرداد، سیاست آمریکا که مسلط بر ایران بود در شرف عوض شدن بود یعنی می‌خواست دریچة اطمینان را باز کند که انقلابی رخ ندهد همینطور که در سال 1356 هم همین کار را خواست بکند خوب فرصتی پیش آمده بود که سیاسیون و مبارزین استفاده کنند علیه آن دستگاه آیت‌الله کاشانی و دوستانش که بعد مفصلتر بحث خواهیم کرد این مبارزه را علیه انتخابات اقبال و شریف امامی شروع کردند. جبهة ملی هم (البته ما چند تا جبهة ملی داریم و من تا آنجا که فرصت باشد خدمت همة آنها خواهم رسید)، این جبهة ملی جبهة ملی دوم است، اعضایش امثال شاهپور بختیار و ابوالقاسم قاسمی و دکتر خنجی ـ که البته کرامات زیادی دارند و فرصت نیست کراماتشان را برای شما بگویم ـ رویه اینها این بوده که می‌گذارند یک مبارزه‌ای شروع می‌شود، بعد داخل مبارزه می‌شوند. داستانی هست که می‌گویند موقعی که مردم می‌رفتند حج و گوسفندی قربانی می‌کردند، این بادیه‌نشین‌ها وقتی گوسفند در حال پخته شدن بود می‌آمدند و یک موش می انداختند در آن و می‌گفتند حاجی ما هم شریک، و اصل آن را از بین می‌بردند، این جبهة ملی کذائی هم همیشه همینطور بوده است؛ می گذاشته تا مبارزات شروع می‌شده، ملت فداکاریهایش را می‌کرده یک موش می انداخته و می‌گفته است حاجی ما هم شریک. در مبارزة اخیر هم خواست این موش را بیندازد، بارها این تلاش را کرد و من خوشوقتم که یکی از افرادی که این تلاش را خنثی کرد و سهم مؤثری داشت و از همان اول اینها را به ملت معرفی کرد، من بودم به هر صورت بر اثر آن مبارزات، دکتر امینی آمد سر کار، دکتر امینی می‌خواست وانمود کند که آزادی هست همینطور که شاه در همان موقع و در همین مبارزات اخیر می‌خواست وانمود کند که آزادی هست. خوب برای اینکه ما آنها را رسوا کنیم باید چکار کنیم؟ باید تلاش کنیم و ثابت کنیم که آزادی نیست. و اگر آزادی هم بود که از آن استفاده کنیم بر این اساس بود که روزنامة اطلاعات کرسی آزادی تشکیل داد. البته یک عده دانشجو هم خودش داشت که اگر کسی نمی‌رفت آن دانشجوها می‌رفتند، صحبت هم می‌کردند و می‌گفتند خوب آزادی بوده که هر کسی می‌تواند صحبت کند. جبه‌چیان هم رفتند من هم با بعضی از دوستانم علیرغم پیش‌بینی آنها رفتیم. جبهه‌چیان، بعد، به دلایلی که خواهم گفت، عقب کشیدند چون دیدند که آنجا رسوا خواهند شد. خوب در این کرسی من چه گفتم؟ این شمارة اطلاعات سه‌شنبه 14 آذر 1340 است توجه کنید 19 سال پیش از قول من بالای آن تیتر هست، اعلامیة اللهیار صالح، به شما بگویم که این روزنامه آنقدر تأثیر کرد که چند بار چاپ شد که حالا من فرصت ندارم جزئیات مسئله را بگویم، فقط قسمتی از آن را می‌خوانم شروع صحبت من این است: در آن روزنامه نوشته است. آقای آیت دانشجوی رشتة فوق‌لیسانس علوم اجتماعی اظهار داشت: «ولاتحسبن الذین قتلوا فی‌سبیل‌الله امواتا، چند روز دیگر روز 16 آذر است، 8 سال پیش در چنین ایامی به دستور دولت سهپبد زاهدی به منظور تجدید رابطة ننگین و اسارت‌اور با انگلستان سه تن از رزمندگان راه راستی و آزادی را در صحن مقدس دانشگاه به ضرب گلوله از پای دراوردند. دولت زاهدی مانند سایرین تصور می‌کرد که با شکنجه می‌شود رستاخیز عظیم ملت را متوقف ساخت، ولی اکنون پس از 8 سال هم آنها و هم ما به رأی‌العین می‌بینیم که نه تنها آن کشتار وحشیانه، نهضت ملی را متوقف نساخت بلکه نیروی جدیدی به آن داد که هر سال شور و هیجانی در این ایام برپا می‌شود و به نهضت ملی قدرت می‌بخشد. این درسی است که تاریخ بارها به دیکتاتورها داده است که هیچگاه قتل و شکنجه از سیر جبری تاریخ که به طرف آزادی و گسستن زنجیرهای اسارت پیش می‌رود جلوگیری نمی‌تواند بکند، جا دارد که در اینجا به روان پاک آن شهدای راه آزادی درود بفرستیم و از کشندگان آنها اظهار تنفر کنیم.»
قبل از اینکه قسمتهای دیگری از آن را بخوانم، مولوی شعری دارد که می‌گوید:
چون خدا خواهد پردة کس را درد
میلش اندر پهنة پاکان برد
همین است آقای سلامتیان دیروز فرمودند که آیت در روزهای 16 اذر سر کلاس می‌رفته و به دانشجویانی که سر کلاس نمی‌رفته‌اند برای آنها غایب می‌گذاشته است. نظر آیت در 1340 راجع به 16 آذر، آن روزی که جبهة ملی دوم، اصلاً آیه قرآن بلد نبودند، حالا گاهگاهی چرا، می‌خوانند، با آیة قرآن شروع کرده و مطالبش را گفته و بعد یکی از دانشجویان من اینجاست، آقای بشارتی می توانند سوابق را بگویند می‌توانید بپرسید ولی اصلاً تنها کسی که سرکلاسهای دانشگاه حضور غیاب نمی‌کرد من بودم و اگر احیاناً هم حضور و غیاب می‌کردم همیشه اعلام کرده بودم که من کسی را به علت غیبت از امتحان محروم نمی‌کنم، حضور و غیابی نمی‌شد و اگر برای خالی نبودن عریضه که دانشکده اعتراض نکند گاهی غیبتی گذاشته می‌شد آن هم محسوب نمی‌شد نمی‌گذاشتم به حدنصاب برسد. (بشارتی ـ صحیح است).
و اما مبارزات من در دانشگاه، البته مشهور است می دانند آنهایی که این مسائل را می‌شنوند چه استاد و چه دانشجو می خندند چون دیده‌اند که شدیدترین حملات را به دستگاه من می‌کرده‌ام و بارها به خاطر این به سازمان امنیت احضار شده‌ام و در پروندة ساواک منعکس است. این احضارهای مکرری که من شده‌ام و به ساواک رفته‌ام اینها مشخص است و دانشجویان من، همه اینها را می‌دانند همین آقای دکتر افتخار جهرمی که اینجا آمد شاهد است که دو نفر استاد در دانشکدة حقوق دانشگاه ملی سرسختانه مقابل دستگاه ایستادند و شما اسم این دو نفر را چه در آن دانشگاه و چه در جای دیگر حتی به طور تشریفاتی، خیلی‌ها را من می‌توانم اسم ببرم که توی حزب رستاخیز اسم نوشتند البته آقای سلامتیان، ایران تشریف نداشتند نمی دانند که آن موقع مبارزه چقدر مشکل بود، در ایران حتی اسم ننوشتن چه نقشی می‌توانست داشته باشد، ولی ما حتی این اسم تشریفاتی را هم نوشتیم در هیچ جا، و همه جا ایستادیم، در دانشکدة حقوق دانشگاه ملی من بودم و دکتر کاشانی، آقای دکتر افتخار جهرمی البته سال 56 آمدند در ایران. سورة توبه را برای بعضی ها متن قرار داده بودم که آن آیات انقلابی را برایشان بخوانم و معنی کنم بعضی از دوستان دادشان بلند شد که چرا بی مدرک حرف می‌زنی من بی مدرک حرف نخواهم زد ولی نمی‌دانم آن روز چرا درد بی‌مدرکی نگرفته بودند. آن روز که ایشان گفت که آیت درس انقلاب سفید می‌داده است چرا نخواستید که مدرکش را ارائه بدهد که آیت کجا درس انقلاب سفید می داده این دبیرستان رستاخیز جنوب شهر که من از نارمک چندتا خط اتوبوس سوار می‌شدم و می‌رفتم آنجا نصف دانش‌آموزان آن موقع یا بیشتر جزء سپاهیان پاسدارند و خودشان می‌گویند که آیت ما را فرستاد و خودشان می‌گویند که آیت چه چیزهایی را می‌گفت و در مجلسی که در مسجد جامع نارمک من صحبت می‌کردم یکی از همین جنبشیون که گاهگاه سؤال می‌کنند، سؤال کرد که می‌گویند شما درس انقلاب سفید می‌داده‌اید به محض اینکه سؤال را خواندم چند نفر بلند شدند و اعتراض کردند و گفتند ما بوده‌ایم که او چی می‌گفته است در آن شرایط وحشتناک و چه مسائلی را مطرح می‌کرده است. یک مسائل جزئی دیگر هم ایشان مطرح کردند، من جمله گفتند من از کتاب «مأموریت برای وطنم» شاه تعریف کرده‌ام و گفته‌ام بخوانید، اولاً اگر گفته بودم بخوانید اینکه جرم نیست امام هم کتاب تمدن بزرگ را گفته بود کتاب خوبی است بخوانید، کتاب که بد نمی‌تواند باشد، اما این را هم من گفتم بلکه این را روزنامة دیپلمات نوشته بود که عبدالناصر کتاب شاه را می‌خوانده است و خواسته بود این کار عبدالناصر را دلیل عظمت شاه بداند من این را سرکلاس مسخره کردم توجه فرمودید. حالا آن مأمور ساواک چگونه گزارش داده است نمی‌دانم، البته این مسئله‌ای جزئی است. ایشان نکتة دیگری هم اشاره کردند که آیت به دکتر بهشتی بد گفته است. این دیگر خیلی جالب است که ایشان دلشان برای آقای دکتر بهشتی بسوزد، بهشتی که با من فعلاً همکار و همرزم و همسنگر است و ما از سال 42 در اصفهان بحثی داشتیم راجع به مرجعیت که آیا مرجعیت باید شورایی باشد یا فردی، و از همانجا هم ادرسی دادند و بعدها حتی در این مجلس هستند کسانی که قبل از انقلاب به آقای دکتر بهشتی ایراد می‌گرفتند و می‌گفتند زندگی ایشان تجملی است جالا چندتا فرش را اسمش را گذاشته بودند تجمل و من اتفاقاً در مورد آقای دکتر بهشتی ایت جمله را گفته‌ام که امام موسی کاظم (ع) دستورالعملی که به اصحابش داد یک جیم نوشت، بعضی ها جنون را اختیار کردند، برای اینکه زیر بار دستگاه هارون نروند، و بعضی ها جلای وطن و بعضی ها جلال را، و گفتم از کجا که آقای دکتر بهشتی برای رد گم کردن این جور زندگی را پیش نگرفته باشد. شاید این مسئله را من جلوی آقای پرورش هم گفته باشم توی ذهنم نیست. یعنی شاید این موضوع را که مطرح شده من گفته باشم، به هر حال مسئله‌ای نیست، خواستم دلسوزی ایشان را نسبت به آقای دکتر بهشتی من البته دوستان مستحضر باشند. در مورد این کرسی آزاد برای اینکه بدانید سوزش از کجاهاست، این آقای اللهیار صالح یکی از افراد مؤثر جبهة ملی بود و در آن مجلس طاغوتی شاهنشاهی دورة بیستم هم شرکت کرد. این آقای سلامتیان و همپالگی‌هاشان هم توی میدان بهارستان پشت سر آقای صالح سینه می‌زدند و اینها جبهة ملی‌ها ـ رسمشان بود و تا آخر وقت هم می‌گفتند ما سلطنت را رد نمی‌کنیم. حالا هم که معلوم است آقای ابوالفضل قاسمی و شاپور بختیار در مقابل این نهضت چکاره‌اند و با کی همکاری می‌کنند، اما آن موقع پهلوی دانشجو که می‌رسید می‌گفت من ضدشاه هستم و مخالف شاه هستم. من در اینجا یک حملة دوجانبه کردم، هم به صالح در آن شرایط، البته خیلی ظریف و هم به اینکه چرا تولد ولیعهد را ایشان جشن گرفته اید. موضوع این هست: گفتم دانشجو به من اینطور گفت که در کرسی آزاد عده‌ای اللهیار صالح را کمونیست و یا همکار کمونیستها خوانده‌اند، در حالی که ما می‌دانیم کمونیستها و توده‌ایها با سلطنت مشروطه و شاه همیشه مخالف بوده اند، چطور می‌شود اللهیار صالح را کمونیست خواند در صورتی که هزاران نفر از مردم کاشان شاهدند که ایشان تولد والاحضرت ولیعهد را جشن گرفته‌اند؟ آن دانشجو برای اثبات ادعای خودش اعلامیه ای را که صالح منتشر کرده بود و در آن مردم را دعوت کرده بود که در جشن تولد والا حضرت ولیعهد شرکت بکنند به من داد و از من خواست که آن اعلامیه را در اینجا بخوانم، بالای این اعلامیه عکس اعلیحضرت همایونی قرار دارد و متن این اعلامیه هم اینست: «به مناسبت میلاد با شعادت فرزند والاتبار شاهنشاه ولیعهد ایران که دوام و پایداری رژیم سلطنت مشروطه را به عموم ملت نوید می‌دهد مجلس جشنی در میدان کمال‌الملک در تاریخ سه‌شنبه دهم آبان ماه 1339 فردا از ساعت 5/14 برقرار می‌شود. از عموم همشهریان تقاضا می‌شود که در این جشن حضور به هم رسانند و در این سرور ملی شرکت فرمایند. اللهیار صالح.» و بعد بقیة سوابق جناب صالح را که ایشان گفتند به وطن‌پرستها در کرسی آزاد حمله می‌شد، منظور ایشان لابد آقای صالح بوده است عضو حزب ایران، حزب ایرانی که تکلیفش را من باز هم در اینجا روشن خواهم کرد؛ و بعد هم گفتم که این آقای صالح اعلامیه منتشر کرده و دکترین آیزنهاور را تأیید کرده، البته برای اینکه حزب ایران را خوب بشناسید دوستان گرچه می‌شناسید یکی از اعضای بسیار مهمش هم شاپور بختیار بود و یکی‌اش هم ابوالفضل قاسمی، و این یک شجرة خبیثه ای است بعد از شهریور 20 تا حالا. و اگر آقایان خواستند، من حاضرم ده بیست ساعت بعدها کنفرانس بدهم. حالا فرصت نیست، و در همین جا هم ضمناً به شاه و همپالگی‌هایش حمله ‌کرده‌ام؛ دکترین آیزنهاور را شرح داده‌ام که چطور آمد، صالح قرارداد کنسرسیوم را تأیید کرده و پیمان بغداد را تأیید کرده، و بعد گفتم که ایشان چیزی را تأیید کرده که رژیم‌های مثل ملک حسین در اردن یا کامیل شمعون در لبنان یا رژیم نوری سعید در عراق متزلزل می‌شد، اگر این دکترین آیزنهاور تأیید نمی‌شد....
بگذریم، چون می‌دانم وقتی خیلی کم است. اخر بار اگر فرصت بود بیشتر خدمت حضرات در این قسمت می‌رسم. البته مطالب دیگری هم که در کرسی آزاد می‌گفتم فقط تیتر یکی دیگرش را من خواهم گفت «قانون کار در ایران اجرا نمی‌شد، در کارگاههای قالیبافی خردسالان با چند ریال استخدام می‌شدند. کنسرسیوم کارگران ایرانی را بدون دلیل اخراج می‌کرد» این هم تیتر یکی از صحبتهای دیگر است البته اینجا یادداشتهای زیادی می‌آید من فقط به یکی از آنها اشاره می‌کنم: سؤال شده که صریحاً بگویید آیا انقلاب سفید تدریس می‌کردید یا نه؟ نه، بنده انقلاب سفید تدریس نمی‌کردم. خوب، حالا باید نکتة دیگری را که مهم است توضیح بدهم و بعد به سایر مسائل بپردازم. موضوعی است که ایشان خیلی همچون دلشان می‌خواست نگویند و می ترسیدند عفت عمومی جریحه دار بشود، فلان و اینها بعد یواش یواش، بالاخره گفتند که آیت در دامغان در کلاس، در حضور جمعی، دانش‌آموزی را بوسیده است. من یکی از چیزهایی که همیشه علاقمند بودم این است که همیشه می‌خواستم بزرگترین و کوچکترین چیزها را بدانم مثلاً بزرگترین کوه در دنیا چیست، و اینها را خیلی هم حفظ هستم بزرگترین ساختمان چیست، بزرگترین سیاره مثلاً شعرای یمانی است که خورشید یک میلیون و سیصد هزار برابر کرة زمین است و شعرای یمانی پانصد میلیون برابر کره خورشید است من از ایم امار خوشم آمد و خیلی هم حفظ هستم، این در جنبة مادی، در جنبه معنویش هم علاقمند بودم شجاعترین و داناترین و فصیح ترین از جهت مثبت، و از جنبة منفی هم وقیح ترین، کثیف ترین رذل‌ترین اشخاص را بشناسم. یک معیارهایی هم برای خودم قائل بودم. یک وقت بود می‌گفتند یزدی کثیف ترین است و بعد موسی چومبه تو اروپا پیدا شد گفتم نه بابا، روی یزید سفید شد و بعد اهنشاه آریامهر در ایران پیدا شد گفتم که روی چومبه هم سفید شد. بعد سادات پیدا شد دیدیم که روی شاهنشاه آریامهر را هم سفید شد، بعد حالا نمی‌دانم چه کسی روی سادات را سفید خواهد کرد. یکی از رذل‌ترین دستگاههای ما ساواک بود اخر ما فکر می‌کردیم که آیا زذل‌تر و خبیث تر از ساواک هم پیدا می‌شود که تفاله های ساواک را ببلعند و نشخوار کنند. حالا با ماجراهای دامغان که البته با اختصار برای شما شرح می‌دهم ببینیم که چه کسانی هستند که قی کرده‌های ساواک را می‌بلعند. در اواخر سال 1342 من، پس از سه سال انتظار خدمت، به دامغان رفتم و در حقیقت تبعید شدم. اینکه می‌گویم «در حقیقت» نه به طور رسمی مرا آنجا فرستادند. وقتی که به دامغان وارد شدم البته مثل همة شهرهای ایران و از یک جهتی بدتر از سایر شهرهای ایران، آن قسمتی که مثل همة شهرهای ایران بود از نظر فرهنگ و سایر ادارات، البته چون من در فرهنگ بودم وضع از نظر امور مالی بسیار بد بود و وضع بسیار بدی از نظر امور امتحانی بود، خویشاوندانشان از اطراف می‌آمدند و در دامغان امتحان متفرقه می‌دادند، و قبولشان می‌کردند متنفذین، سؤالات را برایشان می‌نوشتند. حتی سؤالات امتحانات نهائی که همه‌اش مدرک بود، پاکت لاک و مهر و موم شده، باز با بازرس می‌ساختند باز می‌کردند و سؤالات را می نوشتند، از نظر سیاسی هم دامغان وضع بسیار ناجوری داشت. شما می دانید ارتشبد نصیری اهل سمنان است و آن منطقه را شدید تحت کنترل دارد. آن نواحی هم آن موقع از آیت‌الله شاهرودی تقلید می‌کردند، و اسمی از حضرت آیت‌الله خمینی نبود و یا اگر بود کم بود. از نظر اداری و مالی من دبیران را متشکل کردم و همچنین تا حدودی از نظر سیاسی، دیگر نمی‌شد افراد را بیخودی قبول کرد، دیگر نمی‌شد دزدی کرد، دبیرانی که دو نفری جردت نمی‌کردند پیش رئیس فرهنگ بروند، دسته‌جمعی تهدید به دست کشیدن از کار می‌کردند، و خواسته های مشروع خودشان را به کرسی می نشاندند. در این مورد بحث زیاد است. اما از نظر سیاسی چون چیزی که در پرونده منعکس است و من بی مدرک نمی‌خواهم حرف بزنم. یکی از کارهایی که من کردم آن موقع، قرآنی شاه چاپ کرده بود و به همه جا می‌فرستاد و البته پولش را هم می‌گرفت. این قران را به دبیرستان آوردند و من عضو شورای مالی دبیرستان بودم و با خرید این قرآن مخالفت کردم. صادق نظر نصرت و آقای سلامتیان در پاریس بودند و نمی دانند ایران چه خبر بوده که یک دبیر توی دامغان با خرید قرآن آریامهر مخالفت کند. این توی پروندة ساواک منعکس است. یادتان هست که به هر مناسبتی از مردم پول می‌گرفتند. یک روز خرجهای جشنهای شاهنشاهی، یک روز خرج تاجگذاری و یک روز خرج فلان ... در پروندة منعکس است که آیت پول نداد صریحاً پول نداد مهمتر از این، نمی‌دانم در این حد در پرونده منعکس است یا نه؟ در آن روزهای جشن تاجگذاری من مریض بودم، یعنی جریان از این قرار است که از اول سال تحصیلی که سال 1346 بود، ساواک و آن متنفذین پایشان را توی کفش من کرده بودند در پانزده روز اول ماه شهریور، رئیس فرهنگ وقت، که بعد نمایندة مجلس آریامهری شد، از من خواست که چرا شما پانزده روز اول را نیامدید؟ البته من هیچ سال نمی‌رفتم و همه می‌دانند که روز اول ماه شهریور دبیرستان نیست این در اول سال یک بهانه‌جوئی بوده، بعد که من اعتراض کردم گفت که رئیس ساواک اینجا آمده و من هم ناچار هستم، گفت مراقب آیت باش. دومین مرحله‌ای که می‌خواهم ببینید چطور آن سال، بخصوص که دیگر تاب و تحمل را از دست داده بودند و می‌خواستند شر ما را کوتاه بکنند، من در چهارم آبان یعنی روزی که تاجگذاری می‌کردند البته تهران بودم و به دبیرستان آنجا نمی‌رفتم چون جشنهای تاجگذاری بود و فقط کسانی می‌رفتند که در جشنها شرکت می‌کردند، و من نرفتم. در چهارم آبان اتفاقا من مریض شدم. مرض خیلی سخت، درد کلیه، و این بیماری به مدت دو ماه طول کشید. خوب، همه می دانند که مریض را حقوقش را می‌دهند. اینها حقوق من را قطع کردند و تا چند ماه بعدش هم حقوق را به من ندادند. تا بعد مجدداً حقوقم را پرداختند بعد از این که بیماری من تمام شد این قسمت را می‌خواستم بگویم که گویا حقوق آذر ماه یا مهر ماه را حالا درست یادم نیست، من وکالت داده بودم بله. مهره ماه، که کسی در غیاب من بگیرد و آن شخص حقوق را گرفته بود و از ترسش یک مبلغش را به عنوان جشنهای تاجگذاری داده بود، و من این پول را پس گرفتم. توجه کنید اینها آن موقع خیلی دل و قلوه می‌خواست و من آن پول را پس گرفتم. به هر صورت، اینها همه انباشته شد. از قبل از عید ساواک و آن عناصر ناپاک و طاغوتی کارش را شروع کرد که البته آنها بیشتر می‌خواستند از آن زمینة ناجور من پیش ساواک استفاده کنند. سایر افرادی را که با من بودند تهدید کردند که پرونده می‌سازیم و آبرویتان را می‌بریم به طوری که افراد دیگر یا به احتمال قریب به یقین، نامه نوشتند و یا شفاهاً گفتند که ما دبیرستان دخترانه نمی‌خواهیم برویم، چون می‌ترسیم که برای ما پرونده‌سازی بکنند عید شد و دیگر این مسأله نشد بررسی بشود، و بعد از عید که من به دامغان آمدم، دیدم که به گوش من خورد که دانش‌آموزی که وابسته به ساواک بود گفته بود که من برای اینکه آبروی فلانی را ببرم سر کلاس بین جمع او را خواهم بوسید و کسی هم باور نمی‌کند که من او را بوسیدم. این به گوش من رسید و من مراقب خودم بودم، به هر حال مراقب بودم و او هم نتوانست چنین کاری بکند و چنین اتفاقی هم نیفتاد، اما در شهر شایع کردند و همان موقع نه مردم و نه دبیرها قبول کردند. دبیرها اکثرشان به نفع من اعتصاب کردند، مردم تظاهرات کردند در خیابآنها برای اولین بار اعلامیه پخش کردند و از من دفاع کردند و ساواک بود، و بدترکیب و شکست‌خورده، البته این که می‌گویم ساواک، نمی‌گویم ساواک مرکزی دخالت داشته است، عناصر ساواک در آن محل که اسامی‌شان هم در پرونده هست، پاکسازی شدند، رستاخیزی بودند، رهبر جمعیت سازمان زنان بودند، اینها و این مسئله هست. حالا شما بپذیرید عده ای هستند که تفاله‌های ساواک را نشخوار می‌کنند آن نتوانست، ولی آنها بعدها فکر می‌کنند که می توانند چنین استفاده‌هایی بکنند جناب آقای رئیس چقدر دیگر من وقت دارم؟
ـ من چون می‌بینم فرصتم کم است اگر فرصت بود چشم، باز هم توضیح می‌دهم. یک روز صبح مردم از خواب بیدار شدند و دیدند روزنامه‌ای که اسم خودش را روزنامه انقلاب اسلامی گذاشته است، و حالا همین روزنامه علیه مجلس چه تحریکاتی کرده و می‌کند و چه مسائلی، دیگر بماند، بزرگترین تیتر تاریخ خودش را زده، طرح توطئه توسط دکتر حسن آیت، روزنامه ای که همیشه عصر منتشر می‌شد آن روز ساعت ده صبح منتشر شد. همه جا هم دست به دست پخش شد و عصرش هم اطلاعات و کیهان ... اما این توضیح آقای رشیدیان لازم است، دانش‌آموزان آن دبیرستان صریحاً همه امضاء داده اند و رد کرده‌اند و نوشته‌اند که از منابع بالا، ما تحت فشار قرار می‌گرفتیم حتی خطشان، امضاءشان هست و در کمیسیون تحقیق هم مطرح شد از منابع خیلی بالا و از من عذر خواستند.
خلخالی ـ خیر، هیچیک از اینها به این شکلی در کمیسیون تحقیق مطرح نشد.
رئیس ـ آقای خلخالی لطفاً بنویسید بدهید بیاورند اینجا.
آیت ـ آقای خلخالی شما تکلیفتان روشن است شما عضو کمیسیون تحقیق بودید و کمیسیون تحقیق اعضای دیگری هم دارد. به اصل موضوع برگردیم. اینها گفتند که طرح کمیسیون تحقیق اعضای دیگری هم دارد. به اصل موضوع برگردیم. اینها گفتند که طرح توطئه توسط آیت در دنیا چیز بی نظیری است. خوب، من تا وقتی که دارم این را در دو مرحله برای شما شرح می‌دهم، یکی این که آیا توطئه‌ای بوده است و دیگر اینکه چرا این مسئله را در مورد من پیاده کردند؟
اما توطئه: آقای سلامتیان حقوق خوانده‌اند، دانشکدة حقوق بوده‌اند، می دانند که هر جرمی در حقوق جزا به دقت تعریف شده است. ایشان که خوب می‌دانند، حقوقدآنهای متعددی هم در این مجلس هستند و فقهای متعددی هم در این مجلس هستند و آنهایی هم که فقیه و حقوقدان نیستند، اینقدر اطلاع دارند که این مسائلی را که می‌گویم متوجه بشوند توطئه، البته یک مفهوم عربی دارد، عربها برای این کلمه لغت توطئه را به کار نمی‌برند. مؤامره به کار می‌برند. توطئه در عربی به معنی مقدم است؛ در فارسی به این معنی به کار رفته است که دو نفر یا بیشتر با هم جمع بشوند و مخفیانه ترتیب یک کاری را بدهند. البته به این تعریف وسیع، خیلی هم جرم نیست، اما توطئه قتل، مثلاً توطئه دزدی و توطئه برای سرنگون ساختن حکومت و دولت و نظایر اینها یک وقتی به مرحلة عمل می‌رسد، یک وقتی شروع می‌شود، یک وقتی در همان حالت طرح باقی می‌ماند. آقای سلامتیان صریحاً نگفتند که ما چه توطئه‌ای می خواستیم بکنیم، من دلم می‌خواست که صراحتاً می‌گفت. اما روزنامة انقلاب اسلامی چندتا توطئه به ما نسبت داد. توطئه‌ای می خواسته بکند که جمهوری اسلامی را از بین ببرد، آقای بنی‌صدر را ساقط بکند و از این قبیل چیزها. خوب، توطئه باید یک قرائنی هم داشته باشد که به کسی بچسبد. مثلاً فردا شما بروید کتاب شاهنامة فردوسی را در خانه کسی باز کنید و این سطرش را بخوانید:
«چو فردا برآید بلند آفتاب من و گرز و میدان و افراسیاب»
این امر یک توطئه است؟ افراسیاب مال توران بوده و ترکی بلد بوده و آقای بنی‌صدر هم یک دفعه در رادیو و تلویزیون تبریز رفت و ترکی صحبت کرد و این رمز آیت هم توی خآنهاش توی کتاب فردوسی، « من و گرز میدان و افراسیاب» به دست آمده، یا خود فردوسی بیچاره را نبش قبر کنند، و به عنوان توطئه اعدام باید گردد، همان طوری که آن سنجش افکار یکی از چیزهایی که از مردم پرسیده بود، اعدام ما بود، خوب این توطئه، دلیلش این نوار است، دو تا نوار، که حالا بحث می‌کنیم اما آن چیزهایی که توی خود این دو نوار است، «من کوشش می‌کنم تا چهار سال بنی‌صدر حفظ شود» دورة ریاست جمهوری چند سال است؟ چهار سال است، مگر ایشان می‌خواهند مثل سادات مادام العمر رئیس جمهور باشند. یا می‌خواهند یک مادة قانونی اساسی بنویسند که نسل اندر نسل در خانوادة ایشان، البته نه ایشان البته نه ایشان، چون طرف، دفتر هماهنگی رئیس جمهور با مردم و روزنامه انقلاب اسلامی است که می‌خواهم بگویم که اینها نه تنها چیزی بر آقای بنی‌صدر نمی افزایند بلکه بسیار از او کم می‌کنند، این افراد با این سوابق که اگر من سوابق بعضی‌شان را شرح بدهم اینها را اعدام می‌کنند و من یک وقتی شرح خواهم داد، بله، یا گفته‌ام حالا باید از عین روزنامه بخوانم....
محلاتی ـ لطفاً جمله تان را تکرار بفرمایید.
رئیس ـ خیر.
آیت ـ تکرار می‌کنم، گفتم که رئیس جمهور باید تا چهار سال حفظ بشود، رئیس‌جمهور را نباید از چهارچوب قانون گذاشت تجاوز کند. گفتم ما باید دویست و هفتاد نفر نماینده تربیت کنیم. سفیر تربیت بکنیم تا در آینده بتوانیم انقلاب اسلامی را اداره کنیم، دویست و هفتاد نماینده یعنی از طریق چی؟ از طریق قانونی، ما هم یعنی ما ملت ایران، ما مردم مسلمان، ولی بهتر است که من از خود روزنامه طرح توطئه را بخوانم. البته علاقمند بودم اصل مطلب را که چون استخراج کردند و من خواندم اصلاً زمین تا آسمان با این چیزی که در این روزنامه منتشر شده فرق می‌کند. این روزنامه و این مطلب را من به شما صریحاً بگویم، یک عده‌ای متخصص نشسته‌اند و تنظیم کرده‌اند که قطعاً همه‌شان هم ایرانی نبوده‌اند، سیا و موساد نشسته‌اند، چون از یک کاه، کوه ساختن خیلی مهم است چیزی که نبوده، اما «من و گرز و میدان و افراسیاب» را باید به توطئه بدلش کرد. این که می‌بینید نوشته، مقدمة صحبت اصل مطلب چگونگی پیاده کردن طرح. حالا من اصل مطلب را برای شما می‌خوانم. چیزی که روزنامه توطئه گفته است: «این تصمیمی که گرفتیم، و در همین اخیراً می‌خواهد پیاده شود. این چیزی است که باید بزند رویش یک دفعه می‌زند. یعنی باید یک مرتبه اعلام بشود و بعد شروع کنند دانشجوها رویش تبلیغات بکنند. این است که اینها می‌گویند توطئه است و سروصدا راه انداختن، گاهی اوقات عکسش هست بالا زمینه ندارد و باید از بالا و پایین خیلی رویش تکیه کرد و می‌گوییم مثلاً آقا شما شروع کنید و فلان مسئله را عنوان کردن آن دانشکده، و آن دانشکده عنوان می‌کند که آن وقت براساس خواست مردم و به اصطلاح خودشان اینها این چیز می‌خواهند و تصمیم بگیرند و بسته به نوع تصمیمات و در انقلاب فرهنگی هر دوی اینها هست پس مسئله چیست؟ انقلاب فرهنگی، حالا هر دو را می‌گویم بالا و پایینش چی هست. اینکه الان استادهای غیراسلامی باید تصفیه بشوند. این زمزمه‌ای است که بایستی از پایین سر و صدایش بلند بشود». بله، من گفتم، و می‌گویم، استادهای غیراسلامی باید از دانشگاه بیرون انداخته بشوند این را من گفته‌ام، الان هم می‌گویم. اگر این توطئه است حاضرم بخاطر این توطئه اعدام بشوم. چون این توطئه را امام هم انجام داده. امام هم گفته است باید اینها را بیرون ریخت. دنباله‌اش هم گفته: «ما استاد غیراسلامی نمی‌خواهیم در دانشگاه بمانند، بروند جای دیگر کار کنند» نگفتم او را می‌کشیم، گفتم برود یک کار دیگری بکند. ولی مغز دانشجوهای ما را مسموم نکند. بعد آن تصمیماتی که بایستی چه کار بکنیم یک دانشجو در عرض این مدت یعنی در عرض مدتی که دانشگاهها ظاهراً تعطیل است عملاً که تعطیل نیست چون یک ایرادی که می‌گرفتند می‌گفتند دانشجو کجا برود؟ من راه نشان دادم. یا آدم به روستاها می‌رود و یا کارهای دیگر، آن را یک دفعه بالا تصمیم می‌گیرد و پایین شروع می‌کند یعنی بالا تصمیم می‌گیرد که برود توی دهات یا ایدئولوژی اسلامی بخوانید و پایین هم شروع می‌کند به انجام دادن، سروصدا راه انداختن که ما می‌خواهیم و تأیید کردن یعنی باید پایین این طور بخواهند، دانشجویان سروصدا راه بیندازند و بخواهند و این بسته به نوع ماهیت چیزها که ما اینجا تصمیم می‌گیریم هر دواش لازم است، دانشجوها، چون دانشجو عنوان دانشجو دارد بخصوص دبیرستآنها را شما باید شروع کنید به کنترل کردن بروید درس بدهید، بحث کنید، و دانش‌اموزان را حوزه‌بندی کنید همان طور که آنها می‌روند (یعنی مجاهدین و فدائیان) چون آن پایین هم اشاره کردم، شما هم باید بروید آنها را در کاراشان شروع می‌کنید مشکلات ایجاد کردن که آنها نمی گذارند بیایید آنجا یعنی کمونیستها و باید اینطوری بوده باشد، نباید بگذارید آنجا کمونیستها بیایند که مطلقاً می‌ماند که مجاهدین که عنوان اسلامی دارد. آنها عملاً جلوشان را بگیرند. یکی جنبشی‌ها و دیگری فدائی‌ها. نظر امام روی جنبشی‌ها و فدائی‌هاست و نظر ملت هم روشن است آخر جمله همین اصل مطلب که اینها گفتند توطئه (دانشگاهها به این صورت فعلی باید تعطیل بشود.) امام در این نطق آخرشان هم که با این هیئت انقلاب فرهنگی که نطق خبرگزاری پارس اطلاع دادند که سانسور کرده است. حالا از کجا به ایشان گفته‌اند سانسور صریحاً گفته‌اند ما دانشگاه اینطوری نمی‌خواهیم و برنامه‌های آیندة دانشگاهها به این صورت فعلی تعطیل بشود. و برنامه‌های آینده کارهای عملی در رابطه با مردم و در زمینة ایدئولوژی و اسلامی کردن، این کلیات مسئله است این توطئه است، این توطئه است اسلامی کردن دانشگاهها از دید این حضرات، چگونگی پیاده کردن طرح، این خیلی دیگر تحریف را اینکه می‌گویم اعضای سیا و موساد بودند، من اینجا گفتم «اما به چه شکلی؟» اینها اما را «الفش» را انداخته‌اند «ما به چه شکلی؟» معنی خیلی فرق می‌کند وقتی که بخوانم، عین جمله را انطوری می‌خوانم و اینطوری هم می‌خوانم: ما به چه شکل این شاید یک هفته یا دو هفته و شاید هم بعد اعلام بشود یا چند روز قبل، اما اینطوری، گفتم انقلاب فرهنگی اما به چه شکل این شاید یک هفته یا دو هفته و شاید هم بعد اعلام بشود یا چند روز قبل. این جمله را توجه کنید. متضمن این است که امام در زمینه کاملاً قرار بگیرد. من می‌خواستم بروم با امام بنشینم توطئه کنم چون متضمن این بود که امام در زمینه کاملاً قرار بگیرد، این توطئه من هست، اما یک چیزی را باید اینجا اقرار بکنم، در پیشگاه ملت، در پیشگاه مجلس، که بله، من توطئه‌گر هستم، اما توطئه علیه چه کسی؟ من از قبل از سقوط نظام هم توطئه می‌کردم، شبها تا نیمه شب با نظامی‌ها و با غیرنظامی ها می نشستیم و علیه شاه توطئه می‌کردم، این آقای پرورش یکی از کسانی است که می‌تواند شهادت بدهد که من از تهران به اصفهان می‌رفتم و ایشان یکی از اعضای آن تشکیلات مخفی ما بود که یک قسمتی از نظامیان هم با ایشان مربوط می‌شدند. بله، ما توطئه می‌کردیم و الان هم من مشت آن جبهة ملی کذائی بارها باز کردم. من فرصت ندارم چون می‌خواهم یک مسئله خیلی مهمتری را مطرح بکنم، خیلی به جبهة ملی بپردازم.
رئیس ـ شما نه دقیقه دیگر وقت دارید.
آیت ـ بسیار خوب، پس اول آن مسئله را بگویم، اما ببینیم کی توطئه کرده است؟ متأسفم وقت کم هست، توطئه را دفتر هماهنگی ریاست جمهوری و جنبش مجاهدین خلق علیه جمهوری اسلامی و یکی از افرادی که در آن خط بوده یعنی من آنها را انجام دادم. چگونه چون گفتند فرصت کم است والا خیلی می‌خواستم تفصیل بدهم. شخصی که پیش من آمد و با دسیسة قبلی آمد و ضبط صوت هم جیبش بود شخصی است اهل محلات به نام عزت‌الله کفایتی، این قبل از انقلاب هم پیش من امده بود، منتها آن موقع ساواک بود و ما احتیاط می‌کردیم و نمی گفتیم که کاری داریم. می گفت بمب دارم و وسایل دارم. می‌گفتیم نابود کن، چون به او اعتماد نداشتیم. بعد از انقلاب هم یک روز امد و گفت که دانشجویان دانشگاه تبریز اینها را ما متشکل کردیم و اینها دارند از انقلاب فرهنگی مأیوس می‌شوند و فلان و بهمان. ما هم به این سؤالات جواب دادیم که دیدیم چیزی نیست منتها تحریف کردند توی روزنامه‌ها و حذف کردند. اما مسئله از این مهمتر بود: ایشان سؤالات دیگری هم کردند و من جمله اینکه ما می توانیم رجوی را بکشیم تو چه می‌گوئی؟ گفتم که خیر، رجوی قابلیت کشته شدن را ندارد و ما هم نمی‌خواهیم کشته بشود ما باید مردم را تبلیغ بکنیم من چون دیدم آن جواب را دادم وگرنه حالا دنبالة توطئه را بگویم به چه نحوی می‌خواستم پیاده کنم. گفت حالا او را نکشیم، موسی خیابانی را که ممکن است از تبریز بیرون بیاید بکشیم، گفتم آن هم نمی‌خواهد بکشیم. گفت موسی خیابانی در تبریز رأی می‌آورد اجازه می دهید ما برویم در تبریز تقلب بکنیم. گفتم که خیر، ما تقلب هم نمی‌خواهیم. شما نگذارید آن انتخاب بشود. شاهدش این آقای موسوی است، دادستان تبریز، این آقای کفایتی پیش ایشان هم رفته و همین سؤالات را کرده. حالا توطئه چی بود؟ توطئه این بود که فردا من بگویم رجوی را بکش خودش احساس کرد، خوب شرمش می‌آمد، خوب بکشیم خوب است و آنها می کشند و فلان آقا هم بگوید یکی از تبریز یکی از تهران پیش چند نفر دیگر هم خارج از این مجلس من سراغ دارم که رفته‌اند. چون الان آنها اینجا نیستند بعد هم نوار آقای موسوی، و بعد هم نوار بنده که بله، اینها توطئه می‌خواهند بکنند از کی شروع کردند؟ یادتان هست که در تلویزیون موقعی که با آقای بنی‌صدر مناظره برای انقلاب فرهنگی داشتند ایشان گفت برای ما یک توطئه‌ای چیده اند، برای چهارده خرداد. گفت و همه هم شنیدند باید بالاخره برای این توطئه‌ یک دلیلی بیاورند چه بهتر از دلیل نواری، یک نوار از آیت و یک نوار از ایشان و چند نوار از جاهای دیگر.
دانشجویان تبریز شاهدند افرادی که در داداه تبریز هستند همه‌شان به من گفتند و شاهدند این آقای کفایتی هم تا حتی این اواخر هم به من گفت یقین توی اتاقتان سیم ساواک بوده است حالا این آن توطئه. اما چند تا توطئه کثیف دیگری هم انجام شده است:
یکی تفتیش عقاید است، واترگیت نیکسون به مراتب از این کوچکتر بود ولی نیکسون را ساقط کرد، آن در یک سالن ضبط صوت کار گذاشته بودند، ولی در این مورد یک نفر آمده توی خانة من و توی جیبش ضبط صوت بوده است، و شما می دانید آدم توی خانه چه جور حرف می‌زند، توی جلسة خصوصی چه جور حرف می‌زند، توی جلسة عمومی چه جور حرف می‌زند، من حرف ناحقی نزدم ولی آن زشت است، قانون اساسی تفتیش عقاید، استراق سمع و تمام اینها را ممنوع کرده است. بردن حیثیت یک فرد را کجای دنیا اجازه می‌دهند که توی یک روزنامه صبح بلند بشوی و یک نوار تحریف شده و مونتاژ شده منتشر کنند.
من از ملت ایران تشکر می‌کنم ، ملت ما بیدار بود، آن بازی که مصدق‌السلطنه سر آیت‌الله کاشانی دراورد، نتوانست اینجا بازی بشود. ولی آن جنایتکارانی که این طرح را ریخته‌اند آنها باید محاکمه بشوند. گفتم، این آقای موسوی است و حاضر است شهادت بدهد.
مسئلة دیگری که من در مورد دامغان نگفتم اگر آن جریان بود مردم (تذکر داده اند که اسم صاحب نوار را بگویم) بلی صاحب نوار عضو سازمان مجاهدین خلق است و همه می دانند این یک چیزی است مشخص، تبریز می‌دانند، محلات هم می‌دانند، در دامغان این آقای شاهچراغی هست که بنده رفتم و سخنرانی کردم و چقدر به استقبال من آمدند و در سمنان هم چقدر به استقبال من آمدند اینها مسائلی است که گفتم . مکروالله و مکرالله و الله خیرالماکرین این مسائل خیلی عمیقتر از اینهاست. چون گفتم جبهة ملی و سایرین درد خیلی طولانی از من دارد. فقط من روزنامه های مخالف را نشان می‌دهم و ببینید مخالفین من کی‌ها هستند؟ چون اینها همیشه کنار هم هستند، در ماجرای آیندگان، سازمان مجاهدین خلق، فدائیان خلق، دموکرات، جبهة ملی، جبهة دموکراتیک ملی، اینها یک ارتش ذخیره دارند که همیشه کنار هم هستند بعد یک گروه دیگرند، این آخری انقلاب زیاد هم با ایشان بود ولی آخری اضافه هم شد، این توطئه از حالا هم شروع نشده است، این روزنامة جبهة آزادی، ارگان حزب ایران بیست و چهارم آبان پاسخ به آقای آیت است. بعد چه پاسخی داده است؟ چون آیت طرفدار روحانیت است نوشته است. «انقلاب مشروطه را مردمی که از قساوتهای قاجاریه به ستوه آمده‌اند به پا کرده‌اند نه روحانیت دنباله‌رو» چون من گفتم انقلاب مشروطیت را روحانیت کرده است. حالا ببینید راجع به مجلس چه نوشته است؟ تاریخ 24 آبان ماه یکهزار و سیصد و پنجاه و هشت، حالا راجع به قانون اساسی چه می‌نویسد من یکی یکی یک مقدارش را برای شما می‌خوانم:
سخنرانی دکتر آیت در تالار اجتماعات روزنامة اطلاعات معلوم کرد که هنوز ضدانقلاب فعال است «یعنی آیت» و اوج این فعالیت از آنجا پیداست که نماینده مجلس خبرگان در این لحظات حساس و سرنوشت‌ساز به جای توجیه اصول متناقض قانون اساسی به جعل تاریخ پرداخته است و شخصیتهای تاریخ ایران را به باد تهمت و افترا گرفته است». البته سپس در اینجا برای شیر و خورشید هم یقه چاک داده است. خداحافظ ای شیروخورشید، اشکی چند بر مزار تو.
در جوار سخنان ایشان آنجایی که بحث مصوبات انقلابی مجلس خبرگان هست صریحاً می‌نویسد که این مجلس آبروی انقلاب را برده است و حتی آبروی اسلام را، اصول آن با هم متناقض است. این باز یک جا، بقیه اش چون سؤال دیگری امده است و من شاید چند دقیقه فرصت داشته باشم راجع به حزب زحمتکشان است چون این هم خیلی تبلیغ شد، بنده از سال 50 مطابق آن چیزی که در این پرونده هم هست با دکتر بقائی اصلاً ارتباط نداشته‌ام. خواهش می‌کنم این (رئیس ـ دو دقیقه دیگر وقت می‌دهم) دو دقیقه وقت را حساب نکنید این پرونده را به من بدهید تا من از رویش نطق نوار راجع به بقائی را بخوانم یعنی نطق همین نوار را که اینها منتشر نکرده‌اند ضمناً این وقت را که به من می دهید پای من حساب نکنید.
همین نواری را که الان تندنویسی استخراج کرده است بدهید تا برای شما بخوانم در اینجا من در همین نوار آن قسمتی که پیاده نشده است، گفته ام در ایران یک خطی است که یا خط آمریکاست یا قبال تحمل برای آمریکا و جزء این خط گفته‌ام علی‌اصغرخان حاج سیدجوادی شاپورخان بختیار، داریوش فروهر و دکتر بقائی. این نظر من در این نواری است که می‌گویند ما توطئه کرده‌ایم در صفحة هشت هست چون که مطلب را گفته‌ام از رویش خواندم. گفته‌ام و قضاوت کرده‌ام، که اینها را آمریکا فرستاده است که اعلامیه بدهند، و ظاهراً خودشان را جلو بیندازند و ابتکار عمل را از دست ملیون بگیرند. از سال 42 تا 50 من با بقائی رابطة سیاسی نداشتم، رابطه من با بقائی در سال چهل هست، موقعی که آیت‌الله کاشانی بودم که بر ضد آن دستگاه مبارزه می‌کرد. موقعی بود که در سال 41 دکتر بقائی اولین فردی بود که از طرف سیاسیون اعلامیه داد و قطعاً آقای هاشمی رفسنجانی و دیگران که در جریانش هستند می دانند که مرجعیت تامة امام خمینی را به روحانیت پیشنهاد کرد و خودش تأیید کرد، اولین فردی بود که ضدکاپیتولاسیون اعلامیه داد و مخالفت جبهه‌چی ها نه به خاطر بدی دکتر بقائی است بلکه به خاطر خوبی‌های دکتر بقائی است. (رئیس ـ شما وقت تان تمام است) بخاطر این است که دکتر بقائی از آیت‌الله کاشانی و از امام خمینی حمایت کرد ولی آن جبهة ملی‌ اگر اجازه بدهید من جریان آن شورش را فقط نشان بدهم.
رئیس ـ دیگر اجازه صحبت نمی‌دهم.
دکتر آیت ـ بسیار خوب، والسلام علیکم، فقط یک چیز است تقاضا دارم چون این جلسه، تاریخی است و من می‌خواهم خطها روشن بشود، معلوم بشود کی چکاره است من تقاضا می‌کنم که رأی نسبت به اعتبارنامه من علنی باشد والسلام.
رئیس ـ بلی، می‌تواند علنی باشد، عرض می‌کنم که یک عده‌ای از آقایان تقاضا کرده‌اند که شهادت بدهند یک چیزی هم آقای سلامتیان نوشته‌اند و از من خواسته‌اند، چیزهایی که در پروندة آقای آیت هست باید آن متون خوانده بشود که من خدمتشان این جواب را دادم که وقتی را که جنابعالی داشتید اگر می‌خواستید چیزی خوانده بشود می‌بایست در آن وقت خوانده می‌شد.
پرورش ـ بسم‌الله الرحمن الرحمی، مطلبی که برادرمان آقای دکتر آیت اشاره کرده‌اند، من شهادت می‌دهم. تا انجایی که در جریان بودم سه سال تمام ایشان رابط خود من بودند برای این تشکیلات وسیع مخفی که در ارتش بود، و برای همین کار به اصفهان می‌آمدند و در شهرهای دیگر هم سازماندهی می‌کردند، برای تشکیلات بسیار وسیع و گستردة نامرئی که در ارتش برضد دستگاه طاغوتی بود و من رابط ایشان در اصفهان بودم و برای همین زمینه فعالیت می‌کردم و به شهرهای دیگر هم برای این جهت مسافرت می‌کردم.
شاهچراغی ـ در مورد جریان دامغان باید عرض بکنم که بیش از یک شایعه نبود، و همان زمان هم اختلاف شد بین یک عده‌ای که هوادار آقای آیت بودند و مخالف آقای آیت؛ و مخالفین از عناصری نبودند که به حرفشان بشود اعتماد کرد. من در مورد کلی آقای آیت نظری ندارم و شخصیت ایشان را نه تأیید می‌کنم و نه رد، اما این جریان بیش از یک شایعه نبود، و آنهایی هم که این شایعه را راه انداختند بیشتر از دروغ‌پردازها و عناصر رژیم بودند.
خلخالی ـ عرض کنم که من شهادت می‌دهم به اینکه پرونده‌ای که راجع به دامغان خوانده شد با دست ساواک تنظیم شده بود و اگر پرونده تنظیمی ساواک همان که راجع به دامغان خوانده شد با دست ساواک تنظیم شده بود و اگر پرونده تنظیمی ساواک همان که آقای شاهچراغی می‌گویند که شایعه ای بیش نبوده است اگر پروندة ساواک دربارة آقای آیت رسمیت نداشته باشد دربارة دیگران هم نباید رسمیت داشته باشد و حال آنکه آقای حائری وکیل شیراز که در کمیسیون تحقیق است اطلاع دارند که ساواک تحقیق کرده و گفته که مسئله واقعیت دارد.
سیدحسین موسوی تبریزی ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، جریانی که آقای آیت گفتند بنده با توجه به اینکه هیچ سابقه آشنایی و رفاقت با آقای آیت ندارم و فقط در جریانات عمومی ایشان را دیدم (رئیس ـ شهادت بفرمایید) شهادت ما این است که همان آقایی که پیش ایشان آمده بود همان شخص پیش من آمده بود در همان روزهایی که هنوز این توطئه بزرگ به دست آقایان کشف نشده بود همان روزها بود. ایشان در دادگاه انقلاب اسلامی تبریز پیش من امد و گفت مطالب خیلی خصوصی دارم، چون در دادگاه انقلاب اینجا دانشجویان کار می‌کنند و با ما همکاری می‌کنند اینها چون مرا می‌شناسند و هیچکس نباید بداند که من با شما ارتباط دارم وقت خصوصی بدهید تا به خانه بیایم، من هم وقت دادم و ایشان دو جلسه به خانه ام آمد خدا شاهد است پروردگار عالم را به شهادت می‌طلبم و در روز قیامت هم حاضرم بگویم تمام این سؤالاتی که اینجا شد، در روزنامه‌ها نوشته و سؤالاتی که در روزنامه‌ها نوشته نشده دربارة ترور آقای رجوی، دربارة ترور آقای خیابانی، دربارة اینکه چرا آقای بنی‌صدر با گروهها باید مذاکره و مصاحبه در رادیو و تلویزیون بکند، دربارة بحث آزاد، بحث دربارة تمام این سؤالات شد، ولی بحمدالله من آن طوری که عقیده‌ام هست نه اینکه سیاست‌بازی کرده باشم گفتم بحث آزاد خوب است و باید باشد با ترور مخالفم و می‌خواست مردم را علیه آن ساختمانی که جنبش تبریز هست بسیج کند، آنجا حتی گفت ما می توانیم کارهایی بکنیم و چه بکنیم و چه و فلان ... و گفت ما به هیچ گروهی وابسته نیستیم و باید مخفی باشیم و اصرار می‌کرد که من عده ای از نیرویهای کمیته‌ها و سپاه را به ایشان معرفی کنم که با ایشان همکاری کنند و می‌خواست بداند که من چقدر در تبریز نیرو دارم این شهادت من است که عرض می‌کنم.
رضا اصفهانی ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم من شهادت می‌دهم در همین روزنامه‌ای که ایشان اینجا خواندند از قول ایشان و از نوار ایشان، نوشته بودند که وضعی به وجود می‌اوریم که بابای بنی‌صدر هم نتواند این را کنترل بکند این را نوشته بودند این را به عنوان توطئه نخواندند و شهادت می‌دهم که در همین جا بسیار فحش و ناسزا به رئیس جمهور این مملکت دادند، اگر می‌گویید نه، بروید روزنامه را بیاورید.
خلخالی ـ بنده نه تنها به خاطر مخالفت با آقای آیت بلکه به خاطر ریشه‌کن کردن مظفر بقائی‌ها و قاتلان کاشانی این رأی مخالف را می‌دهم (همهمه نمایندگان).
(قرائت و شمارش آرا به عمل آمد و نتیجة آن به شرح زیر اعلام شد):
رئیس ـ متشکرم بفرمایید. بسم‌الله‌الرحمن الرحیم، نتیجة آرای اخذ شده را می‌خوانم: کل آرا اخذ شده چون بعضی از آقایان به عنوان ممتنع تشریف نیاوردند رأی بدهند 199 نفری که اعلام کردیم 170 نفر رأی دادند. از این 170 نفر 114 نفر رأی موافق و 30 نفر رأی مخالف و 26 نفر رأی ممتنع بوده است بنابراین اعتبارنامة آقای آیت تصویب شد (تکبیر نمایندگان).
موافقین آقایان: مرتضی الویری ـ محمد یزدی ـ حبیب الله عسکر اولادی مسلمان ـ اسماعیل فدائی ـ فتح‌الله نجف‌آبادی ـ محمدجواد باهنر ـ محمدعلی تاتاری ـ عبدالواحد موسوی ـ سیداکبر پرورش ـ مجید انصاری ـ غلامحسین حقانی ـ سیدحسن شاهچراغی ـ غلامعباس زائری ـ محمدحسین صادقی ـ علی هاشمی سنجانی ـ مرتضی فضلعلی ـ صمد شجاعیان ـ حسینعلی رحمانی ـ سیدعلی خامنه‌ای ـ علی اکبر ناطق نوری ـ قدرت‌الله نجفی ـ محمدعلی هادی نجف‌آبادی ـ اکبر هاشمی بهرمانی رفسنجانی ـ گوهرالشریعه دستغیب ـ عبدالحمید دیالمه ـ سیدمحمدتقی حسینی طباطبائی ـ عباس عباسی ـ سیدحسن آیت ـ اسدالله بیات ـ سیدعباس میریونسی ـ عباس مظفر ـ علی اکبر ولایتی ـ عبدالمجید معادیخواه ـ علی‌محمد بشارتی جهرمی ـ محمدرضا عباسی فرد ـ میربهزاد شهریاری ـ احمد توکلی ـ اسماعیل معزی ـ محمدتقی رنجبر چوبهع ـ احمد علیزاده ـ اسماعیل خوشنویس ـ سیدابوالفضل سید ریحانی (موسوی) ـ حسین هراتی ـ محمدعلی رجائی ـ هادی غفاری ـ رجبعلی طاهری ـ محمد نوروزی ـ عبدالرضا اسدی‌نیا ـ محمدحسین سلمانی زارجی ـ علی اکبر معومی ـ مرتضی محمودی ـ سیدحسین پورمیرغفاری ـ علی قائمی امیری ـ شکرالله زینعلی ـ محمدعلی سبحان‌اللهی ـ علی اکبر دهقان ـ رحمان استکی ـ حاج عبدالوهاب قاسمی ـ محسن رهامی ـ میریونس عرفانی ـ محمدعلی منتظری نجف‌آبادی ـ سیدمحمدکاظم دانش ـ قاسم صادقی ـ عباس حیدری ـ محمد امامی کاشانی ـ سیداحمد مصطفوی کاشانی ـ پرویز ملک‌پور ـ احمد همتی ـ محمد رشیدیان ـ محمدعلی نژاد سارخانی ـ کاظم نوروزی ـ سرگون بیت اوشانا ـ عباسعلی ناطق نوری ـ حسن فریدون (روحانی) ـ احمد ملازاده ـ غلارمضا داشن ـ منوچهر متکی ـ مظاهر حق‌شناس کودهی ـ عبدالکریم شرعی ـ ابوالقاسم وافی ـ سیدمحمد حسینی خامنه‌ای ـ سیداحمد زرهانی ـ فرج‌الله واعظی ـ حسین حسینی واعظ ـ اسمعیل فردوسی‌ىور ـ محمود مروی شماوچی ـ محمدرضا باباصفری زمانی ـ سیدنورالله طباطبائی نژاد ـ علیرضا یارمحمدی ـ محمد فاضل محمدعلی موحدی ـ حسین کرمانی ـ ایرج صفاتی دزفولی ـ محمدجواد شرافت ـ بهاءالدین علم‌الهدائی ـ موسی زرگر ـ محمود رضائی هنجنی ـ فؤاد کریمی ـ محمدعلی حیدری ـ یدالله دهقانی ـ قربانعلی دری نجف‌آبادی ـ محمدحسن طیبی ـ مهدی شاه‌آبادی ـ سیدجعفر حجت کشفی ـ سیدمحمد کیاوش ـ سیدمحمدباقر حسینی لواسانی ـ محمدمهدی کرمی ـ جعفر جوادی شجونی ـ سیدفخرالدین موسوی ننه کران ـ سیدفخرالدین رحیمی ـ کامل عابدین‌زاده ـ سیف الله عبدالرکیمی کومله ـ سیدمحمد خوئینی‌ها ـ علی موحدی پورساوجی.
مخالفین آقایان: سیدمحمدمهدی جعفری ـ فتح‌الله صاحب الزمانی ـ عبدالحسین جلالی ـ حسن بهروزیه ـ مصطفی چمران ـ محمد مجتهد شبستری ـ علی گلزاده غفوری ـ ابوالقاسم اخوتیان ـ احمد صدر حاج سیدجوادی ـ محسن مجتهد شبستری ـ مهدی بازرگان ـ محمدجواد حجتی کرمانی ـ ابراهیم یزدی ـ احمد سلامتیان ـ علی نقی نقوی ـ سیدابوالحسن حسینی ـ یدالله سحابی ـ جواد شیرازیان ـ رضا اصفهانی ـ هاشم صباغیان ـ فضل‌الله مهدیزاده محلاتی ـ احمد بهشتی ـ احمد غضنفرپور ـ مرتضی اعظمی لرستانی ـ غفور صادقی گیوی ـ کاظم سامی ـ عزت‌الله سحابی ـ محمدصادق صادقی گیوی (خلخالی) ـ محمد محمدی ـ محمدجواد رجائیان.
کسانی که رأی ممتنع دادند آقایان: اسدالله عالی‌پور ـ محمد فرض پورماچیانی ـ سیدرضا پاک نژاد ـ محمدحسین چهرگانی انزابی ـ عمادالدین کریمی بیژنی‌نژاد ـ علی ارومیان ـ رضا رمضانی خورشیددوست ـ سیدمحمد میلانی حسینی ـ سیدمحمد خاتمی ـ حسن ابراهیم حبیبی ـ غلامعلی شهرکی ـ اسدالله کیان ارثی ـ لطیف صفری ـ عبدالحمید آقا رحیمی ـ محمدرضا امین ناصری ـ عبدالله امامی ـ محمد نصراللهی ـ علی مهیمی ـ میراکبر غفاری قره‌باغ ـ عطاءالله مهاجرانی ـ فخرالدین حجازی ـ قهرمان رحمانی ـ مولوی نظر محمد دیدگاه ـ محمد خزائی ترشیزی ـ مهدی نصیری لاری ـ سید ابوالفضل رضوی اردکانی.


. در این مورد به نامة آقای علی معلم که در روزنامة جمهوری اسلامی مورخ 18/5/1359 مندرج شده است،