گفتوگویی محرمانه با دکتر آیت
منبع این نوار فردیست که تحت عنوان دانشجو نزد آیت می رود، در گفتوگویی محرمانه اوضاع کشور را با وی در میان می گذارد و در ادامه، مواضع آیت علیه بنی صدر در این جلسه خصوصی را ضبط نموده و در اختیار روزنامه انقلاب اسلامی قرار میدهد ، روزنامه انقلاب اسلامی، سخنگوی مکتوب ابوالحسن بنی صدر نیز در 28 خرداد ماه 1359 در گزارش ویژه خود نوشت : اطلاع یافتیم که دکتر حسن آیت در صحبت هایی که نوار آن به دست آمده است علیه بنی صدر به فعالیت های
مخفیانه ای مشغول است و قصد آن را دارد که بنی صدر را به هر نحو که شده ناکام کند و در ادامه نیز مدعی طراحی کودتا برای سقوط بنی صدر از سوی سید حسن آیت شد
منبع این نوار فردیست که تحت عنوان دانشجو نزد آیت می رود، در گفتوگویی محرمانه اوضاع کشور را با وی در میان می گذارد و در ادامه، مواضع آیت علیه بنی صدر در این جلسه خصوصی را ضبط نموده و در اختیار روزنامه انقلاب اسلامی قرار میدهد ، روزنامه انقلاب اسلامی، سخنگوی مکتوب ابوالحسن بنی صدر نیز در 28 خرداد ماه 1359 در گزارش ویژه خود نوشت : اطلاع یافتیم که دکتر حسن آیت در صحبت هایی که نوار آن به دست آمده است علیه بنی صدر به فعالیت های
مخفیانه ای مشغول است و قصد آن را دارد که بنی صدر را به هر نحو که شده ناکام کند و در ادامه نیز مدعی طراحی کودتا برای سقوط بنی صدر از سوی سید حسن آیت شد .در ادامه متن کامل و تحریف نشده دو نوار می آید
متن کامل دو نوار
نوار اول
مخاطب ـ ساعت 10 یا 11 بود فکر میکنم بعد از حوالی میدان آزادی بودم. آنجا پاسداران ماشینها را کنترل میکردند یعنی دروازة شهر را. حالا اینها را من با بچهها تماس گرفتم. مثل اینکه همه جا همینطور بوده است.
آیت ـ ... اخیراً قرار شده ماشینها را از ساعت 11 به بعد بگردند. ماشینها را نمیگردند ولی اصولاً مناطقی را میگردند.
مخاطب ـ این مسئله آمریکائیها نبوده که بنیصدر یک روز آن را مطرح میکرد؟
آیت ـ فکر میکنم آن را بنیصدر هوچیگری میکند مطابق معمول، چند نفر فرستادند؟ احتیاجی نبود، از کجا فهمیدند، از آمریکا به آنها تلفن کردند!؟ چون ما که دستگاه بخصوصی نداریم در آمریکا چند تا دانشجو باشد، دانشجو از کجا میفهمد اینها چند نفرند، اگر بنا باشد دستگاههای جاسوسی مثلاً فلسطینیها با عربها یا احیاناً شوروی بهش خبر بدهد که آنها خودشان مستقیماً خبر میدهند این حرفها بچهگانه است.
مخاطب ـ ولی بنیصدر من فکر میکنم خیلی مسائل را با این آمریکا آمریکا کردن میخواهد سمبل کند.
آیت ـ بلی چون برای این جریان دانشگاه مثلاً بعد از 14 خرداد همة حرفها را میزنند که ما را میخواهند تصفیه کنند مجاهدین و فلان و بهمان، حتی اینکه آن روز دست بالا را داشته باشند.
مخاطب ـ پس آمریکا به این شکل که علم کردهاند مطرح نیست.
آیت ـ توسط شصت و چند گروه مسلح ضددولتی در ایران پول هم بهشان میدهند شبکهشان هم منظم است.
مخاطب ـ مسئلة کردستان و اصفهان اینها را شنیدهایم که نمیدانم شایعه است یا نه که از ارتش یک عده آنجا متحصن شدهاند، همه رو کردهاند و رفتهاند به کردستان.
آیت ـ نرفتهاند به کردستان، شل آمدن اینها است.
مخاطب ـ در هر حال صحبتهای دیروز شما را تا آنجا که من با بچهها مطرح کردم یک امید تازه ای به بچهها داد و البته خیلی هم امید داد بچهها را و از این به بعد مسائلی را که قرار است مطرح شود. چون گفتم بچهها دو جور هستند، یک عده هستند که توی دانشگاه کار میکنند و یک عده هم هستند که اصلاً دانشگاه نمیداند. یعنی انجمن اسلامی سازمان دانشجویان نمیداند، این است که شما خودتان خط مشی آن را مشخص کنید، بچهها به هر حال خیلی امیدوار شدند چون فکر نمیکردند که برنامهای هست این است که مسئله را که باز مطرح شد که ما اولاً این سؤال برای ما مطرح است که دو روش وجود دارد برای اینکه ما عمل کنیم. یکی روشی است که به اصطلاح مرکزیت عمل میکند، طبیعتاً مثلاً فرض کنید خودتان یا از طرف امام همان طور که دیروز گفتید که بخواهیم یا مثلاً از طریق مجلس بنیصدر را استیضاح بکنید یا اینکه با بیانی از امام، بنیصدر را به هر حال به یک جور کنار گذاشتید. اگر اینجا مسئله به این شکل مطرح باشد طبیعتاً نقش ما یعنی انجمن و دانشگاه یعنی کل بچهها همه، اینجا مسئله به این شکل مطرح باشد طبیعتاً نقش ما یعنی انجمن و دانشگاه یعنی کل بچهها همه، همه جا این نقش درجة دوم پیدا میکند، اگر این جوری باشد ما باید در روند کارمان یک تصمیم دیگری بگیریم ولی اگر نه، بخواهیم از طریق ما مثلاً فرض کنید از طریق به راه انداختن تظاهرات و اعتراضات عمومی و برانگیختن روحیة مردم که البته بعداً مثلاً یک پشتیبانی بکنیم، ولی شروع با مردم یعنی از پایین به بالا باشد، باز این روش کار را عوض میکند که ما اگر مثلاً به اصطلاح بخواهیم تصمیم از بالا باشد طبیعتاً وقتمان را ضمن اینکه صرف تشکل میکنیم ، بیشتر سعی میکنیم باز هم برای آن جریان کار نهائی، الان بتوانیم برویم در گروههایی نفوذ بکنیم ... به طور خیلی گسترده و فعال یعنی اصلاً به عبارت دیگر نصف کارمان را روی این برنامه بگذاریم، خب بعد اموزش نظامی هم در این رابطه باز فرق میکند مثلاً آیا به مسئله سپاه هم توجه خیلی بیشتری بکنیم و بچهها را جمع و جور بکنیم و دانشاموزان که باز تابستان تعطیل میشوند اگر ول شوند خیلی ناجور میشود ولی اگر بخواهد از بالا مطرح باشد ما این کار را میکنیم ولی اگر بخواهد نه به اصطلاح ما طوری عمل بکنیم مجبوریم تمام تلاشمان را در جهت همبستگی بچهها و آماده کردن ذهن بچهها بیشتر از نظر افکار جور بکنیم که زمینه را در مردم مساعد بکنیم که البته توانش را هم داریم، چون این تصمیم گرفته بشود خیلی عملی است. چنانچه ما این تصمیم را واقعاً تصمیم دانشگاه را تنها رهنمودی که توانست چیزی کند رهنمود شما بود، با وجودی که بچهها با دیگران صحبت کرده بودند، ولی چون به اصطلاح قرار بود این جوری بشود هیچ کدام این جوری نشد متأسفانه این است که با توجه به این مسائل ما نمیدانیم قضیه کدام شکل است که ما با توجه به کدام شکل چه کار بکنیم.
آیت ـ آن بسته به موضوعی است که تصمیم گرفته میشود در تشکیلات فرض کنید مثلاً همین تصمیم اخیری که گرفته شد که گفتم به زودی میشود، این یک چیزی است که اگر بخواهد به دانشجو یک خبر داده بشود و زمزمه بشود فوری حریف میفهمد و برگی که باید رویش بزند میزند ببینیم باید یک مرتبه اعلام بشود و بعد شروع کنند آن دانشجوها رویش تبلیغ کردن و سروصدا راه انداختن و بعضی موقعها عکسش است. بالا زمینه ندارد باید از پایین، یعنی بگوئیم آقای ... شما شروع کنید فلان مسئله را عنوان کردن، این دانشکده، آن دانشکده عنوان میکند آن وقت باز براساس خواست مردم به اصطلاح خودش میگوئیم اینها یک چیزی میخواهند، تصمیم بگیرند، بسته به نوع تصمیمات است و در انقلاب فرهنگی هم هر دو نوع اینها هست. اینکه الان استادهای غیراسلامی باید تصفیه بشوند، این زمزمهای است که باید از پایین سروصدایش بلند بشود (مخاطب درست است) بگویند ما غیراسلامی نمیخواهیم برود یک کار دیگر بکند. نیاید تو دانشگاه بعد آن تصمیمات دیگر که چکار بکنیم، یک دانشجو در عرض مثلاً مدتی که دانشگاه ظاهراً البته تعطیل است. اما عملاً که تعطیل نیست. تعطیل میشود یا آدم میرود و در روستاها و یا کارهای دیگر، آن را یک دفعه بالا تصمیم میگیرد و پایین شروع میکند سروصدا راه انداختن، میخواهیم تأیید کردن و این بسته به نوع ماهیت چیزهایی است که ما اینجا تصمیم میگیریم هر دویش هم لازم است. الان دانشجوها باید (چون دانشجوها هنوز عنوان دانشجو دارند) باید بخصوص دبیرستآنها را شما شروع کنید به کنترل کردن هر دبیرستان یکی دوتاتون باید بروید درس بدهید، بحث کنید، دانشاموزان را حوزهبندی کنید، همانطور که آنها میروند (مجاهدین) شما هم باید بروید و آنها را هم شروع میکنید در کارشان به اصطلاح مشکلات ایجاد کردن یعنی نمیگذارید بیایند آنجا، کمونیستها که مطلقاً جلویشان گرفته خواهد شد میماند مجاهدین که عنوان اسلامی دارند. آنها را هم عملاً جلویشان را میگیرند و دیگر نمی گذارند این جور اسلام را به این ترتیب.
مخاطب ـ البته این که به اصطلاح مسئله را مطرح کردند که زمزمه میشود و فلان درست است ولی میدانید این مسئله چطوری هست. فرض کنید یک تصمیمی که میخواهد گرفته بشود این را که آدم توی بچهها مطرح نمیکند، یعنی حداکثر مثلاً 5 نفر بعد جهت کار را ما می توانیم یک جوری بدهیم، بدون اینکه مسئله را مطرح کنیم چه هست، جهت کار را مطرح کنیم که به آن شکل به آن طرف سر بدهیم.
آیت ـ جهت باید براساس این باشد که (مخاطب ـ چون عملکرد خیلی فرق میکند یعنی از الان) آیت: دانشگاهها به این صورت فعلی باید تعطیل بشود (مخاطب ـ دانشگاه که اصلاً ...) و برنامة آینده کارهای عملی در زمینة مردم، در زمینة ایدئولوژی، اسلامی کردن این کلیات مسئله است، یک کمی باید رویش تدمل بشود. اما به چه شکل، این را شاید من فکر میکنم در عرض یک هفته دو هفته شاید هم سه هفته بنا بود تا حالا اعلام بشود، بنا بود چند روز قبل اعلام شود، متضمن این است که امام کاملاً در زمینه قرار بگیرد و یک مرتبه هم عمل نکردند و آن یک نامه ای نوشته بود کی نوشته بود.
مخاطب ـ من اخبار را نصفه گوش کردم مثل اینکه قبل از مشروح اخبار گفته بود.
آیت ـ بلی، نامهای به تقی فراحی نوشته بود بعید است، من را تخطئه کرده یا یکی دیگر نوشته بود.
مخاطب ـ تقی فراحی چه جور آدمی است؟
آیت ـ جزو جناح بنیصدر است، من از قدیم او را میشناختم، آدمی محکم و کاری نیست باند بنیصدر است. حالا اگر امام نامه را به او نوشته باشد یک معنی میدهد، به یک کس دیگر نوشته باشد که خیلی ضد بنیصدری حساب میشود، البته به او هم نوشته باشد باز تویش گوشه و کنایه اینها زیاد بود، روزنامه را هم گرفتم هیچی نداشت.
(مخاطب ـ روزنامه هم هیچی ننوتشه بود) حالا امشب گوش بدهیم ببینیم به کی بوده است؟
مخاطب ـ و این مسئله که آقای بهشتی به روزنامهنگارها و خبرنگارها یک جوری مطرح کرده بود که تو اذهان این جور مطرح شده بود که بین حزب و بنیصدر اختلافی وجود ندارد. البته به طور ضمنی اینها که میفهمیدند میتوانستند درک کنند.
آیت ـ بله هست این سؤال بله.
مخاطب ـ دیروز شما یک مسألهای را مطرح کردید که گفتید بنیصدر الان با من رو در رو هست، واقعیتی که هست ولی بنیصدر شما را بیشتر هدف قرار میدهد یا کل حزب را یا مثلاً افرادی از حزب را؟
آیت ـ خوب، کل نظرش من بودهام و از اول تا حالا، با حزب میتوانست ظاهراً کنار بیاید، البته اگر من تویش نبودم، ولی الان نمیدانم. این است که کل حمله را متوجه من کرده است.
مخاطب ـ چه دلیلی دارد. مسئله شخصی است؟
آیت ـ من البته استراتژی او را این طور حدس میزنم که خب حدش زده است که من میدانم ... روشن است. اول کار جریان شروع شد، خوب دکتر بهشتی یا خامنهای یا دیگران آدمهایی بودند که میتوانستند در خط امام باشند اما خطوط برایشان روشن نبود، بازرگان هم فکر میکرد که میتواند در این خط باشد، بنیصدر و حتی مدنی را هم فکر میکردند که میتواند در این خط باشد، جبهة ملی تمام این مخلوط بود، اولین کسی که از قبل از انقلاب و حالا حتی دقیقاً از موقع انقلاب من صریحاً اعلام کردم که اینها خز ما نیستند، اینها جدا هستند و شما نمیتوانید با اینها یکسان عمل کنید، حتی موقعی که حزب جمهوری را داشتیم علنی پایهگذاری میکردیم آن قبل از انقلاب، خوب اینها فکر میکردند پیمان، بنیصدر، بازرگان، سحابی، مدنی هم قابل همکاری هستند و حتی مطرح کردند حاج سیدجوادی و فلان. من از همان اول گفتم اینها نمیتوانند با شما همکاری کنند، اگر دعوتشان کنید به همکاری بیایند کار را از دست شما میگیرند و خراب میکنند و نمیگذارند، ولی اینها قابل فهم نبود مسئله اما به تدریج که آمدند پیش برای اینها روشن شد میفهمند حاج سیدجوادی چه هست، خوب حریف هم امثال بنیصدر و اینها میرسید به گوششان یکسال پیش دو سال پیش ما اینها را گفتیم میفهمد حریفش کی هست یعنی یک میشناخته که او روی چه خطی قرار دارد. این بود که از همان اول هم سیاستش این بود که به اصطلاح من را بکوبد ولی حساب نمیکرد که هر چه برویم پیشتر من قویتر میشوم، هر چه گفتم درست درمیآید. حالا حزب، بالطبع خوب هم در خطی که من گفتهام البته تا حدی قرار گرفته است و شناخته که بنیصدر و مدنی و دیگران کی هستند، این است که خواه و ناخواه حزب هم مطرح میکند اما باز قضیه را زیر سر من میداند. دقیقاً همین طور هم مطرح کرد. هم میگوید خط را من نشان دادم. بنیصدر توی جبهة ملی است و اسلامی فکر نمیکند، بنیصدر جزو جبهة ملی دوم بود با همین هدایتالله متین دفتری و شاپور بختیار همکاری داشته سال 1340 در یک کمیته بودند، توی یک جلسات شرکت میکردند با هم دوست بودند منتها اولین دعوایشان اواخر سال 40 شروع شد که اینها یک انتخابات انجام دادند، در این انتخابات سنجابی و حسیبی و زیرکزاده و دکتر صدیقی و این تیپ، علی ایحال قدیمی ها کمیته مرکزی را همهاش را اشغال کردند سهمی به بنیصدر و هدایتالله متین دفتری و دیگران ندادند گفتند اینها قابل آدم نیستند راهشون ندید، خوب اینها بالطبع دانشجو بودند و سهمی میخواستند و بار مبارزة آنها هم روی دوش اینها بود تا حدود زیادی، برای این بود که اولین اختلاف شروع شد. اینها رفتند پیش دکتر مصدق، اینها نامهای از دکتر مصدق گرفتند، مصدق هم نامهای نوشت که بله شما، جوانان را راه بدهید، احزاب را راه بدهید و مصدق آن روز توی جبهة ملی همه کاره بود یعنی اینها همه زیر اسم او جمع شده بودند. بعد از دکتر مصدق دور دوم مبارزه شروع شده بود معلوم بود یک کلمة مصدق یا یک نامة مصدق کار را زیرو رو میکرد. از طرفی آنها نمیخواستند زیر باز بروند جواب دادند به مصدق و مصدق به اینها نوشته بود یادم است.و نوشته بود مثلاً چرا ننوشتهاید: جناب آقای فلان، با ادبنامه بنویسید به همین بنیصدر. تا آن روز وقتی که علم آمد، جبهة ملی اصولاً پاشید. اولین ضربت اینجا بود، بنیصدری که دارد حالا دم از دین میزند تا سال 1341 در جبهة ملی بود، جبهة ملی دوم. وقتی که دیگر جبهة ملی کارش خراب شده بود سال 1342، 15 خرداد هم آقا بوده است، باز هم نه نوشتهای نه کلامی نه بیانی و نه حمایت از خمینی و دینداری. سال 43 که امام تبعید شد و اینها اول رفتند اسرائیل و بعد رفتند فرانسه. باز هم، بنیصدر و دوستهای انجوریش جبهة ملی سوم را بنیان گذاشتند. جبهة ملی بود تا کمکم شروع کردند اینها هم از امام دم زدن ولی از مصدق بیشتر تا سال 45 که دیگر مصدق مرد باز اینها محوری نداشتند ولی باز هم امام را به عنوان زعامت ولی روزنامههایش هست جبهة ملی، ادامه راه مصدق، نه راه خمینی تا بالاخره آن اواخر که دیگر 2 سال به آخر مانده نزدیک شدند به ایشان و بالاخره به ایران هم که آمدند بنیصدر به نام جبهة ملی به ایران آمدند آن هم منتها نه جبهة ملی که سنجابی ابتکار عمل داشته باشد، بلکه خودش اینجا دید زمینه نیست و زرنگی کرد خودش را کشید کنار بهش گفتند که نقشبازی کن از شاهپور بختیار شروع کردند هی نقشهای مختلف در غیاب با هم بودند پنهانی با هم بودند بالاخره به شاهپور بختیار شروع کردند هی نقشهای مختلف در غیاب با هم بودند پنهانی با هم بودند بالاخره به شاهپور بختیار گفتند تو کار نخستوزیری را قبول کن ولی ما تو را از جبهة ملی بیرون میکنیم که اگر امام برد ما را بیاورد سر کار، (تلفن زنگ میزند، آیت جواب میدهد).
مخاطب ـ خیلی جالب بوده مسائل ولی کی خبر داده است این مسائل را.
آیت ـ خوب اینها منتشر میشود ـ میگویم چون بنیصدر میداند که من میدانم.
مخاطب ـ مسئله جالب است ادامهاش بدهید؛
آیت ـ اینها خط داشتند خوب ارابب به هر حال آمریکا بود و میخواستند بازی را ببرند.
اینها همیشه روششان این بوده است چه انگلستان و چه آمریکا در مقابل خط اصلی انقلابی و یک خط اصلی که سیاست خودشان را که روشن است که کی است یک خطوط دیگر درست میکنند که به ترتیب اهمیت دارد. مثلاً آخرین روزها یعنی 2 سال به حکومت که معلوم بود که دیگر شاه به این صورت نمیتواند به ایران حکومت کند و خود آمریکا هم فهمیده بود، آمدند رفتند به حاج سیدجوادی گفتند آن نامة کذائی را (مخاطب ـ در مورد ارتش) دو نامه نوشت: یکی نامة 55 صفحهای بود، یک نامة 200 و چند صفحهای است، البته نامهای به نسبت آن زمان ظاهراً تند که البته تندش هم این بود که باید قانون اساسی اجرا شود. آن قانون اساسی، شما قانون اساسی را اجرا نمی کنید، دیکتاتوری است، استبداد، شکنجه است، خوب حاج سیدجوادی که در ایران بود و این نامه را مینوشت و بین مردم هم پخش میشد یک نامة 200 صفحهای که آن موقع به آن وسعت در ایران پخش شود: خوب معلوم است که مردم این را به حساب شجاعت حاج سیدجوادی میگذراند. نمیگذارند پای اینکه آمریکا بهش گفته بگو که یک قطب افراطی تشکیل بده که دورت جمع بشوند یا چندتا دیگر که این کار را کردند، دستور رسیده بود و این خطی که یا مستقیماً آمریکائی بود یا برای آمریکا قابل تحمل بود چون اینها تکیه میکردند به غرب و به آمریکا. همآنها شروع کردند به نامه پراکنی امثال حاج سیدجوادی و سنجابی و شاهپور بختیار فروهر و بقائی تمام اینها هر کدامشان نامه نوشتند و به شاه ایراد گرفتند و اگر چه شاه را کنار میگذاشتند ولی خوب ایراد گرفتن همه را میکشاندند به انتخابات. معلوم بود که انتخابات به نفع آمریکاست. اینکه نمیشد انتخابات و پارلمان و شاه سرجایش باشد و ارتش سرجایش باشد. ساواک سرجایش که این خط را از قبل داشتند که سیاست امریکا اولین امتیازش هم اگر چه بر ما مسلط بود ولی اینها را داشتند: این تیپ این شکلی که برای معادلاتشان دارند و خوب بنیصدر را گذاشته بودند این مرحله آخری اینی خیلی رندانه رفتار کرد. اول تو اروپا مصدق و مصدقی کبیر بعد خمینی قدرت پیدا کرد مصدق و خمینی یک کمی گذشت خمینی مصدق شد کمکم آمد به ایران مصدقش را از دست نداد اما جبهة ملی را دیگر باهاش رفت و آمد نمیکرد. کمکم با بازرگان هم شروع کرد به مخالفت کردن، فلان و بهمان بالاخره کلمة مصدق را حفظ کرده، اینکه جبهة ملی دارد خیانت میکند و جبهة ملی دارد فلان میکند، نه این است که ....
نوار دوم
آیت ـ بفرمائید ... من قرار قبلی نگذاشته بودم ... میخواهم ببینم همگی یک جمع هستید یا خیر؟
مخاطب ـ من میخواهم خصوصی صحبت کنم.
آیت ـ شما با این جمع نیستند؟
مخاطب ـ خیر بقیه یک جمع هستند من جدا.
آیت ـ خب من میروم بعد برمی گردم.
مخاطب ـ خیلی طول میکشد؟
آیت ـ خیر زود برمیگردم.
مخاطب ـ حال شما چطور است آقای آیت؟ من دیشب آمدم میخواهم دو سه روز اینجا باشم. این گزارش اولم. یک گزارش دیگری هم نوشتم ولی اگر گزاراشاتم اشکالی انتقادی دارد مطرح کنید به هر حال تا ببینم چه تیپی ارائه بدهیم ضمناً فردا شما را میبینیم؟
آیت ـ فردا من میآیم اینجا شاید بیشتر هم صحبت بکنیم.
مخاطب ـ صحیح شما اینجا بودید اگر میدانستم میامدم.
آیت ـ بله بودم.
مخاطب ـ مسئله دانشگاه را و بچهها را که تا این لحظه تنها دانشگاهی بوده که به حرف بنیصدر نرفتهاند دانشگاه ما بوده است. یعنی با تمام مشکلاتی که آنجا هست بچهها ایستادهاند ولی الان مسائلی که بیشتر در ذهن اینها مطرح است این است که الان در واقع بچهها ماندهاند که چکار بکنند. یعنی در ادامة این مسئله، یک عده معتقد بودند که بروند جهادسازندگی تا بیایند تو شهرها و کار بکنند. یعنی در ادامة این مسئله، یک عده معتقد بودند که بروند جهادسازندگی تا بیایند تو شهرها و کار بکنند. این مسئله یک ضرر و یک نفع دارد. ضررش این است که اگر جهادسازندگی برویم، دانشگاه دوباره از دستمان در میرود. عین پارسال میشود که مثلاً یک انجمن اسلامی دانشگاه باز کنند و میتوانند آنجا را قبضه بکمنند و ما هم کارمان به هم میریزد و ما هم چون تازه توانستیم خودمان را به اصطلاح بپیچین اگر هم نرویم در دهات آنجا خلاء پیش میآید که ممکن است اینها بروند آنجا و فعالیت بکنند. این است که در رابطه با این مسئله نمیدانیم چکار بکنیم و مسئلة که میبینید نه تنها به اصطلاح نتوانست کارشان ادامه پیدا بکند، ما به طور تاکتیکی یک پیروزی به دست آوردیم ولی واقعاً یک شکست روحی برایمان بود. حتی گفتند شورای انقلاب یا بنیصدر. اینها عملاً جاها را باز گذاشتهاند برای نیروهای دیگری مثلاً در رابطه با این مسئله بچهها خیلی سؤال برایشان مطرح است که چرا شورای انقلاب، چون به هر حال کسانی مثل خامنهای و باهنر بودند. چرا نتوانستند حرف بچهها را حاکمیت بدهند و در رابطه با این مسئله برنامه ای که اخیراً بنیصدر گذاشته در رابطه با کوبیدن بچهها، روزنامهها را می خوانید. (آیت ـ بلی) تحت عنوان چماقداری بچههای انجمن اسلامی را کاملاً می کوبد و بچههای انجمن اسلامی را چماقدار معرفی کرده بود. از طرف دیگر ضمن همة این مسئلهها، مثلاً تبریک گفتنشان مجاهدین همان طور که اینجا مطرح کردم، زیرکانه کنار کشیدند و او هم تأیید کرد و بعد نشستهایی که اخیراً با اینها داشته است. دیروز به طوری که روزنامهها نوشتهاند دو ساعت گفتگو با اینها داشته است و این مسائل خلاصه حتی این سمینارهای فرهنگی را که گذاشتهاند. اصلاً هیچ بهائی به بچهها ندادند. البته بچهها را دعوت کرده بودند و بچهها هم تحریم کردند. ولی خوب. این دعوت نمیتوانست درست باشد، مثلاً مسعود رجوی در آنجا از فرهنگ اسلامی دم میزند. نمیدانم حالا چکار میخواهد بکند. چرا این کار را انجام میدهد، هر برنامهای پیش آمده و بچهها هر کاری میخواستهاند بکنند، اینها را چماق کرده زده توی کلة بچهها. مجاهدین را، مثلاً نگاه کنید تمام این سمینارهایی که داشتهاند و بچهها خودتان می دانید به تنهائی نمیتوانند عمل بکنند. یعنی تا یک برنامة گستردهای در سطح کل نباشد نمیتوانند عمل بکنند. ولی تا اینجا را آمدهاند. تا اینجا هم هیچ کس نتوانسته است بیاید و این را من قبلاً گفته بودم که تبریز یک وضعیتی دارد که اصلاً با همه جا فرق دارد یعنی آنقدر فشار روی بچهها هست. از همه طرفها و جوش هم یک جوری است که مثلاً اخیراً طرفداران شریعتمداری تظاهرات گذاشته بودند. این برنامه خیلی واقعاً آنقدر پیچیده است که معلوم نیست به کجا برسد، مسئلهای که وجود دارد و حتی نمیدانم شایعه یا حقیقت است ولی بر سر زبآنها افتاده که احتمال دارد حتی مسعود رجوی و موسی خیابانی توی کابینه بروند. یعنی ما شنیدهایم، یعنی تا این حد بنیصدر به اصطلاح با اینها کنار آمده است. حتی مثل دیشب صحبتهائی که میکردند ولیکن حالا آیا زیرپرده یک چیزی هست، در رابطة اینها با هم بوده اند قبلاً خودشان را جدا نشان میدادند یا اینکه نبودهاند الان اینجوری رو کردهاند. این برای بچهها خیلی غیرمفهوم است و اینکه آینده چه پیش میآید اینها میخواهند چکار بکنند. چون الان ما کاملاً ایزوله شدهایم این را، ما احساس میکنیم. یعنی به اصطلاح تنها شدهایم، از طرفی همان طور که مطرح کردم شورای انقلاب بچهها آمده بودند اینجا و پیش امام رفته بودند ولی امام به اصطلاح یک نفر دیگر را معرفی کرده بود به عنوان رابط، صحبتهای کلی را مطرح کرده بودند ولی بچهها ترجیح داده بودند همان حرف اولی امام را بزنند. گفته بود ادامه بدهید الان هم ما ادامه دادیم ولی از این به بعد نمیدانیم چه کار کنیم. چون ما روز اول سیصد نفر بودیم توی دانشگاه آنجا که ساختمان مرکزی را گرفته بودیم الان نصفی از بچهها گذاشته اند و رفتهاند و توی شهرستان به طور پراکنده دارند فعالیت میکنند. گروه هم فکر میکنم حدود 100 نفر بیشتر نباشیم. یعنی برنامه همانجا را داریم هم جاسوسها را اوردهاند آنجا و بچهها یک مقدار به آنها میرسند. خلاصه الان یک حالت سردرگمی داریم که چکار بکنیم ولی البته سعی میکنیم دانشگاه امتحانات جور نشود. برخلاف همه جا یعنی در تهران هم کلاس دارد پیش میرود و ما سخت جلویش ایستادهایم و نمیگذاریم حتی اگر شده کلاسها را به هم بریزیم امتحان نمی گذاریم بشود. یعنی ما شکست که خوردیم در یک دفعه، در رابطه با جریان بنیصدر باید این را جبران بکنیم. اگر جبران نکنیم، در دانشگاه آیندة سیاسی نخواهیم داشت. این مسئله است که خطوط برای ما نامفهوم شده است.
آیت ـ به زودی یک هجوم از دو طرف شروع میشود این طور نیست، اینها ضعف بنیصدر است (مخاطب ـ درست است) یعنی در حالی که امام هم در آن اعلامیه بعد از اعلامیة بازرگان، حبیبی و اینها اسم اینها را می گذارد شیاطین کوچک ... اینها ضعفشان و حماقتشان را میرساند که جلوی امام ایستادهاند و چه بسا مسائل دیگری روشن بشود. باید به اینها میدان داد چون اگر به اینها میدان ندهید دستش را میبندد. باید بروند این چهرهها را بشناسند ولی تا یکجائی که آمدند مطمئن باشید که نقشة هجوم آماده است و اصلاً زیر و رو میشود. تمام مسائل غیر از این است که شما فکر میکنید. 14 خرداد به بعد که مطلقاً به هیچ وجه نه امتحانی خواهد شد و نه به آن صورت از 14 خرداد دانشگاه تعطیل خواهد شد به یک شکل دیگر و با یک برنامة دیگر، اینجا هم ما دائم در حال مذاکره با انجمنهای اسلامی دانشجویان هستیم، هم با استادهایی هستیم و اینجا هم ایستادهاند. در تمام شهرها، کاشان و اصفهان و غیره مرتب به خود من تلفن میشود میآیند و مراجعه میکنند و ما داریم شکل سازمان یافته عمل میکنیم. حتی گفتم که حالا غیر از آن ارتباط خاص ارتباط بین همه شهرها اینجا باشد و این امر تصریحی بود که یک انجمن تشکیل بشود کمیسیونی، انجمنی که نمایندههای دانشگاههای مختلف در تهران، نمایندههای دانشگاههای مختلف در سرتاسر ایران چه دانشجوئی اش چه به اصطلاح استادیاش و چه حتی کارمندی از وجود اینها هم باید استفاده کرد. نیروی زیادی توی اینها است باید از اینها استفاده کرد و یک هجوم خیلی شدیدی، خیلی شدیدتری آغاز میشود و در حدی واقع میشود که بنیصدر را به طور کلی فلج میکند. هیچ کاری نمیتواند بکند.
مخاطب ـ واقعاً این جوری میشود یا اینکه ...
آیت ـ حتماً قطعی است حالا بگذارید ایشان هر چه بیشتر تاخت و تاز کند بهتر است. چون اگر یکجا جلویش را بگیرید یکی از زرنگیهایش اینست که خودش را هماهنگ میکند. فوری میپرد روی موج که آقا امروز روز تولد حاکمیت دولت است و دیشب هم در مناظره، هم به نعل میزد و هم به میخ. از آن طرف هم خودش را با رجوی هماهنگ کرده است (مخاطب ـ خیلی هم) و با احمندزاده و با دیگران هماهنگ کرده است. او میگوید (رجوی) حالا که اختیاراتی گرفتهاید و در حالی که اختیاراتی نگرفته است و بعد آن توجیه میکند بنیصدر را و بنیصدر هم میگوید بلی شما هم با چماق زبانی میزنید که مردم را مثلاً از خودش متنفر نکند توجیه نشده این کارش، امانه. بگذارید این حرفهایش را بزند. سمینارهایش را صحبتهایش را چون مسئلة مهم اینها الان امام است. و آن هم یک کلام بگوید....
مخاطب ـ در این رابطه شما تصمیم ندارید که این مسائل را با امام در میان بگذارید که مجاهدین را به معنای واقعی به مردم معرفی بکند که بنیصدر در رابطه با اینها دستش بسته شود.
آیت ـ آن را یک کاری باید کرد که خیلی شدیدتر از اینها خواهد بود یعنی او شأنش نیست که بگوید رجوی، اینها بد هستند و فلان، گفته غیرمستقیم، اما او مثال میزند. فرض کنید الان. کی شناخته شده ضد بنیصدر نقشه می کشد. همه جا سر زبآنها افتاده خود بنیصدر هم میداند. حالا امام بیاید من را تأیید کند معنیاش چیست؟ معنی اش کوبیدن او است و کوبیدن شدید او است. این است که شبه این کار خواهد بود. ممکن است مرحله به مرحله پیش بیاید ولی شبه این کار خواهد بود. برنامهاش را ما داریم. کارهایشان را هم داریم روابطتان هم با تهران محفوظ باشد. انجمنمان را تشکیل می دهیم و حتی اگر وقت داشت هفتگی هم اگر لازم بود برویم و بیائیم به این شهرها. به بچهها بگوئید قرص و محکم به زودی موج عوض میشود.
مخاطب ـ این را احساس کردهاید که ما خیلی تنها شدهایم؟
آیت ـ خیلیها تنها شدهاند خودشان هم فکر میکنند خوب چه؟
مخاطب ـ بخصوص اگر یادتان باشد. قرار بود ما آنها را بکوبیم ولی کوبیده شدهایم.
آیت ـ شما بگذارید که جریان پیش بیاید و میدان پیدا کنند اما شما بدانید که قرص بایستید. این حرف را هم نمیخواهد به بچهها بگوئید. به بچهها فقط بگوئید که قرص بایستند و محکم باشید ترسی هم نداشته باشید. چون تصمیمی که گرفته شده، تصمیم لایتغیری است، تغییرپذیر نیست. دانشگاه از 14 خرداد به بعد تعطیل میشود و غیر از تعطیل بعدش برنامه هست. برنامة خاص داریم، برنامه اجرا خواهد شد و بابای بنیصدر هم نمیتواند با آن برنامه کار بکند. حتی ترتیبی داده شده است که برخلاف دفعة قبل که وقتی دید نمیتواند بیاید مقاومت کند، ظاهراً همراه شد از طرفی میکوبید از طرفی همراهی میکرد دیگر ...
همان خط، خط آمریکائی است که یک جوری این موج را از روی سرشان رد کنند آقا هم فهمیده بود اگر غیرآقا بود نمیشد. آقا وقتی که آمد در خط درست قرار گرفت ظاهراً خوب در جریانات نهضت بود و میشناخت اوضاع احوال را و تازه اینها نمی دانشتند و شناخت دقیق نداشتند میگفتند یک آدمی متعصب دینی است. جناحها و گروههای سیاسی را تشخیص نمیدهد و دیگر حساب نمیکردند اگر یکجا هم آقا اشتباه بکند بالاخره ماها میتوانیم بهش بنویسیم: بهش بگوئیم و قبول میشود. این است که به اینجا رسیده که اینها دو نقشه داشتند. یکی اینکه همان بلائی که سر کاشانی آوردند سر خمینی بیاورند آدم بسازند مقابلش که محبوب باشد و و محبوبیتش اصلی باشد. خوب نداشتند. نشد بسازند. هیچ کدام که هستند ظرفیتی که بتوانند جلوی امام در بیایند نبود. طالقانی را تا حدی خوب ساختند یک مقدار اشکالاتی هم به وجود آوردند او هم که مرد. اگر بود خیلی اشکالاتی ممکن بود ایجاد کند گرچه خیلی مهمتر از اینها بود، حالا بنیصدر را مطمئناً نمیتوانند مقابل امام بگذارند اما کمکم فکر این هستند اگر نشد یکی را بسازی خوب میگویند امام که میمیرد، فرض بنیصدر قدرتی پیدا کند و محبوبیتی پیدا کند یک نمایشی پیش مردم داشته باشد که بلی امام بنیصدر را میخواهد و همه جا شایع کردهاند که امام به بنیصدر رأی داده و فلان و بهمان یک نامة کلی بنیصدر مینویسد و امام میگوید موافقت میشود «این ساختة مسعود رجوی است که میگوید» حالا که امام با اختیارات تو کدام اختیارات؟ سه ماده است یک مادهاش این است که نخست وزیر با موافقت امام تعیین شود که شورای انقلاب باید موافقت بکند. امام موافقت بکند تا نخستوزیر تعیین بشود پس اینکه برای بنیصدر اختیاری نبوده؟ اختیار دوم که قوای انتظامی و نظامی زیر نظر باشد که هست آن هم موافقتی نبوده آن هم زیر نظر کل حکومت جمهوری اسلامی است، قسمت سوم راجع به رادیو و تلویزیون است که به اصطلاح اسلامی باشد که امام مگر میگوید غیراسلامی باشد این را گذشته پای اختیارات که وقتی امام دعائی را برای اطلاعات انتخاب کرد بنیصدر یک ابلاغ بی مزه نوشته که شما منصوب میشوید! خوب او که منصوب شده است... میخواهد نتیجه بگیرد.
مخاطب ـ من تعجب کردم که چرا اینجوری شده است.
آیت ـ بنیصدر الان هم پیش دستی کرده و این آقای تقی فراحی را به عنوان سرپرستی و مدیریت صداوسیما تعیین کرده است در حالی که این فرضی بر مخال است من که نمیدانم این نامه را امام به کی نوشته. من فرصت نشد که گشو کنم اگر به کس دیگری غیر از تقی فراحی نوشته باشد که اصلاً خردکننده است برای بنیصدر و اگر به خود تقی فراحی هم نوشته باشد، باز خردکننده است منتها یک کمی تعدیل شده است که درست خلاف آن چیزی است که بنیصدر میگوید، بنیصدر گفته است کسی را به خاطر عقیده کنار نگذارید این میگوید همه را به غیر از اسلامی بریزید بیرون. خوب اگر این هم که باشد یک ماه است موقعی که مجلس باز شد که نمیتواند قانون اساسی را نادیده بگیرد. قانون اساسی میگوید سه نفر باید در رأس رادیو و تلویزیون قرار بکیرد، یکی از مجلس و یکی از قوة قضائیه و یکی از قوة مجریه، که امام اشاره کرده بود که رادیو و تلویزیون نباید زیرنظر هیچکس باشد و باید مستقل باشد خوب همین حرف ضدبنیصدر است، به هر حال این چون میداند خط و نقشه را خواندتیم، خود اربابش هم دستور داده که شما به آیت به توپ چون میدانید چه باید بکند، زیرا من همهاش را جلو جلو گفتم میگفتم بنیصدر این است و همینطور هم شد، یعنی الان این آخرین مهرهای است که ظاهراً هم شده رئیس جمهور، چون میبینند ابتکار عمل دست مجلس را می خواسته باز کند، مسئله مجلس است اگر آن پیشنویس را که آنها درست کرده بودند اگر آن تصویب شده بود، اصلاً انقلاب از بین رفته بود، الان بنیصدر رئیسجمهور بود و رئیس جمهور هم همه کاره هم میتوانست مجلس را منحل کند طبق آن پیش نویس هم دادگستری قضاتش را این منصوب میکرد، هم ارتش، زیرا فرماندهی کل قوا را داشت. همه چیز زیرنظر این بود، ما توی این قانون امدیم فرماندهی کل قوا را دادهایم به رهبر، اگر آن آمد این را نمایندة خودش بکند این اصل نیست هر وقت خواست میتواند ازش بگیرد. اختیارات را کاملاً دادهایم به مجلس رئیس جمهور فقط میتواند مدال بدهد و مدال بگیرد و سفرا را به حضور بپذیرد والسلام. هیچ اختیاری ندارد. هیچ اختیاری ندارد خوب این (مخاطب ـ بنیصدر خیلی از اختیار حرف میزند) تلاش میکند ولی چیزی ندارد (مخاطب ـ یک جوری مطرح میکند که آدم فکر میکند) حرفش همین است. همهاش خلاف قانون است مثل حرف اخیرش که به ساوهایها آمده گفته آره حالا آنها همه رأی دادهاند به یک نفر، یک نفری که ضدبنیصدر است و از دوستهای من است این از اول قبل از انتخابات ریاست جمهوری پایش را کرده تو کفش همین که این فلان هست و بهمان است و چکار کرده و این چیزها، خوب، مردم ساوه اولاً به این رأی دادهاند چون انتخاب شده است حالا بنیصدر آمده تلاش میکند که انتخابات را باطل کند، خوب فرض که شورای انقلاب هم ازش پذیرفت، خوب دوباره انتخابات بشود همان میشود، حرفی توش نیست. حالا کاری به آن نداریم، اینها آمدهاند در رئیس جمهوری و شورای انقلاب، تمام مردم ساوه جمع شدهاند آنجا، در خانة امام، آن وقت وسط دعوا نرخ تعیین کرده است که بلی اصل خود شما مردم هستید. اگر مجلس هم کج رفت ما به شما مراجعه میکنیم . فردا آئیننامه میاوریم میزنیم توی دهنش برای اینکه تو چه کارهای. نوشت روزنامه هم تو چه کار داری مجلس همه کاره است، اینکه به مردم مستقیم مراجعه میکنم ، تو چنین اختیاری نداری. نه، این همان کاری است که مصدق کرد. نه، این فلسفههای بیخودی است، دارد میکند این کاری نمیکند با این قانون اساسی با این امام با این شورای انقلاب که ما مقابلش نگهش داشتهایم و گفتهایم اوضاع از چه قرار است هیچ کاری نمیتواند بکند هر چه بخواهد سروصدا بکند باعث میشود که ضعیفتر بشود و مخالفت مردم برانگیختهتر بشود و حتی ناچار بر کنارش کنند اگر هم میخواهد تسلیم بشود که خوب، یک رئیس جمهور تشریفاتی است، و همین طور این طرف و آن طرف برود و حرف بزند هیچ اختیاری، قدرتی مثل شاه انگلستان الان هم فقط حرف میزند هیچ کاری نمیکند. یک نخست وزیر میخواست تعیین کند نتوانست چون فکر میکرد که حالا مجلس، دیگر فکر نمیکرد که قاطعیتی هم این طرف باشد و این قاطعیت به این طرف باشد این است که البته مخالفتش با حزب و با من این هست ولی به نتیجه هم نخواهد رسید.
مخاطب ـ ولی به هر حال دانشگاه هم چیزی ندارد حداقل در دانشگاه خیلی محدود هستند.
آیت ـ دانشگاهیها هم ازش برگشتهاند.
مخاطب ـ به هر حال در دانشگاه یک عده هستند ولی محدود است.
آیت ـ خیلی محدود، بخصوص که روزبروز هم دارد پایگاهش ضعیفتر میشود و حتی آن چند نفری هم که بودهاند اول باهاش، یک عدهای هم بیطرف بودند یعنی دانشجویان خط امام که ازش برگشتند: دانشگاه هم که ازش برگشت.
مخطب ـ در عمل که اینطوری شده است.
آیت ـ طلاب حوزه علمیه هم که از اول باهاش نبودند حالا که در جریان مخالفش هم قرار گرفتهاند. میماند بازار، بازار هم کمکم دارد از او برمی گردد، میماند عموم مردم، عموم مردم که جهت ندارند، عموم مردم جهتشان جهت روحانیت است. روحانیت هم وقتی که درست نظر را برگرداند عموم مردم برمیگردند خوب الان هم مردم دقیقاً در جریان نیستند که کی به کی است فکر میکنند که بنیصدر و مثلاً فرض کنید بهشتی همه جا دارند گرچه حالا کمکم دارند میفهمند که این جریان هم نیست این آخرین مهر است نقش خودش را بازی میکند، یکی دو تا افراد دیگری که به هر حال در خط اینها نیستند آنها هم ممکن است یک مدتی بیایند و بازیگر این صحنه بشوند.
مخاطب ـ شما فکر میکنید چه کسانی باشند؟
آیت ـ خوب، اینها میروند روی افرادی که خط ندارند یعنی تا بنیصدر بهش خط بدهد جهت آنها حرکت بکند، حالا از این به بعد روی افرادی میروند که خطها دقیقاً برایشان روشن نیست البته فرض بکنید پیمان خط مشخصی دارد ولی او دیگر اوردنش به میدان مشکل است. حاج سیدجوادی و دیگران هم مشکل است، میروند روی تیپی که معمولاً مردم رویشان شناخت دقیقی ندارد خودشان ظاهرالصلاح هستند آدم بدی نیستند ولی خوب خط دقیق و مشخصی هم ندارند، آنها را میاورند سر کار. فرض کنید میرسلیم ممکن است بیاید نخستوزیر بشود. اینها خطشان مشخص نیست، یعنی تشخیص نمیدهند دلشان نمیخواهد روی خط امام باشند ولی اینکه بنیصدر کیست؟ پیمان کیست؟ آن کیست آنها دست می گذارند رویش ما هم اشکالی نمیبینیم که اینها بیایند و امتحان خودشان را بدهند.
مخاطب ـ آن وقت حزب کلاً هیچ تصمیم به همکاری با آنها که ندارد؟
آیت ـ چرا، وزیر میدهد، همکاری نه، وزارت شرکت میکند چون حق خودش میداند نه اینکه با آن همکاری کند.
مخاطب ـ منظورم این است که در زوارت و امثال آن شرکت میکنند؟
آیت ـ ممکن است، حق خودش میداند نه اینکه با آنها همکاری بکند. حزب الان میگوید بنیصدر کارهای نیست مطابق قانون اساسی اکثریت نمایندگان مجلس میتوانند نخست وزیر را تعیین کنند نخستوزیر خوب خواه ناخواه وقتی حزب برنده شد باید حزبی باشد حداکثر ارفاقی که حزب بکند ممکن است یک شخصیتی را بگذارد که تضاد و تعارض شدید با بنیصدر نداشته باشد مثلاً یک دفعه نباید بگوید که مثلاً آیت که اصلاً همه مردم بدانند مخالف است، بگوید فلان شخص یک آدمی که کسی را ندارد.
مخاطب ـ پس به هر حال کلاً ارگآنها در دست او باقی نمیماند که مسئلهای را بخواهد چیز بکند.
آیتـ دارند مانند نوبری، سلامتیان، تاجیک، سه چهار تا از آنها مجموعه افرادی است که با این هستند کسی را ندارند این با بازرگآنها و جبههایها چرا ریخته روی هم؟ اگر بخواهد آن جناح را بیاورد فرض کنید میدان به او دهید خوب دیگر انقلاب نیست حاج سیدجوادی ـ مدنی ـ سنجابی ـ متین دفتری ـ رجوی این تیپها که همه مجموعاً یک قالب هستند این که نه امام زیر بار میرود و نه مجلس زیربار میرود، پس شورای انقلاب هم زیربار نمیرود. این اینها را میخواهد. تمام نقشهاش این است که شما می گوئید که من فرصت نکردم جوابش را بدهم که خیابانی میآید وزیر میشود، محال است، غیرممکن است، محال است. اصلاً نمیتواند اسم اینها را برای وزارت ببرد.
مخاطب ـ پس این کنار آمدن با هم چه معنی میدهد؟
آیت ـ خوب، اینها یک کارهای هجوی میکنند و نان به هم قرض میدهند. خوب اینها یک عده آدم مجاهدین در اختیار دارد الان جو تبلیغی دارند درست میکنند، یعنی فلان جا که بنیصدر صحبت میکند خوب معلوم است که چهار نفر کف و سوت نزند اصلاً بی مزه میشود. حالا همان مجاهدین و فدائیان میروند و اصلاً تیپ تظاهراتشان برای آدم وارد مشخص است. آدمهای اسلامی، اللهاکبر میگویند فوقش دیگر خیلی نیمه اسلامی باشند کف میزنند؛ اما در اسلامیها سوت زدن هیچ وقت نمیشود، اخلاقشان این نیست که سوت بزنند، حتی آن زمان طاغوتش هم، آن زمان امینی هم که بود آدم اسلامی و نجیب سوت نمی کشید. این سوت کشیدن مال تیپی است که میخواهد جو تصنعی به وجود بیاورد. معلوم است که مجاهدینیها هستند، اینها هستند که چندتا در اختیار دارند برای اینکه بگویند این محبوب و مهم است کف زدن و سوت کشیدن و این طور چیزها، و مثلاً توی تلویزیون یک مرتبه بگوید همین امام به شما اختیارات داده است این قبلاً تبانی شده بود به مردم بگویند امام به این اختیارات داده است و یک چیزی را هم که نداده است بماسانند این از اینها استفاده میبرد و از آن طرف هم هر چه نامه مینویسند، مینویسند حضرت رئیس جمهور. میبینید که حالا اینها همه حضرت رئیس جمهورپرست شدند حاج سیدجوادی، سندیکای نویسندگان، فدائیان خلق و همه، حضرت رئیسجمهورپرست شدند در حالی که خوب ما مطلع شدیم اینها میخواهند بنیصدر را اصالت بدهند در مقابل امام، تمام کارشان این است که تا حالا که نتوانستند و بعدش هم نمیتوانند کاری از ایشان ساخته نیست. منتها الان ما برنامهمان این است که منتظری باشد یعنی آنجا هم دانشجوها عکسش را ببرند.
مخاطب ـ روی این مسئله بچهها خیلی حساب میکنند.
آیت ـ حرفش را بزنند توی سخنرانی نامی از او ببرند تمام اینها فعلاً باید روی منتظری باشد تا منتظری روبروز بزرگتر بشود که اگر اتفاقی برای امام پیش آمد آن وقت دیگر ما خیلی کار نداشته باشیم.
مخاطب ـ درست است بچهها روی کلمهای که امام گفته بود منتظری امید من است خیلی حساب میکنند.
آیت ـ باید این را خیلی در شهر هر چه می توانند عکس بیشتر پخش بکنند چون بنیصدر عکس این، هدفش هست. حتی آن روز عید که تبریک فرستاد برای نجفی فرستاد و برای گلپایگانی و برای شریعتمداری فرستاد ولی برای آقای منتظری نفرستاد.
مخاطب ـ بنیصدر؟
آیت ـ مهم نیست اتفاقاً بهتر بود.
مخاطب ـ عجب!! با توجه به این مسائل ما جهاد و این حرفها نرویم دیگر، چون که اگر بخواهیم برویم هم ممکن است رابطه قطع بشود و همین که.
آیت ـ خیلی محدود بگذارید تا 14 خرداد همه چیز روشن میشود البته شاید زودتر از آن روشن بکنند زودتر از آن، به هر حال برنامه خواهد بود برای اینکه اگر جهاد هم ضرورت پیدا کرد در یک حدی که خوب کار دست آنها نیفتد و افراد ما هم توی آنها نباشند ولی همه نیرو را بسیج نکنید.
مخاطب ـ درست در این قضیه مجاهدین با بنیصدر و اینها هیچ اعتراضیهای لزوم ندارد.
آیت ـ اعتراض نه، ولی تبلیغ بکنید، یعنی بگوئید که اینها با هم هستند و تا حدی که میشود اعتراض مردم را برانگیزید. خیلی یواش یواش که بله اینها یکی هستند و با هم و مطلب را مردم بفهمند اول بفهمند بعد اعتراض اشکالی ندارد به تدریج چرا. روزنامه ها هم نوشتهاند با عناوین مختلف که چطور شد که آقای بنیصدر با رجوی شد، روزبروز نامه نوشتن و تلفن کردن و این قبیل کارها اعتراضی با همین ترتیب این شکلی.
مخاطب ـ ولی خیلی مسخرهشان کردند یعنی اثر گذاشته روی این مسئله که برایشان تعجباور بوده که چرا اینها یک مرتبه اینجوری بوده ولی روی هم رفته.
آیت ـ توجه به همین مسئله که چرا باید یک میزگردی تشکیل میشود کسانی تویش شرکت کنند که اکثراً نماینده اقلیت مردم هستند.
مخاطب ـ بلی در واقع این جوری است.
آیت ـ یعنی رجوی از تهران نشد و احمدزاده از مشهد نشد و آن تاجیک و آنها هم که اصلاً قابل محاسبه نیستند، کسانی که قابل تحمل بودند یکی شمس آلاحمد بوده که خوب اصلاً کاری به کار کسی نداشته و یکی هم معادیخواه بوده و حداکثرش حبیبی که یک رأی آورده است، ولی بقیه مثل تکمیل همایون از قزوین اصلاً رأی نیاورده است اگر بناست باشند بیشتر باید نمایندههای اکثریت و نماینده عموم مردم باید در میزگرد شرکت بکنند نه اینکه چهارتا آدم این شکلی، خوب این هم خوب شد امام اتفاقاً روی این مسائل حساس است و میبیند از رادیو و تلویزیون چون میبیند، معمولاً نگاه میکند.
مخاطب ـ پس من میروم فردا.
آیت ـ شما میروید تبریز دیگر؟
مخاطب ـ نه خیر امشب نمیروم فردا میروم فعلاً وقتمان را روی جریان بسیج نمی گذاریم.
آیت ـ رابطهتان قطع نشود.
مخاطب ـ نه تابستان یعنی بعد از ... باز هم میائیم اینجا یا تبریز باشیم یا تهران خیلی فرق نمیکند بچهها می توانند کلاً هر کجا که صلاح باشد چیز بکنند خیلی خوب شما کار دیگری ندارید.
آیت ـ خیر، خداحافظ...