نامة علی معلم در عذر از گناه خویش و دفاع از دکتر آیت
این نامة سرگشاده را در فرصتی تنگتر از حوصله این حریفان، به عذر گناه خویش و به دفاع از هیچکس، بعنوان است قهرمان این سرزمین مینویسم و خدا و رسول را به شهادت میگیرم که انگیزه من در این، جز روشن شدن حقیقت نیست.
بسم الله الرحمنالرحیم
این نامة سرگشاده را در فرصتی تنگتر از حوصله این حریفان، به عذر گناه خویش و به دفاع از هیچکس، بعنوان است قهرمان این سرزمین مینویسم و خدا و رسول را به شهادت میگیرم که انگیزه من در این، جز روشن شدن حقیقت نیست.
در کیهان یکشنبه 5 مرداد 59، چهاردهم رمضان 1400 صفحه اول یادداشت روز از آقای ابراهیم یزدی خواندیم و خواندید (ایرادات به صلاحیت آقای آیت به قرار زیر میباشد ـ اول اشتهار به فساد و نادرستی و سابقهای که از ایشان در دبیرستان دخترانه دامغان ... الخ
و بعد برای بررسی دو نفر از طرف کمیسیون تحقیق انتخاب شدند که هم به دامغان بروند و هم به مرکز اسناد ملی مراجعه ... الخ
و بعد به موجب اسناد موجود برای این دو نفر وقوع جریان مدرسه دخترانه محرز است و لذا رفتن به دامغان را دیگر ضروری ... الخ.
ای امت رسول خدا، نویسندة این سطور شاهد و شاعر این شایعه است، و در پراکندن این خبر نقشی سزاوار توجه داشته است.
آن روزها دورة اول دبیرستان را میگذراندم. خانمی از اولیاء دبیرستان دخترانه پروین اعتضامی در رهگذری به من برخورد کرده و شایعه را به من تلقین کردند.
ما شعرا هم که «خوب» گاهی پیرو گمراهانیم و من شعری ساختم در واقعة مشکوک و به یکی از آشنایان دادم و غروب آن روز همه آن را زمزمه میکردند و خبر فاش شد در حالی که هیچ گویندهای حتی خود من که در اشاعة موضوع، مرد اول بودم نسبت به اصل خبر مطمئن نبودم.
و سه روز بعد خانم دیگری از دبیران همان دبیرستان با من صحبت کردند و قضیه را توطئه خانم ... و تحریک ... قلمداد فرمودند و ما دریافتیم که چه ناجوانمردیی شده است و شعری در رد شعر اولی نوشتیم که بله کار فلانیست و فلانی را غدر کردهاند که البته این شعر رواج چندانی نیافت. ولیکن عوام بر اثر این شایعه که بزرگ شده است (و اصلاً در شهر ما معمول است که هر چند گاه یکبار در پوستین کسی میافتند و برای او شایعهای میسازند و بعد بدست سادگی مردم حریف را از پا در میآورند) غوغا کردند و کار به سیاست کشید که آن روز ما را از آن خبری نبود و امروز اسناد ملی که ما خیال میکردیم از این اسناد فقط آنهائیش اهمیت دارد و معتبر است که دلالت ربط کسی با مثلاً دولتسرائی یا دولتمردی باشد و میبینم که نه خیر، حتی پروندهسازیهای طاغوت تا آن درجه اهمیت دارد که شخصیت موجهی را که حداقل سلامت او را مردم در این چندگاه پس از انقلاب که فصل فرو افتادن میوههای کرمزدة این باغ است، امتحان کرده و دانستهاند که در فرهنگ و اطاعت اسلامی بر بسیاری رجحان دارد، مورد تهمت و بازخواست و بیآبرویی قرار میدهد.
و این واقعاً عجیب است و عجیب تر از آن، بررسی بازرسان کمیسیون تحقیق مجلس شورای اسلامی است که به تهمت دشمن، برادر مسلمانی را به دار میکشند و دست نوشتهها و پروندههای ساواک و غیره را برای محکومیت او کافی میشمرند. در حالی که مردم دامغان زندهاند و زلزله و سیلی هم بر آنها نازل نشده است. میتوان رفت و از مسلمانان و مؤمنین پرسید که آیت که بود و چه کرد؟ و مگر نه اینکه این بایستی معتبر باشد. من آیت را جز یک بار ندیدهام و به یاد هم ندارم که با او سخن گفته باشم و چون اهل شعرم از چهرة عبوس و جدی او هم لذتی نمیبرم این نامه را به خاطر خدا و برای امت مسلمان نوشتم. با آرزوی اینکه بر مجلس شورای اسلامی اگر اخلاق اسلامی سایه نخواهد افکند آنشاءالله حریت و جوانمردی حاکم شود.
متأسفانه تا رسیدن و چاپ این مکتوب به علتهایی روزی چند سپری شد و ما در کار این اندیشه، که فتنه تمام شد و دیدیم که نشد، دیروز در روزنامة کیهان مقالهای از حضرت آیتالله خلخالی چاپ گردید، در توجیه فلسفه حضرتشان برای مردود شناختن آیت، و باز هم همان اشتباه اول یعنی تحقیق سندی از مجرای نامشروع ـ آن هم در مورد برادران نه برابران، و از آن عجیب تر معتبر شناختن گزارش شهربانی و دادگستری و آموزش و پرورش با توجه به استیلای ساواک به هر سه و اینکه در این جریان خود ساواک نقش اول را داشته است و غوغای عوام و شکایت ایشان هم میتواند در شهر کوچکی مثل دامغان نتیجة شایعه باشد. شایعه ای که من در انتشار آن نقش داشتهام، از اینها گذشته، تکرار میکنم مردم دامغان زندهاند چرا از آنها نمیپرسید، شاهچراغی وکیل دامغان مطالبی را در مجلس عنوان کرد، چرا به آن توجه نمی کنید و شما آقای خلخالی چرا از روحانیت دامغان پرس و جو نمی،رمائید و از مؤمنین دامغان.
خداوند به همه ما ایمان عطا کند
علی معلم