معمای آیت - 1

میراث‌دارِ آیت


ابراهیم اسرافیلیان، اشبه‌الناس به حسن آیت، بدین‌ترتیب در دانشگاه علم و صنعت و تربیت معلم،دو دانشگاه هادی در انقلاب فرهنگی، پدری معنوی برای دانشجویان انجمنی بود.مبلغ ضدیت با چپ بود و به همین منظور سخنرانی فراوان می‌کرد. یکی از بازوهای او در پدید آوردن انقلاب فرهنگی ـ آنچنان که خود در مصاحبه با شهروند امروز می‌گوید – مجتبی هاشمی‌ثمره بود که امروز خود از چهره‌های موثر در حلقه یاران احمدی‌نژاد به حساب می‌آید
رضا خجسته‌رحیمی : «تصمیمی گرفته‌ایم که اخیرا می‌خواهد پیاده شود. این چیزی است که اگر بخواهد به دانشجویی خبر داده شود و زمزمه شود، فوری حریف می‌فهمد و آنکه باید بزند رویش، یک دفعه می‌زند. یعنی باید یک‌مرتبه اعلام شود و بعد دانشجوها و اینها رویش شروع کنند به تبلیغات کردن و سروصدا راه‌انداختن. گاهی اوقات عکس‌اش است؛ بالا زمینه ندارد و باید از پایین [شروع کرد].»
سیدحسن آیت، دبیر سیاسی حزب جمهوری آنگاهی که این سخنان را در جلسه‌ای خصوصی مطرح کرد، گمان نمی‌برد که ضبط و ثبتی در کار باشد و مخاطب سخن او در آن جلسه خصوصی، به قصد افشا، با اسبابی در آستین، در جلسه نشسته باشد. بدین ترتیب سیاستمداری که تکیه کلامش بود «برای ثبت در تاریخ می‌گویم» و همیشه نیز برای ثبت در تاریخ، اسناد بسیاری در پرده داشت، این بار به مثال «خیاطی فتاده در کوزه» نوار سخنش به دست اهالی مطبوعات رقیب افتاد و آنچه در پرده باید می‌ماند، در آفتاب افتاد و اسباب زحمت آفرید.
سیدحسن آیت یک چندی پیش از تعطیلی دانشگاه‌ها و وقوع انقلاب فرهنگی، در آن گفت‌وگوی خصوصی، از چنان قصدی سخن گفته و تاکید کرده بود که برای تصفیه اساتید غیرمسلمان در انقلاب فرهنگی باید از پایین اقدام شود و براین اساس، وعده تعطیلی دانشگاه‌ها در زمان قریب را داده بود: «بگذارید تا چهارده خرداد [59] همه چیز روشن می‌شود. البته شاید زودتر از آن روشن کنیم... مطمئن باشید که نقشه آماده است و اصلا زیر و رو می‌شود... دانشگاه تعطیل خواهد شد.»
سخنان آیت از سوی رقیب سیاسی حزب جمهوری یعنی ابوالحسن بنی‌صدر، به مثابه طراحی کودتا علیه دولت او تفسیر شد و اگرچه آیت‌الله بهشتی دبیراول حزب جمهوری، اعلام کرد که «این مطلب ربطی به حزب جمهوری اسلامی ندارد.» و حزب نیز تاکید فراوان کرد که «مطالبی که آقای آیت گفتند، نظر شخصی ایشان بود و به هیچ وجه به حزب جمهوری اسلامی ارتباط ندارد» اما کارساز نبود. حسن آیت نیز که راه تکذیب را گشوده نمی‌دید، به اعلام این اعتراض بسنده کرد که «این ننگ است در نظامی که قانون اساسی آن، تفتیش عقاید را منع کرده است، در یک جلسه خصوصی دوستانه، یک نفر جاسوس بفرستند که دام‌گستری و پرونده‌سازی کند.»
پس از خروج سیاستمداران مجتمع در دولت موقت از ساختار سیاسی جمهوری اسلامی، اکنون انتشار متن سخنان آیت به نقطه عطفی در جناح‌بندی‌های سیاسی جدید در ایران تبدیل شده بود. اختلافات تا بدان حد دردسر آفریده بود که جلسه‌ای برای رفع اختلاف ضرورت یابد. به روایت اکبر هاشمی‌رفسنجانی: «جلسه‌ای در تاریخ 3 تیر 1359 در منزل دکتر محمدجواد باهنر و پس از جلسه رسمی شورای انقلاب با حضور آقایان بنی‌صدر، بهشتی، خامنه‌ای، مهدوی کنی، موسوی اردبیلی، بازرگان، سحابی، باهنر، من و جمعی دیگر از اعضای شورا تشکیل شد و تقریبا همه حرف‌های گفتنی از سوی طرفین زده شد و در نهایت هم مشخص شد که... گاهی به وسیله دشمنان کینه‌توز و گاهی هم به وسیله دوستان ناآگاه، اختلاف دیدگاه‌ها... جنگ قدرت وانمود می‌شود و مسائلی را ایجاد می‌کند. در خصوص جریان اخیر نیز به اتفاق اعلام شد که این مساله مربوط به دیدگاه‌های شخصی آقای آیت است و هیچ ارتباطی به حزب و یا دوستان ما در شورای انقلاب ندارد.»
انقلاب فرهنگی اما به هر حال صورت اجرایی به خود گرفت و یکی از پیشتازان این حرکت نیز دکتر ابراهیم اسرافیلیان، رئیس وقت دانشگاه علم و صنعت بود که دوست و همکار سیاسی قدیمی آیت محسوب می‌شد و برای دانشجویان انجمنی در دانشگاه علم و صنعت، محوریتی سیاسی داشت.
ابراهیم اسرافیلیان در سیاست بسیار شبیه و از همین رو رفیق با آیت بود (برای شناخت از تفکر سیاسی او به مصاحبه‌ای با وی در همین بخش از مجله مراجعه کنید) و بدین ترتیب گویی بدیل او در دانشگاه علم و صنعت به حساب می‌آمد.
مردی که همچون آیت سواد حوزوی داشت اما درس‌خوانده حوزه نبود. به سان آیت مکلا بود اما دل در گرو نهضت روحانیت داشت. منتقد جدی خط مارکسیسم و چپ اسلامی بود و اگر زمانی آیت در حزب زحمتکشان منتقد بقایی بود که چرا راه ورود چپگرایانی همچون خلیل ملکی را به حزب گشوده است، اسرافیلیان نیز به شدت منتقد ورود و رخنه نیروهای چپ در میان نیروهای اسلامی بود؛ آنچنان که بچه‌های تسخیرکننده سفارت آمریکا را چپ‌زده و تحت تاثیر اندیشه‌های چپ‌گرایانه و از این رو التقاطی می‌دانست و به رغم فعال بودن در عرصه سیاست آن روز، پایی نیز در جمع دانشجویان تسخیرکننده سفارت آمریکا نگذاشت. اسرافیلیان در دانشگاه علم و صنعت نیز نشریه «جیغ و داد» را منتشر می‌کرد که گفتمانی به‌شدت ضدچپ داشت و انتشار آن، واکنشی بود به مطالب مطروحه و فضای ساخته شده از سوی دانشجویان مجاهد و چپ‌زده.
«جیغ و داد» آنچنان که خود او نیز می‌گوید، می‌خواست جواب جیغ و داد را با جیغ و داد بدهد و نثر آن نیز آمیخته با طنز و فکاهی و هجو بود و برای گفت‌وگو با اصحاب چپ، راهی به استدلال نمی‌برد آنچنان که در گفتمان رقیب نیز اثری از استدلال نمی‌دید. اسرافیلیان بدین‌ترتیب در اوج چپ‌گرایی انقلاب ایران، در منتهی‌الیه چپ جناح راست قرار داشت. آنچنان که آیت نیز همینگونه بود و رفتار و گفتار سیاسی او را نیز در منتهی‌الیه چپ جناح راست باید تحلیل کرد. آیت در سال‌های پیش از انقلاب به برقراری حکومت اسلامی اعتقاد داشت و با این حال اهل مبارزه مسلحانه هم بود. در انتخاب هدف تعصب داشت اما در انتخاب وسیله نه. آنچنان که از نهضت ملی جدا شد چون در هدف اشتراکی با آنها نداشت و با بقایی و حزب زحمتکشان همراه شد به دلیل انتفاعی که از وسیله آنها می‌توانست نصیب او شود. بی شک حزب زحمتکشان مطلوب او نبود اما در فضای سال 1340 او تاثیرگذاری خود را تنها از مسیر حزب زحمتکشان بود که می‌توانست پی بگیرد و بدین ترتیب به حکم مصلحت یک چندی جامه آن حزب بر تن کرد و رفت‌وآمد به کلوپ یاران بقایی را برگزید. اما در تفکر آیت اصولا کار حزبی چندان محل توجه نبود؛
آنچنان که خود نیز در نامه‌ای که به‌هنگام جدایی از حزب زحمتکشان به مظفر بقایی نوشت آورده بود که«تا مدت‌ها پیش از پیوستن به حزب، تصور اینکه عضویت یک حزب از استقلال فرد می‌کاهد... و بعضی علل دیگر، مانع عضویت من در حزب می‌شدند.» او اهل فعالیت حزبی و محدودیت‌هایش در آن سال‌ها نبود و بدین‌ترتیب جریانی زیرزمینی را با اعتقاد به مشی مسلحانه و با هدف برقراری حکومت اسلامی و آرمان استقرار ولایت فقیه در همان سال‌های دهه چهل، راه‌اندازی کرد و از حزب زحمتکشان نیز خارج شد. مشی او تشکیل یک حزب پادگانی بود و بنابراین در اندیشه رسوخ به ارتش و نیروهای نظامی و یارگیری از میان آنها افتاد و راه خود تا آستانه انقلاب را از این مسیر پیمود.
او پس از انقلاب نیز اگرچه عضو حزب جمهوری شد و دبیری سیاسی آن حزب را عهده‌دار گردید اما از قضای روزگار، عمر عضویت او در حزب جمهوری با سوءقصد به جانش کوتاه ماند که در غیر این صورت چه بسا او از اولین جداشدگان حزب جمهوری می‌بود. همچنان که در همان مدت کوتاه عضویت در حزب جمهوری، حزبی که جناح راست جمهوری اسلامی را تشکیل می‌داد، نیز حسن آیت در منتهی الیه چپ این حزب راستگرا قرار داشت. او آنچنان در اعتقادات راستگرای خود، متعصب بود که از اصلی‌ترین منتقدان میرحسین موسوی و بچه‌هایی که از حداقل تفکرچپ در حزب برخوردار بودند، محسوب می‌شد. طرفه آنکه در کابینه رجایی و در ذیل ریاست جمهوری ابوالحسن بنی‌صدر نیز تلاش میرحسین موسوی برای عهده‌داری پست وزارت امور خارجه دو دشمن اصلی از دو اقلیم متفاوت داشت: از یکسو حسن بنی‌صدر و از سوی دیگر حسن آیت.
تا آنجا که وقتی بحث رای اعتماد به میرحسین در مجلس بود،‌ حادثه‌ای تاریخی پدید آمد و اکبر هاشمی آن شب در دفترچه خاطرات خود شرح ماجرا را چنین نوشت: «معرفی وزیر خارجه مطرح بود که تصویب شد. آقای مهندس میرحسین موسوی سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی، وزیر خارجه شد. از اول کار، آقای رجایی ایشان را معرفی کرده بود. بنی‌صدر قبول نمی‌کرد. آقایان دکتر حسن آیت و احمد کاشانی مخالفت کردند و عکس‌العمل بدی داشت. مخصوصا از آقای آیت که عضو شورای مرکزی حزب است.» (خاطرات هاشمی 14/4/1360)
اما اگر حسن آیت به هر حال عضو حزب جمهوری بود، رفیق او در دانشگاه علم و صنعت، ابراهیم اسرافیلیان، حتی عضو حزب جمهوری هم نشد. اسرافیلیان دوست و آشنا را به عضویت در آن حزب ترغیب می‌کرد و خود اما در مسیر حزبی شدن پای نمی‌گذاشت. اسرافیلیان با این حال نه تنها معتمد حزب جمهوری که معتمد جامعه مدرسین حوزه‌های علمیه قم نیز بود و بدین‌ترتیب پس از وقوع انقلاب فرهنگی نیز به نمایندگی جامعه مدرسین برای ارتباط با شورای عالی انقلاب فرهنگی انتخاب شد. در ماجرای انقلاب فرهنگی نیز او‌آنچنان که گفته شد از پایه‌گذاران ماجرا بود و در ادامه نیز به عضویت کمیته گزینش استاد و دانشجو که یکی از حساس‌‌ترین ارکان تثبیت شده در انقلاب فرهنگی بود، درآمد.
ابراهیم اسرافیلیان، اشبه‌الناس به حسن آیت، بدین‌ترتیب در دانشگاه علم و صنعت و تربیت معلم،دو دانشگاه هادی در انقلاب فرهنگی، پدری معنوی برای دانشجویان انجمنی بود.مبلغ ضدیت با چپ بود و به همین منظور سخنرانی فراوان می‌کرد. یکی از بازوهای او در پدید آوردن انقلاب فرهنگی ـ آنچنان که خود در مصاحبه با شهروند امروز می‌گوید – مجتبی هاشمی‌ثمره بود که امروز خود از چهره‌های موثر در حلقه یاران احمدی‌نژاد به حساب می‌آید. بدین‌ترتیب محمود احمدی‌نژاد دانشجوی دانشگاه علم و صنعت، امروز آمده است تا از میان سهامداران انقلاب اسلامی، سهم ناشناخته‌مانده‌ترین‌ها را از کرسی‌های حکومت در ایران بستاند. جریانی که در این 30 سال، چپ‌گرایی‌اش به علت میانداری جناح چپ جمهوری اسلامی در پرده باقی ماند و راست‌گرایی‌اش نیز به علت اقلیت بودن در جناح راست جمهوری اسلامی، امکان شکوفایی پیدا نکرد؛
محمود احمدی‌نژاد و یاران او در این جریان، اکنون نهاد اجرایی و بخش عمده‌ای از نهادهای دیگر قدرت در ایران را در ید خود دارند و حسن آیت اگرچه زنده نیست اما جای او خالیست تا به ثمر نشستن و میوه دادن سال‌ها تلاش سیاسی و فکری‌اش را به عینه ببیند. چه آنکه امروز، محمود احمدی‌نژاد پاسدار اندیشه حکومت اسلامی «آیت» است و همچون او بیشتر هدف‌اندیش است و کمتر وسیله‌اندیش؛. در انتخاب هدف، متعصب است و در انتخاب وسیله اما محتسب. استراتژی او مشخص است و با این حال تاکتیک‌هایش متغیرند و حتی متحیرکننده. کافیست به حرف و سخن‌های او بنگریم و به حاشیه‌های یارانش؛ به حرف‌هایی که امروز در باب وزرای او می‌زنند و به ظاهر و چهره برخی از نزدیک‌ترین یاران او؛ به محمود کلهر، مشاور فرهنگی او و به رفت‌وآمدهای هوشنگ امیراحمدی در حاشیه مناسبات خارجی دولت او؛ اینها اما همه شباهت‌های آیت و احمدی‌نژاد نیست. محمود احمدی‌نژاد همچون آن مرحوم به تاثیرگذاری سیاسی و معجزت در کار سیاست می‌اندیشد در حالی که بی‌اعتقادی خود به رفتار و چارچوب‌های حزبی و فعالیت شفاف در عرصه سیاست را هم پنهان نمی‌‌کند و باز این نیز همه شباهت آنها با یکدیگر نیست. چه آنکه سه دهه پیش، این مرحوم شهیدحسن آیت بود که در چهارمین جلسه مجلس خبرگان قانون اساسی و در اولین نطق‌های خود در آن مجلس، از منتهی‌الیه جناح راست جمهوری اسلامی فریاد زد:
«[باید] وزارتخانه‌ای برای وحدت مسلمین تاسیس بشود، مسلمانانی که از اقیانوس اطلس تا اقیانوس کبیر، سرزمین وسیعی را با منابع و ذخایر فراوان در دست دارند و مجهز به ایدئولوژی اسلامی هستند... و حتی اگر لازم باشد، سازمان جهانی مسلمین شبیه سازمان ملل متحد درست کنیم که من اسم سازمان ملل را گذاشته‌ام دول نامتحد. برای اینکه ملل نیستند، دول هستند و متحد هم نیستند ولی انشاءالله ما بتوانیم یک سازمان مسلمین جهانی تشکیل دهیم.»
حال شما داوری کنید و پاسخی به این پرسش بدهید که «آیا محمود احمدی‌نژاد اشبه‌الناس به حسن آیت در تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی ایران نیست؟»