ریشه های انقلاب اسلامی ایران

محمدرضا محقق

انقلاب، پدیده‌‌ای اجتماعی است و هر پدیده اجتماعی، در نظام قانونمند جهان هستی، از قواعد و قوانین علّی پیروی می‌کند و ریشه‌ها و عواملی دارد؛ بنابراین، نمی‌توان پیروزی انقلاب اسلامی را، امری تصادفی دانست. همان‌گونه که بقا و استمرار آن را نیز نمی‌توان بدون علت تلقی کرد. انقلاب اسلامی ایران، همچون سایر انقلاب‌های بزرگ جهان قطعاً زمینه‌های عینی و مادی فراوانی داشته است. همچنین، عوامل ذهنی، باورها و تجربه‌های افراد جامعه که در شکل‌گیری اصل نهضت و جهت‌گیری آن تأثیر داشته‌اند و در نهایت، رهبری نهضت، به‌عنوان کانون ترکیب و انسجام همه عوامل و جهت‌دهنده نیروی عظیمی که روحیه انقلابی را در ملت ایجاد می‌کند، عامل مهم دیگری است که باید در سلسله عوامل پیروزی یک انقلاب، ملاحظه و بررسی شود.
نیروهای مؤثر جامعه و کسانی که حاضر بودند برای تحقق آرمان‌های‌شان، حتی دست از جان بشویند و همه‌چیز خود را فدا کنند، به این جمع‌بندی رسیده بودند که جز با انگیزه و آرمان‌های اسلامی، نمی‌توان مشکلات و دشواری‌های جامعه را حل کرد و نظام سلطنتی، عامل اصلی همه مشکلات و معضلات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه است. بنابراین، به‌تدریج اندیشه تغییر و دگرگونی نظام سلطنتی، جایگزین شعارهای دیگر که در نهضت‌های قبلی مطرح بود، شد. از طرف دیگر، قدرت‌های بزرگ به‌هیچ‌وجه مصلحت ملت‌ها را نمی‌خواهند و اگر گاهی با خفقان و نابرابری و تضییع حقوق مردم، مقابله‌ای می‌کنند، فقط برای جلب نظر مخالفان رژیم حاکم و تعدیل وضعیت موجود است. بنابراین، امیدی به قدرت‌های مسلط و شیوه‌های رایج برای اصلاح بنیادی جامعه نمی‌توان داشت. همچنین اگر نهضت و حرکت مؤثری بخواهد شکل یابد و به راه خود ادامه دهد و دچار انحراف، توقف، رکود و سازش نشود، رهبری آن باید در دست افراد صالح و شایسته و مؤمن و مورد اعتماد باشد. بنابراین، در باور و ذهنیت تجربه تاریخی مردم، نقش رهبری، جایگاه مهمی را به‌دست آورده بود. آخرین نکته مهم این‌که بدون باور، هدف، انگیزه و تلقی مشترک بین آحاد جامعه و پذیرش عمومی انقلاب نمی‌توان به تحولی اساسی و انقلابی ریشه‌دار و پایدار، دست یازید.
نکته دیگر در این‌رابطه وجود امکانات ذهنی و سرمایه فرهنگی جامعه می‌باشد. هر انقلابی به پشتوانه‌ای فکری و ذهنی نیاز دارد که بتواند اولاًَ انگیزه کافی برای جنبش و نهضت را در توده‌های مردم ایجاد کند؛ ثانیاً اهداف و آرمان‌های انقلاب را توجیه و تبیین نماید و ثالثاً در صحنه عمل و در جامعه، وحدت و انسجام بین نیروهای انقلاب را تحقق بخشد. بدون پشتوانه ذهنی و اعتقادی، حتی واقعیات و عوامل عینی انقلاب هم نمی‌تواند به عامل انقلاب تبدیل شود؛ یعنی وقتی بنابر چارچوب اعتقادی پذیرفته‌شده برای توده‌ها، واقعیات جامعه که عوامل عینی انقلاب به‌شمار می‌روند، نامطلوب تلقی شوند، بالفعل عامل انقلاب نخواهد شد. پس پشتوانه و ریشه اعتقادی انقلاب، نقش بسیار مهمی را و چه‌بسا نقش اول را در تحقق و پیروزی یک انقلاب داراست. در انقلاب اسلامی ایران، این پشتوانه، اعتقاد راسخ و ریشه‌دار مردم مسلمان ایران به اسلام بود. اسلام در روح و جان و عواطف مردم ایران ریشه عمیق دارد و به‌عنوان سرمایه‌ای عظیم در جریان انقلاب اسلامی ایران، قدرت و عمق خود را نشان داد.
مسلمانان ایران خود را تابع اهل بیت پیامبراکرم(ص) می‌دانند؛ به‌طوری‌که در سنت‌های دینی ریشه‌دار جامعه ایران، علاقه و محبت اهل‌بیت و اطاعت از آن‌ها به‌عنوان یک وظیفه مهم اسلامی، کاملاً ملموس و مشهود است. این واقعیت و تأثیر آن در زمینه‌سازی ذهنی و اعتقادی انقلاب اسلامی ایران، در عموم تحلیل‌های واقع‌بینانه‌ای که تحلیلی درباره انقلاب اسلامی ایران داشته‌اند، مورد توجه قرار گرفته است. برای نمونه، واقعه کربلا و حماسه جاودانه حسین‌‌بن‌علی(ع) و یاران فداکارش اثر عمیقی در متن زندگی و سنت‌های مذهبی داشت و سرمایه عظیمی در انقلاب اسلامی ایران به‌شمار می‌رفت. این سخن معروف امام خمینی(ره) که ما هر چه داریم از کربلا داریم، اشاره به این واقعیت مهم دارد. شعارهای انقلاب اسلامی و الهام‌هایی که نهضت کربلا در جریان انقلاب اسلامی القا می‌کرد، در بررسی این بخش از عوامل پیروزی انقلاب اسلامی باید مورد توجه قرار گیرد.
زمینه‌ها و عوامل عینی موجب پیدایش انقلاب اسلامی ایران، یعنی واقعیات تلخی که نظام شاهنشاهی را در نگاه توده‌های مردم، حکومتی نامطلوب و ناپذیرفتنی کرده بود، موارد مختلفی را شامل می‌شد. در زمینه اقتصادی، فساد مالی دستگاه حاکم، حیف و میل منابع ملی و توزیع ثروت ملی در بین خاندان سلطنتی و وابستگان آن و فشار اقتصادی تحمل‌ناپذیر بر مستضعفان و محرومان، عامل مهمی به‌شمار می‌آمد که برای همه افراد جامعه ملموس بود.
در زمینه سیاست خارجی، وابستگی شدید حکومت شاه به ابرقدرت‌ها به‌خصوص آمریکا، دخالت منطقه‌ای این کشور و استفاده از منابع ثروت ایران، برای ملت مسلمان پذیرفتنی نبود. در سیاست داخلی نیز وجود استبداد محض، گرچه در پوشش قانون اساسی مشروطه، نبود انتخابات آزاد و مردمی، خفقان شدید و حاکمیت دستگاه امنیتی خشن و فاسد، تبعیض‌های فاحش اجتماعی و مصونیت‌های غیر مشروع، واقعیات تلخی بود که تحمل آن دشوار می‌نمود.
در زمینه فرهنگی، ترویج فساد و فحشا از طریق رادیو، تلویزیون، سینما، مجلات، کتاب و تبعیت از غرب در سیاست‌های فرهنگی برای سست‌کردن پایه‌های اعتقادی و اخلاقی جامعه، تبلیغ و زمینه‌سازی بی‌بند و‌ باری در فضای آموزشی و فرهنگی، مبارزه آشکار و پنهان با مقدسات و ارزش‌های مقبول جامعه اسلامی و حتی تغییر تاریخ هجری به تاریخ شاهنشاهی، عوامل مهمی بود که برای بسیج توده‌ها علیه رژیم حاکم پهلوی تاثیر عمده‌ای داشت.
انقلاب یک واقعیت است و برای تحقق آن، نیروها و عوامل واقعی و عینی لازم است. زمینه‌های یک انقلاب تا وقتی در عینیت مورد بهره‌برداری واقع نشود، نمی‌تواند این حرکت را تحقق بخشد. نیروی اصلی و حقیقتی عمل‌کننده و ایجاد‌کننده انقلاب، مردم و توده‌های جامعه هستند. اگر مردم نخواهند، انقلابی محقق نخواهد شد. اما مردم، آحاد پراکنده‌ای هستند که به محوری جامع و قوی، برای وحدت حقیقی و واقعی نیاز دارند. اینجاست که رهبری یک انقلاب، به‌عنوان یکی از عوامل مهم که اهمیت و تأثیر سایر عوامل هم تا حدود زیادی وابسته بدان می‌شوند، اهمیت خود را نشان می‌دهد.
حضرت امام خمینی(ره) درجریان انقلاب اسلامی ایران، به مانند معمار چیره‌دستی که مصالح ساختمان را خوب می‌شناسد، از نقشه‌ها به‌خوبی اطلاع دارد و امکانات بالقوه و بالفعل انقلاب را به‌درستی ارزیابی کرده است، با به‌کارگیری همه عوامل و زمینه‌های موجود و با جمع‌کردن و استفاده از هرآنچه به‌کار پیروزی انقلاب و به‌بار نشستن آن می‌آید، به بهترین‌وجه ممکن، بزرگترین خدمتی را که یک رهبر می‌تواند در خطیرترین موقعیت‌ها برای ملت خود بنماید، انجام داد. ویژگی مهم در رهبری امام خمینی(ره) عبارت بود از اینکه فکر و اندیشه انقلاب اسلامی و امام خمینی، ریشه و سابقه‌ای دیرینه و اعتقادی داشت. در سال ۱۳۴۱ که اولین حرکت‌های صریح انقلابی آغاز شد، حضرت امام فقیهی متبحر، مفسری محقق، عارفی وارسته، فیلسوفی توانا و مجتهدی جامع‌الشرایط بود. انگیزه شروع نهضت برای امام از سرجوانی، غرور و خامی نبود. او برای کسب قدرت و شهرت، حرکت خود را شروع نمی‌کرد، دنیا طلبی برای او مطرح نبود. او انسانی خود ساخته و متخلق، عابد، عارف، وارسته و عالمی بود که جز با انگیزه‌ای الهی و معنوی، دست به حرکت سیاسی نزد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز، پذیرفتن رهبری این نظام نوپا که با انبوهی از مشکلات و توطئه‌های داخلی و خارجی مواجه بود، جز با انگیزه انجام وظیفه و خدمت به خلق در راه خدا، انجام نشد. اندیشه انقلاب اسلامی در امام خمینی(ره)، مبتنی بر عرفان و علم و تقوای عمیق الهی بود و این خصوصیت در هیچ نهضت و حرکت انقلابی دیگری، جز نهضت انبیای عظام الهی مشاهده نمی‌شود.
شیوه حرکت امام خمینی(ره)، با همه شیوه‌های شناخته شده انقلابی، تفاوتی آشکار داشت. امام خمینی(ره) برای نهضت انقلابی خود نه به تشکیل حزب سیاسی دست زد و نه راه مبارزه مسلحانه و چریکی را انتخاب کرد و نه با قدرت‌های جهانی زدوبند و مصالحه کرد. او راه فرهنگی عمیق و مؤثری را انتخاب کرد که نمونه آن‌را فقط در نهضت‌های انبیا می‌توان مشاهده کرد و البته این درسی بود که او در خلال سال‌ها انس و عبادت و عرفان، از مکتب اسلام آموخته بود. امام با تربیت شاگردان و مریدانی که فکر دینی و اسلامی ناب و عمیق را به آنان آموخته بودند، نه‌فقط از نظر ذهنی و علمی که از نظر عملی و تربیتی نیز آنان را تحت تأثیر شدیدترین جذبه‌های الهی، عرفانی و اخلاقی خود داشت و بر همین اساس توانست انقلاب فرهنگی و معنوی عمیقی درمردم ایجاد کند. انتقال اندیشه‌های امام به مردم، به‌خصوص به ذهن روشنفکران و علمای متعهد در طول ۱۵ سال به‌تدریج و با استفاده از زمینه‌های فرهنگی و ریشه‌داری که بدان اشاره شد، انجام گرفت. این شیوه، نه‌تنها حرکت امام را به یک حرکت و نهضت فراگیر تبدیل ساخت، بلکه حتی موجب شد تمامی احزاب و گروه‌های متفرق و پراکنده‌ای که با آرمان‌های نهضت اسلامی هم چندان هماهنگی نداشتند، در این حرکت جذب و به‌کار گرفته شوند. همین شیوه، چنان ریشه‌های انقلاب اسلامی را محکم و استوار کرده است که پس از طوفان‌های عظیم، همچنان سرپا مانده و بالندگی و رشد خود را ادامه می‌دهد.