صیاد شهادت


آن امیر سرفراز راه دین
آن دلاور عرصه فتح المبین
آنکه صیاد شهادت رود رفت
رهرو راه ولایت بود رفت
آنکه بر گوش زمان آهنگ زد
شیشه عمر زمین را سنگ زد
گفت ای یاران، ولایت نعمت است
بهترین نعمت برای امت است
این حریفان مست جام وحدتند
سرخوش از صهبای وصل و قربتند
آشنایی با خدا دارند و بس
همدمی با نینوا دارند و بس
جان خود بر روی جوشن بسته‌اند
با شط خون راه دشمن بسته‌اند
جزئی از مصداق عشقی این چنین
سیرت صیاد شیرازی ببین
بنگر آن رخسار جان افروز را
مظهر عشق تعلق‌سوز را
او که مست از باده اخلاص بود
در شمار بندگان خاص بود
روشنی‌بخش دل ما، رهبر است.
اینک ای یاران، زمان خیبر است
یک پیامش در شلمچه، حجت است
آری آری فصل، فصل همت است
این سخن گفت و چه خوش پرواز کرد
دفتر سرخ شهادت باز کرد
با شهادت تا ابد همخانه شد
در حریم ساحت جانانه شد
بود اگر صیاد در دشت نبرد
عشق جانان آخر او را صید کرد
هر که او را شیوه جانبازی بود
پیرو صیاد شیرازی بود
چون شهادت بود شیرین شاد شد
عاقبت صیاد ما فرهاد شد
نوش کردن آن باده و از دست رفت
تا به خلوتگاه جانان مست رفت
با رخی گلگون و زیبا همچو حق
شد سوی رضوان و واصل شد به حق
تا در آید از پی هم صبح و شام
بر روان و تربت پاکش سلام