سفر سرخ


گل رایحه پیرهن چاک تو دارد
باران سحر عطر تن پاک تو دارد
خمخانه تهیدست شد ای خوشه انگور
توفان خبر از سوختن تاک تو دارد
هر صاعقه در سینه شب قصه تلخی
از آمدن و رفتن چالاک تو دارد
ای کشتی توفان زده ساحل خورشید
دریا خبر از روح عطشناک تو دارد
بعد از سفر سرخ تو ای مرد، گلویم
بوی نفس سوخته خاک تو دارد