بامداد 10 دی ماه منابع خبری داخلی ایرانی و همینطور مخالف حکومت در ایران از انفجار یک بمب دستی در مقابل یک مؤسسه عمرانی وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در تهران خبر دادند.
هنوز ساعاتی از این حادثه نگذشته بود که سخنگوی گروهک منافقین مسئولیت این حمله را بر عهده پذیرفت. هرچند که رسانههای ایرانی با انتشار تصاویری اعلام کردند چنین رخدادی صورت نگرفته است و برخی دیگر نیز به نقل از یک منبع که آن را آگاه معرفی کردند آن حادثه را صرفا پرتاب یک ترقه توسط راکب یک موتورسیکلت معرفی کردند اما پذیرش این حادثه توسط منافقین، چه رخ داده باشد چه نداده باشد چیزی از تمایل این گروه برای ورود به یک فضای خشونتآمیز نمیکاهد و بر ضرورت به وجود آوردن چنین فضایی تأکید میکند.
پذیرش مسئولیت این عملیات، ناخودآگاه ناظران سیاسی و پژوهشگران مسائل ایران را به یاد حوادث تاریخی و خونین دهه 60 شمسی و عملیات خشن جوخههای ترور منافقین در مناطق مختلف ایران میاندازد. عملیاتی که بر اساس گزارشهای سالانه فهرست گروههای تروریستی وزارت امور خارجه آمریکا، هزاران شهروند ایرانی را به خاک و خون کشید و منجر به تخریب مراکز و اماکن متعدد اقتصادی، نظامی و سیاسی در نقاط مختلف ایران شد.
منافقین از بدو تأسیس خود در سال 1965 رویکرد خشنی را در مقابل مخالفان خود اتخاذ کرده بودند. چه در مقابل منتقدان داخلی، چه در مقابل حکومت شاه و چه پس از آن در برابر حکومت جدید یعنی جمهوری اسلامی شاهد این رویکرد سخت و خشن و تروریستی هستیم. برخورد نظامی این گروه با اقلیتهای قومی عراق بهویژه ترکمنها و کردها در زمانی که این گروه به دعوت صدام حسین در عراق حضور داشت، بخشی از رویکرد خشنی بود که رهبران گروه از همان ابتدا در پیش گرفته بودند. رویهای که تا سال 2003 ادامه یافت.
پس از آن بود که منافقین به اجبار توسط ایالات متحده آمریکا که این گروه را در لیست تروریستی خود قرار داده بود، خلع سلاح شدند و ارتش آزادیبخش ملی، شاخه نظامی آن، مجبور به تحویل دادن سلاحهای سنگین و نیمهسنگین خود به ارتش آمریکا در عراق شد.
منافقین از آن هنگام تلاش کردند تا با وفق دادن خود با شرایط جدید، تاکتیک خود را نیز منطبق بر همین شرایط پیش آمده کنند. از همین رو برای خروج از فهرستهای تروریستی انگلیس، اتحادیه اروپا و آمریکا، شیوه جدیدی را در پیش گرفتند که بیش از آنکه پوستاندازی باشد شبیه یک تغییر تاکتیک بود. ورود به مرحله فعالیتهای سیاسی و تبلیغاتی علیه ایران برای اقناع غربیها جهت اینکه آنها تنها آلترناتیو جمهوری اسلامی هستند.
منافقین در این 16 سال پس از خلع سلاح اجباری، ارتباطات گستردهای را با شخصیتهای سیاسی سابق غربی برقرار کردند و تبلیغات وسیعی را علیه تهران به راه انداختند. اما هیچ کدام از این فعالیتهای منافقین نتوانست نتیجه مطلوب آنها که همان پذیرش به عنوان آلترناتیو و سرنگونی نظام سیاسی ایران است را برای آنها به ارمغان بیاورد.
از این رو در سالهای اخیر تلاش کردند تا با راه اندازی هستههای وابسته به خود تحت عنوان کانونهای شورشی، عملیات تغییر در داخل ایران و تحریک تودهها را مستقیما کلید بزنند. اقدامات این کانونها نیز در این چند سال منحصر به نصب تصاویر رهبران این گروه و به آتش کشاندن تصاویر مقامات عالی ایران در مکانهای خلوت و کم رفتوآمد بود و درعمل منافقین هیچگونه دستآورد موفقیتآمیزی از تشکیل این هستهها به دست نیاوردند.
عملیات 10 دی ماه با اینکه هیچگونه خسارت جانی و مالی نداشت و بمب دستی استفاده شده در آن نیز کم حجم و کم اثر بوده لیکن در مجموع باید آن را از چند جهت قابل توجه دانست.
موضوع نخست استفاده از یک بمب دستی در عملیات و پذیرش مسئولیت این انفجار از سوی سخنگوی منافقین و رسانههای این گروه بوده است که در سالیان اخیر پس از تغییر تاکتیک گروه و ورود به مرحله تبلیغات سیاسی بیسابقه بوده است.
منافقین در پیام تصویری که پس از این انفجار منتشر میکنند با نام بردن از شاخه نظامی خود یعنی ارتش به اصطلاح آزادیبخش ملی، این انفجار را منتسب به آن میکنند. ارتش آزادیبخش ملی، شاخه نظامی منافقین در جنگ عراق و ایران بود که در کنار ارتش صدام حسین خدمت میکرد. علاوه بر اینکه صدها عملیات تروریستی که منافقین در مناطق مختلف ایران انجام داده بودند به طور رسمی توسط این گروه انجام شده بود. بنابراین نام بردن از این شاخه نظامی بدنام به معنای تغییرِ وارد شدن دوباره آن به فاز مسلحانه و تروریستی است.
نکته دیگری که اهمیت دارد این است که سخنگوی منافقین در بیانیه خود با ادبیات تند و خشن از ضرورت تخریب مراکز وابسته به سپاه پاسداران و با خاک یکسان کردن آنها سخن گفته است. تهدیدی که دقیقا یادآور دو عملیات تروریستی این گروه در سال 1360 علیه دفتر حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخستوزیری در تهران به وسیله دو بمب فوقالعاده قوی و انهدام کامل مراکز و شهادت 80 نفر بوده است.
شاید به همین دلیل است که وی در این بیانیه به طور روشن و آشکار و برای نخستین بار پس از خلع سلاح گروهش، بدون آنکه نامی از ایالات متحده آمریکا ببرد خواستار بازگرداندن سلاحهای این گروه میشود.
به نظر نمیرسد سخنگوی منافقین از بار سیاسی و حقوقی تهدیدات و خواسته خود بیاطلاع بوده باشد. به طور آشکار روشن است که مجاهدین به طور جدی به دنبال ایجاد تغییر در تاکتیکهای خود و بازگشت دوباره به عرصه اقدامات خشن و تروریستی باشند. این موضوع همانگونه که گفته شد از آنجا نشأت میگیر که بنیان منافقین بر کسب نتیجه از طریق اقدامات خشونتآمیز شکل گرفته است و دوم اینکه فعالیت های یک دهه و نیم سیاسی و تبلیغاتی گروه منافقین برای اقناع غربی ها جهت سرنگونی نظام سیاسی ایران تاکنون هیچ نتیجه ای نداشته است.
بنابراین ورود دوباره به فاز اقدامات تروریستی، واکنش منافقین به این ناکامی میتواند باشد.
به نظر میرسد این رویکرد گروهک و اقدامات آن، برخی حامیان غربی این گروه که دفاتری را در اختیار آنها قرار دادهاند در موضعی نامطلوب قرار دهد و زمینهساز تخریب بیشتر روابط ایران با آنها را به دلیل پذیرش یک گروه خشونتطلب و تروریستی در خاک اروپا مهیا خواهد کرد. علاوه بر اینکه میتواند عواقب بدی را برای آلبانی و آینده پیوستن آن به اتحادیه اروپا به وجود آورد. منافقین از یک گروه پناهنده در آلبانی به تدریج در حال تبدیل شدن به گروهی هستند که علاوه بر برگزاری برنامههایی علیه حکومت ایران، اکنون ورود به فاز مسلحانه را نیز در دستور کار خود قرار دادهاند و این موضوع تیرانا را در تقابل مستقیم با تهران قرار خواهد داد.
تقابل ماههای اخیر تهران با قدرتهای غربی مانند واشنگتن و لندن در خلیج فارس در جنگ پهپادها و نفتکشها نشان میدهد ایرانیها که اکنون توازن نظامی در منطقه غرب آسیا به سود آنان است، به راحتی از تهدید امنیت خود نمیگذرند. حال این تهدید چه توسط گروهی مانند منافقین صورت بگیرد که عناصر آن پس از کلید زدن یک سلسله اقدامات خشونتآمیز و تروریستی علیه شهروندان و مقامات ایرانی، در نهایت در مواجهه با نظام سیاسی کشور مجبور به فرار از ایران شدند و چه کشورهایی که با در اختیار گذاشتن امکانات به تروریستها، امنیت ایران را تهدید میکنند.