
ترديدي نيست که مرجعيت يکي از ستون هاي استوار تاريخ پانصد ساله ايران از روزگار صفوي تا به امروز است. پيش از آن مرجعيت براي شيعه که اقليتي متفرق بود، پشتوانه محکمي به شمار ميآمد اما از پانصد سال پيش به اين طرف، مرجعيت نه تنها بعد فراملي خود را به عنوان راهنماي دين همواره حفظ کرد بلکه در چهارچوب مليت نيز سنگ بناي ايران اسلامي به شمار ميآمد. مرجعيت در بزنگاههاي تاريخ ايران، همواره از نفوذ و عقل خويش براي حفظ ايران اسلامي استفاده کرد.
از جمله ستمهايي که غرب بر فرهنگ شيعه و ايران روا داشت، تلاش براي تضعيف مرجعيت ديني بود، آن گونه که با ساختن ساختاري سياسي و بيهويت مانند پهلوي و چسباندن شماري از روشنفکران خودباخته در اطراف آن تلاش کردند تا اين نهاد ديني ـ سنتي را تضعيف کنند اما به خواست خداوند نتوانستند ايران را از اين نعمت الهي محروم سازند.

خوشبختانه داد و ستد ميان ايران و عراق اين کمک را به نهاد مرجعيت کرد که در جريان فشارهاي دوره پهلوي بتواند براي دو دهه در عراق استوار بماند و با سقوط پهلوي اول بار ديگر همين مرجعيت در ايران به عنوان نهادي برومند نقش خود را در حفاظت از هويتي ديني و ملي ايراني ايفا کند.
مردم نيز پاس اين حرمت را داشته و دارند چنان که بهترين و شلوغترين روزهاي تاريخي ايران، روزهايي است که به نوعي با مرجعيت پيوند ميخورد.
استقبال از امام خميني در ورود به ايران، بدرقه جسد مطهر امام تا بهشت زهرا، و همين طور حضور هميشگي مردم در تشييع جنازه آيات اراکي، گلپايگاني و در اين اواخر مرحوم آيت الله تبريزي و اينك آيت الله بهجت نشان از دلدادگي بيچون و چراي تودههاي مردم به مرجعيت است. پيراني که در جواني و در سال 1340 رحلت آيت الله بروجردي را به خاطر داشتند، اظهار کردند که اين تشييع با آن روز برابري ميکرد.

امروزه مردم عاشق روحاني عالم، متعبد، متعهد و عارفي هستند که بتواند نقش مثبتي در هدايت جامعه به ويژه جوانان مشتاق يک اسوه ممتاز ايفا کند. آيتالله بهجت، مصداق يک مجتهد و مرجع عارف و عاملي بود که هم پايبند فقه و اجتهاد بود، هم اهل عرفان و ذکر. به همين دليل محبوب همه به ويژه جوانان بود.
مردم با حضور گسترده خود بار ديگر و پس از سي سال تجربه سياسي روحانيت و مرجعيت، نشان دادند به مرجعیت شیعه علاقه بسیار زیادی دارند و نه تنها در حضور از این مقام فيض ميبرند که در مرگش بر سر و صورت زده و به طور ميليوني شرکت ميکنند.