
گروهک تروریستی جیشالظلم در تاریخ 22شهریور1403 سه تن از نیروهای انتظامی را در نزدیکی هنگ مرزی میرجاوه در استان سیستانوبلوچستان بهشهادت رساند. یکی از این شهدا جوانی 23ساله بهنام امیر ابراهیمزاده سرباز وظیفه نیروی انتظامی بود.
برای دیدار با خانوادۀ شهید ابراهیمزاده بهسمت تربت حیدریه حرکت کردیم. منزل شهید در روستایی در 40 کیلومتری تربت حیدریه بود. پیدا کردن منزل شهید دشوار نبود. خانوادهای که یک ماه پیش فرزندشان بهشهادت رسیده را تمام اهالی روستا میشناسند. در حیاط باز بود و پدر، برادران، عموها، پسرعموها و پسرعمه شهید به استقبال ما آمدند. بههرحال این خانواده داغ جوان دیده و شایسته نیست که تنها بماند و ساعتها را با غصۀ جانکاه بگذراند. گویا ما اولین نفرات نبودیم که برای عرض تسلیت و سرسلامتی به این خانه سر میزدیم و آخرین نفرات هم نخواهیم بود. شهادت همچون تاجی است که هم شهید و هم خانوادهاش را عزت میدهد و دلهای عاشقان را از اقصینقاط دنیا به سمت آنها روانه میکند.
پس از قرائت فاتحه و عرض تسلیت به خانواده، آقای هاشمینژاد به معرفی هابیلیان و اهداف این بنیاد پرداخت. دبیرکل بنیاد هابیلیان به اعضای خانواده دلداری داد که امروز جمهوری اسلامی قدرتمند شده است و در طول سالیان اخیر سرکردگان گروهکهای تروریستی از اقصی نقاط دنیا را دستگیر و محاکمه کرده است، گروهک تروریستی جیشالعدل هم زیاد باقی نخواهد ماند و سرنوشتی مشابه سایر گروهکهای تروریستی برای آن متصور است.

پدر شهید ابراهیمزاده که گرد پیری بر چهرهاش نشسته بود، ضمن تقدیر و تشکر از هماهنگی این دیدار از پسر شهیدش اینگونه تعریف کرد: پسر خوب و دلرحمی بود. هیئتی بود. هنوز طبلی که در هیئت میزد در اینجا هست. هر کسی مشکلی داشت، مشکلش را رفع میکرد. خانۀ ما روبهروی درمانگاه است. اگر پیرزن یا پیرمردی به درمانگاه میآمد و نمیتوانست به خانهاش برود با موتور خودش آنها را میبرد یا برایشان ماشین میگرفت. دفعه آخر که از سربازی آمده بود از همه اقوام سر زد و همه را از خودش خوشحال کرد.
وی در ادامه به خونخواهی پسرش اشاره کرد و گفت: باید یکی باشد که تقاص این شهدای مظلوم را از جیشالظلم که به خودشان جیشالعدل میگویند بگیرد. از تمام نیروهای مسلح میخواهیم که اسلحۀ پسر ما را زمین نگذارند.
حاج محمد ابراهیمزاده به سابقۀ ایثارگری و 20 ماه حضورش در جبههها هم اشاره کرد و گفت: ما در لشکر مهندسی سنگرساز بیسنگر بودیم. اول خاکریز میزدیم بعد نیروی پیاده پشت سر ما میآمد. اگر به من اجازه بدهند در هر جای ایران که بگویند خدمت میکنم.
آقای هاشمی نژاد با اشاره به ترورهای دهه 60 گفت: زمانی بود که تا روزی 10 نفر را در شهرها ترور میکردند و چندان کاری از دست ما بر نمیآمد. اما امروز اینگونه نیست. الان هر کسی که خون شهروند ما را بریزد حتما باید تقاص پس دهد. هر گوشۀ دنیا هم که باشد پیدایش کرده و در اینجا محاکمهاش میکنند. امیدوارم ریشۀ این ظالمین هم بهزودی کنده شود.
نوبت به مادر شهید رسید؛ اما برای مادر شهید صحبتکردن از پسرش آسان نبود. پس از چندین بار فروخوردن بغضش گفت آخرین روزی که میخواست برود گفت این دفعه که آمدم من را داماد کن. گفتم خب کسی را هم انتخاب کردهای؟ گفت بله وقتی آمدم بهت میگویم. پسرم آرزوهای زیادی داشت.

در پایان این دیدار با خانوادۀ شهید ابراهیمزاده برادر شهید کلیپهایی از زائرانی در کربلای معلی را نشان داد که عکس شهید امیر را با خود برده بودند و به یاد او و بهنیابت از او زیارت کرده بودند. پدر شهید میگفت: مقام شهید بسیار بالاست. ما اصلاً اینها را نمیشناسیم که عکس شهید را با خود به تمام اماکن مقدسه در عراق بردهاند.
و این چیزی نیست جز همان عزت و حیات ابدی است که خداوند به شهید میدهد، همانطورکه که امام خمینی (ره) فرمود: شهادت، عزت ابدی است، حیات ابدی است. آنها از شهادت بترسند و از مردن بترسند که مردن را تمام میدانند و انسان را فانی. ما که انسان را باقی میدانیم و حیات جاودانه را بهتر از این حیات مادی میدانیم برای چه بترسیم؟!