پرونده شهید فاطمه اسدی، سندی بر رسوائی ابدی تروریست‌ها

1400082314342672024048264

تنها همین یک پرونده شهیده مظلوم فاطمه اسدی کردستانی کافی است که رهبران جنایتکار احزاب منحله دموکرات و کومله و پشتیبانان آنان در شمال عراق به‌عنوان جنایتکار جنگی به پشت میز محاکمه کشیده شوند.

 

سکانس اول                     

 

کردستان در پائیز و زمستان سال 1361

 

 مناطق کردستان در سال 61 شاهد پائیزی زودرس و زمستانی سخت و بی‌مانند بودند. بر اثر برف و یخبندان، عمده راه روستاها مسدود و برف و سرمای شدید سبب شده بود که به عنوان مثال جاده بین دیواندره و سقز با آن همه مشکلات امنیتی که وجود داشت تنها چند روز در هفته و در ساعاتی محدود توسط بلدوزرها باز باشد و عمدتا ماشین‌های سنگین از درون راه باریکه‌ای از برف که حتی از پنجره اتوبوس هم اطراف دیده نمی‌شد، آن هم بصورت یکطرفه تردد کنند. مردم منطقه بیاد دارند عمده رودخانه‌های کردستان و حتی آب سدها یخ زده بودند و این یخبندان تا اواخر اسفند ادامه داشت. تردهای ضروری روستائیان به شهرها عمدتا با تراکتور و جیپ‌های قدیمی بسختی صورت می‌گرفت. کارو کاسبی برای کارگران فصلی بسیار دشوار بود.

 

تصورکنید در چنین روزگار سختی شاه محمد محمودی مقنی 30 ساله اهل روستای باقرآباد از توابع دیواندره جهت امرار معاش به حسین آباد رفته و دست برقضا برای حفر چاه آب پایگاه تازه تأسیس سپاه در این روستا دعوت به کار شدند که شاه محمد پس از چند روز کار طاقت‌فرسا و اتمام کار، مبلغی دریافت و به نزد خانواده‌اش برمی‌گردد تا با این مبلغ در آن زمستان سرد و یخبندان چند روزی ارتزاق کنند. اما ناگهان مزدوران اجانب با عنوان مدافعان خلق کُرد، سروکله‌شان پیدا شده و در شب سرد پائیزی، شاه محمد را به جرم همکاری با سپاه اورا به روستاهای دامنه کوه‌های چهل چشمه منتقل و به‌دستور فرمانده وقت حزب منحله دمکرات، در کمیته آژوان محاکمه و به پنج سال زندان محکوم کردند. او را روانه زندان دولتو واقع در منطقه سردشت می‌کنند.

 

سکانس دوم

 

آوارگی فاطمه بدنبال همسر و شهادت مظلومانه او

 

پس از چند روز غیبت پدر خانواده، فاطمه همسر فداکار شاه محمد، دختر خردسال و پسر شش ماهه‌اش را نزد بستگان گذاشته و در سرمای جانکاه و برف و یخبندان بی‌سابقه سال 61 ، به‌دنبال نان‌آور خانواده‌اش روانه محل استقرار مزدوران حزب منحله دمکرات روانه می‌شود که پس از چند روز سرگردانی نهایتا کمیته حزب منحله به ازای آزادی همسر بی‌گناه فاطمه درخواست مبلغ کلانی پول نقد کردند. همسر وفادار و جورکش شاه‌محمد با کمک و مساعدت بستگان و اهالی پول را تهیه و به خیال آزادی همسر، روانه منطقه چهل چشمه می‌شود.

 

اما به‌دستور فرمانده وقت، پول ضبط شده و فاطمه فداکار را به اتهام اینکه مبلغ را از کجا آورده زندانی کرده و پس از یکماه شکنجه او را به‌همراه بسیجی اهل همدان به ارتفاع 2600 متری بهاروند در منطقه چهل چشمه بردند. به بسیجی دستور حفر قبر دو نفری برای خود و فاطمه می‌دهند که با مقاومت هر دو روبرو می‌شوند و نهایت هر دو را با دستان بسته تیرباران کرده و در همان مکان دفن می‌کنند. در مدت یک‌ماه دوری مادر، بهاء‌الدین شش ماهه از بی‌مادری و بیماری از دنیا می‌رود و تنها دختر خردسالش در دامان بستگان بی‌سرپرست می‌ماند تا پس از چهارسال مجددا آغوش گرم پدر را تجربه می‌کند.

 

پس از37  سال مردم شرافتمند روستاهای دامنه چهل چشمه محل دفن آنان را شناسائی کرده و دو شهید مظلوم توسط نیروهای تفحص به آغوش بازماندگان داغدارشان بازگشتند. کاک شاه‌محمد در سال 64 پس از آزادی از زندان مزدوران دموکرات، تنها دختر ستم کشیده‌اش را در دامان پرمهر خود بزرگ کرد. در این مدت به‌علت عمق فاجعه و ترس از رسوائی گسترده، مزدوران گروهک‌ها آنان را تهدید کردند که در صورت مراجعه به مراکز حکومتی، به قتل خواهند رسید. تا اینکه پس از مدتی خانواده ستم‌کش شاه‌محمد تحت پوشش ستاد آزادگان قرار گرفته و نهایتا در تابستان 1400 براثر کرونا از دنیا می‌رود.

 

سکانس آخر

 

بازگشت مظلومانه فاطمه و رسوائی ابدی مزدوران

 

خبری کوتاه اما بسیار جانسوز و تکان‌دهنده بود. عقده‌ای که در گلوی دختری سه ساله در روستای باقرآباد دیواندره کردستان فروخفته بود، پس از 37 سال ترکید و جامعه را متألم و متأثر کرد. پدری به‌جرم امرارمعاش از طریق مقنی‌گری به زندان می‌افتد. مادری بی‌سرپناه برای آزادی نان‌آورش سر به کوه و دشت می‌زند. کوردلانی وابسته به اجانب، مادری جوان را با دستانی بسته وحشیانه به رگبار می‌بندند. فرزند خردسالش از بی‌مادری از دنیا می‌رود و دختری مظلوم و بی‌پناهش در اوج غربت درانتظار بازگشت پدر رنجورش می‌ماند. پدر پس از سال‌ها مشقت و مرارت بر اثر کرونا دنیا را وداع می‌کند و حال مشتی استخوان از کوهی استقامت و استواری در دستان مردم قدردان کشور دست به‌دست می‌شود تا در جایگاه ابدی‌اش آرام بگیرد.

 

اما سوال اصلی از مزدوران حزب منحله دموکرات مانند مصطفی هجری مسئول مستقیم این جنابات در آن زمان که قطعا از این دست جنایات زیاد مرتکب شده است، این است با کدامین قانون جزائی حکم به تیرباران زن بی‌پناه کردستانی را صادر کردید؟ هر چند در جای جای این سرزمین مجاهدت‌های خاموش، شاهد فداکاری‌های بزرگ فاطمه اسدی‌های زیادی بوده‌ایم که طرح بسیاری از آن‌ها ملال‌آور و ملول کننده است. کسانی که با درد و رنج مردم وفادار کُرد آشنائی دارند، نمونه‌های زیادی از شهرهای مختلف از این دست جنایات گروهک‌ها را در خاطرات خود دارند.

 

نمونه دیگری در یکی از روستاهای بوکان اتفاق افتاد و آن هم خانمی بی‌سرپناه بود که از طریق پخت نان برای پایگاه روستا، معاش کودکان یتیمش را تأمین می‌کرد که شبانه مورد قهر کوردلان دموکرات قرار گرفته و به شهادت رسید. پرداختن به جنایات گروهک‌ها نسبت به هم نوعان خود، گویای بسیاری از مسائل است و ذکر جنایات احزاب منحله نسبت به نیروهای اعزامی به کردستان، خود بحثی دراز دامن دارد.

 

اگر چه تاریخ استقامت مردمان شریف کردستان در تقابل با گروهک‌های تروریستی کردی و دفاع از ارزش‌های والای انقلاب اسلامی مملو از فاطمه اسدی‌ها و کاک محمد محمودی‌ها است، اما تنها همین یک پرونده شهیده مظلوم فاطمه اسدی کردستانی کافیست که رهبران جنایتکار احزاب منحله دموکرات و کومله و پشتیبانان آنان در شمال عراق به‌عنوان جنایتکار جنگی به پشت میز محاکمه کشیده شوند.  

 

خبرگزاری تسینم، طاها توفیق

 


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29