منافقین دشمن اصلیشان را پیدا کرده بودند

Scan Jeld

اعترافات مرتضی ناصح پور درباره ترور شهید شعبات ترابی (کارگر خشکشویی)

انگیزه های ترور در این مورد خاص به این صورت بوده است :

سازمان در کل دشمن اصلیش را پیدا کرده بود . به چه صورت ؟ به این صورت که بعد از اینکه دید با به شهادت رساندن سران حکومت کاری از پیش نمی برد ، خطوط مختلفی را به مورد اجرا گذاشت ، از تظاهرات مسلحانه گرفته تا تظاهرات موضعی 5 مهر و قسط سقوط مکانیکی حکومت تا ترور افراد بسیجی و سپاه و کمیته . خلاصه هر خطی که می توانست به مورد اجرا گذاشت تا به اصطلاح مردم را به صحنه بکشد . چندین بار شبه کودتا کرد ولی موفق نشد . خلاصه هر تیری که داشت رها کرد و همه آنها به سنگ خورد و در جمعبندی به این نتیجه رسید که عامل رشد نکردن سازمان بدنه نظامی رژیم است و به دنبال این تحلیل بعد از مدتی به این نتیجه رسید که افراد حزب اللهی در سطح شهر تنها عامل بازدارنده هستند . در نتیجه باید چه کرد ؟ باید آنها را از سر راه برداشت . این افراد چه کسانی هستند . حزب اللهی های محل ، اکثریت مردم . باید به چه منظور شناخته شوند ؟ هر کس که در مغازه اش عکس امام ، آیت الله منتظری ، شهید بهشتی ، شهید آیت و دیگر مقامات و شهدای جمهوری اسلامی را زده باشد مشخص کننده ماهیت شخص صاحب مغازه است . دیگر چه اشخاصی ؟ هر ماشین یا خانه ای که این مشخصات را داشته باشند باید مورد هدف قرار گیرند . خط دیگر در رابطه با اینکه افراد حزب اللهی را مورد هدف قرار داد زیاد است ، از جمله هر کسی که موتور هوندا 125 داشته باشد بسیجی یا کمیته ای است ، باید مورد ترور قرار گیرد . دیگر چه افرادی ؟ افرادی که دارای ریش و تیپ حزب اللهی هستند . به چه صورت ؟ به این صورت که اگر کسی پوتین به پا داشت و شلوار سربازی می پوشید مورد حمله قرار می گرفت و یا کسی که پیراهن چینی بر تن داشت مشخص کننده ماهیت او بود . هر کس کیف ( نوعی خاص کیف که بعضی از افراد و معلمین از آن استفاده می کنند که چون معلمین امر تربیتی دیده شده از آن استفاده می کنند پس هر کس این نوع کیف را داشته باشد مورد نظر است ) در دست داشت نیز باید مورد بازخواست و حمله قرار بگیرد . بعد از اینکه این همه نمونه ها را باید انجام می دادیم به درجه تکامل خود مسئله می رسد و دیگر این چیزها هم مورد نظر قرار نمی گیرد و به مردم عادی می رسد . گفته بودند که هر کسی که فقط احساس کردید که مشکوک است با هر تیپی و هر سنی مورد بازرسی و حمله قرار دهید ، و خطوط دیگر تروریستی که بعداً به آن اشاره می کنم . بله با این انگیزه که این نوع افراد در حال حاضر مانع هستند و اینکه تمام ضرباتی که سازمان خورده است توسط همین افراد است و برای حفظ و موجودیت سازمان در آینده باید این جنایت انجام شود و بقاء سازمان در گرو عملیات است و هرچه بیشتر باید عملیات و جنایت انجام شود تا سازمان حفظ شود . با این رهنمود سازمانی این نوع ترورها در سطح شهر آغاز شد

اما انگیزه های شخصی که در درون من بود چه چیزهایی بود . در مورد این جنایت خاص بگویم که به دنبال همان تحریکات که قبلا اشاره کردم و با آن دید کلی که وارد سازمان شدم ، آن هوای نفس و غرور و شخصیت کاذب که به دنبالش بودم ، همه اینها عامل حرکت من بود . بعلاوه اینها بازهم مسئله انگیزه دادن توسط مسئولین و دخترها در سازمان نقش مهمی در ادامه این حرکت به من می داد و یا اینکه دادن گزارشهای نظامی واحد دیگر و خواندن آن باعث می شد که من هم به غرورم بر بخورد و سعی کنم مثل آنها جنایت را انجام دهم ( هر چند که تمام آن گزارشهای نظامی بر پایه پوشاندن واقعیات بود که قبلا متذکر شدم ) دیگر اینکه جنایت روز قبل به من ارزش و اعتبار در نزد مسئولین و سازمان داده بود و مورد احترام بیشتری قرار می گرفتم و امکانات بیشتری در اختیارم بود و این خود باعث می شد که این کار را نیز انجام دهم . در کل حفظ همان جنبه های دنیوی و ارضای هوای نفسانی که به من داده شده بود در انجام مجدد جنایت نقش داشت که علت آن هم در یک کلمه ، جدایی و دوری از الله بوده که به این موارد رسیده بودم .

شرح جنایت

در روز 25/5/61 صبح ، حوالی ساعت 8  -   9   صبح این جنایت به وقوع پیوست . محل ، یک مغازه خشکشویی واقع در خیابان دامپزشکی بین قصر دشت و کارون بوده است . فرد مورد هدف هر کسی که می خواهد باشد . بدون هدف قبلی . طرح : طرح به این صورت بود که در خانه تیمی ابتدا بعد از رسیدن خطوطی که در بالا گفتم مقداری صحبت توسط مسئولم شد ، بعد از آن بود که نقشه تهران را جلو آورد و باز کرد . مسئولم مقداری روی نقشه نگاه کرد تا سرانجام گفت که بروید . در منطقه غرب و محدوده محل جنایت را مشخص کرد ، حال با کدام معیار ، هیچ چیز . فقط چون در آن منطقه خانه تیمی نتوانسته بود بگیرد و مردم آن محل را حزب اللهی می دانست به سراغ آن منطقه رفت و نقشه شوم جنایت را ریختیم . بعد از آن مسئولیتهای هر کدام را مشخص کرد ، یعنی در اصل می آمد و شخصیتهای کاذب و جدید و تازه به هر کداممان می داد ، به چه صورت ؟ مثلا اگر دیروز مسئول چک کردن بنزین موتور بودم امروز مسئول چک کردن ترمز موتور می شدم . یعنی حتی در چیزهای ساده به هر کدام شخصیت کاذب می داد . خلاصه بعد از دادن این عنوان ها و مسئولیتها شیوه کار را هم مشخص کرد . به این صورت که می روید در منطقه و گشت می زنید ، هر مغازه ای که دارای عکس بود وارد می شوید و به او می گوئید عکس ها را پائین بیاورد و اگر مسامحه یا بی تواجهی کرد و یا عکس العمل خاصی نشان داد وی را به شهادت می رسانید که این به طور کل بود و اما چگونگی ترور . ما به منطقه رفتیم و بعد از مدتی گشت زدن ( موتور از قبل سرقت شده بود و همچنین اسلحه ها و مهمات هم چک شده بود و به همراه داشتیم )  در منطقه سرانجام آن مغازه خشکشویی را دیدیم که چند عکس پشت شیشه مغازه اش زده است و ما هم طبق خط سازمان به سراغ او رفتیم . یک نفر به اسم موسی پیاده شد و به جلو مغازه رفت و بعد از کشیدن اسلحه به جوان حدوداً 20 ساله ای گفت که عکس ها را پائین بکش . وی نگاهی به ما انداخت و بعد به آرامی مشغول ادامه کارش شد . صبح اول وقت بود و او که کاگر مغازه خشکشویی بود مشغول شستن چیزی بود و قصد نظافت را داشت و می خواست تی بکشد . بله ما با غرور به محل رفتیم . من راننده بودم و در آنجا روی موتور با حالت خاصی نشسته بودم و فکر می کردم حاکم مطلق آنجا هستم . موسی هم با تکیه به اسلحه در دستش دستور می داد که زور باش عکس ها را پائین بکش . بعد از دو بار گفتن ، شهید بدون کوچکترین حرفی و یا عکس العملی نشان دهد به آرامی به طرف ماشین لباسشویی رفت و با احترام عکسی را به آرامی که پاره نشود کند و روی میز گذاشت و دوباره آمد و مشغول کارش شد . روی شیشه های مغازه عکس زیاد بود ولی او به سراغ چیز دیگری رفت و آنها را نکند . دوباره حرف اول تکرار شد و موسی گفت که باقی عکس ها را هم پائین بیاور و پاره کن که دوباره شهید با آرامی و خونسردی کامل به سراغ همان ماشین لباسشویی رفت و یک عکس کوچک دیگر را به طوری که پاره نشود و با آرامی کند و روی میزش گذاشت و دوباره آمد و مشغول کارش شد . در این موقع ما دیگر طاقت نیاورده و تصمیم گرفتیم که وی را به شهادت برسانیم . شهید در حالی که سرش پائین بود و مشغول کارش بودبا شلیک 4 گلوله از فاصله 2 متری به شهادت می رسد و بعد ما هم با دادن شعار از منطقه خارج می شویم . این چیز کلی در این رابطه بود که حال به ریز حرکات و علت های هر کدام اشاره ای می کنم .

با آنکه می دانست او را خواهیم کشت ،

اما به عکس ها بی احترامی نکرد

چگونگی برخورد شهید : از اول که ما به محل کارش رفتیم من نظاره گر جریان بودم و حرکات فرد را می دیدم وقتی اسلحه کشیده و به او گفته شد که عکس ها را پائین بیاور وی یک نگاهی به ما انداخت و تا آخرش را حدس زد . وی در کمال خونسردی بود و اصلا هم هیچ حرفی نزد . او نه ترسید و نه کنترلش را از دست داد ، برخلاف دید ما که مسئولمان گفته بود که هر که اسلحه را ببیند فوراً به حرف شما گوش می دهد . در صورتی که این خلاف انتظار ما بوده است . بله او در وهله اول اعتنایی نکرد و برای بار دوم که گفته شد فقط بخاطر اینکه بهانه ای به دست ما نداده باشد با آرامی به طرف عکس ها رفت . خوب اول ما انتظار داشتیم او عکس را پائین آورده و پاره کند ، ولی حتی موقع کندن چسبهای آن دقت می کرد و به آرامی آنها را جدا می کرد که پاره نشود . بعد آن عکس را روی میز گذاشت و دوباره مشغول کارش شد و دوباره از طرف ما این تکرار شد و گفتیم که عکسها را پائین بیاورد . دوباره شهید با یک نگاه تمسخرآمیز به ما رفت و عکس دیگر را به همان صورت قبلی به طوری که پاره نشود جدا کرد و روی میز گذاشت و با همان آرامی آمد و مشغول کارش شد . چند چیز که جلب توجه می کند این است : اول از همه اینکه شهید با اینکه می دانست احتمال شهادتش هست ولی به خود اجازه پاره کردن عکسها و یا حتی بی احترامی را به آنها نمی داد . نکته دیگر اینکه حتی وی احتمالش را نمی داد که نیروهای سازمان تا این حد دیگر بی رحم و شقی باشند که هیچ چیز را در نظر نگیرند و کوچکترین معیار انسانیت را به حساب نیاورند . بله این نقطه اوج بی رحمی ما و نشانه مظلومیت شهدائی است که به دست ما به شهادت رسیدند . نکته دیگر اینکه در برخورد شهید با ما وی با حرف نزدنش با ما به نوعی دیگر مقاومت خودش را نشان داد . او به ما فهماند که حتی اسلحه هم که به رویش بکشی داغ یک کلمه حرف زدن چه برسد به التماس کردن را بر دل ما می گذارد . از طرفی خونسردی و تسلط بر رفتارش با آن شرایط نشانه یک چیز فقط می توانست باشد و آن هم ایمان و اعتقاد راسخ به خداوند بود و او با حرکاتش به ما می آموخت که اگر به خدا تکیه داشته باشی از هیچ چیز و هیچ کس نمی هراسی ، ولی افسوس که ما پست تر از آن بودیم که این حرکات را حس کنیم و بفهمیم .

ترس و وحشت از مردم در دل ما بود

برخورد خودمان در موقع ترور : اما درمقابل ما چه دید و چه برخوردی در حین انجام جنایتمان داشتیم . از اول بگویم که بعد از وارد شدن به منطقه و در حال گشت زنی وقتی روی موتور بودیم حرکت می کردیم به نظرمان می آمد که کسی هستیم ، حالت غرور نمایان بود ، نگاه کردن به مغازه و نگاه کردن به افراد و ...  همه و همه غیر عادی بود و تنها نقطه اتکاء ما اسلحه ما بود . بعد از آن هم که به مغازه خشکشویی رفتیم و در مقابل برخوردهای شهید ما چه برخوردی داشتیم ؟ در آنجا که ما با دیدی که داشتیم و تکیه به سلاح خود و صحبتهایی که از قبل برایمان شده بود ، اتظارات دیگری داشتیم بعد از اینکه گفتیم عکس ها را پائین بیاور و او نه حرفی زد و نه عجله کرد و به آرامی مشغول کارش شد ، ما جا خوردیم و از طرز عمل او متعجب شدیم . بعد که برای بار دوم این حرف گفته شد و او باز به همان صورت رفتار کرد ما از درون سوختیم و حس کردیم که این کار روی تمام محاسبات سازمان و تحلیلها را بهم می ریزد . روی این کار ، این خط را که این ترورها باعث ترس و وحشت می شود را از بین می برد ، حمایت مردم از جمهوری اسلامی را کاملتر نشان می داد . او دهها مورد دیگر را به اثبات می رسانید ، یعنی در کل باطل بودن ما را نمایان کرد این در مورد خود شهید و برخورد ما با وی بود . اما از طرفی ترس و وحشت از مردم در دل ما بود و اینکه باید زودتر از محل دور شویم و مراقب اطراف باشیم تا اگر زنی رد می شد اسلحه را به طرفش بگیریم . این چیزها درونمان بود . همچنین ترس از برخورد با برادران سپاه و کمیته نیز که در سراسر روز در دل ما بوده است . با این دو بعد که گفتم بعد از برخوردهای شهید دیگر ما اجازه نداده و با شلیک 4 گلوله به ناحیه شکم و سینه و سر ، وی را به شهادت رساندیم ، و با ترس درونی از محل با عجله خارج شدیم .

یک ذره هم در جهت مردم قدم بر نداشتیم

در کل بگویم که من در جریان این جنایت مخصوصا بعد از انجام جنایت بیشتر فقط به یک فکر بودم و آن هم فرار بود و دقت کاملی روی برخوردها نداشتم . چون می دانید که انسان وقتی به یک فکر باشد و تمام حواسش به آن باشد متوجه هیچ چیز نمی شود حتی اگر جلوی رویش هم باشد . اکثرا من به این صورت بودم که این هم ناشی از عدم ایمان و اعتقادم می شود . چیزی که در حین انجام این ترور و جنایت جلب توجه من را کرد این بود که بعد از شلیک کردن و بلند شدن صدای گلوله دو زن که از آنجا عبور می کردند شروع به جیغ و داد و فریاد کردند و گریه می کردند . با اینکه می دانستند ما چه کسانی هستیم ( عدم حمایت مردمی ) و فحش لعنت بود که بر ما می فرستادند که البته در این حال ما از محل دور شدیم و چون خطری نمیدیدیم به طرف آن دو زن شلیک نکردیم . این یک صحنه کوچک از برخورد مردم شاهد جنایت بود . همین نمونه کوچک چه چیزی را نشان می دهد . همین گریه کردن ها و همین داد و بیداد کردن ها و همین لعن و نفرین کردنها فقط نشان میدهد که ما در چه درجه ای از پستی قرار داریم و اینکه اصلا یک ذره در جهت مردم و خواستهای آنها قدم بر نداشتیم .

چرا جسد و مغازه را منفجر نکردید ؟

بعد از انجام جنایت و برگشتن به خانه تیمی باز یک سری صحبتها شروع شد و اینکه شما چرا تیر خلاص نزدید؟ چرا پوی وی را مورد سرقت قرار ندادید و چرا جسد و مغازه را منفجر نکردید ؟ اینها سوالاتی بود که به علت وجود ترس درونی و بی ایمانی موفق به انجام آن نمی شدیم و این از نظر سازمان مردود بود . می گفتند که این کارها فایده ندارد و باید با خشونت بیشتر انجام می گرفت . باید همان اول شدیدتر برخورد کرده و او را شهید می کردید . چرا معطل کردید ؟ چرا زنهایی که مخالفت کردند نزدید و مشخص بوده که آنها حزب اللهی هستند و باید آنها را هم میزدید . در کل وحشی گری را باید در حد نهایت خود که مورد قبول سازمان است انجام می دادیم . ولی از طرف دیگر چون به هر حال جان یک انسان را گرفته بودیم و اینکه حالا هنوز با ما کار دارند تشویقمان هم می کردند یعنی به هر حال باید با حرف هم که شده ما را برای جنایت بعدی نگاه بدارد . اما در مورد خود جنایت انجام شده و نظر سازمان بگویم : اول اینکه باز ما آن ترس درونی را اصلا در گزارش ذکر نکردیم و این اولین سانسور در بیان بود . بعد توسط مسئولمان این گزارش جمعبندی شد و به صورت بولتن نظامی پخش شد که در آن اصلا کلی چیزها عوض شده بود . یعنی در آنجا با بکار بردن لغات و واژه های خاصی به این جنایت رنگ و لعاب خاصی میداد و به صورت یک کار بزرگ و موفق نشان می داده است البته بعضی چیزها هم کثل جریان آن 2 زن که ما در گزارش نوشته بودیم اصلا ذکر نمی شد ، این هم سانسور دوم .

اما چیزی که جالب است و حتی در خود نشریه منافقین خارج از کشور هم درج شده بود استفاده کردن از دروغ های بزرگی است که مثل آب خوردن در جریان این جنایت ذکر می کردند . این ترور بدون شناسایی قبلی انجام گرفت و فقط و فقط به خاطر داشتن عکس امام و آیات عظام دیگر بود ، اما ببینید برای مشروع جلوه دادن این جنایت در نظر هواداران و افراد خارجی چه دروغهایی می نویسند . نوشته شده است که در تاریخ 25/5/61 واحد فلان یکی از عناصری که در لو دادن و شکنجه انقلابیون !! نقش بسزائی داشته و در کمیته فعال بوده است را با برنامه دقیق مورد تهاجم انقلابی ، قرار داده است . خوب یک چنین چیزی حداقل برای هواداران مورد قبول قرار می گیرد ، ولی من که خودم مستقیما در آن جنایت شرکت داشته ام و به طور مستقیم از همه تحولات آن آگاهی دارم نمی توانم این را قبول کنم ( البته به این هم فعلا کاری نداریم که به شهادت رساندن افراد کمیته و سپاه نیز در کل هیچ مشروعیتی برای مردم ندارد و اینجا فقط می خواهم دشمنی و جنگ سازمان را با مردم عادی که هیچگونه وابستگی گروهی و ...  ندارند را مشخص کنم ) . بله سازمان با این شیوه و با  استفاده از عواطف مردم به این جنایات مهر تائید می زند ، شاید الان بگوید که نه ، ما او را می شناختیم و او در کمیته بوده است ، و این نمونه و نمونه های بعدب که ذکر می کنم به علت ذکر نکردن اسم و حتی مشخصات وی نشان میدهد که بدون شناسایی قبلی مورد هدف کور ما قرار می گیرد . این جنایت با آن صورت که بیان کردم به عنوان کاری بزرگ محسوب می شود و دیگر هیچ حرفی از باقی برخوردها نبوده است . نمی گویند که او چه برخوردی داشت . مردم چه برخوردی داشتند و روحیه افراد ترورکننده چگونه بوده است.

کارنامه سیاه(56)


مطالب پربازدید سایت

با شناسایی و تأیید هویت دو تن دیگر از فعالان رسانه‌ای

اسامی ۱۲ شهید رسانه در پی حملات تروریستی رژیم صهیونیستی اعلام شد

دیدار دبیرکل بنیاد هابیلیان خانواده‌ی شهیدان مهسا احمری، حامد و میلان صابر

روایت ترور سه عضو خانواده به‌دست رژیم صهیونیستی

گفت‌وگو با همسر شهید احسان ذاکری

روایت زندگی عاشقانه شهیدی که حافظ کل قرآن بود

دکتر محمدباقر قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی

ذات رژیم صهیونیستی تروریست است

دبیرکل بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور) در گفت‌و‌گو با میزان

رژیم صهیونیستی هیچ ابایی از انجام اقدام‌های جنایت‌کارانه و تروریستی ندارد

گفت‌وگو با استاد حقوق جزا و جرم شناس

وقتی دولت‌ها به جای تروریست‌ها مرتکب ترور می‌شوند

دبیر ستاد حقوق بشر جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد

عزم جدی ایران برای مقابله با اقدامات تروریستی آمریکا

جدیدترین مطالب

دبیر ستاد حقوق بشر جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد

عزم جدی ایران برای مقابله با اقدامات تروریستی آمریکا

گفت‌وگو با استاد حقوق جزا و جرم شناس

وقتی دولت‌ها به جای تروریست‌ها مرتکب ترور می‌شوند

دیدار دبیرکل بنیاد هابیلیان خانواده‌ی شهیدان مهسا احمری، حامد و میلان صابر

روایت ترور سه عضو خانواده به‌دست رژیم صهیونیستی

با شناسایی و تأیید هویت دو تن دیگر از فعالان رسانه‌ای

اسامی ۱۲ شهید رسانه در پی حملات تروریستی رژیم صهیونیستی اعلام شد

دبیرکل بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور) در گفت‌و‌گو با میزان

رژیم صهیونیستی هیچ ابایی از انجام اقدام‌های جنایت‌کارانه و تروریستی ندارد

دکتر محمدباقر قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی

ذات رژیم صهیونیستی تروریست است

گفت‌وگو با همسر شهید احسان ذاکری

روایت زندگی عاشقانه شهیدی که حافظ کل قرآن بود

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان