جلسه نقدوبررسی فیلم «ماجرای نیمروز؛ ردخون» جمعه 20مهر1398 با حضور دبیرکل بنیاد هابیلیان و دانشجویان مرکز آموزش عالی فردوس مشهد در پردیس سینمایی گلشن این شهر برگزار شد.
به گزارش پایگاه خبریتحلیلی هابیلیان، در ابتدای این نشست که به همت کانون فیلم و عکس مؤسسه آموزش عالی فردوس برگزار شد، آخرین ساخته محمدحسین مهدویان اکران شد و سپس آقای جیرانی مدیریت مجموعه پردیس سینمایی گلشن ضمن خوشآمدگویی به حاضرین به معرفی پیشینه و تولیدات محمدحسین مهدویان و نکات فنی دومین قسمت از فیلم ماجرای نیمروز پرداخت و سپس عنوان کرد:
ماجرای نیمروز 2 از زمان اکران تا کنون با حواشی متعددی روبهرو و یکی از فیلمهای جنجالی و پرحاشیه جشنواره فیلم فجر بوده است و از آنجایی که قالب دانشجویان حاضر در این جمع در دهه 70 بهدنیا آمدهاند و اطلاعات دقیق و جامعی در خصوص تاریخ معاصر ایران و خصوصاً وقایع دهه 60 ندارند به احتمال زیاد پس از تماشای این فیلم با سوالات بسیاری مواجه شدهاند.
وی ضمن قدردانی از حضور دبیرکل بنیاد هابیلیان در جمع دانشجویان افزود: «مطالبی که امروز از سوی آقای هاشمی نژاد در اختیار شما قرار خواهد گرفت مطالبی است دقیق که مربوط به تاریخ معاصر و پیشینه این سازمان در ایران و خصوصاً در زمان جنگ ایران و عراق میباشد.»
دبیرکل بنیاد هابیلیان ضمن ابراز خرسندی از حضور در بین دانشجویان عنوان کرد: «ذهن نقادانه و نگاه تیزبین دانشجو در پرسشگری و بررسی و راستیآزمایی وقایع و رویدادها با افراد عادی جامعه متفاوت است ازاینرو دانشجویان میتوانند بسیار در زمینه مستندسازی دقیق و بدون دستکاری وقایع تاریخی و بهتبع آن خلق تولیدات هنری و سینمایی فاخر تاریخی تأثیرگذار باشند.»
وی با بیان خاطره از نحوه ترور پدر خود در مشهد افزود: «پدر من یکی از افرادی بود که در سال 1360 توسط منافقین و به شیوه انتحاری بهشهادت رسید. منافقین پنج نفر از مسئولین و علمای کشور را در پنج استان مختلف به شیوه انتحاری بهشهادت رساندند که یکی از آنها سیدعبدالکریم هاشمینژاد بود.»
سید محمدجواد هاشمینژاد ضمن ارائه پیشینهای از گروهک منافقین و چگونگی شکلگیری این گروهک در دهه 1340 افزود: «گروهکی که با هدف مبارزه با امپریالیسم آمریکا ایجاد شده بود امروز تمام قد در اختیار امپریالیسم و علیه منافع مردم ایران حرکت میکند.»
وی با اشاره به گزارشات متعدد بینالمللی درباره این گروهک از سوی سازمانهای اطلاعاتی و پژوهشی کشورهای غربی عنوان کرد: «در تمامی این گزارشات ذکر شده که ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق مارکسیستی است هرچند آنها به لحاظ اعمال فردی مسلمان و شیعه هستند و تاکید تمام این گزارشات بر این است که این سازمان به شدت نزد مردم ایران به خاطر ترورهای گسترده در دهه 60 و همکاری با حزب بعث در جنگ ایران و عراق منفور هستند.»
وی با اشاره به اینکه ایدئولوژی مارکسیسم هرگونه روش دیپلماتیک در مبارزات سیاسی را رد می کند افزود: اساسا روش و منش مارکسیستی منطبق بر مبارزات مسلحانه و خشونتآمیز میباشد که این سازمان نیز از همین رویه جهت براندازی حکومت پهلوی بهره جست اما موفق به انجام آن در زمان شاه نشد؛ چراکه تمامی رهبران این سازمان در قبل از انقلاب یا تیرباران شدند یا به زندان افتادند. تا اینکه پس از انقلاب با آزادی از زندانها توانستند با شعارهای بسیار جذابی مانند «پیش به سوی جامعه بیطبقه توحیدی» جوانان بسیاری را فریب و یارگیری گستردهای خصوصاً در مدارس و دانشگاهها انجام دهند.
سیدمحمدجواد هاشمینژاد اقدامات تروریستی و دستبهاسلحهبردن منافقین در دهه 60 را برنامهای کاملاً ازپیشطراحیشده عنوان کرده و افزود: «در سال 57 پس از انقلاب عظیم ملت ایران با رهبری امام خمینی و سرنگونی حکومت پهلوی، منافقین معتقد بودند که این انقلاب هنوز تکامل نیافته و ما باید یک انقلاب دیگری بهوجود بیاوریم! منظور آنها از انقلاب دیگر، شروع یک جنگ مسلحانه شدید و خونین بود! برای این منظور از همان ابتدا جبههگیریهای خود را علیه انقلاب مردم ایران شروع کردند و از تحویل سلاحها خودداری نمودند.»
وی با اشاره به اهتمام منافقین در استراتژی نفوذ در بین مسئولین کشور تاکید کرد: «یکی از روشهایی که منافقین از گذشته تا کنون به آن اهتمام ویژه داشتند و خصوصا در فیلم ماجرای نیمروز 1 به آن اشاراتی شده بود بحث نفوذ در مراکز بسیار مهم و حساس است. تمام ترورهای مسئولین رده اول کشور که توسط منافقین صورت پذیرفت تماما به شیوه نفوذ انجام گرفته است. عالیترین مقامات کشور از رئیسجمهور، نخستوزیر، رئیس دیوان عالی کشور و جمع زیادی از نمایندگان مجلس همه به شیوه نفوذ ترور شدند.»
وی افزود: «کسی که رئیسجمهور و نخست وزیر ایران را ترور کرد نفر دوم شورای عالی امنیت ملی کشور بود که بدون بازرسی میتوانست در مراکز مهم و امنیتی کشور رفت و آمد داشته باشد.»
سیدمحمدجواد هاشمینژاد به روشهای مغزشویی فرقهها در تهییج نوجوانان برای انجام اقدامات تروریستی اشاره کرد و افزود: «شخصی که پدر بنده را ترور کرد یک نوجوان 17 ساله بهنام هادی علویان بود که بهصورت نفوذی از چند ماه قبل در کلاسهای درس شهید هاشمی نژاد و محل حزب جمهوری اسلامی رفت و آمد داشت. این شخص با درآغوشگرفتن پدرم و کشیدن ضامن نارنجک هم خود را از بین برد و هم پدرم را به شهادت رساند!
دبیرکل بنیاد هابیلیان افزود: «اینکه چه اتفاقی میافتد که یک نوجوان 17 ساله که هیچگونه اطلاعات و درک درستی از مسائل سیاسی و مذهبی ندارد چنین جسارتی را کسب میکند که دست به چنین عمل جسورانهای بزند مسئله بسیار مهمی است! بعدها که مسئول هادی علویان دستگیر شد چنین عنوان کرد: من برای ترقیب هادی علویان به انجام این جنایت، شب تا صبح با او صحبت کردم و او چندین بار از وحشت تا صبح به گریه افتاده بود تا اینکه صبح از وی یک قهرمان ساختم که حاضر به انجام این جنایت دهشتناک شد.»
هاشمی نژاد با اشاره به این موضوع که این سازمان تروریستی در حال حاضر بهدنبال یک پوستاندازی مجدد میباشد عنوان کرد: «منافقین به شدت به دنبال پاککردن پیشینه تروریستی خود از ذهن ملت ایران است و برای این کار هم برنامه دارد. به هیچ عنوان در سایتها و رسانههای آنها مطلبی درباره جنگ ایران و عراق وجود ندارد. به هیچ عنوان از ترورهای دهه 60 سخنی به میان نمیآورند. مسعود رجوی را حدود 15 سال پنهان کردهاند؛ چراکه میتوانند مسئولیت تمام فجایع گذشته را در محافل بینالمللی و افکار عمومی به گردن شخصی بیندازند که درحال حاضر وجود ندارد و هرازچندگاهی هم شایعه مرگ او را نیز مطرح میکنند و در مقابل، مریم رجوی را به عنوان یک چهره جدید دموکراسی خواه به جای آن نشاندهاند و با موضوعات جذابی مانند آزادی و حقوق زنان، دموکراسی و برابری زن و مرد و... سعی دارند تا خود را یک اپوزیسیون دموکراتیک و مدافع حقوق ملت ایران جا بزنند.»
پرسش و پاسخ
در ادامه دانشجویان و مسئولان موسسه آموزش عالی فردوس از دبیرکل بنیاد هابیلیان سوالاتی در خصوص فیلم ماجرای نیمروز؛ رد خون و وقایع بهتصویرکشیدهشده در این فیلم پرسیدند:
آیا روابط عاطفی بهتصویرکشیدهشده در هر دو قسمت ماجرای نیمروز 1 و 2 بین یک خانم و آقا که یکی در داخل نیروهای امنیتی ایران و دیگری در بین اعضای منافقین وجود دارند صحت داشته و مشابه تاریخی داشته است یا اینکه این زائیده ذهن کارگردان و بهمنظور تعدیل فضای خشک و خشن فیلم صورت پذیرفته است؟
«به هیچ عنوان چنین مسئلهای در منافقین وجود ندارد و این موضوع تنها بهخاطر افزایش جذابیتهای داستانی فیلم توسط کارگردان به متن فیلم افزوده شده است. اولین رکنی که در همه فرقهها به آن اهمیت و توجه ویژهای میشود و فرقه منافقین هم از آن مستثنی نیست، منفوردانستن خانواده و روابط احساسی بین زن و مرد است. نمونههای متعددی از این موضوع در فضای اینترنت وجود دارد که شما میتوانید با یک جستجوی ساده از آنها متوجه شوید. بهعنوانمثال پس از حمله آمریکا به عراق و فروپاشی حزب بعث، خانوادههای اعضای منافقین زندانی در پادگان اشرف برای دیدن فرزندان خود به پشت در پادگان رفتند. پدر و مادرهای پیر و سالخورده که با هزار امید و آرزو برای دیدار فرزندان خود پس از قریب به 20 سال چندین ماه پشت درهای بسته اشرف منتظر نشسته بودند و دست آخر فرزندان آنها با فحشهای رکیک و پرتاب سنگ و گلولههای دستساز خانوادههای خود را از اشرف دور کردند! به هیچ عنوان احساسات، عشق و عواطف انسانی بین زن و مرد در سازمان منافقین معنایی ندارد و همه باید تمام عشق و احساسات خود را به پای مسعود و مریم رجوی بریزند.»
آیا ازدواج تشکیلاتی که در فیلم به آن اشارهای شده بود در سازمان منافقین با همین شدت وجود داشته و افراد اختیاری در انتخاب همسر خود نداشتند؟
«بله دقیقاً به همین شکل بوده، قبل از انقلاب ایدئولوژیک و طلاقهای اجباری در سازمان که پس از شکست منافقین در عملیات فروغ جاویدان یا مرصاد رخ داد، اعضا هیچگونه اختیاری در انتخاب همسر نداشتند. انتخاب همسر در ردههای پایین بر اساس مصلحت سازمان صورت میپذیرفت که از لورفتن اعضا جلوگیری شود و در ردههای بالا بیشتر بر اساس امیال جنسی بود که بعضاً اعضای جوانتر و زیباتر سازمان را حتی مجبور به طلاق و ازدواج مجدد با اعضای ردهبالا میکردند و خواست آن فرد به هیچ عنوان اهمیتی نداشت. بهعنوانمثال این اتفاق بعد از کشتهشدن همسر اول مسعود رجوی همراه موسی خیابانی که در فیلم ماجرای نیمروز 1 هم دیدید بهوقوع پیوست و سازمان مریم قجرعضدانلو را مجبور به طلاق از ابریشمچی کرد و بدون رعایت سپریشدن مدت زمان شرعی بین طلاق و ازدواج مجدد، به عقد مسعود رجوی درآمد.»
رسالت و وظیفه سازمان در دوره معاصر یعنی دهه 90 چیست و امروز چه هدفی دنبال میکند؟
«سازمان منافقین در حال حاضر به صورت نرم و با ورود به فضای مجازی و حوزههایی که جامعه از آنها بیشتر آسیبپذیر هستند سعی در پیشبرد اهداف خود دارد. کشور عربستان و رژیم صهیونیستی بزرگترین حامیان مالی این گروهک هستند و در حال حاضر بهشدت بهدنبال لابیگری در کنگره و دولت آمریکا و اتحادیه اروپا در جهت افزایش تحریمها و افزایش تنشها با ایران هستند. اقدامی که تا حدودی موفق بودند و توانستند تیم مشاوران ترامپ را با خود همراه کنند. هرگونه تظاهرات و اجتماع صنفی که در کشور صورت میپذیرد منافقین به سرعت روی آنها سوار میشوند و سمت و سوی خواستهها مسیر تظاهرات را به سمت اقدامات خشونتآمیز سوق میدهند. چراکه هنوز مشی مارکسیستی این سازمان باور دارد که باید خونی ریخته شود تا جرقههای سرنگونی شعلهور گردد.»
این گروهک هم در داخل کشور و هم در بین تمام اپوزیسیون خارج کشور به شدت منفور است، آیا اساساً لزومی دارد که به این گروهک منفور که هیچ محلی از اعراب نزد ملت ایران ندارند و گروه بسیار کوچک و ذلیلی هستند پرداخته شود؟
«اولاً بنده معتقدم که نباید هیچ دشمنی را در هیچ شرایطی کوچک شمرد! دشمن دشمن است و نمیتوان گفت که چون ما قدرتمند هستیم باید از دشمن ذلیل و کوچکی مثل منافقین چشمپوشی کنیم. زمانی که هابیلیان شکل گرفت خیلی از مسئولین کشور به ما معترض شدند که شما دارید یک جریان مرده را زنده میکنید؛ اما امروز رئیسجمهور روحانی که رئیس شورای عالی امنیت ملی کشور هم هستند اعلام میکنند وقایعی که در سال 96 رخ داد کار مجاهدین بود. وقایع سال 96 چه بودند؟! حدود 90 شهر ما در آشوب کشیده شده بود. چه اتفاقی ممکن بود در پس آن وقایع رخ دهد؟ بنده هرگز نمیگویم که صفر تا صد وقایع سال 96 کار مجاهدین بود؛ اما این گروهک توانایی اینکه صحنه را در دست بگیرند به خوبی دارند و این موضوع مهمی است. اگر بخواهیم بر اساس تعداد افرادی که در کشور آلبانی و در اشرف 3 حضور دارند در مورد این گروهک نظر بدهیم باید بگوییم که بله کاملا حق با شماست و در رسانهها از آنها به طنز بهعنوان یک اپوزیسیون پوشکی و سالمند یاد میشود که واقعا هیچ حرفی برای گفتن ندارد؛ اما این افراد قرار نیست کار سخت انجام دهند! وقتی صحبت از جنگ نرم به میان میآید همین افراد در 3 شیفت 1500 نفری به تولید محتوا در فضای مجازی میپردازند و فضای روانی کشور را متشنج میکنند.»