انفجار تروریستی دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیر ۱۳۶۰ نمونه ای از مظلومیت دهه 60 است البته این مظلومیت، ایستادگی امام و مردم را در مقابل وحشیانهترین ترورها و بیشترین فشارها و تحریمها در بر داشت؛ مقاومتی که به رغم هزینه هایش، اما زمینه ساز اقتدار و عزت و پیشرفت امروز شد.
آیت الله بهشتی از یک سو محور مبارزه با لیبرالیسم و منافقین و از سوی دیگر امپریالیسم جهانی بود در حالیکه با نوشتن نامه ای به رهبرش با او از نگاه و نگرش بیگانه با انقلاب به میدان داری بنی صدر درد و دل می کرد ، در گفتگو با مردم خطر آمریکا و سازش با این کشور را گوشزد می کرد.
شهید بهشتی هم مرد عمل بود و هم نظر ، سخنران بود اما به مرز سخن بسنده نمی کرد، منطقش منطق انقلاب بود ، منطقی که از همان جوانی با درس آموزی در پای مکتب اساتیدی همچون امام خمینی (ره)، او را با مشی مبارزه آشنا و نقشش را در این راه پررنگ می کرد .
تلاشش در مسیر امام و انقلاب او را مردی خستگی ناپذیر کرده بود ، از سفر به اروپا و ایجاد اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان تا دستگیری چندین باره توسط ساواک و در نهایت عضویت در هسته اصلی شورای انقلاب، حرکتی منسجم که پس از پیروزی انقلاب نیز پایان نمی یابد و با تشکیل خبرگان قانون اساسی در دفاع از اصل ولایت فقیه به صورتی تمام قد ظاهر می شود .
ایفای نقش محوری از طریق حزب جمهوری اسلامی ، مناظرات منطقی با تفکرات التقاطی و کوشش مستمر برای تشکیل دولت مکتبی رجایی و مبارزه با جریان بنی صدر ، معمار دستگاه قضایی کشور را همچون خاری در چشم دشمنان می کند ، تقابلی که در اسفند 59 و در سخنرانی بنی صدر نمودی عینی به خود می گیرد.
سخنان بنی صدر آغازی بر پایان جنجال های یک رئیس جمهور می شود، بنی صدر با توهین به مردمی که به زعم او چماق دار نامیده می شوند ، با تحریک هوادارانش شعارهایی بر ضد مسئولان نظام سر می دهند، نوک پیکان حمله به سمت بهشتی است.
موضوعی که شهید بهشتی در مورد آن می گوید: شعار جمعی که پای تریبون سخنرانی بنی صدر بودند علیه بنده بود ، علتش واضح است زیرا شعار آمریکا نیز همین است نمی خواهند انقلاب اسلامی باشد ، می خواهند انقلابی باشد با خطوط خودشان به این دلیل است که با من دشمنی می ورزند.
بهشتی از یک سو محور مبارزه با لیبرالیسم و منافقین و از سوی دیگر امپریالیسم جهانی بود در حالیکه با نوشتن نامه ای به رهبرش با او از نگاه و نگرش بیگانه با انقلاب به میدان داری بنی صدر درد و دل می کرد ، در گفتگو با مردم خطر آمریکا و سازش با این کشور را گوشزد می کرد و از ادامه راهی سخت در تقابل با آمریکا سخن می گفت .
با تشدید اختلافات در گرماگرم سال 60 با عزل بنی صدر در 30 خرداد ، استراتژی جنگ مسلحانه در دستور کار منافقین قرار می گیرد.در حالیکه تنها ساعاتی از ترور نافرجام آیت الله خامنه ای در ششم تیرماه سال 60 می گذرد انفجار مهیبی در روز هفتم تیرماه، سرچشمه تهران را به لرزه در می آورد، آیت الله بهشتی و 72 تن از یاران انقلاب به شهادت می رسند .
عامل ترور فردی به نام کلاهی از نفوذی های منافقین در حزب جمهوری اسلامی است که با کار گذاشتن بمب در دفتر حزب جمهوری این اقدام شنیع را انجام می دهد.
از تابستان داغ سال 1360 تا اواخر دهه شصت ، خط ترور در دستور کار سازمان مجاهدین خلق که بعدها به سازمان منافقین معروف شدند ، قرار می گیرد.
ترورهایی که به انفجار دفتر نخست وزیری ، ترور شهدای محراب و کشتار مردم کوچه وخیابان ختم نمی شود.
پرونده ی مفتوح 17 هزار شهید ترور که حالا سالهاست روی میز مدعیان حقوق بشر خاک می خورد .
منافقین یا همان داعشی های دهه شصت جلادانی هستندکه از کشتار مادر و کودک خردسال، مردم عادی و کسبه تا پیرو جوان و از کندن پوست انسان ها و شکنجه پاسداران و حزب اللهی ها به وحشیانه ترین شیوه ها هیچ ابایی نداشتند.
تروریست هایی جلاد که حالا سال هاست در آغوش مدعیان حقوق بشر و مبارزه با تروریسم پناه گرفته اند.
انفجار تروریستی دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیر سال 1360 و شهادت شهید بهشتی و دهها نفر از وزرا و نمایندگان مجلس و مسئولان و فعالان سیاسی تنها یک نمونه از مظلومیت دهه شصت است اما این مظلومیت ، یک روی دیگر هم داشت، و آن مقاومت و ایستادگی امام ره و مردم در مقابل وحشیانه ترین ترورها و بیشترین فشارها و تحریم ها بود. مقاومتی که اگرچه هزینه داشت اما زمینه ساز اقتدار و عزت و پیشرفت امروز شد.