گارد و تعهدات انقلاب
گفتیم یگانه شرطی که دفتر بنی صدر برای استخدام پرسنل گارد قائل می شد سواد خواندن و نوشتن در حد گواهینامه ششم ابتدایی بود . اداره کنندگان دفتر به علت این که در صدد تشکیل گروهی تعلیم یافته و مسلح و قوی بر علیه انقلاب بودند و همه افراد داوطلب را می پذیرفتند و جریان تعلیم جوان های مسلمان و متعهد را کنار می گذاشتند و پس از این که یک دست گارد را از افراد لامذهب و بی بند و بار می انباشتند ، وسایل شیوع و اشاعه همه نوع فساد را در گارد در اختیار فرد فرد قرار می دادند .
در چنین انتخابی فرصت مقتضی بود برای راهیابی گروهک ها ، از این رو و از همه گروه ها ، رنجبر ، مائوئیست ، منافقین ، کمونیست ، توده ای ، ساواکی های بازنشسته ، سلطنت طلبان ، ضد انقلابیون حتی کومله و دمکرات نیز در میان آنان یافت می شد .
بارها تقوی ، انتظاریون ، آیت اللهی ، صدرالحفاظی در جمع گاردی ها شعار داده بودند نماز و روزه موضوع شخصی است و در کار ما نیست و بارها و عمداً در جمع پرسنل گاردی ها از روحانیت و نهادهای انقلابی به زشتی و توهین یاد می کردند .
" ش ، الف " یکی از گاردی ها می گوید :
" ذوالفقاری و تهرانی هر وقت به ما می رسیدند می گفتند : مکتب ، بی مکتب ، هر کس می خواهد اعمال مکتبی انجام دهد باید برود بیرون ."
" ع ، و " در تحقیقات خود می گوید :
" پس از چندی یکی از آقایان روحانیون را حاضر کردیم تشریف بیاورند امام جماعت ما باشد ، انتظاریون آمد و او را بیرون کرد ."
استعمال حشیش ، هروئین ، تریاک و ابتلا به منکرات و اعمال زشت باور نکردنی در گارد زیاد به چشم می خورد که عفت کلام اجازه ذکر آنها را نمی دهد . در جریان آموزش اگر هم چیزی ته مانده از انقلاب و اسلام در ذهن کسی باقی مانده بود از بین می رفت .
تمام افراد گارد که از آنها تحقیق گردید یک زبان معترف بودند فحاشی ، هتاکی ، کتک زدن در دوران تعلیم از طرف سرپرستان گارد امری عادی بود و با کوچکترین حرکت ما می باید همه ما بدترین دشنام ها ، شدیدترین ضربات و طولانی ترین زندان ها را بچشیم .
از یک طرف تعلیم این چنین از طرف دیگر ترتیب دادن جشن های آلوده به مشروبات الکلی و همچنین مواد افیونی مسلم بود که یک مأمور گارد را چگونه از مکتب و انقلاب دور نگه می داشت .
یکی دیگر از مأمورین گارد می گوید که در گارد آنچنان ما را شستشوی مغزی داده بودند که همه چیز ما ، دین و ایمان ما ، بنی صدر و دستورات وی و اطاعت از وی بود .
" ت ، الف " در تحقیقات خود مطلب را چنین تشریح می کند :
" آقای ذوالفقاری گفتند : مکتب بی مکتب ، بچه ها گفتند : نمی شود مکتب بی مکتب ، ما به خاطر مکتب آمده ایم ، به خاطر مکتب قیام کرده ایم . ذوالفقاری گفت : اینجا این طوری است هر کس بخواهد اعمال مکتبی انجام دهد باید برود بیرون اینجا .
چنین شد که من و " ع و " و آقای امامی پیشنماز پادگان را اخراج کردند و ناگزیر رفتیم نزد آقایان دیالمه و فؤاد کریمی نمایندگان مجلس شورای اسلامی . به ما گفتند : در این جو ناهمگون بهتر است زیاد سر و صدا راه نیاندازید و مراجعه ما به نمایندگان مجلس سبب خشم آقای بنی صدر و دفتر گردید .
و بعد از فشار عده ای برای این که صدای آنها را بخوابانند، کلاس ایدئولوژی تشکیل دادند. شخصی را از دفتر هماهنگی معرفی کردند که به جای قرآن و اصول دین ، روشی دیگر تدریس می کرد و نظریه داروین در کلاس تشریح می نمود که آن هم یکی دو جلسه بیشتر نیامد .
حسب اظهارات مأمورین گارد ، در گارد از یکی از شخصیت های انقلاب آدمک ساخته بودند و برای بوکس بازی و تفریح از این آدمک استفاده می کردند . این درست همان کاری بود که جاسوسان در سفارت انجام می دادند و اهانت به روحانیت و نهادهای انقلابی روزانه از طرف اداره کنندگان و فرماندهان گارد عادی بود ."
با ملاحظه این وضع آلوده و فاجعه آمیز و اسناد تکان دهنده ماجراهایی که در گارد و دفتر بنی صدر می گذشت ، روشن می شود که چرا آیت الله موسوی اردبیلی دادستان وقت کل کشور هنگامی که سخن از بررسی و پاک سازی ارگان ها می گفتند ، اعلام کردند : " بالاخره باید از جایی شروع کرد و ما از دفتر گارد ریاست جمهوری شروع می کنیم ."
« فصل چهاردهم »
- تکالیف عمومی گارد و نقش آن در روز 14 اسفند
در اولین ماده آئین نامه سازمان گارد تکالیف آن روشن شده است ، حفاظت نزدیک و رده یک از رئیس جمهور و مهمان خارجی وی . ولی حسب اظهارات مأمورین گارد عملاً تکالیفی که برای آنها مقرر شده بود و ملزم به انجام آنها بودند ، جزء آئین نامه سازمان گارد نوشته نشده بود .
" الف . ش " در تحقیقات خود می گوید :
" اول به ما گفتند : شما ساواک اسلامی هستید . بعد گفتند از مهمان هایی که از خارج می آیند و از اموال ریاست جمهوری می باید حفاظت کنید ، همچنین از شخص رئیس جمهور . ولی بعداً ما را به عنوان نگهبانی به روزنامه انقلاب اسلامی گسیل کردند ، فرستادند برای نگهبانی از باغ الهیه خانه دکتر اقبال که بعداً شد محل سکونت آقای نزیه .
ما مأمور حفاظت آقای سلامتیان و مصدر (گماشته) زن و بچه وی شدیم . همچنین مأمور حفاظت از خانه رضایی ها و طاهر احمدزاده شدیم و همچنین مأمور بودیم از آقای تقوی ، انتظاریون مسئول دفتر بنی صدر ، ذوالفقاری و چند رسوای دیگر حفاظت کنیم ."
سرهنگ فرسنداج در گزارش خود چنین عنوان نموده است :
" نقش گارد صرف نظر از حفاظت درجه یک از آقای بنی صدر و حفاظت از کارمندان دفتر ریاست جمهوری آنان از اشخاص غیر مسئول غیر انقلابی حتی ضد انقلاب نیز مراقبت و مواظبت می کردند ."
ولی در آن روز :
مأمورین گارد دو قسمت شده بودند ، 21 نفر تحت فرماندهی آقای چترباز کتابخانه دانشگاه را احاطه کرده بودند ، عده ای نیز با لباس سویل به سرپرستی محمد ذوالفقاری و انتظاریون به یاری میلیشیا و دیگر گروه های ضد انقلاب می شتافتند . در وسط معرکه نیز تعدادی از گاردی ها که لباس فرم پوشیده بودند و مسئولیت شان نگهبانی کتابخانه بود جهت سرکوبی مردم به دیگران پیوستند .
آقای " علی . ن " یکی از مسئولین انتظامی در تحقیقات خود می گوید :
" آقایان محافظین ( گارد بنی صدر) تا می توانستند ملت بی دفاع را زدند ، چادرهای خواهران ما را به کمک میلیشیا از سرشان برداشتند و شروع به زدن آنها نمودند ، هر که چهره ای روشن و خالص اسلامی داشت به باد کتک و ضرب و شتم گرفته می شد . کسی که ادعای طرفداری از قانون و حمایت از حق را دارد آیا سزاوار است این چنین بدون تحقیق و بررسی به نهادها حمله کند و مردم را تحریک نماید ؟ ....
باری وقتی که ایشان (بنی صدر) دستور یا آن فرمان کذایی را که از کاخ سفید نشأت گرفته بود دادند ، گاردی ها همراه منافقین که از پیش دقیقاً سازماندهی شده بودند و قبلاً برادران و خواهران مؤمن ما را شناسایی کرده بودند ، حمله نمودند .
کردند آنچه را که می خواستند ، سنگ بود که از داخل دانشگاه بر سر عده ای بیگناه فرو می ریخت . با چشم های خود شاهد بودیم و ناظر ، برادران و خواهران خارج و داخل دانشگاه ملتمسانه و گریان فریاد می زدند مسلمانان چه نشسته اید ، مگر نمی بینید که چگونه برادران و خواهران شما را زیر مشت و لگد سبعانه و وحشیانه می کشند ؟ ولی افسوس کاری جز نظاره و جدا سازی از دست ما ساخته نبود ."
غائله چهاردهم اسفند۱۳۵۹(۶۲)