
شهید رسول ثانوی گروسی در سال 1320 در خانوادهای پیشهور و مذهبی در مشهد مقدس به دنیا آمد. وی شاعر و مداح اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بود. به جهت علاقه مخلصانهای که پدر و مادر این شهید بزرگوار نسبت به خاندان ائمه اطهار (ع) و ولایت علیابنابیطالب (ع) و اولاد پاکشان داشتند وی با مهر و عشق به عترت پاک حضرت محمد (ص) بزرگ شد.
با توجه به کینه دیرینهای که از رضاخان به خاطر اعمال غیر اسلامی و غیر انسانیاش (نسبت به دین مبین اسلام و مذهب جعفری و اساعه ادب نسبت به مجالس عزاداری امام حسین (ع) و دیگر مجالس مذهبی و همچنین بیحرمتی به حجاب بانوان) در دل وی بود از اوان کودکی با این کینه مقدس نسبت به خانوادن پهلوی بزرگ شد. شهید ثانوی به خاطر فقر مالی پدرش، نتوانست بیش از 6 سال تحصیلاتش را ادامه دهد و در سن 13 سالگی نزد پیشهوری بزاز در بازار مشهد مشغول به کار شد.
وی در همان دوران نوجوانی در مجالس مذهبی و بهخصوص در جلسه محبانالرضا (ع) شرکت میکرد و با عشق به ائمه اطهار علیهمالسلام بزرگ شد. رسول ثانوی در سن 20سالگی تصمیم گرفت بهطور قاچاق عازم کربلا بشود و به پایبوسی مولایش امام حسین (ع) مشرف شود. با اینکه کارفرمایش به علت نیاز کاری با این سفر مخالفت کرد و حتی گفته بود اگر بروی ممکن است هنگام بازگشت شخص دیگری را جهت این کار استخدام نمایم، توجه نکرد و عازم کربلا شد. وی پس از بازگشت از کربلا همانطور که به قول خودش در حرم از امام حسین (ع) خواسته بود، بدون هیچگونه سرمایهای، زیرپلهای را به مساحت یک متر مربع در خیابان خسروی مشهد اجاره کرد و به کار بزازی مشغول گردید، پس از مدتی به مغازهای مقابل مسجد شهدا نقل مکان کرد و سپس به آخرین محل کارش که در خیابان مدرس مشهد واقع است منتقل شد. این شهید بزرگوار در این دوران، برای دومین بار به صورت قاچاق عازم کربلا شد.
وی همزمان با جریانات سالهای 1341 و 1342 در مجالس سخنرانی و تظاهرات آنزمان به رهبری روحانیت مبارز شرکت فعال داشت. شهید ثانوی از عوامل مؤثر در تأسیس پرورشگاه محبانالرضا (ع) بود. وی با تشکیل صندوق قرضالحسنه محبانالرضا (ع) به عضویت هیئت مدیره انتخاب شد و فعالیتهای وی در تهیه مصالح ساختمانی و پیگیری تکمیل ساختمان جدید آن صندوق بسیار چشمگیر بود.
شهید ثانوی از ابتدای انقلاب در تظاهرات خیابانی سالهای 1356 به بعد شرکت میکرد و مشوق دیگران جهت شرکت در این مبارزات به رهبری امام امت بود.
وی در جریان استقبال از امام خمینی (ره) به اتفاق کاروانی به تهران اعزام شد و با اینکه به علت تأخیر در تشریففرمایی ایشان جمعی از افراد کاروان به مشهد بازگشتند، وی به اتفاق گروهی از آنان تصمیم گرفتند تا بازگشت امام (ره) در تهران بمانند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره)، شهید ثانوی در تمام صحنههای پشتیبانی از انقلاب و ولایتفقیه حاضر بود و جزو اولین گروهی بود که به مواضع ملیگرایانه و خائنانه بنیصدر و مواضع ضد انقلابی-اسلامی منافقین پی برده بود و با تمام وجود علیه این دو جریان کار میکرد. وی یکی از افراد جلسهای بود که زیر نظر مجاهد عالیقدر آیتالله شهید هاشمینژاد جهت مبارزه با خط فکری منافقین تشکیل میشد.
وی در گوشه و کنار شهر به پاسداری از انقلاب و دستآوردهای آن میپرداخت، در اغلب بحثهای خیابانی سالهای 1360 و 1361 خیابان دانشگاه مشهد فعالانه شرکت میکرد و به مبارزه با خط نفاق بنیصدر و منافقین میپرداخت. شهید ثانوی در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی با اتومبیل شخصی خود به اتفاق جمعی از همفکران به گشت در خیابانها میپرداخت و از نزدیک و به صورت افتخاری با پاسداران کمیته انقلاب همکاری میکرد. وی در ابتدای انقلاب توسط منافقین چنین بار تهدید به مرگ شد و حتی کوکتل مولوتوفی به طرف مغازهاش انداختند که ناموفق بود. با این همه احساس خطر جدی او به مبارزات و افشاگریها در سنگرهای مختلف و همچنین در مسجد امام صادق(ع) در خیابان دانشگاه مشهد که محل تجمع بعضی از دانشجویان مسلمان در موقع نماز بود ادامه داد و با شعار مرگ بر ضدولایتفقیه و مرگ بر منافقین و ادای دعاهای بعد از نماز و دخالت مستقیم و فعال در تصمیمگیریهای مسجد و تشکیل مجالس سخنرانی توسط روحانیت خط امام (ره) و موضعگیریهای آن مسجد در جهت تحکیم و پشتیبانی از ولایتفقیه به مبارزه فکری فرهنگی خود ادامه میداد.
منافقین که دیگر نمیتوانستند نقش فعال و افشاگرنه شهید ثانویه را در پشتیبانی از انقلاب تحمل کنند و از وی کینهای بر دل داشتند، سرانجام در ساعت 15:10 در 22تیر1365 در جلوی منزل شهید ثانوی، ابتدا وی را از خواب بیدار میکنند و سپس در مقابل چشم همسر و فرزندان صغیرش او را با سه گلوله به پیشانی، صورت و گردن به شهادت میرسانند.