در میان بسیاری از ایرانیان از جمله کودکان دیروز و جوانان کنونی این مرز و بوم کمتر سرزمینی است که مانند سوئد نقش بهشت رؤیایی دیروز و امروز را بازی کند. اجرای نوع خاصی از سیاستهای سوسیال دموکراتیک نه تنها سوئد را در میان کشورهای موسوم به حوزه اسکاندیناوی بلکه در مقایسه با بسیاری از کشورهای جهان در زمره کشورهای به ظاهر مترقی قرار داده اما به دلیل آن که کشورهای قاره سبز همواره سرتاسر دنیا را برای خود سبز و برای دیگران من جمله کشورهایی که نظم به اصطلاح نوین جهانی را به چالش میطلبند سیاه و خونبار میخواهند متأسفانه به خصوص در سالهای اخیر شاهد ظهور و بروز حرکاتی در حوزه سیاست داخلی این کشور بودهایم که از کشوری صلح جو و دموکراتیک مانند سوئد بعید است.
یکی از این رفتارها حمایت و اعطای برخی امتیازات به گروهکهای چپگرای عموماً تروریستی مخالف جمهوری اسلامی است. در ادامه به تحلیل و آسیب شناسی کژتابی فوق در سیاستهای دولت سوئد نسبت به گروههای مخالف ایرانی میپردازیم. برای نیل به مقصود لازم است که ابتدا برخی امکاناتی را که کشور سوئد در اختیار این گروهها قرار داده بازشناسی کنیم.
- در سال 1397، 10 گروه مخالف ایرانی از جمله برخی گروههای تجزیه طلب کردی، سازمان اتحاد فدائیان خلق، اتحاد دموکراتیک آذربایجان و... در کشور سوئد تشکیل جلسه دادند و توافقنامه همکاری در جهت سرنگونی جمهوری اسلامی را امضا کردند؛
- همکاری با نهادهای غربی صهیونیستی در حوزه سخن پراکنی علیه جمهوری اسلامی ایران؛
- فعالیت نهادهای فرهنگی مختلف جناح چپ ضد نقلاب در این کشور که نمونه بارز آن نهادهایی مانند انتشارات باران میباشد؛
- حمایت از جلسات و اجتماعات منافقین علیه ایران؛
- حمایت همه جانبه از تشکیلات منحرف و پوشالی بهائیت؛
- برگزاری نشست ها و جلسات مهم اپوزیسیون در مرکز اولاف پالمه سوئد.
در میان تمامی این فعالیتها حمایت همه جانبه از گروهکهای تروریستی چپگرای تجزیه طلب و البته منافقین از همه برجستهتر است. چرا که کشور سوئد به هر بهانه ای به تروریستهای گروهک منافقین اجازه برگزاری تجمع و نفرت پراکنی علیه جمهوری اسلامی ایران را میدهد. زمینههای روی آوردن مریم رجوی و تشکیلاتش به همکاری با گروههای مخالف ایرانی در سوئد ضد ملت و دولت ایران را باید در موارد زیر جستوجو کرد:
- پیشینه و ژست سوسیال دموکراتیک کشور سوئد و مشترکاتی که برخی گروههای ذی نفوذ در این کشور با تفکرات مارکسیستی و استالینیستی رجوی و یارانش دارند.
- پرستیژ سیاسی و اقتصادی سوئد در میان کشورهای حوزه اسکاندیناوی که میتواند زمینه کلاهبرداریها و اخاذی تشکیلاتی رجوی از مردم و دولت این کشور را فراهم آورد.
- حضور تعدادی از گروهک های تجزیه طلب کردی در سوئد. با توجه به این که جریان نفاق همواره با گروههای تجزیه طلب در اتحادی نانوشته قرار داشته است میتواند بستر خوبی برای گروهک منافقین باشد.
اما ناگفته پیداست که تشکیلات استالینیستی منافقین با وجود تلاش برای سرمایه گذاری در سوئد به زودی با نا کامی رو به رو خواهد شد چرا که:
- دیر نیست که کشور سوئد برای حفظ بی طرفی و شخصیت بین المللی تقریباً بیحاشیه خود برای حفظ روابط با ایران و نیز کشورهای عضو محور مقاومت، پشت منافقین را تا حد زیادی خالی کند به دلیل این که هیچ کشور بی غرضی به دنبال حمایت از یک گروه تروریستی و آسیب زدن خود با سایر کشورها نخواهد بود؛
- اتحاد با گروههای کردی تجزیه طلب نیز خواب و خیالی بیش نیست چرا که دارودسته روباه صفت رجوی هرگز تحمل شریک و رقیبی دیگر در قدرت را ندارند و از طرف دیگر جریانهای تروریستی و تجزیه طلب مانند کومله و دموکرات نیز در خونخواری و ددمنشی کمتر از گروهک منافقین و اذنابش نیستند؛ لذا هر عاقلی میداند که خانه از پای بست ویران است و به این اتحاد اعتمادی نیست.
با این اوصاف اگر با دیده عقل و منطق به رابطه منافقین و سوئد بنگریم باید گفت دیگر لانهای برای تروریستها در سوئد باقی نخواهد ماند.