دورويي غرب در برابر جهان اسلام

چکیده :

در این مقاله ابتدا ،تحت عنوان مقدمه به تبیین شرایط حال جهان از لحاظ استعمال و مصادیق و به طور کل، نوع به کار بردن واژه تروریسم می پردازیم.

سپس به طور گذرا به بیان سیر تاریخی چگونگی ابداع واژه تروریسم و قول صحیح و اتفاقی موجود را در این زمینه بیان می کنیم. ادعای برخی را در مورد نسبت دادن ابداع و ریشه داشتن این پدیده در اسلام و تفکر اسلامی ، مورد بررسی قرار می دهیم و به بیان زمینه های تاریخی پیدایش چنین برداشتی به اختصار می پردازیم.

در ادامه با تشریح فضای حاکم بربحث به بیان هدف ومقصود خود ، که همانا « تبیین واقعیت تروریسم » در جهت پاسخ به سوالات و ابهامات اذهان بیدار و منصف است ، می پردازیم و نیل به این مقصود را در گرو تبیین و تعریف و تفکیک واژه تروریسم معرفی می نماییم ، و در جهت تحقق این هدف ، به بیان تعاریف رایج و مصطلح تروریسم در جهان امروز پرداخته و با اشاره به چرایی عدم اعتماد به این تعاریف رایج ، به ضرورت ارائه تعریفی دقیق در این باب اشاره می کنیم. و در راه ارائه تعریفی دقیق ، به بررسی معنای لغوی تروریسم در ادبیات انگلیسی و فارسی می پردازیم و با جمع بندی استخراجات لغوی ، سه مولفه و ویژگی اتفاقی برای ترور بر می شماریم. در ادامه با ترسیم جایگاه لغوی ترور در ادبیات اسلامی که همان زبان عربی می باشد ، دو معادل و مترادف را برای این لفظ در ادبیات اسلامی برمی شماریم و در سیربحث به تبیین شرایط و احکام ترور در اسلام در صورت معادل قرارگرفتن هر یک از این واژگان می پردازیم.

در ادامه در جهت نیل به هدف بحث ، اشاره مختصری به مبحث نظریه نسبیت اخلاق می نمائیم و چالش غرب نسبی گرا را در زمینه مقبوح دانستن مطلق تروریسم مورد بررسی قرار می دهیم . سپس به بررسی چرائی القاء غرب که استشهاد را مساوی با تروریسم می داند و اسلام را دین خشونت و قتل معرفی می کند ، می پردازیم و در جهت تبیین هر چه بهتر این مسئله نیم نگاهی تطبیقی به فعل « قتل » در ادیان ابراهیمی می نمائیم و به ترسیم این واقعیت می پردازیم که بر خلاف چینش غرب ، نه تنها برای فعل « قتل » در دیگر ادیان احکام و اوامر و دستورات خاصی وجود دارد ، بلکه احکام اسلامی به دلیل عدم تحریف، بر خلاف دو دین دیگر دارای توجیه عقلی نیز می باشد و در ادامه با بررسی جهاد در اسلام ، این موضوع را هر چه بیشتر شفاف می نمائیم.

سپس جمع بندی ای از مطالب مطرح شده را در قالب هشت مهم ارائه می دهیم.

در پایان ، تحت عنوان کلام آخر، جهان اسلام را مخاطب قرار می دهیم، و با استعانت از کلام امام خمینی (ره ) به استعانت ابزاری غرب از تروریسم برای نابودی اسلام و مسلمین اشاره می کنیم. و مسلمین را به درنگ و تامل و هوشیاری در برابر استفاده ابزاری غرب از تروریسم ، توجه می دهیم.

 

Foladvand

مقدمه :

امروز واژه تروریسم در ادبیات سیاسی رایج دنیا از پلکان ادبیات خواص سیاسی پایین آمده است و در سطح ادبیات عوام سیاسی قرار گرفته است و در زمره واژگان مصطلح رایج روزمره مردم عادی قرار گرفته است. واژه ای که شاید اکثریت این عوام سیاسی برداشتی صحیح و اصولی از این واژه ندارد.

تنها گزینه ای را که می توان برای گسترش استعمال این واژه در میان عوام سیاسی مطرح نمود، نوع کنش های اجتماعی است که عوام سیاسی آن را مشاهده کرده و آنرا لمس نموده است ، لکن قادر به بیان آن، تحت واژه و کلمه مشخصی نبوده است. پس خواص واژه ای را برای این کنش برگزیدند و عوام نیز به دلیل همان فقر کلامی که در خود حس می نمودند به سرعت این واژه را گرفته و این واژه مصطلح روز گردید.

اما ضرورت بازخوانی و بازنگری و به طور کل واکاوی این واژه و مراتب استعمال آن از اینجا ناشی می شود که امروز غربی که هیچ موضوع و مسئله ای را قطعی تلقی نمیکند و به یکبار تغییر موضع داده است و به عنوان وضع کننده این اصطلاح ، خود را در مقام ترور شونده می بیند و با مظلوم نمائی هر چه بیشتر تروری را که مفسر و مبدع آن بوده است ، به یکباره مطلقاً منفی قلمداد نموده و قصد دارد خود را به عنوان قربانیان اصلی تروریسم معرفی کند. و با دستمالی نمودن این واژه بعد از حوادث 11 سپتامبر ، نمادی عینی از تروریسم همیشه منفی برای مردم جهان و بالاخص مردم خود ، ترسیم نماید. تا در این شرایط، عوام سیاسی که هنوز نتوانسته بودند نعریف مشخصی از این واژه دریافت کنند ، حالا با در اختیار داشتن نماد عینی، بتوانند به راحتی ماهیتی از ترور و تروریسم ، در ذهن خود تعریف و تجسم نماید.

اما موضوع جالب تر از تعریف ترور، مدل و الگوی تروریسم ارائه شده توسط غرب می باشد.

ادعای غرب درباره حمله کندگان به برج های دوقلو ، معطوف گروه القاعده شد و القاعده به عنوان نماد تروریسم به جهانیان و بالاخص مردم غرب معرفی شد. گروهی «تروریستی»،« عرب»،«مسلمان».

اگر محکوم به توهم توطئه نشویم، باکمی تامل در ویژگی های زمانی و نمادی واعتقادی که برای این نماد تروریسم ، توسط غرب ارائه شده می توان چنین برداشتی را پیدا کرد که تمام این سیر نگرش و به طور کل اصل ابداع چنین واژه ای و سپس سرعت فراگیری آن در بین علوم و ارائه نمادی از تروریست ها، برای تقریب به ذهن توده ، چیزی نبوده است جز سناریویی از پیش طراحی شده ، در راستای همان عرصه نبردی که غرب سالیان سال خود را درآن، درگیر با اسلام و مسلمان ها می بیند.

پس ضروری است در شرایط کنونی که هر عمل نامشروعی به اسم و نام « مبارزه با تروریسم » ، مشروع می شود ، برای تنویر اذهان و بالاخص ذهن خودمان به واکاوی « تروریسم » بپردازیم. البته به عنوان یک فرد بی طرف و نه مانند غرب، که اکثر مواضع مغرضانه و تحت تاثیر تمایلات عقیدتی خود به بررسی مسائل پرداخته است.

بررسی تاریخی چگونگی پیدایش تروریسم :

به اعتقاد محققین و تاریخ پژوهان واژه تروریسم ریشه در انقلاب سال 1789 فرانسه دارد.(1)

انقلابی که در ابتدای آن هزاران نفر از طبقه اشراف و سپس بسیاری از شهروندان عادی دیگر توسط مقامات سیاسی تحت پیگرد قرار گرفتن و به گیوتین سپرده شدند. به عبارتی دیگر اصطلاح و واژه تروریسم از قرن نوزدهم معمول نبود و اگر کسی شاه یا مقام عالی دولتی را ترور میکرد به این عمل او سوء قصد می گفتند. (2)

و از انقلاب فرانسه به بعد بود که واژه ترور به معنی استفاده از خشونت به منظور ارعاب ، توسط حکومت ها در مقیاس وسیعی به کار برده شده است . همچنین حکومت ترور هم اصول حکومتی انقلابی است که پس از سقوط ژیروندنها ( از 31 می 1793 تا 1794 م ) در فرانسه مستقر گردید و اعدام های سیاسی فراوانی را متضمن بود. (3)

شذوذ عقاید مطرحه در باب تاریخ ابداع تروریسم :

با این وجود برخی براین عقیده اند که پیدایش تروریسم ریشه در تفکر اسلامی دارد و براین باور واندیشه می باشند که حشاشین (4) یا پیروان حسن صباح (5) اولین تروریست ها یا به عبارتی دیگر پایه ریزان تروریسم مذهبی در دنیا بوده اند. اینان معتقدند که اولین نشانه های تروریسم مذهبی ، به گروه حشاشین (6) یا باطنی ها (7) در قرن 11 میلادی ( قرن 5 ش ) بر می گردد. ادعایی که عموم مستنداتش ، پرداخته متقدمین تاریخ مغرب زمین است. (8)

اینان در بیان دیدگاه خود براین باورند که : حشاشین یکی از شعب اسماعیلیه بودند و هم زمان با سلجوقیان در ایران بین سالهای 1275- 1090 میلادی، اقدام به ترورهای بسیاری کردند. تعداد ترورهایی که توسط این گروه انجام گرفته ، حدود 50 ترور تخمین زده شده است . پایگاه اصلی ایشان دژ الموت و رهبرشان حسن صباح بود. آنها دژهای دیگری نیز در قومس و مهستان داشتند که تعداد آنها قریب به 105 دژ ذکر شده است. در مورد نحوه عملکرد و عضوگیری آنها ، اختلاف نظرهای بسیاری وجود دارد؛ برای مثال ، برخی آورده اند که آنها عملیاتشان را در فضای کامل انجام می دادند، ولی افرادی دیگر معتقدند برای تاثیر بیشتر ترور، آنان در اماکن عمومی گاه در مساجد اقدام به ترور می کردند. نکته ای که محققان اذعان دارند ، استفاده از دشنه به عنوان ابزار ترور است؛ زیرا آنها ترور مذهبی را گامی برای تصفیه اسلام و از بین بردن کفار می دانستند، ترور برای آنان امری مقدس و آیینی بود . لذا به هیچ وجه از تیر و کمان و یا زهر استفاده نمی کردند. این گروه در سده 13 میلادی ، قرن 7 شمسی به دست مغولان سرکوب شدند . اما از قرن 11 م . تا قرن 20م. جهان شاهد تحولات بسیاری بوده است. گروهای تروریستی زیادی باانگیزه های مذهبی و به نام اسلام سربرآورده اند.(9)

در واقع این گروه بر این باورند که پردازش تروریسم مذهبی در اسلام ، با حشاشین شده و با القاعده به اوج خود رسیده است. (10)

زمینه های تاریخی چنین برداشت هایی :

البته اینگونه برداشت وتلقی نسبت به اسلام امری جدید و نو نمی باشد ، بلکه این نوع نگرش بربستر و زمینه فکری چند صد ساله ای بنا شده است که اسلام را متهم به خشونت می نمود و سبب و عامل پیشرفت اسلام را شمشیر می دانسته اند ، و همین تاریخ در سیر ترقی خود امروز ماهیت تروریستی اسلام را مدعی است.

منصف ترین تاریخ نویسان که به سیر تدوین تاریخ ادیان پرداخته اند در بهترین حالات ، مغرضانه یا به سبب تبعیت از تفکرات اسلاف خود به نوعی به این موضوع اشاره کرده اند که سرعت و انتشار سریع اسلام همراهی آن با « جهاد » بوده است. و با بیان این مطلب که : در نظر مردمی که در معرض شمشیر اسلامیان قرار داشته است. این دین نوین مانند آتشی بلند بود که از مرکز آن فروزان شده و زبانه آن با سرعتی بی دریغ و شتابان انبساط می یافت و پیش از آنکه به خود بیایند و بدانند که چه باید کرد آنها را می گرفت .(11)

چند سؤال اساسي :

بي شک نمي توان از دشمني و کينه غرب نسبت به جهان اسلام چشم پوشي نمود ، لیکن با اين همه دست مايه و مستمسک چنين القائات و ايجاد چنين باورهائي توسط غربيان، همواره روايات جعلي بوده است که هنوز مستمسک بسياری از مسلمانان مي باشد و مسلمانان بدون توجه به جعلي بودن و عدم ثبات مندی ناقلان اين گونه احاديث به روايت آنها مي پردازند و غرب نيز اين گونه روايات را مستمسک چنين برداشت هايي قرار داده است و در سير تفکرات خود با بازتابي هر چه تمام تر از آنها استفاده مي نمايد .(12)

لیکن در اينجا قصد ما بررسي علت پيدايش چنين عقده و کينه شديد غرب نسبت به اسلام نمي باشد .

و همچنين در اين مجال قصد رد يا تأييد ادعای مدعيان را نداشته و درصدد بازخواني تاريخ پيروان حسن صباح نمي باشيم . زيرا اين بحث مکان خود را مي طلبد تا اگر بنا است بر اساس داستان ها و خاطرات و مستنداتي از اين قبيل ، شيوه و متدی را به جماعت و گروهي نسبت دهيم چه بهتر مي بود تا به بازخواني گروه حشاشين مسيحي بپردازيم که مستندات آن دقيق تر است و خاطرات آن زيبا تر و جذاب تر نگارش شده است و مدعيان غربي آن معتقدند که اين تفکر آنقدر در جهان مسيحيت ريشه دار و ثبات مند است که باعث احياء آن در چند دهه قبل شد .(13)

همچنين قصد ما پاسخ به اين پرسش و ابهام تاريخي غرب در مورد اسلام که :« چگونه جنگجويان اندک عرب ، که همه غير منظم و فاقد اسلحه بودند و تنها حربه ايشان کماني و چند چوبه تير يا سناني از ني بيش نبود و مرکب ايشان شتران نزار و اسبان لاغر ، توانستند سپاهيان منظم و بيشمار ، حتي قوای دريايي ممالک متمدن وقت را يکي بعد از ديگری مغلوب خود سازند »(14) نمي باشد .

همچنين در اينجا در مقام بررسي علت و چگونگي انجام تحريفات تاريخي و حديثي اسلام نيز نمي باشيم . زيرا هر يک از اين موضوعات خود به تنهايي بحثي مفصل طلب مي نمايد .

بلکه قصد ما در اينجا باز تعريفي از تروريسم است و هدف ما تبيين واقعيت تروريسم در جهت جوابگويي به سوالاتي است که امروزه در اذهان صاحبان خرد و انصاف ، در هر نقطه ای از اين عالم که باشند بدو ن پاسخ مانده است . سوالاتي که بعضا اگر از چهارچوب اذهان خارج شود و برای روشن شدن و به دست آوردن جواب در جامعه مطرح شود ، باعث مي شود تا سوال کننده نه تنها پاسخ سوال خويش را به دست نياورد ، بلکه مورد تکفير و تهديد و در معرض تهمت قرار گيرد .

سوالاتي از اين دست که :

1-چرا نمي توان بر تروريسم به عنوان يک موضوع اخلاقي ، قاعده نسبيت موضوعات اخلاقي را اطلاق نمود ؟

2- توجيه غرب در مقابل پارادکس و تناقضي که اعتقاد به منفي بودن مطلق تروريسم با اصل و قائده کلي نسبيتي که غرب در تمام شئون انسانيت معتقد به آن است، چه مي باشد و ديدگاه غرب درباره تروريسم تا چه اندازه با ثبات و مطلق انگاشتن اصل نسبيت از ديدگاه غرب قابل جمع و در اتفاق مي باشد ؟

3- چرا غرب اصرار دارد تا فرهنگ جهاد و شهادت را يکي از مهم ترين انواع تروريسم معرفي کند و دين اسلام را به عنوان دين تروريست پرور به جهانيان بشناساند ؟

4- چرا همه تروريست ها مخالفان غرب هستند و چرا همه لشگر کشي های غرب در جهان تحت لوای مبارزه با تروريسم صورت مي گيرد ؟

و سوالات و پرسش های بسياری که به نظر مي رسد بخشي از پاسخ آنها در گرو تبيين و تعريف و تفکيک واژه تروريسم مي باشد . به عبارتي ديگر برای پاسخ به بخشي از اين سوالات ناگزير بايد ابتدا تعريف دقيقي از تروريسم داشته باشيم .

تعاریف رایج تروریسم :

در دنیای امروز از تروریسم تعاریف ، یا بهتر بگویم تفاسیر رسمی بسیاری صورت گرفته است . از جمله مهمترین این تعاریف می توان به چند تعریف زیر اشاره نمود :

1- تعریف دولت انگلستان از تروریسم :

تروریسم عبارت است از اعمال زور یا تهدید به اعمال خشونت آمیز ، مخرب و به هم زننده آرامش که به منظور تاثیر گذاری بر حکومت یا ارعاب عمومی به کار گرفته می شود که به هدف بهره برداری سیاسی ، مذهبی یا عقیدتی صورت می گیرد . (15 )

2- تعریف وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا در سال 1990 از تروریسم :

تروریسم عبارت است از کاربرد غیر قانونی یا تهدید به کار زور یا خشونت ضد افراد یا اموال برای مجبور یا مرعوب کردن حکومت ها یا جوامع، که اغلب به قصد دست یابی به اهداف سیاسی ، مذهبی یا ایدئولوژیک صورت می گیرد . ( 16 )

3- ( بلای شیطانی یعنی تروریسم ) بلایی که توسط دشمن نابکار تمدن در بازگشت به وحشیگری ، در عصر جدید به وجود آمده است .( 17 )

4- کاربرد عمدی خشونت یا تهدید به اعمال خشونت برای دستیابی به اهدافی که طبیعت سیاسی ، مذهبی یا عقیدتی دارند . این امر از طریق اعمال زور یا ترس و وحشت انجام می گیرد و بیشتر غیر نظامیان را هدف قرار می دهد .(18 )

5- ترور بهترین ترجمه فارسی « محارب » است . ترور یعنی ایجاد خوف و وحشت و ایجاد جو وحشت در جامعه ، آن هم با اسلحه . محارب را علما و فقها این طور تعریف می کنند : محارب کسی است که با اسلحه مردم را بترساند. (19 )

6- تروریسم یعنی اقدام غیر مشروع و توطئه آمیز برای کشتن یک یا چند انسان با نیت سیاسی یا به خاطر نیل به هدف های سیاسی معین .(20 )

در دنیای امروز برخی از این تعاریف از اعتبار و جایگاه ویژه ای برخوردار می باشند و تاثیر مستقیمی بر توده مردم و به طور کل برداشت توده از این واژه را دارا می باشند . البته این مقدار تاثیر نه به سمت ظرافت و دقت در آن تعریف به وجود آمده است ، بلکه قالب شدن برخی از این تعاریف به سبب میزان قدرت و نفوذ تعریف کننده می باشد .

به عبارتی بهتر ، دلیل قابلیت تعریف ارائه شده از طرف آمریکا درباره تروریسم ، نه به دلیل صحیح بودن آن تعریف ، بلکه به دلیل اعمال آن تعریف توسط آمریکا می باشد و مردم آمریکا و به طور کل مردم جهان ناگزیر از پذیرش این تعریف می باشند .

ضرورت ارایه تعریفی دقیق :

بر کسی پوشیده نیست که نزاعهاو کشمکش هاش فراوانی در مسائل علمی و غیر علمی روی می دهد که منشأ آن وجود ابهامات و ایهامات در معانی الفاظ می باشد. به این معنی که چون طرفین گفت و گو بر محدوده معانی لفظ و مرزهای آن اتفاق نظر ندارند ، در نتیجه معانی الفاظ به درستی منتقل نمی شود و هر یک از طرفین بحث به سراغ معانی می رود که به ذهنش خطور می کند و بر اساس این معنی غیر صحیح ، چهارچوب تصوری خود را پی ریزی می نماید .

بنابراین برای عدم ایجاد خلط در مباحث و برای اینکه بازخوانی و یا تفسیر و توجیه تعاریف موجود نمی تواند کمکی به شناخت دقیق ما و در نتیجه پاسخ صحیح و منطقی ما برای سوالات مورد نظر باشد ، لذا در ادامه بدون در نظر گرفتن تعاریف صاحبان قدرت و مقام ، باز تعریف دقیقی را در مورد واژه ترور و تروریسم انجام می دهیم تا مشکلات مفهومی در طی بحث دامن گیر ما نشود .

به عبارتی دیگر به دلیل آنکه تعاریف از آسمان نازل نمی شود و هیچ کتاب مستطابی هم وجود ندارد که بتوان تعریف صحیح آن را ملاک بحث قرار داد ، در نتیجه لازم است که در ابتدای هر بحث معانی را که از الفاظ کلیدی آن بحث در ذهن داریم ، در ظرفی مناسب که معنی را به خوبی در خود جای دهد بریزیم ، تا معنی آن لفظ به همان صورتی که در ذهن ما است توسط خواننده فهم شود و برای خواننده مشخص باشد که اندیشه و فکر ما در این موضوع بر پایه چه تعریفی از این واژه استوار است . در نتیجه تعریف خود را از تروریسم ارائه می دهیم.

معنی لغوی تروریسم :

در زبان ، تروریسم ( terrorism ) به معنی ارعابگری ، ایجاد ترس و وحشت در مردم ، عقیده به لزوم آدمکشی و ایجاد وحشت در بین مردم و یا سیستم فکری که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند ( 21 )می باشد . همچنین از ترور (terror ) به ترس زیاد ، وحشت ، بلا ، بچه شیطان ، آدمکشی سیاسی ، دهشت (22 ) تعبیر شده است و (terrorist ) به ارعابگر و طرفدار ارعاب و تهدید و آدم کش سیاسی (23 )اطلاق می شود .

از مترادف های این واژه ، کلمه ( assassination ) می باشد (24 ) ، که به معنی آدمکشی و قتل است ( 25 ) لکن نه به معنی هر نوع آدم کشی و قتل ، بلکه جوری قتل است که مقاصد سیاسی دارد و می توان در مورد شخصیت یک نفر هم باشد و آنرا مترادف با ( slay ) به معنی کشتن با خشونت ، در نظر گرفته اند. ( 26 )

در زبان فارسی نیز از « ترور » به ترس زیاد ، بیم ، هراس ، خوف و وحشت تعبیر می شود و وقتی این واژه در اصطلاح سیاست به کار می رود از آن معنی ، کشتن و از بین بردن مخالفان و ایجاد رعب و وحشت میان مردم ، استفاده می شود. ( 27 ) همچنین به عنوان لغتی ماخوذ از زبان فرانسه ، به معنی قتل سیاسی بوسیله اسلحه در فارسی متداول شده است و تازیان معاصر، اهراق ( 28 ) ( 29 ) را بجای ترور به کار می برند . (30 )

و ازتروریست به عنوان عامل ترور ، طرفدار ترور ، آدم کش و کسی که برای رسیدن به هدف خود کسی را به طرز غافلگیر بکشد و یا ایجاد وحشت و هراس بکند ، تعبیر شده است .( 31 ) همچنین کسی را که طرفدار اصول تشدد و طرفدار شدت عمل و ایجاد رعب و ترس باشد تروریست می نامند . این کلمه در زبان فارسی متداول ،به شخصی اطلاق می شود که با اسلحه مرتکب قتل سیاسی شود . (32 )

و « تروریسم » را روش کسانی که آدم کشی و تهدید مردم و ایجاد خوف و وحشت را به هر طریقی که باشد برای رسیدن به هدفهای سیاسی خود از قبیل تغییر حکومت یا در دست گرفتن زمام امور لازم ومباح می دانند (33 ) در نظر گرفته می شود . همچنین اصل حکومت وحشت وفشار و اصول حکومتی را که در فرانسه از 1793 تا 1794 م. مستقر بود ، ترریسم می نامند .در زبان فارسی این کلمه به اصلی اطلاق می شود که در آن از قتل های سیاسی و ترور دفاع گردد . (34 )

جمع بندی استخراجات لغوی :

اگر بخواهیم جمع بندی از معنی تروریسم بر اساس تعاریف ادبی و لغوی ارائه شده و نوع کاربرد و مسائلی از این دست ، که در بالا به برخی از آنها اشاره شد ، ارائه دهیم. به نظر اینجانب اگر از پسوند« ایسم » (35 ) (ism ) که بر تمام نهضت هایی که رای و عقیده و روش و مکتب وگرایش خاصی را دورن در نظر گرفتن مرزهای ملی و نژادی دنبال می کند ، اطلاق می شود ، فاکتور بگیریم ، می توانیم با توجه به مجموع معانی و ترجمه های موجود ، به سه مولفه و ویژگی اصلی و اتفاقی در مورد واژه « ترور » (terror ) ، اشاره نمود :

1- ترور به معنی ایجاد وحشت و ترس در جامعه و در میان مردم می باشد .

2- ترور گاهاً باقتل ( شخص یا شخصیت )همراه است .

3- ترور در راستای تحقق هدفی (سیاسی )صورت می گیرد .

بیان این نکته خارج از لطف نیست که از دیدگاه عوام واژه تروریست فقط به کسی اطلاق می شود که با اسلحه مرتکب قتلی سیاسی شود . اگرچه این دیدگاه را می توان نشات گرفته از عدم تفاوت پیچیده و گسترده قتل و ترور در دیدگاه ومنظر عوام دانست ، لکن علت اصلی ایجاد چنین دیدگاهی را میتوان در مبهم و سربسته استعمال نمودن این واژه توسط خواص دانست .

جمع این سه مولفه در یک واژه و عدم توافق بر رجحان هر یک از این سه بر دیگری ، باعث ایجاد ابهامات زیادی در کاربرد معنوی آن و در نتیجه عدم ارائه تفسیر و تعبیری دقیق از آن شده است . و همین امر باعث گردیده تا هر کشور و هر جماعتی بر اساس منافع خود تعریف و تفسیری از این واژه ارائه دهند و همین موضوع باعث ایجاد اختلافات فاحش در تعیین مصادیق و الگوهای آن شده است و امروزه این امر تا جایی پیش رفته است که دور تسلسلی از تروریسم ایجاد کرده است که بر اساس آن همه جهانیان تروریست هستند و در عین حال هیچ کس تروریست نیست. به عبارتی دیگر امروز هر کشوری و جماعتی برای مقابله و مبارزه با گروه و جماعت یا کشوری که جزو مخالفانش محسوب می شوند ، با تکیه بر این واژه و ارائه تعریف جدیدی از آن و اطلاق آن به آن گروه و جماعت ، به مقابله و مبارزه با آنها می پردازد و این عمل را جزوی از حقوق خود دانسته و به این عمل ، با اطلاق مبارزه با تروریسم ، مشروعیت می بخشد . در مقابل نیز آن گروه برای مقابله یا مبارزه با این حرکت جماعت مقابل ، دگر بار تعریفی جدید از تروریسم ارائه می دهد که این تعریف گروه مقابل را شامل می شود و بر اساس این تعریف گروه مقابل را تروریسم می خواند و قصه ادامه دارد تا جایی که امروز همه خود را مدعیان مبارزه با تروریسم دانسته و در عین حال از طریق دیگر به حق یا ناحق محکوم به اِعمال اَعمال تروریستی هستند .

ترور در ادبیات اسلامی :

در ادبیات اسلامی که همان زبان و لغت عرب است تعریفی از ترور وجود ندارد و ترور لغت و واژه ای غیر مصطلح می باشد . لیکن با این وجود برخی با در نظر گرفتن همان مولفه های اساسی مدنظر در واژه ترور و رجحان برخی بر برخی دیگر ، آنرا مترادف با کلمه « فتک » ( 36 ) در زبان عربی دانسته اند .

فتک در لغت به آدم کشی (37 ) و کشتن غافلگیرانه ( 38 ) و به ناگاه گرفتن و ناگاه کشتن کسی را ( 39)اطلاق می شود، البته بر هر قتل عمدی نیز می توان این واژه را اطلاق نمود ( 40 )، لکن به حسب قرائن استعمال آن توسط عرب ، به کار بردن این واژه برای کشتن غافلگیرانه به ذهن نزدیکتر است . ( 41 )

در نتیجه اگر اطلاق این واژه را با یک چنین بار معنوی بر ترور قائل باشیم ، می توان ادعا نمود که چنین عملی در نزد مسلمانان، عملی دارای بار منفی است و شاهد این گفتار حدیث نبوی است که می فرماید :

« الاِسلامَ قَیِّدَ الفَتکَ » (42) یا « قَیِّد الایمانُ الفَتکَ »(43) اسلام یا ایمان مانع کشتن به نحو غافلگیرانه است. اما برخی دیگر معادل عربی این واژه را کلمه « اِرهاب » در نظر گرفته اند. (44)

ارهاب در لغت به معنی چشم ترس و تهدید (45)و ترسانیدن(46)می باشد و به طور کل ماده « ر ه ب » متضمن چنین معنی است(47)حتی وجه استعمال واژه راهب نیز به خاطر دلالت بر ترسنده و خائف بودن موصوف آن است (48). ارهاب را میتوان کلمه و واژه ای دانست که به نوعی اصالت در قرآن کریم دارد و در قرآن مجید خداوند این فعل را در جایگاه مدح و دستور مسلمانان به اعمال آن به کار برده است . در آنجا که خداوند کریم می فرمایند :

وَاعِدُّوا مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَ مِن رِباطِ الخَیلِ « تُرهِبونَ » بِهِ عَدُوََّ اللّهِ وَ عَدُوَکُم وَ آخَرینَ مِن دُونِهِم لا تَعلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعلَمُهُم. ( 49 )

به این معنی که : در برابر آنها آنچه توانستید از نیرو و اسبان، بسته و آماده شده، آماده سازید که به این وسیله خدا و دشمن خود و دشمنان دیگری را غیر از آنها که شما آنها را می شناسید بترسانید. (50)(51)

البته این دیدگاه و نظر برآمده از تفکرات اسلامی است و نه توجیه کننده یا رد کننده فعل ترور.

به عبارتی دیگر قبح فعل فتک و امر به ایجاد ارهاب، در دیدگاه اسلام نه رد یا تایید ترور بلکه منظر و نظر اسلام در مورد فعل فتک یا ارهاب می باشد. یعنی از دیدگاه اسلام هرگونه کشتن غافلگیرانه ای عملی قبیح و مردود و هر عملی که باعث ایجاد رعب و وحشت در دل دشمنان خدا شود عملی ممدوح و سفارش شده است. حال بستگی دارد که ما کدام یک از این دو واژه را مترادف و معادل واژه ترور بدانیم و در نظر بگیریم .

البته باید این موضوع را مد نظر داشت که فعل ایجاد رعب و وحشت بدون قرینه ای که نوع دلالت آنرا مشخص نماید ، مانند افعالی است که می توان از منظر اسلامی نسبیت را بر آنها قائل شد.

به عبارتی دیگر فعل خوف و وحشت بدون قرینه ای نه دارای بار منفی است و نه دارای بار مثبت ، لیکن به حسب شرایط مکانی و زمانی که با توجه به قرینه می توان به آن پی برد، این فعل دارای حسن و قبح می شود.

سخن در این باب بسیار است لیکن اقتضاء زمانی اجازه طرح همه آنرا نمی دهد. ولی مسئله ای که باید مختصری به آن اشاره نمود مسئله نسبیت اخلاقیات است.

نظریه نسبیت اخلاق:

بحثی که از قدیم الایام میان دانشمندان و فلاسفه مطرح بوده والان هم مطرح است موضوعی است به نام( نسبیت اخلاق).به اعتقاد معتقدان به این نظریه اخلاق جزءامور نسبی است.و این موضوع به این معنی است که به طور کلی هیچ خلقی خوب نیست و به طور مطلق نیز هیچ خلقی بد نمی باشد.یعنی هیچ صفتی را نمیتوان گفت مطلقا خوب است(در هر جا وهر زمان)وهیچ صفتی را نمی شودگفت مطلقا بد است(در هر جا و هر زمان)بلکه هر صفت خوبی در یک جا ویک زمان در یک شرایط خاص خوب است و همان صفت در یک اوضاع واحوال ودر یک شرایط خاص دیگر بد است.این را می گویند نسبیت اخلاق و عده زیادی هم طرفدار داردکما این که مبحث دیگری هم هست در باب عدالت که آن را (نسبیت عدالت )می گویند عده ای نیز معتقدان این نظریه می باشند(52)

پرداختن به بحث نسبیت موضوعات بالاخص نسبیت اخلاقیات و بررسی دلایل متاخرین و متقدمین از معتقدین و مرتدین آن،مساله و موضوعی خارج از حوصله بحث و توان

علمی اینجانب است.لیکن در این باب همین بس که از نظر متفکر اسلام شناسی چون شهید مطهری (اصول اولیه اخلاق معیارهای اولیه انسانیت به هیچ وجه نسبی نیست، مطلق است ولی معیارهای ثانویه ،نسبی است و در اسلام هم ما با این مساله مواجه هستیم).(53)

بنا بر این به نظر اینجانب اگر تروریسم را ایجاد وحشت سازمان یافته به شکل گرم و سرد معنی نماییم اطلاق حسن و قبح ذاتی بر این کنش نه تنها اشتباه و نادرست است بلکه این فعل جزو معیارهای ثانویه اخلاق به حساب می آید و در شرایط مکانی و زمانی مختلف دارای حسن و قبح میباشد.

و اگر ترورسم را قتل غافلگیرانه و کشتن افراد بی گناه برای نیل به مقاصد سیاسی معنی نماییم امری صد در صد قبیح و همانگونه که بیان آن گذشت از نظر اسلام مطرود است.

اما این نظر اسلام است که مطلق بودن نسبیت اخلاق را رد نموده لیکن آنچه که در اینجا اهمیت دارد بررسی میزان صدقیت اطلاق،نسبی انگاشتن قبح وحسن تروریسم در جهان نسبی گرای امروز است.

غرب نسبی گرا و مسئله تروریسم :

به طور کلی می توان یکی از ویژگی های ثبوتی غرب خردگرا ( Rationalism ) را ، اعتقاد به نسبیت و نسبی نگری و نسبی گرائی ( Relativism ) (55)دانست.

اعتقادی که امروز به عنوان یکی از اصول غیر قابل تفکیک معرفت شناسی غربی (Epistemology ) (56) در آمده است.

با این وجود معلوم نیست که چگونگی غربی که ادعای نسبیت را از حوزه اخلاقیات فراتر برده است و داعیه نسبی بودن همه احکام را دارد، به یک باره در باب پدیده و کنش اخلاقی که خود نیز برای آن حد و رسم مشخصی ندارد ، حکمی کلی و مطلق قائل می شود و به یکباره آنرا دارای قبح ذاتی شمرده و از گردونه این دور نسبی گرائی خارج می نماید.

به عبارتی دیگر آیا اقعاً غرب از اصول اعتقادی خود صرف نظر کرده یا نه، در جهان کنونی که موج اطلاعات گوشها و چشمها را پر نموده است و فضا و زمان خالی برای فکر و تدبیر و تعقل به انسان نمی دهد ، غرب در حال بازی با لغات و اصطلاحات است.

تلقی غرب : استشهاد = تروریسم

بررسی چرائی عقاید غرب در باب اسلام و مسلمین از جمله موضوعاتی است که طرح برخی از آنها باعث متهم شدن انسان به توهم توطئه می شود، لیکن همان طور که در بالا به برخی از این اعتقادات اشاره شد، غرب خود را به شدت درگیر با جهان اسلام می داند و این عصبانیت و ناخرسندی خود را هیچ گاه مخفی نکرده است به طوری که حتی امروزه در مباحث دکترینال، نظریه پردازان مهم و برجسته غرب به صراحت و با الفاظی کاملا بی ادبانه مباحث پیشرفت و گسترش امروز جهان اسلام را مورد مطالعه و بیان قرار می دهند و موفقیت های اسلام را در تسخیر قلوب آگاه جهانیان را اینگونه توجیه می کنند که :

اسلام پاسخی است برای احساس یأس توأم با خشم توده های عربی، که از نظر سیاسی بیدار شده اند و همچنین آن دسته از مسلمانان غیر عربی که در آسیا،آفریقا و حتی مناطق سیاه نشین آمریکا به سر می برند و احساس می کنند که در کشور های خود که عمدتاً زیر سلطه غرب شبه مسیحی سفید و ثروتمندتر می باشند ، نادیده گرفته شده اند. (57)

بیان این نکته در اینجا خارج از لطف نیست که بیان این سخنان و این نظرات همه و همه برای ترساندن افکار عمومی و توده از بررسی و نگرش به اسلام است و خود قائلان این چنین سخنان و تفکراتی نیز در گراها و تعیین مسیرهای مقابله با اسلام به این مسئله اذعان دارند که :

موفقيتهای اخير اسلام به عنوان مذهبي که فوج فوج به آن مي گروند بيش از هر چيز مديون ديدگاه جامعي است که به عنوان يک شيوه زندگي جايگزين ارائه مي شود(58)

اما همانطور که قبلا نيز اشاره شد سعي ما در اينجا بيان چرائي و بررسي عوامل پيدايش چنين ديدگاههای ضد اسلامي غرب نيست . لکن آنچه که باعث مي شود تا نيم نگاهي به سير غرض و مرض غرب در طرح ديدگاه های اسلامي داشته باشيم قلب و دگرگوني واژگان و ادبيات اسلامي است که توسط غرب صورت مي گيرد از جمله اين دگرگوني معاني و تفسيرهای لغوی که توسط غرب صورت گرفته است هم عرض دانستن واژگان اسلامي شهادت و جهاد و ارهاب و ... به عنوان معادل های معنوی ترور

و در پی آن القای تروریست بودن مسلمانان و در فازی بالاتر مطرح نمودن اسلام به عنوان دین تروریست پرور است . به طور که امروزه بسیاری از غربی ها بر این باور و عقیده هستند که شاید هر مسلمانی تروریست نباشد، ولی قطعاً هر تروریستی مسلمان است .(3)

اما باید دید که نظر و دیدگاه سایر ادیان به پدیده جنگ و کشتن و کشته شدن و به طور کلی مقوله خشونت چیست .

* فعل قتل در ادیان ابراهیمی :

به دلیل این که بررسی ادبیات خشونت در تمامی مکاتب و مذاهب هم از توان علمی بنده خارج است و هم در حوصله بحث نمی گنجد ، به ناچار به ادیان ابراهیمی که اکثریت قریب به اتفاق جوامع را در بر می گیرد اکتفا نموده و به صورتی گذرا به برخی از کلید واژه های مطرح شده در باب خشونت در این ادیان می پردازیم .

در شریعت موسی (ع) حکم به عدم کشتن و قتل از جمله ده فرمان الهی به قوم بنی اسرائیل می باشد (4) و احکام و دستورات قصاص (5) نیز تا حدودی مانند دستورات قصاص در اسلام می باشد و این شباهت تا حدی است که احکامی مانند جان به عوض جان و چشم به عوض چشم و پا به عوض پا و .... که برخی از آنها در قرآن کریم نیز بیان شده است (6) در عهد عتیق به صراحت و شدت بیشتری تأکید شده است و احکامی همچون احکام سنگسار نیز به صراحت در متن کتاب مقدس مورد تأکید قرار گرفته است . (7)

با این وجود در بخش های متعددی از عهد عتیق خداوند به صراحت امر به قتل و کشتن می نماید ، از جمله این موارد آیه زیر است که :

" زمانی که خداوند ، خدایتان آنها را به شما تسلیم کند و شما آنها را مغلوب نمایید ، باید همه آنها را بکشید ، با آنها معاهده نبندید و به آنها رحم نکنید ، بلکه ایشان را به کلی نابود سازید ." (8)

از جمله این دستورات در عهد عتیق بسیار است ، ولی شاهد مثل هایی را که ما آوردیم تماماً بر اساس 6 کتاب اول که به اسفار تورات شهرت دارد و توافق بر کتابت موسی (ع) بر آن می باشد ، آمده است . (9)

لیکن اگر قصد ما بر طرح تمام اتفاقات و اوامر عهد عتیق می بود می توانستیم به موارد بی شماری از جمله قتل عام ایرانی ها توسط یهودی ها به امر خداوند که داستان آن در بخش «استر» از عهد عتیق به طور مفصل بیان شده است و اتفاقات و مسائل و احکامی از این دست اشاره نماییم ، لیکن بیان بیشتر این مسائل رمان و فرصتی دیگر را طلب می نماید و ما به همین چند موضوع کفایت می نماییم .

اگر چه طریقت عیسی (ع) در راستای شریعت موسی (ع) است و تمام دستورات عهد عتیق توسط عیسی (ع) مورد تأیید قرار گرفته است (10) ، لیکن احکام دارای ابعاد جدیدی نیز شده است ، به عنوان مثال در مورد مجازات قاتل ، عیسی (ع) می فرماید :

" گفته شده است که هر کس مرتکب قتل شود محکوم به مرگ می شود ، اما من می گویم که حتی اگر نسبت به برادر خود خشمگین شوی و بر او فریاد بزنی باید تو را محاکمه کرد ." (11)

اما جالب ترین بخش قضیه این است که به صراحت در مواردی عیسی (ع) امر به اعمال خشونت می کند ، منجمله در آنجا که عهد جدید از قول عیسی (ع) آمده است :

" گمان می برید که آمده ام صلح و آرامش را بر زمین بر قرار سازم ، نه من آمده ام تا شمشیر را بر قرار نمایم ، من آمده ام تا پسر را از پدر جدا کنم ، دختر را از مادر ، عروس را از مادر شوهر ، به طوری که دشمن هر کس اهل خانه خود او خواهد بود . " (12)

اگر چه از این نمونه اوامر و دستورات در عهد جدید به نسبت عهد عتیق کم است ، لیکن به دلیل این که عهد جدید پیش زمینه ای مانند عهد عتیق را مورد تأیید و تأکید دارد و به طور کل، طریقت مسیحیت بر شریعت یهود استوار است ، به نوعی می توان معتقدات عهد عتیق را در جمله اعتقادات عهد جدید به حساب آورد .

در اسلام نیز " قتل " و به تعبیری خشونت واژه ای عام است ، به این معنی که بر حسب موصوفش دارای حسن و قبح می گردد ، به عبارتی دیگر به نظر اینجانب کسی نمی تواند مدعی باشد که فعل قتل ، بما هو قتل ، امری ممدوح یا مضموم است ، بلکه قبح و حسن این فعل به حسب مقتول یا بهتر بگویم اسناد قتل متفاوت است . شاهد این مدعی را نیز می توان کلام وحی دانست .

در قرآن کریم 170 مورد واژگان مشتق از ریشه " قتل " به کار رفته است که از مجموع این 170 مورد استعمال قریب نیمی در مورد حرمت قتل و احکام قصاص قاتلین و .... می باشد و بقیه در باب احکام جهاد و مبارزه با محاربین از مشرکین و ... است .

اگر بخواهیم اجمالاً قیاسی میان موضوع قتل و خشونت در اسلام و دو دین یهود و مسیحیت داشته باشیم به وضوح مشاهده می کنیم که احکام اسلام تا چد حد مترقی و دقیق و عادلانه است .

به عنوان نمونه در عهد عتیق آمده است :

" .... تمام مردان مدیان در جنگ کشته شدند ... آن وقت سپاه اسرائیل تمام زنان و بچه ها را به اسیری گرفت ، گله و رمه ها و اموالشان را غارت کردند ، سپس همه شهرها و روستاها و قلعه های مدیان را آتش زدند ...."

و در ادامه آمده است :

" وقتی که فرماندهان سپاه تمامی اسرا را به همراه غنائم پیش موسی آوردند ، موسی بر فرماندهان سپاه خشمگین شد و از آنها پرسید چرا زن ها را زنده گذارده اید ؟ .... و سپس به آنها امر می کند ، پس تمام پسران و زنان شوهردار را بکشید و .... " (13)

البته همانگونه که اشاره شد از جمله این احکام و دستورات در عهد عتیق به وفور به چشم می خورد ، لکن من باب " واحد بدل من الالف " به همین یک نمونه بسنده می کنیم و به محضر قرآن کریم می رویم و آیه ای را مرور می کنیم که در آن آمده است :

" « و قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم و لا تعتدوا ان الله لا یحب المعتدین » (14) یعنی ، در راه خدا با کسانی که با شما می جنگند و وقت جنگ از حدود شرعی و قوانین عقلائی جنگ تجاوز نکنید و بدون عذر قانونی حمله ننمایید و با هم پیمان متارکه ، نجنگید و ضعیفان و بی آزاران را مکشید ، کشته ها را مثله نکنید و اموال را بی جهت اتلاف ننمایید ، که خداوند تجاوزکاران را دوست ندارد . " (15)

از این دست آیات نیز در قرآن مجید بسیار می باشد و به همان جهت مذکور الذکر از مابقی آیات صرف نظر می کنیم .

اگر چه در نوع جنگ و مبارزه با متجاوزان و کفار ، میان دیدگاه قرآن و اهل کتب می توان فرق های آشکاری را مشاهده نمود ، لکن بالعکس همانگونه که بیان شد در بسیاری از احکام قصاص شباهت های بیشماری وجود دارد .

این شباهت ها تا حدی است که همانگونه که قرآن کریم عقیده دارد : « و لکن فی القصاص حیاة یا اولی الالباب لعلکم تتقون » (16) اهل کتاب نیز بر این عقیده می باشند که : " هیچ کفاره ای برای قتل به جز کشتن قاتل پذیرفته نمی شود ، زیرا قتل موجب آلودگی زمین می شود . " (17)

البته برخی بر این عقیده می باشند که ناعادلانه و بعضاً مغایر منطق و عقل بودن برخی از احکام مسیحیت و یهودیت به علت تحریف و تقلیب صورت گرفته در این دو دین ابراهیمی است و شاهد مطلب خود را نیز احکام اتفاقی میان آنها و اسلام ذکر می کنند و معتقدند که آن بخش از احکام اتفاقی نیز به دلیل این که از تحریف دور مانده است با قرآن کریم مطابقت می کند .

لیکن در اینجا قصد ما بازبینی سیر ادیان و بررسی ادیان نمی باشد ، زیرا نه توانایی علمی اینجانب مقتضی انجام چنین فعلی است و نه انجام مکان چنین کاری است ، لیکن آنچه که در اینجا مهم است این است که این مطالب جزو معتقدات اهل کتاب است و رد یا تأیید آن توسط ما باعث کنار گذاشتن یا پذیرفتن این عقائد نمی شود .

* جهاد در اسلام :

در اسلام دو گونه جنگ است که در اصطلاح رایج عوام بر هر دو اطلاق واژه "جهاد" می شود.

لیکن از دیدگاه علماء و فقهاء و بزرگان ، یکی از این دو جنگ ها را جهاد می گویند و آن کشورگیری است ، با شرط هایی که برای آن شده است و دیگری جنگ برای استقلال کشور و دفع اجانب از آن است .(18)

از دیدگاه اسلام جهاد به معنی اخص آن عبارت است از :

" کشورگیری و فتح ممالک ، و این امر پس از این است که دولت اسلامی با وجود امام یا به امر امام تشکیل شود و در این صورت اسلام بر تمام مردان که به حد بلوغ رسیده باشند و افتاده و عاجز نباشند واجب کرده است تا برای کشورگیری حاضر شوند و قانون اسلام را در سرتاسر ممالک جهان منتشر کنند .

و باید همه جهانیان بدانند که کشورگیری اسلام با کشورگیری فرمانروایان جهان فرق ها دارد ، اینان می خواهند جهان را برای منافع شخصی خود بگیرند ، اسلام جهان را برای نفع جهانیان می خواهد مسخر کند .

جهاد اسلام مبارزه با شرک ها و بی عفتی ها و چپاول ها و بیدادگری ها و ستمکاری ها است ، جنگ جهانیان برای راه انداختن شهوت و لذات حیوانی است ، گو که کشورها پایمال شود و خانواده ها بی سامان گردند ." (19)

اما قسم دوم از جنگ اسلایم ، جهاد به معنی اعم آن است که از آن به " دفاع " نام برده شده است . و آن جنگیدن برای حفظ استقلال کشور و دفاع در برابر اجانب است و به هیچ وجه مشروط به وجود امام یا نایب امام نیست و کسی از مجتهدین نگفته که دفاع را باید با امام یا جانشین آن کرد ، بلکه بر تمام افراد توده واجب است به حکم اسلام از کشور اسلامی حفاظت کنند و استقلال آن را پا بر جا نمایند .(20)

اقداماتی که امروز در جهان اسلام تحت عنوان جهاد و شهادت صورت می گیرد از قسم دوم است و عملیات های دفاعی است . لیکن غرب مسر است تا اینگونه عملیات دفاع از خود را با امور واهی مد نظر خود خلط نماید و القائات خود را به خورد جهانیان دهد .

و در همین راستا است که عملیات استشهادی آن جوان 20 ساله فلسطینی را که به انتقام له شدن خود و کشورش در زیر چکمه های غربی اسرائیلیان و با اعلام قبلی صورت می گیرد ، عملیات تروریستی می نمامد و از معادل قرآنی ارهاب استفاده می کند ؛ و در مقابل حمله های شبانه و روزانه ای که به صورت غافلگیرانه هر روز شاهد اجرای آن در عراق ، افغانستان و ... هستیم ، نه تنها تروریسم نمی نامد ، بلکه تحت عنوان مبارزه با تروریسم معنی می کند .

لیکن غرب این موضوع را نمی داند که خود مسخره است و باید این مسئله را بداند که امروزه دیگر بازی با لغات در اذهان صاحبان خرد و مردم آزاده جهان رنگ باخته است و دیگر مردم آزاده دنیا با این فریبکاری ها و نیرنگ ها آشنا شده اند .

* جمع بندی :

اگر بخواهیم به اختصار جمع بندی از مباحث مطرح شده ارائه دهیم ، می توان چنین نتیجه گرفت که :

1. اصل وضع واژه ترور در زبان فرانسه صورت گرفته است و واژه ای است که قدمت آن به 300 سال اخیر بر می گردد .

2. استعمال واژه ترور و مصادیق تروریسم از موضوعات پیچیده ای است که دارای

( ان قلت) های فراوانی است و به نظر نمی رسد اتفاق نظری در زمینه معنی و مفهوم و بالاخص مصادیق آن وجود داشته باشد .

3. در ادبیات عرب بر خلاف زبان و ادبیات فارسی واژه ترور لفظی غیر مصطح می باشد و به عنوان معادل برای این واژه از دو واژه " فتک " و " ارهاب " استفاده می شود و دلیل این امر نیز همان اختلاف در مفهوم شناسی اصل واژه ترور است .

4. اگر معادل ترور را فتک در نظر بگیریم از نظر منطق و ادبیات اسلامی امری مطلقاً قبیح و مذموم می باشد ، لیکن اگر مترادف این واژه را ارهاب بدانید (که مشهور استعمال نیز این واژه است) اطلاق قبح و حسن به این فعل امری اشتباه می باشد و این فعل از جمله افعالی می باشد که قاعده نسبیت بر آن بار می گردد ، همان طور که در قرآن کریم وجه مثبت این فعل مورد استفاده قرار گرفته است و مسلمین امر به آن شده اند .

5. به نظر می رسد که غرب نسبی گرا ، به عنوان واضعان و به کارگیرندگان این واژه ، اصراری بر مشخص نمودن معنی دقیق و مصادیق این واژه ندارند و سعی می کنند با بازی با الفاظ از این واژه بهره برداری های مد نظر خود را نمایند و در این مسیر اصول نسبیت مطلق افعال و پدیده ها را نیز به کلی فراموش نموده اند .

6. امروزه بازی با واژه ترویسم وسیله ای شده است در دست غرب تا هر موضوع و هر فعلی را در قالب این واژه بی مصداق و گنگ تعریف نماید و به بهانه مبارزه با این واژه غیر مفهوم بر سر مخالفان خود بکوبد و آنها را متلاشی نماید .

7. همواره اسلام توسط غرب به خشونت متهم شده است و همیشه این دین آسمانی در ویترین غرب دارای چهره ای عبوس و غضب آلود و مخوف بوده است ، ادعای غرب به عنوان دلیل نمایش چهره ای این چنینی از اسلام آیات مربوط به قتل و خشونت در اسلام و بالاخص قرآن مجید می باشد .

لیکن این امر نه تنها تهمتی بیش به اسلام نیست بلکه غرض و مرض غرب را نمایان می سازد ، زیرا احکام مربوط به قتل و خشونت در اسلام دارای پشتوانه منطقی و عقلی است بر خلاف دو دین مسیحیت و یهودیت که جنبه های غیر منطقی در آن بسیار است ، البته این موضوع به خاطر بری بودن قرآن از تحریفات است و اگر آن دو دین دیگر نیز از تحریفات مصون می ماندند حتماً دارای چنین مشی دستوری منطبق با منطق و عقل می بودند .

8. این موضوع قابل تأمل است که در جهان امروز هیچ مسلمانی داعیه جهاد (به معنی اخص آن را) ندارد و به طور کلی از لحاظ دستورات و قوانین اسلام ، وجوه شرعی جهاد اسلامی در حال حاضر محقق نمی باشد . لکن از منظر و دیدگاه غرب ، امروزه دفاع (جهاد به معنی اعم) مسلمانان از ملک و نفس و ناموس و شرف خویش تروریسم معنی می گردد و در مقابل تعرض و تجاوز و دشمنی غرب با اسلام و جهان اسلام ، مبارزه با تروریسم معنی می گردد .

* کلام آخر :

به عنوان حسن ختام باید به عنوان تنبیه و تذکر به آن بخش از سران جهان اسلام که هنوز در خواب هستند و نمی دانند که غرب به دلیل ترس خود از پتانسیل جهان اسلام و به دلیل این که اسلام و تفکر اسلامی را سدی در راه نیل به آرمان خود که همانا غربی سازی جهان است می داند ، قصد نابودی اسلام و مسلمین را دارد .

و در راه نیل به این مقصود وسیله ای مناسب تر از واژه تروریسم را نیافته تا مانند پتکی در دست خود بر هر برآمدگی پیش روی خود بکوبد و از آن برآمدگی تعریف میخ نماید !! پس باید ابتدا القاء نماید که اسلام مکتب تروریسم پرور است و احکام اسلام آمر به خشونت است و...

البته در راه تحقق این آرمان و هدف خود تا حد زیادی موفق بوده است و اکثریت سران به خواب رفته جهان اسلام را در نیل به این هدف با خود هم قدم نموده است و تا آنجا پیش رفته است که آیات جهاد و شهادت را از کتب درسی مدارس حذف نمایند و ....

اما امام راحل اکثریت مسلمین را بیدار نمود و این بیداری با هوشیاری جانشینش همچنان ادامه دارد ، و اگر چه اکثریت سران اسلام را یا خوابی عمیق فرا گرفته است و یا خود را به خواب زده اند ، لیکن مسلمین به دقت به فریب و حیله و بازی با لغات غرب پی برده اند و بین طالبان دست ساز غرب که قصدی جز خدمت در راستای اهداف غرب ندارند ، و حزب الله و حماس و .... مقاوم و مدافع کیان خود و اسلام در مقابل هجوم غرب تفکیک قائل می شود ، اگر چه غرب هر دو را در ظاهر تروریست می خواند و ....

در پایان خطاب به آن دسته از انسان های بی خردی که خود را مسلمان می نامند و در عین حال معتقدند که در اسلام خشونت است و اسلام تروریست پرور است و کسانی که عملیات استشهادی را عملیات تروریستی می خوانند و .... عرض می نمایم :

ای بی خردان ، اسلامی که می گوید : « و قاتلوا المشرکین کافه کما یقاتلونکم کافه » (21) می گوید بنشینید تا طعمه دیگران شوید ؟

اسلامی که می گوید : « و قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم » (22) می گوید دست روی هم بگذارید تا دیگران بر شما چیره شوند ؟

اسلامی که می گوید : و قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم » (23) می گوید خود را تسلیم دیگران کنید ؟

اسلامی که می گوید : « و الخیر کله فی السیف و تحت ظل السیف و لا یقیم الناس الا السیف و السیوف مقالید الجنة و للجنة باب یقال له باب المجاهدین »(24) و صدها آیات و احادیث برای جنگ با اجانب و برای حفظ استقلال کشور آورده ، مردم را خود از کوشش و جنگ باز می دارد .(25)

و السلام علی من التبع الهدی

____________________________

پی نوشت ها :

1. خارج از کنترل ، زی بیگنیو برژینسکی ، انتشارات اطلاعات .

2. خارج از کنترل ، زی بیگنیو برژینسکی ، انتشارات اطلاعات .

3. روزنامه کیهان

4. عهد عتیق ، سفر خروج ، باب 20 ، آیه 13

5. عهد عتیق ، سفر خروج ، باب 21 ، آیات 12 و 29

6. « و کتبنا علیهم فیها ان النفس و العین بالعین و الأنف بالآنف و الأذن بالأذن و السن بالسن و الجروح قصاص فمن تصدق به فهو کفاره له و من لم یحکم بما انزل الله فأولئک هم الظالمون » . (مائده/45)

7. عهد عتیق ، سفر خروج ، باب 21 ، آیه 30

8. عهد عتیق ، سفر تثنیه ، باب 7 ، آیه 2

9. در اینجا دیدگاه اسلام در مورد تحریف تورات مد نظر نیست ، زیرا در مقام بیان عقاید یهودیان می باشیم .

10. عهد جدید ، انجیل متی ، باب 5 ، آیه 17

11. عهد جدید ، انجیل متی ، باب 5 ، آیه 21

12. عهد جدید ، انجیل متی ، باب 10 ، آیه 34

13. عهد عتیق ، سفر اعداد ، باب 31 ، آیات 7 ، 19

14. قرآن کریم ، سوره بقره ، آیه 190

15. قرآن کریم ، سوره بقره ، آیه 190 ، ترجمه آیت الله مشکینی .

16. قرآن کریم ، سوره بقره . آیه 179

17.عهد عتیق ، سفر اعداد ، باب 35 ، آیه 33

18. کشف الاسرار ، امام خمینی (ره)

19. کشف الاسرار ، امام خمینی (ره)

20. همان منبع

21. قرآن کریم ، سوره توبه ، آیه 36

22. قرآن کریم ، سوره بقره ، آیه 190

23. همان منبع

24. الکافی ، جلد 5 ، صفحه 9

25. کشف الاسرار ، امام خمینی (ره)


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29