مقدمه
بررسی دقیق جنگهای بیولوژیکی و انواع و تکنیکهای آنها به دلایل متعددی از جمله عدم ثبت دقیق وقایع، روشن نبودن عامدانه بودن یا نبودن رویدادهای مربوط به بیماریهای فراگیر، عدم بررسی و آزمایش علمی آنها، سوگیری یا نقص گزارشها و یا مخفی کردن مدارک آن توسط دولتها و یا رؤسا و... امکانپذیر نیست.
جنگ بیولوژیکی را میتوان «استفاده عامدانه از میکروارگانیسمها و سموم که عموماً منشأ آنها میکروبی، گیاهی یا حیوانی است، برای بیماری و مرگ در انسانها، احشام و محصولات زراعی» تعریف کرد (داسیلوو، 1999). سلاحهای بیولوژیکی نیز میکروارگانیسمهایی هستند که وارد بدن میزبان میشوند و آن را آلوده کرده و در آنجا رشد میکنند و باعث بیماری کشنده یا ناتوان ساختن آن میشوند (کومار و دیگران، 2011).
اقدام برای تدوین برنامههای جنگ بیولوژیکی که به عنوان تسلیحات کشتار جمعی محسوب میشوند، توسط دولتها در قرن بیستم آغاز شد و در طول جنگ جهانی اول و بهویژه جنگ جهانی دوم مورد توجه بسیاری از کشورها قرار گرفت؛ هرچند بسیاری از این برنامهها به دلایل مختلفی ازجمله فشار کنوانسیونهای بینالمللی مانند پروتکل 1925 ژنو، کنوانسیون سلاحهای بیولوژیکی و سمی 1972 و کنوانسیون منع سلاحهای شیمیایی 1993 به مرحله عملیاتی شدن نرسیدند.
به دلیل ماهیت تروریستی و مخفیانه این نوع جنگ، عموماً اثبات تاثیرات عامدانه و جنگافزار بودن یک بحران یا بیماری، حتی با گذشت زمان چندان ساده نیست، اما از سوی دیگر، وجود آن را به بهانه فقدان مستندات نمیتوان نادیده گرفت. رهبر حکیم انقلاب اسلامی در سخنرانی سال نو 1399، به احتمال حمله بایولوژیک ایالات متحده در خصوص بیماری کووید 19 اشاره کردهاند و میفرمایند: «آمریکاییها خودشان متهم به تولید این ویروس هستند البته نمیدانیم این اتهام چقدر صحت دارد اما با وجود این اتهام، کدام انسان عاقلی، کمک از این کشور را قبول می کند» (حضرت آیتالله خامنهای (مدظلهالعالی)، 1399). در این بیان دو موضوع را میتوان یافت. اولین مورد، حساسیت نسبت به موضوع در عین فقدان شواهد یا ادله و دومین مورد، عدم قبول کمک از دشمن به عنوان یک راهبرد در مدیریت جنگ بایولوژیک است. لذا، ایشان تاکید میکنند که «به آمریکاییها هیچ اعتمادی نیست زیرا ممکن است داروهایی را ارسال کنند که ویروس را در ایران شایعتر و یا ماندگار کند و یا حتی ممکن است افرادی را بهعنوان درمانکننده بفرستند تا ببینند اثرگذاری این ویروسی را که گفته میشود بخشی از آن فقط مخصوص ایران ساخته شده، چگونه بوده و اطلاعات خود را تکمیل و دشمنی خود را بیشتر کنند، بنابراین سخنان آمریکاییها قابل قبول نیست» (همان).
مجدداً در بیان دوم ایشان نیز میتوان دو جنبه دیگر مدیریتی در وضعیت نبرد بیولوژیک را یافت که نخستین مورد راجع به قطع ید دشمن در کنترل و جهتدهی به آسیب ایجاد شده و دومین مورد، راجع به بعد اطلاعاتی نبرد است.
تاریخچه جنگ بیولوژیکی و تکنیکهای مورد استفاده در هر دوره
تاریخچه جنگ بیولوژیک به سه دوره زمانی تفکیک شده است (کاروس، 2017):
دوره اول: دوره پیش از تاریخ تا 1900
علی رغم ادعاهای زیادی که درباره وجود جنگهای بیولوژیکی در این دوره وجود دارد، وقوع چنین جنگهایی در این دوره نادر بوده است. در واقع تا میانه قرن نوزدهم درک عمومی از علت بیماری محدود و اشتباه بود و عموماً بیماریها را به دلایل فوق طبیعی نسبت میداند و برای مثال، رومیان از کلمه veneficium در اشاره به هر دو کلمه «مسمومیت» و «تمرین جادوگری» استفاده میکردند (کافمن، 1932). همچنین در این دوره، تشخیصهای پزشکی نیز ضعیف بود و پزشکان قادر به تشخیص دقیق بیماریهایی با علایم مشابه نبودند. نخستین بار، در سال 1837 بود که یک پزشک آمریکایی تفاوت میان شبه حصبه و حصبه را نشان داد (الن، 1947) و در اواخر قرن نوزدهم بود که پزشکان توانستند به تفاوت شبه حصبه و مالاریا پی ببرند (کیونا، 2004). این دوره به چهار بخش قابل تقسیم است:
الف) جنگ بیولوژیکی در دوره پیش از تاریخ
تیرهای آلوده به بیماری کزاز قبیله ملانزین به عنوان اولین نمونههای جنگافزار بیولوژیکی
به لحاظ ابزار و تکنیک مورد استفاده در دوره پیش از تاریخ، باستانشناسان معتقدند که جوامع قبیلهای بدوی و چادرنشین از سموم برای ماهیگیری، شکار و یا نبرد استفاده میکردند. آنها این سموم را از حیوانات یا گیاهان بدست میآوردند و تیرها را با آن آلوده میکردند. برای مثال، قبیله ملانزین[1] که امروزه به نام وانواتو[2] شناخته میشوند، تیرهای خود را به مواد موجود در لانه خرچنگها آغشته میکردند که به کلوستریدیوم تتانی[3] که عامل بیماری کزاز است، آلوده میشد. در مثالی دیگر، افراد قبیله سکاها در دوره یونان کلاسیک، از تکنیکهای دقیقتری برای ساخت تیرهای سمآلودی که عموماً حاوی برخی عوامل بیماریزا بود، استفاده میکردند. آنها نوع خاصی از مارهای[4] جوان را کشته و میگذاشتند تا خشک شود و خون انسان را نیز میگرفتند و درون یک ظرف کوچک میریختند تا تجزیه شود. سپس هر دو را ترکیب کرده و نوک تیر را با آن آغشته میکردند (کاروس، 2017).
ب) جنگ بیولوژیکی از 500 سال قبل از میلاد تا 1000 میلادی
برخی نویسندگان معتقدند که در دوره باستان، جنگ بیولوژیکی عمومیت زیادی داشته است؛ در مقابل برخی رویکرد شکاکانه نسبت به این موضوع دارند و معتقدند که اغلب حوادثی که ادعا شده رخ داده، هرگز تحقق نیافته است و مدرکی بر این ادعاها وجود ندارد. اما در این دوره مردم از شیوع عمدی بیماریها هراس داشتند. برای مثال، برخی از آتنیها در ابتدا، هرچند به غلط، فکر میکردند که اسپارتها آب آنها را سمی کردهاند و همین امر باعث شیوع طاعون 430 پیش از میلاد در آتن در طول جنگ پلوپونز[5] بوده است (کاروس، 2017). یا در نمونه دیگری، در 300 پیش از میلاد نیز مطرح شده که یونانیان در آن سالها چاههای آب شرب دشمنان خود را با اجساد حیوانات آلوده به بیماری آلوده میکردند (اشنایدر، 2003).
ج) جنگ بیولوژیکی از 1000 تا 1750 میلادی (قرون وسطی تا اوایل دوره مدرن)
در دوره قرون وسطی تا اوایل دوره مدرن، شواهد و مدارک دال بر جنگ بیولوژیکی اندک است. در این دوره، محتملترین نمونه جنگ بیولوژیکی در سال 1346 میلادی در طول حمله مغول به شهر کافا واقع در کریمه اتفاق افتاد که بر اساس شرح آن توسط گابریل موسی[6]، مغولها شهر کافا را در سال 1345 محاصره کردند، اما در سال 1346 با شیوع طاعون (باکتری یرسینیا پستیس[7] عامل آن است) در میان سپاه، آنها مجبور به عقبنشینی شدند و برخی از بازماندگان با رفتن از کافا، این بیماری را با خود به شهرهای دیگر منتقل کردند. اما روشن نیست که آیا مغولها عامدانه این کار را کردهاند و آیا شناخت تجربی از چگونگی شیوع باکتری یرسینیا پستیس که عامل طاعون است، داشتند یا خیر؟ (کاروس، 2017؛ فریشکنکت، 2003؛ داندو، 2009).
د) جنگ بیولوژیکی از 1750 تا 1900 میلادی (دوره مدرن متأخر)
در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم، برخی منابع به گسترش عامدانه عوامل بیولوژیکی در این دوره تأکید دارند. در دهه 1670 آنتونیو فیلیپس فان لیوونهوک[8]، وجود میکروارگانیسمها را کشف کرد، اما در دهه 1860 و 1870 با تحقیقات پاستور و رابرت کخ بود که ثابت شد که میکروارگانیسمها میتوانند باعث بیماری در انسان و حیوان شوند. در این مقطع، اثبات نظریه میکروبی[9] زیربنای علمی برای استفاده از عوامل بیولوژیکی به عنوان سلاح را به دست داد. اما هیچ یک از موارد جنگ بیولوژیکی تا 1900 بر اساس شناخت علمی از بیماری عفونی نبود (کروئیف، 1996). یکی از نمونههای جنگ بیولوژیکی در این دوره، جنگ بیولوژیکی انگلیسیها علیه بومیان آمریکا در سال 1763 بود که در این سال، کنفدراسیون قبایل بومی آمریکا، «شورش پونتیاک[10]» راه انداختند.
سرخپوستان آمریکا از نتایج جنگ فرانسه و سرخپوستان که کنترل کانادا را به انگلیسها واگذار کرد و منجر به سلطه انگلیسیها بر منطقه دریاچههای بزرگ[11] شد، ناراضی بودند و لذا حملاتی را به مرزهای شمالی مستعمرات آمریکایی انگلیسیها راه انداختند. از 22 ژوئن تا 20 آگوست این سال، دلاوریها[12]، قلعه فورت پیت[13] را، که استحکامات انگلیسیها در بخش جدید پیتسبرگ[14] بود، محاصره کرد و در 24 ژوئن گروهی از دلاوریها، با رهبران قلعه شرطبندی کردند که اگر ببازند، پُست خودشان را ترک کنند. در پایان شرطبندی، انگلیسیها، غذا و وسایلی را به رؤسای بومیان که در حال رفتن بودند، دادند که در میان این هدایا، پتوها و دستمالی بود که از بیمارستان آبله درون قلعه برداشته شده بود و به امید شیوع بیماری آبله به محاصرهکنندگان (بومیان آمریکا) دادند. در برخی منابع نوشته شده که پس از این واقعه، تعداد زیادی از بومیان کشته شدند و محاصره قلعه شکسته شد (رانلت، 2000).
آلوده کردن سرخپوستان توسط انگلستان از طریق اهدای پتوهای آغشته به آبله (1763 میلادی)
دوره دوم: 1900 تا 1945 (فعالیتهای خرابکارانه)
دوره دوم، سالهای 1900 تا 1945 است که در این دوره، دولتها برنامههای جنگ بیولوژیکی خود را تنظیم کردند، سلاحهای بیولوژیکی در جنگ جهانی اول و دوم استفاده شد و بازیگران غیردولتی نیز به سمت استفاده از عوامل بیولوژیکی رفتند. جنگهای بیولوژیکی در این دوره به شکل فراگیر مورد توجه بازیگران دولتی و غیردولتی قرار گرفت (کاروس، 2017). علاوه بر این، در این دوره تلاشهای اولیهای برای کنترل کردن جنگ بیولوژیکی در «پروتکل 1925 ژنو» صورت گرفت که اساساً تولید و استفاده از جنگ بیولوژیکی را ممنوع کردند (ساتپاتی، 2003).
الف) برنامههای جنگ بیولوژیکی دولتها
در جنگ جهانی اول، دولت آلمان نخستین کارزار سازمان یافته دولتی را برای جنگ بیولوژیکی به راه انداخت. در این زمان، آلمانها فعالیتهای خرابکارانه بیولوژیکی را شروع کردند و چندین پاتوژن [15] حیوانی اسب و گاو به ویژه آنتراسیس[16] (عامل سیاه زخم) و سودوموناس مالی[17] (عاملی که سبب مشمشه[18]، نوعی بیماری مشترک میان انسان و دام به ویژه اسب، است) تولید کردند تا در زمان جنگ روی اسبهای نیروهای دشمن اثر بگذارد (کاروس، 2017). همچنین از همین عوامل استفاده شد تا گوسفندان رومانیایی را قبل از صادرات به روسیه آلوده کنند و تلاشهایی برای گسترش وبا در ایتالیا و طاعون در سنت پترزبورگ روسیه توسط آنها صورت گرفت (مؤسسه بینالمللی تحقیقات صلح استکهلم، 1971).
در فاصله دو جنگ نیز فرانسه، مجارستان، ایتالیا، ژاپن، لهستان و اتحاد جماهیر شوروی سابق برنامههای مربوط به جنگ بیولوژیکی خود را راهاندازی کردند. اما درطول جنگ جهانی دوم، نخستین بار ژاپن از سلاحهای بیولوژیکی در سطح وسیعی استفاده کرد و هواپیماهای ژاپنی ککهای آلوده را در قسمتهایی از چین رها کردند که منجر به کشته شدن تعداد زیادی از قربانیان غیرنظامی شد (کاروس، 2017؛ فریشکنکت، 2003). ژاپن برنامههای جنگ بیولوژیک را از سالهای 1932 آغاز کرد و تا پایان جنگ جهانی دوم ادامه داشت و میکروارگانیسمهای مورد توجه آنها شامل باسیلوس آنتراسیس، کلاستریدیوم پرفرنژنس، نایسریا مننژیتیدیس، ویبرکلر، گونههای شیگلا و یرسینیا پستیس بود (ایتزن و تاکافوجی، 1997). این نظر وجود دارد که بیش از 10 هزار زندانی در نتیجه ایجاد عفونتهای آزمایشگاهی بر روی آنها در طول برنامه جنگ بیولوژیکی ژاپن کشته شدند.
همچنین در کانادا در سال 1937 فردریک بنتینگ، برنده نوبل در سال 1923، کانادا را به تنظیم برنامه جنگ بیولوژیکی ترغیب کرد و هرچند تلاش او با مخالفتهای جدی روبرو شد، اما تحقیقات اکتشافی در این زمینه تا میانه 1940 در دست اقدام بود. در طول جنگ کاناداییها عوامل جنگی بیولوژیکی زیادی مانند پاتوژنهای مسئول سیاه زخم و... را بررسی کردند و کارهای آنها بخشی از برنامه بریتانیا و آمریکا بود (برایدن، 1989).
استفاده اتحاد جماهیر شوروی از بیماری تیفوس به عنوان جنگافزار (1928)
در فرانسه نیز بین دو جنگ جهانی برنامهای تنظیم شد که هم بخشهای تهاجمی و هم بخشهای تدافعی بود. فرانسه تلاش میکرد تا تهدیدات بالقوه را بشناسد و به همین دلیل، روی فناوریها و فنون انتشار تحقیق کرد و حتی در آزمایشی، میکروارگانیسمهایی را در متروی پاریس پخش کرد تا میزان پراکندگی آنها را بررسی کند. همچنین فرانسه در موضوعات دیگری مانند بررسی برخی سموم یا پخش بیماریهای حیوانی مطالعاتی را انجام داد و در نهایت چند ماه قبل از جنگ جهانی دوم، انواع مختلفی از سلاحهای بیولوژیکی را مورد بررسی و آزمایش قرار دارد و دنبال این بود تا دستگاههایی را برای انتشار ویروسهایی بهوجود آورد که روی اسبهای دشمن اثرگذار باشد (کاروس، 2017).
شوروی سابق نیز نخستین آزمایشگاه تحقیقات جنگ بیولوژیکی خود را در سال 1925 به راه انداخت و ابتدا روی آنتراسیس B(عامل بیماری سیاه زخم) و بوتولیسم C (بیماری فلج کننده) مطالعاتی را انجام دادند تا ببینند آیا امکان استفاده از آنها در جنگ بیولوژیکی وجود دارد یا خیر.
نتایج این تحقیقات منجر به ارائه یک برنامه تهاجمی سازمان یافته جنگ بیولوژیکی در سال 1928 شد. این کشور، چند عامل بیماریزا مانند آنتراسیس B، بوتولیسم C، فرانسیسلا تولارنسیس[19] (تب خرگوش) و پستیس[20] (عامل بیماری طاعون) را به عنوان عوامل جنگ بیولوژیکی مورد بررسی قرار داد. در واقع برنامه شوروی حیوانات را هدف قرار میداد تا در زمان جنگ روی حرکت اسبها اثر بگذارد. ویروسهای مربوط به پا و دهان و عوامل زئونوز[21] (بیماری مشترک میان انسان و دام) نیز مورد بررسی قرار گرفت. ازجمله نمونههای تأئید شده استفاده شوروی از سلاحهای بیولوژیکی، آلوده کردن آلمانها در اسلاوتا (شهری در اکراین) با ریکتزیا پرووازکی[22] (عاملی بیماری تیفوس) از طریق شپشهای آلوده بود (کاروس، 2017).
همچنین انگلستان در سال 1940 برنامه جنگ بیولوژیکی خود را تنظیم کرد. آنها حجم زیادی از خوراک دام را به سیاه زخم آغشته کردند و هدف موردنظر آنها، گلههای گاوهای آلمانیها بود. آنها این برنامه را برای زمانی طراحی کردند که اگر آلمانها به جنگ بیولوژیکی متوسل شوند، آنها نیز این برنامه را عملیاتی کنند. علاوه بر این، انگلستان آنتراسیس B، بوسلا سوئیس[23]، بروسلا آبورتوس[24] و فرانسیسلا تولارنسیس (تب خرگوش) را مورد توجه قرار داده بود (کارتر و پیرسون، 1999).
آمریکا نیز برنامه جنگ بیولوژیکی خود را درسال 1942 ارائه داد. تحقیقات آنها نشان داد که امکان انتقال عوامل بیماریزای خاص از طریق قطرات بسیار ریز آب در هوا وجود دارد. همچنین آنها حداقل 18 عامل بیولوژیکی مختلف را مطالعه کردند که برخی از آنها حیوانات و برخی دیگر محصولات زراعی را هدف قرار داده بودند. آمریکا تا پایان جنگ نتوانست از جنگ بیولوژیکی استفاده کند، اما مطالعات زیادی را با همکاری انگلستان و کانادا انجام داد و پایههای علمی جنگ بیولوژیکی خود را برای طول جنگ سرد محکم کرد (کاروس، 2017).
در طول جنگ جهانی اول، آلمان به دفعات از جنگافزارهای بیولوژیک استفاده کرد (1918-1914)
ب) برنامههای جنگ بیولوژیکی غیردولتی
در این دوره، علاوه بر دولتها، برخی جنایتکاران و تروریستها نیز تلاش کردند تا پاتوژنهایی را برای استفاده به عنوان سلاح به کار بگیرند. نمونههایی از چنین اقداماتی را میتوان در فرانسه، آلمان، هند، ژاپن و آمریکا مشاهده کرد. برای مثال در 1916 یکی از ساکنین نیویورک تلاش کرد تا فامیل همسر خود را با آلوده کردن آنها با عوامل بیماریزا بکشد که موفق به این کار نشد و نهایت پدر همسر خود را با آرسنیک به قتل رساند (کاروس، 2017).
دوره سوم: 1945 تاکنون (تلفات وسیع)
دوره سوم از سال 1945 به بعد است که بر پیشرفتهای صورت گرفته در دوره جنگ سرد، اعم از تشریح برنامههای جنگ بیولوژیکی دولتها بهویژه آمریکا و شوروی سابق و استفاده از عوامل بیولوژیکی توسط دولتها، تروریستها و جنایتکاران تمرکز دارد (کاروس، 2017). همچنین در این دوره، کنوانسیون سلاحهای بیولوژیکی و سمی 1972 مطرح شد.
الف) برنامههای جنگ بیولوژیکی دولتها
در این دوره سرمایهگذاری عظیمی توسط آمریکا و شوروی سابق در علم و فناوری جنگ بیولوژیکی صورت گرفت و به جای تکنیکهای فعالیتهای خرابکارانه، تکنیکهایی برای ایجاد تلفات وسیع بهوجود آمد. بر اساس منابع موجود، در فاصله 1945 تا 2015، کمتر از 20 کشور برنامههای سازمان یافتهای برای توسعه جنگ بیولوژیکی دارند یا در حال تلاش برای تنظیم آن هستند. این برنامهها از نظر اندازه و پیچیدگی متفاوت هستند و در وسیعترین برنامه (توسط اتحاد جماهیر شوروی سازمان دهی شده) 60 هزار دانشمند، مهندس، تکنسین و پرسنل دیگر مشغول بودهاند. برخی از برنامهها با استفاده از تکنیکهای ابتدایی مانند آلوده کردن آب و غذا (اسرائیل در 1948، رودزیا در دهه 1970، آفریقای جنوبی در دهه 1980) است. اما کشورهایی مانند آمریکا و شوروی سابق، قابلیتهای عملیاتی خود را برای انتشار عوامل بیولوژیکی در سطح مناطق وسیعی با استفاده از سیستمهای پیشرفته توسعه دادهاند (کاروس، 2017).
برنامه جنگ بیولوژیکی اسرائیل پیش از 1948 آغاز شد و در این سال، عوامل بیولوژیکی مانند آلوده کردن منابع آب در برابر انگلیسیها و اعراب به کار گرفته شد. پس از آن، اسرائیل برنامه جنگ بیولوژیکی خود را با کمک وزارت دفاع خود تدوین کرد و پژوهشهای بیولوژیکی وسیعی را انجام داده و انتظار میرود که قابلیتهای جنگ بیولوژیکی بالایی را بدست آورده باشد (کوهن، 2001).
شوروی سابق نیز برنامه جنگ بیولوژیکی خود را در طول جنگ سرد عملی کرد. این کشور با پیشرفتهایی که در حوزه زیستشناسی بوجود آمد، قابلیتهای خود را افزایش داد و بزرگترین و پیچیدهترین برنامه جنگ بیولوژیکی خود را سازمان دهی کرد و مطالعات زیادی روی عوامل بیولوژیکی با هدف حیوانات و محصولات زراعی، مانند ارگانیسمهایی که گندم، چاودار و برنج را آلوده میکند و یا ویروسهای بیشماری که روی حیوانات اهلی اثر میگذارند، انجام داد. در طول دهه 1970 و 1980 نیز شوروی سابق اقدامات زیادی را انجام داد و پس از فروپاشی شوروی در 1991 نیز این اقدامات بیشتر شد. در این دوره، پژوهشهای مختلفی با رویکرد تهاجمی و تدافعی انجام شد و برخی کارها به تقویت عوامل بیولوژیکی پیشین اختصاص یافت و برخی مطالعات نیز به دنبال بررسی عوامل بیماریزای در حال ظهور و ایجاد عوامل بیولوژیکی جدید بودند. در روسیه، بیوپریپارت[25] به منظور توسعه پاتوژنهای تقویت شده مقاوم در برابر آنتیبیوتیکها سازماندهی شد. همچنین این کشور برخی بیماریهای عفونی نوظهور مانند ویروس ابولا و ماربورگ[26] را مورد مطالعه قرار داد تا از آنها به عنوان عامل جنگ بیولوژیکی استفاده کند و در نهایت ویروس ماربورگ را به این منظور انتخاب کرد. علاوه بر این، شوروی سابق در تلاش بود تا عوامل بیولوژیکی را که اجزای ژنتیکی را از پاتوژنهای مختلفی میگیرد تا ارگانیسمی با خصوصیت منحصربهفرد بهوجود آورد، توسعه دهد. در سال 1992 بوریس یلتسین، رئیس جمهوری روسیه، اعتراف کرد که این کشور، برخلاف تعهدات کنوانسیون جنگ بیولوژیکی، یک برنامه جنگ بیولوژیکی را انجام داده بود و تعهد داد که آن را خاتمه دهد، اما در سال 1994 از اعترافاتی که کرده بود، عقبنشینی کرد. پس از آن، لزوم شفاف بودن برنامههای جنگ بیولوژیکی مطرح شد. برای مثال، در سال 2005، وزارت امور خارجه آمریکا اعلام کرد که آمریکا بر اساس تمامی شواهد موجود حدس میزند که روسیه همچنان برنامه تهاجمی جنگ بیولوژیکی خود را برخلاف کنوانسیون سلاحهای بیولوژیکی و سمی ادامه میدهد (کاروس، 2017). در سال 2012 نیز پوتین بحث توسعه «سیستمهای تسلیحاتی مبتنی بر اصول جدید» را مطرح کرد که سلاح ژنتیکی بخشی از آن بود (وبگاه فارن پالسی، 2012).
در آمریکا نیز ابتدا دانشمندان جنگ بیولوژیکی روی عامل قطرات بسیار ریز آب در هوا تمرکز کردند و در نهایت به توانایی انتشار عوامل بیولوژیکی مهلک در سطح مناطق وسیعی دست یافتند. اما در طول دهه 1950 روی توسعه مهمات ضد محصولات گیاهی[27] تمرکز داشت که هدف آن، کشاورزی شوروی سابق و چین بود. همچنین ارتش آمریکا به عوامل بیولوژیکی و سیستمهای پخش آن برای آلوده کردن برنج، گندم و چاودار دست یافت (کربی، 1997) و سلاحهای بیولوژیکی مختلفی مانند باسیلوس آنتراسیس عامل بیماری سیاه زخم، فرانسیلا تولارنسیس باکتری عامل تب خرگوش، بروسلا عامل تب مالت، باکتری کوکسیلا بورنتی عامل تب کیو، ویروس عامل آنسفالیت اسب ونزوئلایی، سم بتولینیوم عامل بوتولیسم و عامل بیماری آنتروتوکسین B استافیلوکوکی تولید کرده و حملاتی را انجام داده است.
نمونهای از جنگ بیولوژیکی که گفته شده توسط آمریکا انجام شده، میتوان به جنگ کره (1950-1953) اشاره کرد که در طول این جنگ، اتحاد جماهیر شوروی، چین و کره شمالی، آمریکا را به استفاده از عوامل جنگ بیولوژیکی علیه کره شمالی متهم کردند. در سالهای بعد، آمریکا اعتراف کرد که توانایی تولید چنین تسلیحاتی را دارد اما از آن استفاده نمیکند. در واقع آمریکا برنامه جنگ بیولوژیکی خود را با تأسیس یک مرکز تولید جدید در آرکانزاس در طول جنگ کرده توسعه داد. همچنین آمریکا برنامه تدافعی جدیدی را با هدف توسعه امکان اقدامات متقابل در برابر حملات بیولوژیکی در 1953 راه انداخت. در اواخر 1960 نیز ارتش آمریکا انبار مهمات بیولوژیکی را توسعه داد (ایتزن و تاکافوجی، 1997).
همچنین در طول دهه 1970، سلاحهای بیولوژیکی برای ترورهای مخفیانه و پنهانی مورد استفاده قرار گرفت. برای مثال، در سال 1978 یک فرد تبعیدی بلغاری در لندن با نام گئورگی مارکف در ایستگاه اتوبوس ایستاده بود که مردی از کنار او رد شد و سر چتر او که آغشته به مواد خاصی بود، به مارکف نزدیک کرد و پس از سه روز او کشته شد. این ترور بعدها با عنوان «قتل چتری» معروف شد و بعدها روشن شد که این ترور توسط سرویس اطلاعاتی بلغارستان انجام شده و شوروی سابق، تکنولوژی ارتکاب آن را به بلغارستان داده است (مؤسسه تحقیقات پزشکی ارتش ایالات متحده برای بیماریهای عفونی، 2001).
در اواخر دهه 1970 نیز ادعاهایی مطرح شد مبنی بر اینکه انتشار ذرات ریز آب به رنگهای مختلف در هوا توسط هواپیماها و هلیکوپترها، ممکن است نوعی حمله بیولوژیکی به ساکنین لائوس و کامبوج باشد، زیرا افرادی که در معرض این ذرات ریز رنگی در هوا قرار گرفتند، بیمار شدند و مردند. بعدها این حمله به عنوان «باران زرد» نام گرفته و همچنان ابهام در مورد آن وجود دارد و اختلاف نظر درباره آن حل نشده است (ایتزن و تاکافوجی، 1997).
نمونه دیگر، اپیدمی سیاه زخم در 1979 در میان شهروندان سوردلوفسک[28] در روسیه است که اپیدمی تنها در میان افرادی رخ داد که نزدیک تأسیسات میکروبیولوژیکی ارتش شوروی در این شهر زندگی میکردند یا در آنجا مشغول به کار بودند. بسیاری از احشام نیز تا فاصله 50 کیلومتری این مرکز به خاطر سیاه زخم تلف شدند (مسلسون و دیگران، 1994). به دنبال این اتفاق، سازمانهای اطلاعاتی اروپا و آمریکا مظنون شدند که این تأسیسات پژوهشهای مربوط به جنگ بیولوژیکی را انجام میدهد. پس از این حادثه، اتحاد جماهیر شوروی تحقیق روی سلاح های بیولوژیکی خود را به مراکز دوردستی در سیبری انتقال داد. برنامههای جنگ بیولوژیکی شوروی سابق تا سال 1995 فعال بود.
تحقیقات ایالات متحده روی جنگ افزارهای بایولوژیک در حوزه کشاورزی و دامی (دهه 1950)
در عراق نیز مشاهدات بدست آمده از جنگ هشت ساله ایران و عراق و جنگ اول خلیج فارس مؤید وجود تسلیحات بیولوژیکی و برنامه جنگ بیولوژیکی در این کشور است. در جنگ عراق با ایران، عراق جنگافزارهای شیمیایی را ضد ایران و ضد کردهای عراق در حلبچه به کار برد (ایتزن و تاکافوجی، 1997). پس از آن، در جریان جنگ خلیج فارس، آمریکا و کشورهای عضو ائتلاف، از ابزارهای محافظتکننده و مصونسازی سربازان در مقابل خطرات سلاحهای بیولوژیکی احتمالی استفاده کردند. در اواخر جنگ خلیج فارس در 1999 نیز نمایندگان دولت عراق به نمایندگان سازمان ملل اعلام کردند که عراق تحقیقات گستردهای را برای استفاده از سلاحهایی از باسیلوس آنتراسیس، کلاستریدیوم و پرفرنژنس و توکسینهای بوتولینوم در سلمان پک، الحکم و جاهای دیگر داشته است (کادل، 1997).
ب) برنامههای جنگ بیولوژیکی غیردولتی
پس از جنگ جهانی دوم علاوه بر دولتها، جنایتکاران و تروریستها نیز به استفاده از سلاحهای بیولوژیکی توجه داشتند. برای مثال، در سال 1984 رؤسای فرقه راجنیش[29] تصمیم گرفتند که با سرکوب مشارکت رأی دهندگان، دولت را بدست گیرند. آنها غذاها را در رستورانهای شهر دلس[30] با سالمونلا تیفی موریوم[31] آلوده کردند که باعث بیماری حداقل 751 نفر از مردم شد (کاروس، 1984). نمونه دیگر، کشف مقادیر زیادی از توکسین بوتولینوم درآزمایشگاهی در یک خانه امن از فراکسیون ارتش سرخ در پاریس بود که هنوز استفاده نشده بود (کادل، 1997). همچنین در سال 1995، فرقه اوم شینریکیو[32] با گاز سارین به شبکه مترو حمله کرد و پس از تحقیقات، شواهدی از وجود یک برنامه جنگ بیولوژیکی پیدا شد و این فرقه متهم شد که پیش از آن نیز برای حملات بیولوژیکی با استفاده از آنتراکس و توکسین بوتولینوم سه بار تلاش ناموفق در این کشور داشته است (کادل، 1997). در سال 2014 نیز گزارشاتی مبنی بر استفاده از گاز کلر توسط دانش در عراق و سوریه منتشر شد (واشنگتن پست، 2014).
جنگهای بیولوژیکی آینده
درباره روندهای آینده جنگهای بیولوژیکی برخی بر این عقیده هستند که با پیشرفتهای مداوم در علوم بیولوژیکی و جهانی شدن مهارتها و فناوری بیولوژیکی و دسترسپذیری بیشتر فناوریهای توانمندساز، استفاده از سلاحهای ییولوژیکی بیشتر میشود و تعداد بازیگران بیشتری درگیر این برنامهها شوند. در مقابل، برخی معتقدند که توسعه و استفاده از سلاحهای بیولوژیکی بسیار دشوار است و به لحاظ اخلاقی و سیاسی نیز مورد پذیرش جامعه جهانی نیست (کاروس، 2017). همچنین انتظار میرود که با پیشرفت فناوریهای جدید در علوم بیولوژیکی، عوامل جنگ بیولوژیکی پیشرفتهای ظهور کند که منجر به تحول انقلابی و تغییر پارادایمیکال در جنگهای بیولوژیکی آینده شود. عوامل بیولوژیکی آینده، میتواند برای سیستمهای بیولوژیکی خاص انسانی در سطح مولکولی مهندسی شوند (کومار و دیگران، 2011).
بررسی رویکردهای مختلف درباره منشأ طبیعی یا ساختگی ویروس کرونا
با شیوع ویروس کرونا در اغلب کشورهای جهان، رویکردهای مختلفی در ارتباط با ساختگی بودن و انتشار عامدانه یا تصادفی آن و یا منشأ حیوانی داشتن این ویروس مطرح شده است. اما همچنان دلیل علمی و آزمایشگاهی قابل اثبات وجود ندارد ولی نگاه بازدارنده و پیگیرانه و مراقبتی اقتضا میکند، فرضیه جنگ بیولوژیک را جدی بگیریم.
الف) فرضیات مربوط به ساختگی بودن ویروس کرونا
فرضیه 1) ویروس کرونا؛ سلاح بیولوژیک آمریکا علیه اقتصاد چین
برخی ویروس کرونا را یک جنگ بیولوژیکی میدانند که توسط آمریکا به دلایل اقتصادی و بهطور خاص، تضعیف و نابودی اقتصادی کشور چین به راه افتاده است. این احتمال به ویژه پس از گفتگوی ویلبور راس، وزیر بازرگانی آمریکا در شبکه تلویزیونی فاکس نیوز در ارتباط با شیوع کرونا در چین و تسهیل روند بازگشت مشاغل به ایالات متحده قوت گرفت. همچنین چند هفته پیش از انتشار نخستین اخبار در مورد شیوع کرونا، جیمز استافریدیرز، فرمانده سابق نیروهای آمریکایی مستقر در اروپا، در یادداشتی در نشریه فارین پالیسی مطرح کرد که «در دنیای امروز، سلاحهای بیولوژیکی وجود دارند که میتواند تا یک پنجم جمعیت جهان را به کام مرگ بکشاند «چنین ادعایی از سوی چنین مقامی، نیز تردیدها در این زمینه را بیشتر کرده است.[33]
در روسیه، سیاستمداران و دانشمندان علوم زیستی معتقدند که ویروس کرونا سلاح بیولوژیکی آمریکاست که از دل آزمایشگاههای آنها سربرآورده تا جایگاه اقتصادی خود را در جهان حفظ کند. ولادیمیر ژیرینفسکی، نایب رئیس دومای روسیه، آمریکا را عامل اصلی انتشار ویروس کرونا دانسته و در سخنرانی خود توضیح داده که آمریکا مقصر است و از نظر اقتصادی، آمریکاییها هراس دارند که نتوانند بر چین غلبه کنند و یا حداقل همسطح آنان باشند. دیمیتری نوویک، معاون اول رئیس کمیته بینالملل پارلمان روسیه، نیز به دست داشتن آمریکا در آنچه در چین در حال وقوع است، اشاره کرده و مطرح میکند که آمریکا در ساخت سلاحهای بیولوژیکی فعال است، «ضمن اینکه طرفهای زیادی در آن ذی نغع هستند که این ویروسها آزمایش شوند و ببینند چه خواهد شد.»[34]
همچنین ایگور نیکولین، دانشمند و زیستشناس روسی که سابقه فعالیت در کمیته سلاح بیولوژیک روسیه را دارد، نیز مطرح کرده که چینیها از هزاران سال قبل از حیوانات مختلف تغذیه میکردند و چرا چنین بیماریهایی به تازگی بهوجود آمده و احتمالاً این ویروس ساختگی و یک طرح و در واقع سلاح بیولوژیک آمریکاست[35] که از آزمایشگاههای بیولوژیک آمریکایی اطراف چین منتشر شده است.[36]
در ونزوئلا نیز رئیس جمهور این کشور، نیکلاس مادورو، بر اساس نظریه توطئه، به احتمال تعمدی بودن انتشار ویروس کرونا اشاره کرده و در سخنرانی ملی خود با اشاره به تحلیلها و روندهای بینالمللی، توضیح میدهد که ویروس کرونا ممکن است با هدف جنگ بیولوژیکی علیه چین و اقتصاد این کشور منتشر شده باشد.[37]
همچنین برخی رسانههای عربی نیز به احتمال بیولوژیکی بودن این ویروس اشاره کردهاند. برای مثال، عبدالباری عطوان، سردبیر روزنامه اینترنت رأی الیوم، آمریکا را عامل انتشار کرونا دانسته و آن را به عنوان یک جنگ بیولوژیکی خوانده است که آمریکا به دنبال شکست تجاری از چین، برای انتقام از چین و نابودی اقتصادی این کشور ساخته است. همچنین وی، انگلیس را شریک آمریکا دانسته و توضیح میدهد که انگلیس در همه جنگهای عراق و سوریه شریک بوده و اگر جنگ بیولوژیک در میان باشد، انگلیس در این جنگ شریک است.[38]
فرضیه 2) سلاحهای نژادی و هدفگیری ملتهای خاص از جمله ایران بر مبنای DNA
فرضیه دیگر این است که انتشار ویروس کرونا به مثابه یک «سلاح ژنتیکی» در یک جنگ بیولوژیکی علیه ملتهای خاصی از جمله ملت ایران است. سلاحهای ژنتیکی روی ژنوم ملتها، نژادها، جمعیتها یا گروههای خاص اثر میگذارند و متناسب با اهداف آن میتواند نتایج مختلفی از معلولیتهای جسمی یا ذهنی گرفته تا مرگ و نابودی جمعیت خاص مورد نظر داشته باشد (خوبدل، 1379). موضوع مطالعه ژنوم انسان نخستین بار در «پروژه ژنوم انسان» مطرح شد که یک برنامه علمی تحقیقاتی بود که از 1999 شروع شد و تا 2003 به اتمام رسید و هدف آن، کشف ژنهای تمامی انسانها و تجزیه و تحلیل ساختار DNA انسان و استفاده از آن در بررسیهای بیولوژیکی و پزشکی بود (بنی هاشمی، 2009). همچنین در آمریکا با «پروژه ژنوم ایرانیان» در دانشگاه استنفورد، ژنوم ایرانیها در اختیار این دانشگاه قرار دارد و «25 هزار ژن ایرانی در اختیار آمریکا و رژیم صهیونیستی» است (کرمی، 1398) که نتایج آن از جمله کشف ضعف و قوت این ژنها در بخش نظامی و سیستمهای امنیتی استفاده میشود. در گروه تحقیقاتی دانشگاه استنفورد پردیس ثابتی دختر پرویز ثابتی رئیس اداره سوم ساواک شاه و پروفسور رستم مرتبط با رژیم صهیونیستی حضور دارند. بر این اساس فرضیه جدی وجود دارد که هدفگیریهای خاصی در خصوص نسل ایرانی در تولید کوید 19 مورد نظر بوده که بهصورت ناخواسته این ویروس به بیش از 170 کشور جهان توسعه پیدا کرده و از جمله کشور مهاجم را بهصورت گسترده تحت الشعاع قرار داده است. در عین حال هنوز شواهد علمی قابل اعتماد وجود ندارد و صرفا بر مبنای فرضیات طرح موضوع میشود.
فرضیه 3) انتقال ویروس کرونا از آمریکا به چین
کشور چین تاکنون به طور مستقیم درباره احتمال جنگ بیولوژیک بودن ویروس کرونا اظهارنظر قاطعی نکرده، اما تردیدهایی در این کشور وجود دارد که مخصوصا پس از گزارش شبکه تلویزیونی آساهی ژاپن قوت گرفته است. بر اساس این گزارش، مرکز کنترل و پیشگیری از بیماریها در آمریکا به تازگی اعلام کرده که تردید دارد که بیش از 10 هزار بیماری که بر اثر آنفولانزا در این کشور فوت کردهاند، درواقع مبتلا به ویروس دیگری (احتمالاً کرونا) بودهاند[39]. لذا در این کشور، برخی شبکههای اجتماعی و مقامات خواستار بررسی احتمال فراگیری ویروس کرونا از طرف آمریکا به کشور چین شدهاند. فعالان شبکههای اجتماعی چین معتقدند که احتمالاً در جریان مسابقات ارتشهای جهان در اواخر 2019، ویروس کرونا از طریق آمریکاییهایی که به چین آمدند، وارد این کشور شده است.[40]
فرضیه 4) انتشار عمدی یا تصادفی ویروس کرونا از آزمایشگاهی در چین
این فرضیه بر اساس ادعای یکی از افسران سابق اطلاعاتی رژیم صهیونیستی به نام دنی شوهام، متخصص جنگافزارهای بیولوژیک است. وی معقتد است که ویروس کرونا یک سلاح بیولوژیکی است که تصادفی یا تعمدی از تأسیسات تحقیقاتی استان هوبئی انتشار یافته است. در ووهان چین، انستیتو ویروسشناسی این شهر و همچنین وجود آزمایشگاههای تحقیقاتی بیولوژیکی در این شهر این فرضیه را مورد توجه گروهی از افراد قرار داده است. هر چند چین این ادعا را رد کرده و افرادی مانند استانیسلاس ریانترا، تحلیلگر اندونزیایی تروریسم با رد این ادعا توضیح میدهد که اگر این ویروس در آزمایشگاه تولید شده باشد، ابتدا باید کارکنان آن آزمایشگاه مبتلا شوند و همچنین اگر چین این ویروس را تولید کرده باشد، منطقی نیست که در کشور خود آن را به صورت فراگیر منتشر نماید.[41]
ب) ویروس کرونا به عنوان پدیدهای طبیعی با ریشه حیوانی
در مقابل، برخی با رد نظریه توطئه بر این باورند که این ویروس کاملاً منشأ حیوانی دارد و احتمال جنگ بیولوژیکی بودن آن توسط آمریکا را رد کردهاند. برای مثال، نشریه پزشکی لنست و متخصصانی از دانشگاه کالیفرنیا یا بنیاد ملی بیماریهای عفونی در واشنگتن توضیح میدهند که این ویروس مانند مورد سارس و مرس، ریشه در حیوان دارد و از حیوان به انسان سرایت کرده و پدیدهای طبیعی است.[42]
سیاستهای مراقبتی فرضیه شیوع کرونا به عنوان جنگ زیستی
صرف نظر از بحث امکان یا عدم امکان اثبات ماهیت جنگ بیولوژیک شیوع بیماری کووید 19، تجربههای تاریخی اثبات شده و درنظر گرفتن واقعیت فقدان التزام به اصول اخلاقی، الهی و انسانی از سوی کشورهای استعمارگر و سلطهگر و بیتفاوتی آنها در قبال جان انسانها (خواه شهروندان خود یا شهروندان سایر جوامع)، عقل سلیم بر پیشبینی تمهیدات لازم برای مقابله با جنگهای بایولوژیک حکم میکند. لذا، توجه به سیاستهای مراقبتی زیر در پیشگیری و به حداقل رساندن نفوذ این نوع جنگافزارها و مقابله با آن برای پیشگیری از دستیابی به اهداف عملیاتی در این نوع جنگها موضوعیت مییابد.
سیاست 1: بازنگری و بازتعریف مفهوم «جنگافزار» و «میدان جنگ» بر اساس ماهیت سلاحهای در حال ظهور
شیوع قابلیتهایی مانند افزایش تعداد و کیفیت حسگرها (در هر دو حوزه نظامی و مدنی) که به صحت عملکرد هدفگیری و همچنین دشواری پنهان سازی افراد، ماشینها و ابزارآلات در نبردهای نظامی میشود و همانطور که افراد بیشتر و بیشتر ابزارهای الکترونیک را استفاده میکنند، توانایی پیگیری فرد توسط امضای الکترونیک و ردپای الکترونیک سادهتر میشود، لزوم بازتعریف جنگافزار و مفهوم میدان جنگ را پیش میکشد. مشابهاً، با پائین آمدن هزینه شناسایی دی.ان.ای افراد، ردیابی فردی از طریق استفاده از دی.ان.ای نیز ممکن میشود. ما همچنین شاهد توسعه کیفی ابزارهای جنگی محیطی هستیم که انسان را برای گسترش بیماریها از طریق حشرات یا سازههای هیبریدی حشره ماشین قادر میسازد. بنابراین، محصولات کشاورزی و دامداری نیز میتواند مورد نابودی قرار گیرد یا به عنوان ابزارهایی برای ناتوان کردن یا کشتار جمعی انسانها مورد استفاده قرار گیرد.
سیاست 2: تقویت آمادگی مدنی از طریق آموزش رسمی
در حالی که آموزش آمادگی نظامی، تمهیدی برای وضعیت خاص جنگی در نظام آموزشی ایران پیشبینی شده است، در کنار آن، آموزش آمادگی مدنی به معنای قابلیت شهروندان در تشخیص وضعیتهای امنیتی، مراقبت از خود و همنوعان در این شرایط، پیشگیری از بروز یا وخامت آن و به طور کلی هر نوع دانش و اطلاعاتی که ضریب موفقیت دشمن در نبردهای بیولوژیک را افزایش میدهد، ضرورت دارد. در عین حال، چنین آموزشی بایستی با پرهیز از ایجاد هراس عمومی و تشدید تخیل اجتماعی به شیوههایی واقعبینانه و مبتنی بر اصول شناختی و آموزشی متناسب با سن افراد باشد.
سیاست 3: تقویت شفافیت در رویههای بهداشتی و سلامت غذایی کشور
یکی از موانع اصلی در مدیریت افکار عمومی و شایعات در ایران، فقدان شفافیت لازم در حوزه سیاستهای غذایی و بهداشتی است. به عنوان مثال، پس از سالها جدال بیپایان در خصوص سرطانزایی محصولات تراریخته یا بحث بر سر دلایل افزایش آمار بیماران سرطانی در ایران، همچنان قانونی در زمینه لزوم تفکیک محصولات تراریخته در فرایند توزیع تعریف نشده است. کمتوجهی به چنین امور خطیری یکی از عوامل توسعه بیاعتمادی مردم به حاکمیت و تشدید این تصور است که حاکمیت نسبت به سلامت عمومی بیتفاوت است یا به دلایل منفعتطلبانه، واقعیتهای هراسناک را از شهروندان مخفی نگاه میدارد. بدیهی است در چنین شرایطی، تشخیص واقعیت از شایعه حتی برای متخصصان و محققان ساده نیست و در صورت تشخیص، امکان مجابسازی افکار عمومی برای اغلب محققان و متخصصان صدیق و بیغرض، مقدور نخواهد بود.
توسعه و نهادینگی بیاعتمادی بین مردم و حاکمیت، زمینه را برای نفوذ دشمن در هدایت افکار عمومی در شرایط نفوذ از طریق جنگافزارهای بیولوژیک افزایش میدهد. در چنین شرایطی، ممکن است مردم اعتماد به دشمن را نسبت به اعتماد به حاکمیتی که از نظر ایشان پنهانکار و غیرشفاف است ترجیح دهند.
سیاست 4: پیشگیری از کپیبرداری سهلانگارانه یا سوداگرانه محتوای شبهه علمی، خصوصاً در حوزه زیستفناوری
در حالی که سنت «ایران ساخت» «مشابه خارجی»، امروزه به یک ارزش عمومی در حوزه تولید علم، فناوری و کالا و خدمات در ایران تبدیل شده است، بایستی دانست که بسیاری از مسیرهای به ظاهر علمی و تحقیقاتی، در عمل ریلگذاری دشمن برای نابودگری از طریق کنترل تولید زیستفناوری در کشورهای آماج است. بخش اعظم این قبیل اقدامات از سوی فرصتطلبانی دنبال میشود که عمدتاً خود را به عنوان مخترع یا کارآفرین به افکار عمومی معرفی میکنند. تقویت محیط قانونی و تعریف فرایندهای استاندارد تائید و نظارت تا حد بالایی میتواند مخاطره موجود را کاهش دهد.
منابع
Allen, P. (1947). Etiological Theory in America Prior to the Civil War. Journal of the History of Medicine and Allied Sciences II, 4: 489–520.
Bryden, J. (989). Deadly Allies: Canada’s Secret War, 1937–1947. Toronto: McClelland & Stewart.
Carter, G. B. & Pearson, G. S. (1999). British Biological Warfare and Biological Defence, 1925–45. Geissler and Moon: 168–189.
Carus, W. S. (2000). The Rajneeshees (1984).In J. B. Tucker, Toxic Terror: Assessing Terrorist Use of Chemical and Biological Weapons, Cambridge: MIT Press.
Carus, W. S. (2017). A Short History of Biological Warfare: From Pre-History to the 21st Century. National Defense University Press, Washington, D.C.
Caudle, L. C. (1997). The biological warfare threat. In F. R. Sidell & et al (eds), Medical Aspects of
Chemical and Biological Warfare. Washington, DC: Office of the Surgeon General, Borden Institute, Walter Reed
Army Medical Center.
Cohen, A. (2001). Israel and Chemical/Biological Weapons: History, Deterrence, and Arms Control. The Nonproliferation Review- Fall and Winter: 27-53.
Cunha, B. A. (2004).Osler on Typhoid Fever: Differentiating Typhoid from Typhus and Malaria. Infectious Disease Clinics of North America, 18 (1): 111–125.
DaSilva, E. J. (1999). Biological warfare, bioterrorism, biodefence and the biological and toxin weapons convention. EJB Electronic Journal of Biotechnology, 2 (3): 99-129.
Eitzen, E. M. & Takafuji, E.T. (1997). Historical overview of biological warfare. In F. R. Sidell & et al (eds), Medical Aspects of Chemical and Biological Warfare. Washington, DC: Office of the Surgeon General, Borden Institute, Walter Reed Army Medical Center.
Foreign policy (2012). Genetic weapons, you say?. Retrieved from: https://foreignpolicy.com/2012/03/27/genetic-weapons-you-say/
Frischknecht, F. (2003). The History of Biological Warfare: Human experimentation, modern nightmares and lone madmenin the twentieth century. Science & Society, Special Issue.
Kaufman, D. B. (1932). Poisons and Poisoning among the Romans. Classical Philology, 27 (2): 156–167.
Kirby, R. (1997). Evolving Role of Biological Weapons. Army Chemical Review, PB 3-07-02: 22–26.
Kruif, P. (1996). Microbe Hunters. San Diego: Harcourt Brace.
Kumar, A. & et al (2011). Review Paper: Biological Warfare, Bioterrorism and Biodefence. J Indian Acad Forensic Med, 33 (1).
Meselson, M. (1994). The Sverdlovsk anthrax outbreak of 1979. Science, 266: 1202–1208.
Ranlet, P. (2000). The British, the Indians, and Smallpox: What Actually Happened at Fort Pitt in 1763?. Pennsylvania History, 67 (3): 427–441.
Satpathy, G. C. (2003). Biological Weapons and Terrorism. Gyan Publishing House.
Snyder, J. W. (2003). Role of the Hospital-Based Microbiology Laboratory in Preparation for and Response to a Bioterrorism Event. J Clin Microbiol, 41 (1): 1-4.
Stockholm International Peace Research Institute (SIPRI) (1971). The Problem of Chemical and Biological Warfare. The Rise of CB Weapons. New York: Humanities Press.
The Washington post (2014). Jihadists launched chemical assault. Retrieved from: https://www.pressreader.com/usa/the-washington-post/20141024/281505044481749
US Army Medical Research Institute for Infectious Diseases (2001). Medical Management of Biological Casualties Handbook. 4th ed. Frederick, MD: Fort Detrick.
[1] Melanesian
[2] Vanuatu
[3] Clostridium tetani
[4] Vipers
[5] Peloponnesian War
[6] Gabriele de’ Mussi
[7] Yersinia pestis
[8] Antonie Philips van Leeuwenhoek
[9] Germ theory
[10] Pontiac’s Rebellion
[11] Great Lakes
[12] Delaware
[13] Fort Pitt
[14] Pittsburgh
[15] باکتریهای بیماریزا
[16] Anthracis
[17] Pseudomonas mallei
[18] Glanders
[19] Francisella tularensis
[20] Pestis
[21] Zoonotic
[22] Rickettsia prowazekii
[23] بیماری مشترک میان انسان و حیوان (Brucella suis)
[24] Brucella arbortus
[25] Biopreparat
[26] Marburg
[27] Anticrop munitions
[28] Sverdlovsk
[29] Rajneeshees
[30] The Dalles
[31] Salmonella typhimurium
[32] Aum Shinrikyo
[33] https://www.tasnimnews.com/fa/news/1398/12/23/2222657/
[34] https://www.tasnimnews.com/fa/news/1398/12/23/2222657/
[35] https://www.yjc.ir/fa/news/7276375/
[36] https://www.tasnimnews.com/fa/news/1398/12/23/2222657/
[37] https://www.yjc.ir/fa/news/7276375/
[38] https://www.yjc.ir/fa/news/7283856/
[39] https://www.tasnimnews.com/fa/news/1398/12/23/2222657/
[40] https://www.tasnimnews.com/fa/news/1398/12/23/2222657/
[41] https://www.tasnimnews.com/fa/news/1398/11/12/2193682/
[42] https://www.yjc.ir/fa/news/7276375