ملاحظات بیوتروریستی درباره کرونا اگر چه یک شیوه جدید در جنگ پنهان بین کشورها به حساب میآید، اما شواهدی تاریخی مبنی بر اینکه بشر از دیرباز چنین روشهایی را به کار میبسته است وجود دارد؛ از جمله زمانی که مغولها در جنگ، اجساد مردگان ناشی از بیماری طاعون را با منجنیق به داخل شهری که قصد تصرف آن را داشتند پرتاب میکردند و با شیوع بیماری در آن شهر اقدام به تصرفش میکردند. در دوران معاصر جنگ بیولوژیک ابتدا در مورد حیوانات در ارتشها اعمال میشد، آلمانها در جنگ اول جهانی سعی داشتند اسبها و قاطرهای دشمن را که نقش مهمی در ترابری جنگ داشتند به بیماریهای کشنده آلوده کنند. در قرن بیست و یک میکروب سیاه زخم به عنوان یک عامل بیوتروریستی مورد استفاده محدود قرار گرفت.
در عین حال به طور بالقوه بسیاری از میکروبها و ویروسها همچون آبله، طاعون خیارکی، سم بوتولیونیوم، تیفوس، مشمشه و ... قابلیت به کارگیری در عملیات بیوتروریستی را دارند. اما بعضی از کارشناسان هم معتقدند بیوتروریسم در عصر حاضر به اشکالی پیچیدهتر، خطرناکتر و با آثار ماندگارتری نسبت به روشهای قدیمی در آمدهاند. در واقع روشهای نوین شامل تغییرات ژنتیک، سموم غذایی، تراریختگی، امواج و تشعششات و امثالهم جایگزین روشهای قدیمی بیوتروریسم شدهاند. برخی دیگر هم پدیدههایی نظیر هارپ و تغییرات بشر ساخته اقلیمی را به عنوان راهکارهای نوین بیوتروریسم میشناسند که به طور وسیعی کشورهای هدف را تحت تاثیرات بسیار مخرب قرار میدهند.
ریشههای گفتمانی بیوتروریسم
نکتهای که درباره بیوتروریسم وجود دارد این است که همواره واقعیات با نظریههای توطئه در آمیخته و تمیز حقیقت از افسانه دشوار میشود. در این میان اما، چیزی که میتوان از آن مطمئن شد این است که گفتمان غربی، حذف گسترده رقبا و دشمنان خود را از نظر عقلی و راهبردی مجاز میشمرد؛ مالتوس به عنوان نمونه، از جمله جمعیتشناسان به نامی است که سالها پیش در کتاب معروف خود «اصل جمعیت» خاطرنشان میکند نسل بشر اگر با قحطی، جنگ و بیماری کنترل نشود به طرز مخربی برای غرب زیاد خواهد شد.
همچنین گفته میشود نزدیک به نیم قرن پیش، هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه اسبق آمریکا و نظریهپرداز سیاست خارجی، در طرحی موسوم به «مطالعه امنیتی شماره 200» کاهش چشمگیر جمعیت جهان را به عنوان یک ضرورت در آینده مورد تاکید قرار داده است.
در موردی دیگر، کتاب «آینده فراانسانی ما؛ پیامدهای انقلاب بیوتکنولوژی» نوشته فرانسیس فوکویاما، نوعی دیگر از نگاه مهندسیوار به تغییرات بیوتکنولوژیک لیبرال دموکراسی به آینده بشر را ارائه میکند. اما از جمله مهمترین اظهارنظرات علنی در باب نگاه نژادی به بافت جمعیتی جهان بر میگردد به جیمز واتسون، دانشمند آمریکایی، برنده جایزه نوبل و پدر دی ان ای، که رسماً اعلام کرد ژن برتر متعلق به سفیدپوستان است و دیگر نژادها در ردههای پستتری نسبت به آنها قرار میگیرند. اینها و بسیاری دیگر از نظریات مشابه نشان میدهند در فلسفه فکری غرب، بیوتروریسم و نسلکشی بشر هیچ منعی نداشته و به صورتی کاملا ماکیاولیستی توجیه میشود.
کرونا در ماههای گذشته
انتشار ویروس کرونا گمانهزنیهای زیادی را در رابطه با بیوتروریستی بودن این ویروس مطرح کرد. از نشانههای پیشگویی در انیمیشن «سیمپسونها» و فیلم هالیوودی«شیوع» گرفته تا اظهارنظرات برخی مقامهای روسیه مبنی بر اطلاع دقیق از بیوتروریستی بودن این ویروس و دهها نقل قول و اظهار نظر دیگر، این گمان را تقویت میکند که توطئهای جهانی در پس این اپیدمی نهفته است.
تلاش آمریکا برای از نفس انداختن اقتصاد شتابنده چین، مهمترین ظن برای نشر این ویروس از جانب آمریکاست. اما کرونا در صورت مفروض دانستن بیوتروریستی بودن آن چه درسی به جهانیان میدهد؟ شیوع جهانی و غیرقابل مهار کرونا نشان میدهد در دنیای جهانی شده، سلاحهای اپیدمیک ایده خوبی برای مبارزه نیستند، چرا که ارتباطات بین کشورها عملا سرایت بیماری را به امری اجتنابناپذیر بدل کرده است. این امر در تجربه بیماری سارس در سال ۲۰۰۲ ثابت شد به نحوی که ابتدا از چین آغاز شد ولی در نهایت هفده کشور از جمله آمریکای شمالی را درگیر خود کرد.
گذشته از گسترش تلفات انسانی در مواردی مثل سارس و کرونا، به هم پیوستگی اقتصاد جهانی عملا باعث شده است که بروز بحرانهایی از این دست، در کوتاهترین فاصله دومینووار بورسهای جهان را تحت تاثیر قرار دهد. بنابر یک پیشبینی، اقتصاد جهان ۲/۷ تریلیون دلار از قبال شیوع کرونا لطمه خواهد دید که سهم آمریکا در این میان قابل توجه است. در حالی که ابتدا تصور میشد فقط چین از بابت کرونا متضرر شود اما سقوط بیسابقه بورسهای توکیو، لندن، آمریکا و اتحادیه اروپا این تصور را ابطال کرد. موسسه مالی آمریکا اینتر پرایز معتقد است سقوط احتمالی اقتصاد ایتالیا در اثر کرونا احتمالا به رکود اقتصادی جهان منجر شود! مدعایی که بیش از هر چیز موید به هم پیوستگی عمیق اقتصاد جهانی است. کرونا نشان داد که به هم پیوستگی سرنوشت بشر در همه ابعاد امری انکارناپذیر است. همانند نظریه اثر پروانهای (Butterfly Effect) معتقد است تغییرات زیستمحیطی، ولو در سطحی جزئی، مثل بال زدن یک پروانه قادر خواهد بود که در کل هستی اثرگذار باشد. بیوتروریسم هم در عصر حاضر ریسک بسیاری بالایی برای همه کشورها در بر خواهد داشت.
بشریت باید به این درک و باور برسد که سرنوشت انسانها در گرو همدیگر بوده و بهترین راه برای زیستن در این کره خاکی، مراعات اخلاق، نوع دوستی و معنویت خواهد بود؛ چیزی که مکتب هنجاری روابط بینالملل، ادیان الهی، عرفان، وجدان بشری و فطرت انسان همه و همه بر آن صحه میگذارند. در غیر این صورت، مصداق «یکی بر سر شاخه بن می برید» مولانا، آنکه همت به نابودی دیگری میبندد، در نهایت زوال خودش را رقم زده است.