چادر نشینان بد عاقبت!

این حق طبیعی و قانونی ایران بود تا در برابر جنایت‌های فراوان منافقین بر ضد ملت ایران، اقامه دعوا کند و به استرداد و محاکمه سران این گروهک همت گمارد؛ اما مشخص نیست که به چه دلیل، هیچ‌گاه از این ظرفیت‌های موجود استفاده نشد تا جایی که امروز در آستانه اخراج منافقین از عراق، هر لحظه احتمال دستگیری و استرداد آنان کمرنگ‌تر می‌شود

Divarnevis

این حق طبیعی و قانونی ایران بود تا در برابر جنایت‌های فراوان منافقین بر ضد ملت ایران، اقامه دعوا کند و به استرداد و محاکمه سران این گروهک همت گمارد؛ اما مشخص نیست که به چه دلیل، هیچ‌گاه از این ظرفیت‌های موجود استفاده نشد

پس از قطعی شدن اخراج گروهک منافقین از اردوگاه اشرف در عراق، سرکرده این گروهک، به منظور جلوگیری از اخراج و انتقال به اردوگاه لیبرتی که موجب فروپاشی فرقه‌اش می‌شود، از دولت آمریکا خواسته است اجازه دهد تا در مرز اردن-عراق چادرنشین شوند؛ زیرا با در نظر گرفتن شرایط پذیرش پناهندگی که به صورت انفرادی می‌باشد، هر یک از افراد می‌توانند برای خود تصمیم‌گیری نمایند که این موضوع موجب فروپاشی این سازمان خواهد شد.

این سازمان تروریستی و بد نام که ابتدا در قالب نام «سازمان مجاهدین خلق» به فعالیت سیاسی می‌پرداخت، به تدریج به اندیشه‌های مارکسیسم-لنینیسم روی آورد. اعضای این سازمان در واقع اندیشه‌های اسلامی را در قالب ادبیات مارکسیستی ارائه می‌کردند که در همان دوران، بزرگانی مانند شهید مطهری، از خطر این اندیشه‌های التقاطی آگاه بودند و نسبت به نفوذ و ترویج آن در جامعه هشدار می‌دادند.

در اردیبهشت سال 1354، بیش‌تر رهبران این سازمان در بیانیه‌ای، به تغییر ایدئولوژی و پذیرش مارکسیست-لنینیست و کنار نهادن اسلام از سازمان رأی دادند و این‌گونه آشکارا از حذف اسلام از شاکله فکری و سازمانی خود سخن راندند. البته این تغییر ایدئولوژی، موجب شکاف عمیق در این سازمان شد و برخی از اعضای آن، با این چرخش ایدئولوژیکی کامل مخالفت کردند و این مسأله موجب تشتت در این سازمان و فروپاشی آن در اواسط سال 1355 شد.

در بحبوحه پیروزی انقلاب، چند تن از کادرهای قدیمی آن، از زندان آزاد شده، به سازماندهی دوباره آن همت گماشتند و در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب، به جمع‌آوری سلاح مبادرت ورزیدند و در عین حال به جذب برخی جوانان و مردم پرداختند تا به زعم خویش سر و سامانی به اوضاع آشفته خود دهند.

سران سازمان مجاهدین خلق، ابتدا مزورانه به حمایت از انقلاب اسلامی پرداختند و حتی در همان دوران شروع جدید فعالیت‌های خود، از امام خمینی(ره) به‌عنوان رهبری قاطع و سازش ناپذیر یاد می‌کردند و عکس ایشان را در کنار آرم سازمان خویش قرار می‌دادند. اما آرام آرام، نقاب از چهره واقعی آنان کنار رفت و مخالفت‌های ابتدا پنهان و بعدها پیدای آنان با نظام جمهوری اسلامی و امام خمینی(ره) آشکار شد. دقیقاً به همین دلیل بود که در محاورات عموم مردم ایران این گروهک با عنوان «منافقین» شناخته می‌شوند.

گروه مجاهدین خلق به سرکردگی مسعود رجوی تا آن‌جایی به انحراف و نفاق کشیده شد که در تاریخ 30 خرداد 1360، به‌طور رسمی و علنی به جنگ مسلحانه روی آورد و با شروع تابستان 1360 آن‌چنان جنایاتی را مرتکب شد که در تاریخ به‌عنوان لکه ننگی بر دامان این گروهک تروریستی و التقاطی به یادگار مانده است. موج ترورهای مذبوحانه نیروهای انقلابی و مسؤولان عالی‌رتبه نظام جمهوری اسلامی توسط منافقین انجام می‌پذیرفت و این در حالی بود که حتی مردم عادی کوچه و بازار نیز از تیزی تیغ کینه و عناد رجوی و تیم تروریستی او در امان نماندند.

با اوج‌گیری این شقاوت‌ها، نظام هم در پی مقابله با این گروهک درآمد و با قاطعیت هرچه تمام‌تر با آنان برخورد نمود تا جایی که تقریباً در سال 1361، بساط خانه‌های تیمی برچیده شد و منافقین نیز از کشور متواری شدند. بقایای این گروه تروریستی بعدها به عراق پناهنده شدند تا تحت حمایت‌های بی‌دریغ دیکتاتور بغداد، به وطن فروشی خود ادامه دهند. آنان در خدمت به رژیم بعثی، از هیچ‌گونه تلاشی فروگذار نکردند.

این تلاش‌ها در چند جبهه صورت می‌پذیرفت. جبهه اول؛ ارائه اطلاعات دست اول از جبهه‌ها بود که این اطلاعات عموماً توسط نفوذی‌های منافقین در ایران جمع‌آوری و به ارتش عراق اطلاع داده می‌شد. این اطلاعات اما منحصر به جبهه‌ها نماند بلکه پشت جبهه‌ها نیز از تیررس این گروهک در امان نبود. عوامل منافقین، در هنگامه حمله هواپیماهای بعثی به تهران و شهرستان‌ها، به آنان گرای لازم را می‌دادند تا مثلاً فلان نقطه مسکونی یا غیر مسکونی را بمباران کنند. حاصل این خیانت منافقین، علاوه بر آسیب دیدن زیر ساخت‌های اقتصادی کشور، شهادت مظلومانه هزاران کودک و زن بی‌گناه بود که در منزل خود برای در امان ماندن از حملات موشکی بعثی‌ها، پناه می‌گرفتند.

جبهه دوم؛ بازجویی از اسرای ایرانی و حتی شکنجه و توهین به آنان بود. این مسأله نیز از سوی عراقی‌ها، به منافقین سپرده شده بود. جبهه دیگر هم دخالت مستقیم نظامی بود. آنان، ارتش عراق را در بسیاری از حملات، همراهی می‌کردند. اوج این حرکت را می‌توان در اواخر جنگ تحمیلی مشاهده نمود که این گروهک، تمام توان خود را با پشتیبانی عراق، وارد مرزهای غربی کشور کرد تا در قالب عملیات «فروغ جاویدان» تهران را فتح کرده و ریاست جمهوری مسعود رجوی را به طور رسمی اعلام کند! اما غیور مردان ارتش و سپاه، در قالب عملیات غرور آفرین مرصاد آن‌چنان ضرب شستی به این گروه آدم کش و بد نام نشان دادند که تا به امروز نیز می‌توان اثرات آن را در این سازمانِ از هم گسیخته مشاهده نمود.

پس از شکست مفتضحانه منافقین در عملیات مرصاد، باقیمانده‌های آنان به اردوگاه اهدایی صدام، یعنی اردوگاه اشرف برگشتند تا با بازیابی قوای خود، دشمنی‌هایشان را ادامه دهند. از این رو ضمن حفظ روابط با رژیم بعثی عراق، روابط گسترده‌ای با رژیم صهیونیستی و سازمان‌‌های جاسوسی غربی، برقرار کردند. نخستین همکاری این سازمان با موساد در اوایل دهه 80 شمسی شکل گرفت و از آن زمان تاکنون، منافقین از حمایت سرویس‌های صهیونیستی برخوردار هستند کما این‌که ردپای این حمایت و همکاری را می‌توان در ترورهای اخیر دانشمندان هسته‌ای کشورمان مشاهده نمود.

بعد از سقوط صدام و روی کارآمدن دولت شیعی و نزدیک با ایران، انتظار می‌رفت که جمهوری اسلامی از پتانسیل‌های خود برای حل همیشگی مسأله منافقین بهره‌گیرد به ویژه آن‌که امروز ایران از نفوذ زیادی در عراق برخوردار است و با مسؤولان عالی‌رتبه عراقی، روابط صمیمانه و نزدیکی دارد.

این حق طبیعی و قانونی ایران بود تا در برابر جنایت‌های فراوان منافقین بر ضد ملت ایران، اقامه دعوا کند و به استرداد و محاکمه سران این گروهک همت گمارد؛ اما مشخص نیست که به چه دلیل، هیچ‌گاه از این ظرفیت‌های موجود استفاده نشد تا جایی که امروز در آستانه اخراج منافقین از عراق، هر لحظه احتمال دستگیری و استرداد آنان کمرنگ‌تر می‌شود.

چطور دولت ترکیه برای دستگیری مخالف سرسخت خود یعنی عبدا... اوجالان، نیروهای امنیتی را حتی به کشوری دیگر اعزام کرده و او را دستگیر می‌کنند؟ چرا اکنون این گروهک در مرز اردن مستقر شده‌اند، جمهوری اسلامی اخطاری به کشور اردن و با هر کشور میزبان دیگری نمی‌دهد تا از پذیرش این سازمان بدنام خودداری ورزند؟ در هر حال با توجه به این گدایی آشکار سرکرده منافقین از آمریکا و چهره مظلومانه گرفتن تروریست‌های سابقه‌دار، می‌توان صدای نفس‌های آخر این تشکیلات درهم گسیخته شده را شنید؛ تشکیلاتی که در طول مدت عمر خود، از هیچ جنایت و خیانتی در حق ملت ایران فروگذار نکرده است. امروزه سرانجام سران این گروه به جایی رسیده است که حتی به چادرنشینی در مرز یک کشور غریبه راضی می‌شوند تا بلکه نفس‌های آخر خود را کمی به تأخیر بیندازند.

علی اکبر عالمیان

منبع : هفته نامه پرتو سخن


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31