اسراییلیها این روزها با پروپاگاندا، اکران سریال تهران را آغاز کردهاند، سریالی که ماجرایش ورود یک جاسوس موساد به ایران برای انجام خرابکاری است. جنگ نظامی بین ایران و اسراییل هیچگاه اتفاق نیافتاده است ولی سالهاست این جنگ در قالبهای مختلف در جریان است. از جنگ نیابتی در جنگ 33 روزه لبنان گرفته تا جنگ 22 روزه در غزه که اسراییل با تمام قوایش با دو گروه مقاومت جنگید و شکست خورد تا جنگ افروزی تکفیریها در عراق و سوریه به نیابت از آمریکا و اسراییل و ایستادگی گروههای مقاومت و شکست داعش!
جنگ امنیتی نیز سالهاست بین دو طرف در عالیترین سطح خود در جریان است. علیرغم اینکه اسراییلیها در طول تمام این سالها از پشتیبانی سرویسهای جاسوسی آمریکایی و انگلیسی و حتی عربی منطقه برخوردار بودهاند فقط توانستهاند ناجوانمردانه چند دانشمند هستهای ایران را ترور کنند و در ضربه زدن به اصل برنامه هستهای ایران موفق نبودهاند. تلاش برای ایجاد آشوب و اغتشاش در قالب همکاری چند سرویس جاسوسی هم در تمام این سالها به شکست انجامیده است.
جنگ رسانهای نیز نتوانسته است در این سالها در سطح منطقه به نفع اسراییل باشد. بیشک ایران و رهبران مقاومت محبوبترین و روسای رژیم جعلی صهیونیستی منفورترین چهره ها در میان مردم کشورهای مختلف منطقه هستند.
استفاده از ابزار هنر آخرین میدان کارزاری است که اسراییلیها شروع کردهاند. سریال تهران از منظر هنری و صحنهسازی ضعفهای بسیار عیانی دارد و نشان میدهد حتی با بدیهیات جامعه ایران آشنا نیستند و ایران را در چند قاب عکس و صندوق صدقه کمیته امداد خلاصه کردهاند.
اما در لایه پنهان سریال تهران نکات مهمی نهفته است. اسراییلیها و آمریکاییها دو دولت به رسمیت شناخته شده توسط سازمان ملل هستند که بدون روتوش رسما به ترور دست میزنند و تروریسم دولتی را با قدرت سیاسی و رسانهای در جهان توجیه میکنند.
آخرین مورد این ترور رسمی، ترور سرادر سلیمانی است که رئیسجمهور آمریکا رسما آن را اعلام و به آن افتخار کرد. این روزها حتی با اعلام ناقض حقوق بشر بودن این اقدام جنایتکارانه آمریکاییها از سوی نهادهای بینالمللی این کشور با وقاحت از آن به عنوان حق خود نام میبرد.
آمریکاییها و اسراییلیها سالهاست این شیوه ترور مستقیم را در کنار حمایتهای عیان ونهان خود از گروهکهای تروریستی مختلف در سرتاسر جهان در دستور کار قرار داده اند و تقریبا نهادهای بینالمللی مسئول یا سکوت کردهاند و یا مانند ترور سردار سلیمانی به بیانیهای اکتفا کردهاند!
اسراییلیها که کارنامه خونینتری در ترور دارند، خصوصا ترور رهبران لبنانی و فلسطینی مقاومت در کشورهای مختلف جهان اما به واسطهی لابیگریهای گستردهای که در سرتاسر جهان انجام میدهند، هیچگاه نهادهای بینالمللی مسئول درصدد برخورد بازدارنده با این تروریسم دولتی برنیامدهاند!
گروهکهای تروریستی سالهاست که در صدد هستند از رسانهها و ابزارهای هنری، اهداف تروریستی خود را در فضای رسانهای و افکار عمومی جهان تکمیل کنند که نقطه اوج آن گروهک داعش بود که تلاش کرد با کلیپهای مختلفی که از عملیاتهای تروریستی خود میساخت و پیامهای تهدیدآمیزی که برای کشورهای مختلف در قالب ویدئو تولید میکرد ، ترس و وحشت و قدرت و نفوذ خود را به مخاطب القا کند.
ولی گروهکها حداقل تاکنون توانایی استفاده از ابزار هنری فیلم وسریال را نداشتهاند. موسیقی به دلیل سهل بودن ساخت آن تقریبا مورد استفاده خیلی از گروهکها بوده است ولی فیلم و سریال نه!
هر چند گروهکها توان بهرهبرداری از ابزار فیلم و سریال را نداشتهاند ولی رهبر جریان تروریسم دولتی یعنی آمریکا سالهای سال است که از این ابزار استفاده میکند و افکار عمومی جهان را با استفاده از آن برای جنگافروزیهایش آماده میکند!
اسراییلیها قطعا نسبت به آمریکاییها بسیار ضعیفترند و اگر چه در قساوت و خشونت ترور دست جلوتری از آمریکاییها دارند ولی در استفاده از رسانه و ابزارهای هنری بسیار ضعیفترند! در حقیقت هنر اصلی اسراییلیها آدمکشی است و نه بیشتر!
تروریسم دولتی با ابزار هنر میخواهد واقعیت را قلب کند، جای شهید و جلاد را عوض کند و خونهایی که با قساوت هر چه تمام ریخته است را در بین افکار عمومی توجیه کند و راه را برای جنایتهای دیگر باز نگه دارد!
اما سریال تهران شاید برای افکار عمومی داخل اسراییل مرهمی باشد بر ترس صهیونیستها ولی برای مردم ایران و حتی منطقه تلاشی مضحکانه است. مردم اسراییل هنوز تجربه درگیری مستقیم با ایران را ندارند، ولی صدای موشکهای حزبالله و حماس بارها خواب شبهایشان را به کابوس تبدیل کرده است و میدانند ایران هر چه هست بسیار قویتر و جدیتر برای از بین بردن اسراییل است.
اما سریال تهران برای مخاطب ایرانی جدا از ساختار غیر حرفهایاش پیامهای جدی دارد. اسراییلیها احتمالا با این سبکهای جدید رسانهای در صدد هستند به مخاطب ایرانی خود بگویند، اسراییل قدرت امنیتی بالایی دارد و سیستم امنیتی ایران ناکارآمد است. ولی مخاطب ایرانی اول از همه به عمق دشمنی اسراییل به او پی میبرد و اعتراف موساد به انجام عملیات تروریستی و قتل در وسط تهران!
بر خلاف امید اسراییلیها، دروغگویی در مورد مردم ایران و ارائه تصاویر پر از اشتباه از جامعه ایرانی بیشتر از اینکه مخاطب ایرانی را از قدرت اطلاعاتی و امنیتی اسراییل بترساند، او را به خنده میاندازد!
در روزهایی که حوادث مشکوکی از آتشسوزی در جنگلها و ساختمانهای مختلف دولتی و خصوصی در حال وقوع است؛ اظهارات ضد و نقیض مسئولان رژیم صهیونیستی مبنی بر احتمال دست داشتن ایشان در بعضی از آن حوادث؛ نتیجهاش افزایش نفرت جامعه ایرانی از اسراییل است و سریال صهیونیستی این فرضیه را قویتر میکند.
مخاطب ایرانی عملیاتهای تروریستی گروهک منافقین را به یاد دارد و هنوز صحنههای سر بریدن گروهک اجارهای داعش را از یاد نبرده است و حساب آن دو را از رژیم کودککش صهیونیستی و سعودی جدا نمیداند و به همین دلیل سریال تهران در نهایت تیر غیبی میشود که جامعه ایرانی را در ایستادگی و مبارزه با دشمن تروریستاش مقاومتر میکند!
طبیعی است که جامعه ایرانی و مردم آزادیخواه منطقه اقدامات تروریستی آمریکاییها و اسراییلیها را نشان از قدرت آنها ندانند بلکه یک اقدام از سر ترس تعبیر کنند که چون توان مقابله و رویارویی مستقیم با ایران را ندارند، به ترور دست می زنند. ماجرای موشکباران عین الاسد شاهد این مدعاست.
رسانه و هنر هم دقیقا از همین جهت برای ترویسم دولتی مهم است که بتواند شکستهایش را در دنیای واقعی به وسیله دوربین و موسیقی و صحنهپردازی به پیروزی تبدیل کند. با این همه جبهه مقاومت نباید فقط به پیروزی در جهان واقعی بسنده کند و تلاش کند جبهه ی هنر و رسانه را بیش از این به رسمیت بشناسد و هویت تروریستی و کودککشی رژیم صهیونیستی را برای افکار عمومی جهان خصوصا جوانان غربی افشا کند.