هفته ای که گذشت...

Arm

عمده ترین مبحث سایت ها در هفته ی گذشته پیرامون دو موضوع کلان بود . موضوعاتی که تبعات جدیدی رابرای فرقه ی رجوی به دنبال خواهد داشت . بسته شدن کمپ تیف و آوارگی نیروهای جدا شده از فرقه ی رجوی،دلمشغولی های زیادی را درمورد وضعیت این افراد به دنبال داشت ، به گفته ی بسیاری از منابع خبری، افرادی که از سازمان رجوی جداشده بودند و در تیف نگهداری می شدند با بسته شدن این اردوگاه درشهرهای عراق آواره شده اند و برخی از آنها در وضعیت وخیمی به سر می برند . انجمن آریا دراین مورد ضمن تشریح اوضاع نابسامان ناشی از آوارگی این افراد می نویسد : " تعداد 70 تن از این افراد خود را به مرزهای عراق و ترکیه رسانده و تلاش می کنند که به کشور ترکیه پناهنده شوند ،اما پلیس مرزی ترکیه آنها را بازداشت کرده و پس از یک ماه زندان و نگهداری در یک کمپ اجباری مجددا آنها را به پلیس عراق مسترد می دارد. مجددا تعدادی دیگر در حین خروج از مرز عراق به سمت ترکیه بازداشت شده و به نیروهای عراقی تحویل داده می شوند که تعداد 5 نفر از آنها هم اکنون در زندانی در شهر اربیل نگهداری می شوند و مابقی نیز در یک کمپ موقت اسکان داده شده اند."

انجمن ایران سبز نیز در همین مورد ضمن تلاشی بین المللی برای آگاه سازی مجامع بین المللی ، در نامه ای خطاب به ژاکوب کلیک برگر رییس صلیب سرخ جهانی ، نسبت به فجایع و مصائب احتمالی این مساله هشدار داده و می نویسد : " این روزها تقریبا روزانه خبرهای نگران کننده از اردوگاه تحت مسوولیت نیروهای آمریکایی بنام تیف Tipfبه گوش می رسد که حاکی از وخیم بودن اوضاع این زندانیان می باشد. تعدادی از افراد نجات یافته از اردوگاه آمریکایی ها طی تماس تلفنی تقاضای کمک کردند و هم اکنون در بیابان های شمال عراق سرگردان هستند. همزمان خبرهایی از شورش های داخلی در درون سازمان مجاهدین به گوش می رسد که در چندین نوبت نیروهای بلغارستان آن را سرکوب کردند. این شورش ها را عموما افراد ناراضی در این تشکیلات برای رهایی خود از حصار مخوف اشرف راه اندازی کردند. لازم به ذکر است که این افراد با بینشی متفاوت از رهبران این گروه به مجاهدین پیوستند و هیچ وقت ایدئولوژی سازمان مجاهدین را نپذیرفتند و حساب خود را با دیگر اعضای رهبری کننده تفکر خشونت جدا نگه داشتند و امروز هم به این دلیل در بدترین شرایط عراق دست کمک به ارگان های انسان دوست دراز کردند و باید به آنها کمک کرد." باتوجه به آنچه که مطلوب نظر سازمان منافقین بوده ، یعنی تعطیلی کمپ تیف برای کاهش ایجاد انگیزه درنیروهای اشرف برای خروج از این اردوگاه. به نظر می رسد تحقق این خواسته ی منافقین بار دیگر پای آنها رابه فاجعه ای انسانی باز خواهد نمود و این بار نیز در صورت به خطر افتادن جان جداشده ها ، بار دیگر در جنایتی مشارکت خود رانشان داده است . در همین مورد کانون قلم نیز در نامه ای به جلال طالبانی نگرانی شدید خود را مورد جان اعضای جداه شده و خانواده ی محمدی – به واسطه ی تهدیدات فرقه ی رجوی – اعلام نمود و ضمن تشریح کارکرد فرقه ای این گروهک و جنایات انجام یافته توسط آنهادر طی سالهای گذشته درعراق وایران ، نگرانی شدید خود اینگونه ابراز نمود : " یک واقعیت غیر قابل انکار وجود دارد که سازمان مجاهدین خلق و ارتش آزادیبخش، بخش ِغیر قابل تفکیک رژیم صدام حسین بوده و حتی در کنار نیروهای دیکتاتور مخلوع جهت سرکوب جنبش آزادیخواهی مردم عراق در سال 1991 شرکت کرده اند. این سازمان همچنین مسوول بسیاری فعالیت های خرابکارانه و تروریستی در داخل ایران در طی سالیان می باشد. اعضاي اصلي اين سازمان تروريستي كه هم اكنون در عراق و فرانسه در انتظار محاكمه بسر مي برند ، به شدت در تلاش هستند تا از خود رفع اتهام نموده و سابقه همكاري خود را با سرويس اطلاعاتي و ارتش بعث عراق در كشتار مردم ايران و عراق را پاك نمايند و اين در صورتي است كه اسناد و مدارك بی شماري از مشاركت مجاهدين خلق در كشتار افراد غير نظامي و از ميان دو ملت ايران و عراق وجود دارد و شاهداني كه سالها با اين سازمان بوده و هم اكنون پس از تحمل شكنجه و حبس از اين سازمان كه به يك فرقه نظامي تبديل شده است ، فاصله گرفته اند، اين اسناد را تائيد كرده و حاضرند در هر دادگاه بين المللي شهادت دهند ."

اما موضوع عمده ی دیگری که در هفته ی گذشته رخ داد و بدون شک باعث ایجاد شوک فراوان برای سران فرقه ی رجوی گردید ، موفقیت خانواده ی محمدی در محکوم نمودن سه تن از سران فرقه و تحت تعقیب قرار دادن آنها می باشد . پدر و مادر سمیه و محمد محمدی بعد از رهایی از دام آدم ربایی فرقه ی رجوی به دادگستری عراق مراجع نمودند و در طی چندروز توانستند محکومیت سه عنصر فرقه ی رجوی را از دادگاه عراق اخذ نمایند . در وبلاگ محمد محمدی در این مورد اینگونه آمده است : " پارسایی فرمانده ارتش رجوی و صدیقه حسینی مسوول اول مجاهدین به دستور قاضی دادگاه جنایی بغداد به اتهام آدم ربایی و گروگان گیری شد. همچنین قاضی دستور داده است که سمیه از پادگان اشرف و عراق هر چه سریع تر خارج شود و مجاهدین خسارتهای مالی به خانواده ما را پرداخت کنند."

اما پارس ایران نیز در تمجید از این اقدام شجاعانه ی خانواده ی محمدی و دادگاه عالی جنایی عراق به تبعات این حکم برای فرقه ی رجوی اشاره نموده و می نویسد : "صدور حکم دستگیر ی فرماندهان عالی رتبه مجاهدین که توسط دادگاه جنایی که صلاحیت رسیدگی به عوامل ترور و انفجار های عراق و القاعده را بر طبق قانون اساسی عراق دارد پیامدهای سیاسی سنگینی برای مجاهدین به دنبال خواهد داشت . نکته تاریخی که در این حکم نهفته است این است که مجاهدین با تمامی ادعاهای پیروزی های نداشته شان و سیاست بازی هایشان و دبدبه و کبکه شان به یک زن و شوهر کارگر که قربانی اعتماد به رجوی هستند بازنده شدند ."

در هفته ی گذشته ابراهیم خدابنده نیز با اشاره به خوی جنگ طلبانه ی رجوی و دار و دسته اش و تمایل شدید آنها برای شروع جنگ بر علیه ایران ، با یادداشتی در سایت دکتر مسعود بنی صدر اینگونه اظهارداشت : " اما مساله اینجاست که آمریکا علی رغم تمامی خوش خدمتی های هسته ای و غیر هسته ای هنوز نه تنها حاضر نیست این نیرو را جدی بگیرد بلکه همچنان آن را یک فرقه تروریستی مخرب و لذا غیر قابل اعتماد ارزیابی کرده و از آن دوری میکند تا جایی که مسعود رجوی در پیام خود از این بابت به گلایه و شکایت پرداخته و خواهان نظر لطفی از جانب آمریکا می گردد و البته به یاد داریم که در همان پیام از بابت شرایط "نه جنگ" به شدت شاکی است."

در اوائل هفته ی گذشته نیز محمد محمدی در وبلاگ خود با بیان خاطرات خود در مورد کم و کیف مراسم منحصر به فرد ِ روز عاشورا در اسارتگاه اشرف ، از حرص فراوان مسعود رجوی برای خود نمایی – حتی در روز عاشورا – سخن به میان آورد و اینگونه نوشت : " همه ی بچه های میلیشیا را بردند بغداد قرارگاه باقرزاده . روز عاشورا . ساعت 9 صبح بود . روی موکت، روی زمین نشسته بودیم . با لباس های پلوخوری سبز و کلاه نازک زیر ظل آفتاب . برادر ( مسعود رجوی ) روی سن که روی آن هم پوشیده بود شروع به سخنرانی کرد . خدا خیرش بده تا ساعت سه بعد از ظهر یکضرب سیگار کشید و آب خورد و حرف زد . دراین میان بعضی از بچه ها غش کردند که آنها رابردند . نه به خاطر سینه زنی بلکه به خاطر گرما زدگی . بی انصاف نکرده بود این سخن رانی را در سالن زیر کولر بکند . ... برادر خوش صحبت بود ولی ترمز نداشت همین جوری یک ریز حرف میزد . من که گوش نمی دادم . بقیه را نمی دانم ... عصر که برگشتیم اردوگاه بسیاری از بچه ها مانند محمد براتی ، تورج سلیمی و سعید پاک باز از شدت گرمازدگی بالا آوردند و تقریبا هیچ کدام از بچه ها علی رغم اصرار فرمانده ها نتوانستند برای شام غریبان بروند و در آسایش گاه ماندند و استراحت کردند . "


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29