در محاسبات سیاسی هر جا حضور حداکثری مردم در صحنه و در حمایت از نظام حاکم وجود داشته باشد گزینه نظامی به طور قطع منتفی میشود زیرا که متجاوزین، به نقض حقوقبشر و جنگ با ملتها محکوم میشوند و همین اصل در مورد ایران نیز صادق بوده و هست. از این رو برنامه جدیدی برای جداسازی ملت ایران از نظام در دستور کار قرار گرفت |
کانون هابیلیان
صدای انفجار هشت صبح ۲۱ دیماه ۱۳۹۰، خبر از حمله تروریستی دیگری علیه دانشمندان هستهای کشورمان را میداد. این پنجمین عملیات تروریستی است که با هدف ترور دانشمندان هستهای طی دو سال گذشته صورت گرفته است. هر چند در این زمینه تحقیقات و تحلیلهای زیادی درباره عاملین این جنایت صورت گرفت و شواهد و قرائن به علاوه برخی افشاگریها و موضعگیریهای شخصیتهای غربی خبر از حضور موساد و منافقین در ترور شهید احمدی روشن میداد اما سوالی که در اینجا مطرح است اینکه هدف از اینگونه ترورها چیست؟ آیا دشمن فقط به دنبال جلوگیری از دستیابی ایران به تکنولوژی هستهای است؟ آیا این واقعیت که با ترور چند دانشمند هستهای خللی بر عزم ملت ایران در حرکت عظیمش به سوی دستیابی به علم و تکنولوژی ایجاد نمیشود، اینقدر برای دشمن نامفهوم است که ننگ عملیاتهای تروریستی را به جان میخرد؟
برای پاسخ به این سوال و بررسی ابعاد دیگر این تهاجم نیاز است به کمی عقبتر باز گردیم؛ زمانی که غرب با اتکا به اطلاعاتی دروغ و غیر مستند تصمیم داشت تا از طریق معرفی ایران به عنوان خطری برای جوامع بشری، ملت ایران را از یک خواست مسلم محروم نموده و به همین بهانه ضمن جهتدهی به افکار عمومی در جهان، مبنی بر تلاش ایران برای دستیابی به بمب هستهای و با هدف براندازی،گزینه نظامی را در پیش گیرد.
این رویه و گزینهای که همیشه عنوان میشد «بر روی میز است» ادامه داشت تا جریان دیگری که موازی با گزینه نظامی، براندازی نرم را دنبال میکرد به بزنگاه خود رسید.
در حوادث پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ و پیش تولید فتنه که قدمتی بیست ساله داشت و بر چهار محور برنامهریزی شده بود، تلاش بر این بود که همه ظرفیتهای موجود و بالقوه تحت کنترل قرار گرفته و با استفاده از آنها کار یکسره شود، این چهار اصل شامل:
۱. ادعای نقض حقوقبشر در ایران؛
۲. برقراری نظامی بر پایه ایدئولوژی لیبرالیسم؛
۳.حذف اسلام از جمهوری اسلامی؛
۴. تشکیل نظام اجتماعی به بهانه نقض حقوق اجتماعی در نظام فعلی ایران بودند.
اما این پروژه هیچگاه نتوانست حتی یکی از این اصول چهارگانه را به قدری در درجه اهمیت قرار دهد که به عنوان دلیلی برای براندازی نظام ایران مطرح شود و متعاقب آن ضمن استناد به خواست مردمی برای رسیدن به حداقل یکی از این اصول، نظام ایران را متهم به دیکتاتوری نموده و به بهانه حمایت مردمی گزینه نظامی را به پیش کشند.
به هر حال در انتخابات سال ۱۳۸۸، که دشمن تمام توان خود را در جهت براندازی خرج کرد، زودتر آز آنچه که انتظار داشت شکست خورد و نهم دیماه همان سال، پایانی بود بر پروژهای که میخواست براندازی کند.
در این وضعیت، غرب دوباره به نقطه اول که همان تمرکز بر «خطر ایران هستهای» بود بازگشت. با این تفاوت و تجربه که نه تنها از حمایت مردمی ناامید شده بودند بلکه بر تایید مردم بر نظام اسلامی ایران نیز اعتراف داشتند.
در محاسبات سیاسی هر جا حضور حداکثری مردم در صحنه و در حمایت از نظام حاکم وجود داشته باشد گزینه نظامی به طور قطع منتفی میشود زیرا که متجاوزین، به نقض حقوقبشر و جنگ با ملتها محکوم میشوند و همین اصل در مورد ایران صادق بوده و هست. از این رو برنامه جدیدی برای جداسازی ملت ایران از نظام در دستور کار قرار گرفت. تحریمها یکی از گزینههایی بود که دشمن قصد داشت با تنگتر کردن حلقه خود، فشار اقتصادی را بر ملت ایران افزایش دهد و به دنبال آن مردم در ایران را به این نتیجه برساند که حمایت از نظام و سیاستهایش موجب این فشارها شده و در نهایت منجر به حذف پشتوانه مردمی نظام ایران شود. اما این حربه نیز نه تنها کاملاً بیاثر بود بلکه شرایط سخت، پیشرفتهای بیشتر علمی را به دنبال داشت که در عمل به استقلال و قدرتمند شدن ایران کمک میکرد.
اینجا بود که دشمن به فکر افتاد تا از طریقی دیگر پشتوانه مردمی نظام ایران را کمرنگ کند. مطرح شدن گزینه ترور در این مرحله غیر از اینکه نشان از استیصال و درماندگی دشمنان داشت با هدف ایجاد وحشت عمومی و به دنبال آن جداسازی مردم از نظام ،عامل بر هم زننده همه معادلات غرب، در دستور کار قرار گرفت.
چرا دانشمندان هستهای؟
انتخاب دانشمندان هستهای به عنوان سوژههای ترور با دو هدف صورت گرفت: اول اینکه تروریستها با وجود ترس از اعلام رسمی مسئولیت عملیاتهای تروریستی در ایران و به دلیل متهم شدن به نقض حقوقبشر و ایضاً احتمال واکنش سخت و قانونی ایران، اصرار داشتند که به صورت غیر رسمی و پنهانی رد پای خود را در جنایتهای انجام گرفته در تهران نشان دهند. و با توجه به اینکه فهرست مخالفان اصلی ایران هستهای معلوم بوده و تروریستهایی که ظرفیت مبادرت به این گونه اقدامات را نیز دارند هم مشخص است پس این در واقع اعلامی غیر علنی و پذیرش مسئولیت ترورها به صورت پنهانی محسوب میشود.
دوم اینکه مبادرت کنندگان به این اقدامات به دنبال بهانهای هستند تا از این واقعیت که با ملت ایران سر جنگ دارند، فرار کنند و از این طریق میخواهند اثبات کنند که دانشمندان هستهای مورد هدف را افرادی تشکیل میدهند که در خدمت سیاستهای نظامی جمهوری اسلامی ایران بوده، به دنبال دستیابی به بمب هستهای میباشند! و ایران هستهای نیز برای تمامی جوامع بشری خطرناک است پس این اقدامات علیه ملت ایران محسوب نمیگردد!
در پایان باید گفت همانطور که پیش از این نیز اشاره شد هدف غایی در اقدام به ترور، ایجاد وحشت در میان ملت ایران و به دنبال آن از میان بردن پشتوانه مردمی نظام ایران است؛ در غیر این صورت بر کسی پوشیده نیست که ترور چند نخبه و دانشمند علمی در حرکت عظیم ملت ایران به سوی علم و تکنولوژی به هیچ وجه خللی ایجاد نکرده است و نخواهد کرد.