ناگفته‌ها

Milishuaاز بهار61 که منافقین به صورت رسمی وارد تقابل مسلحانه با جمهوری‌اسلامی شدند، دستگیری اعضای فعال و هواداران آن‌ها وارد مرحلۀ جدیدی شد. عمدۀ این فعالیت‌ها را با سازماندهی داوطلبان در قالب نیروهایی موسوم به میلیشیا انجام می‌دادند.

 

از بهار۶۱ که منافقین به صورت رسمی وارد تقابل مسلحانه با جمهوری‌اسلامی شدند، دستگیری اعضای فعال و هواداران آن‌ها وارد مرحلۀ جدیدی شد. عمدۀ این فعالیت‌ها را با سازماندهی داوطلبان در قالب نیروهایی موسوم به میلیشیا انجام می‌دادند.

 

همان ایام نزدیک به چهل نفر از دختران و زنان دستگیر شدۀ میلیشیا را که در نوبت محاکمه بودند را برای نگهداری چند هفته‌ای به نجف‌آباد آوردند.

 

زندان تدارک دیده برای این دخترها که بسیار شر و بزن‌بهادر هم بودند، عبارت بود از زیرزمین خانه‌ای نوساز که به تازگی توقیف شده بود. از میدان شیخ‌بهایی نجف‌آباد که وارد خیابانی به نام آیت‌الله حججی در سمت جنوب‌شرقی این میدان شوید، یک سمت پارک و برخی ادارات دولتی مانند بهزیستی و منابع‌طبیعی قرار دارند و طرف دیگر منازل مسکونی و اماکن تجاری. یکی از خانه‌های نوساز روبه‌روی ادارۀ بهزیستی فعلی، تبدیل به اولین زندان میلیشیاهای چموش شد.

 

می‌گویم چموش، چون چندین‌بار با هدایت و دستورهای زن میان‌سالی که حرفش را می‌خواندند، با نگهبان‌های مرد یا زن درگیر شده و برخی را ناقص کردند. با محاکمۀ تدریجی این افراد، تعدادشان به تدریج کم شد و در مقطعی به اولین زندان شهر موسوم به «زندان کوچه‌رجب» منتقل‌شان کردند.

 

زندان کوچه رجب کمی بالاتر از تقاطع فرخی با بلوار فجر قرار گرفته بود. قبل انقلاب، این ساختمان مخصوص آموزش کودکان استثنایی بود و الآن نیز به کارکرد قبلی‌اش بازگشته ولی با همان دیوارهایی که برای زندان‌شدن، بلند شدند.

 

بخشی از کتاب ناگفته‌ها، خاطرات محمد رضا پزشکی خبرنگار روزنامه اطلاعات در دهه های ۴۰ و ۵۰ نجف آباد، کاری از انتشارات مهر زهرا


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31