قاطعیت او عامل رفع بحران ها بود
قاطعیت شدیدی در مقابل منافقین داشتند. یک بار در نمازجمعه به مدیرکل آموزشوپرورش اخطار دادند. در اوایل انقلاب، منافقین در دبیرستانها نفوذ داشتند و روزنامههایشان را در آنجا توزیع میکردند و همیشه در داخل دبیرستانها بحث و سروصدا بود و در آنجا جذب نیرو میکردند. شهید مدنی در نماز جمعه تذکر بسیار قاطعی به مدیرکل آموزشوپرورش دادند و گفتند این بساط باید تا هفته آینده جمع شود و اگر اینطور نشود، تکلیفم را با تو مشخص میکنم. این تذکر تا حدی در جلوگیری از نفوذ منافقین در مدارس موثر بود و مدیرکل آموزشوپرورش فهمید که در قبال گروهها چه وظیفهای دارد. (به نقل از مهندس محمدعلی ذبیحیان)
در مقابل منافقین دافعه داشت
شهید مدنی جاذبهشان بیشتر از دافعهشان بود. دافعه ایشان فقط برای منافقین بود، ولی جاذبهشان به سپاه فوقالعاده زیاد بود، با حزباللهیها هم همینطور و من در واقع مخالفتی با آنها ندیدم. مخالفت آقا با سپاه فقط این بود که میگفتند محافظهای مرا کم کنید. ( به نقل از مهندس محمدعلی ذبیحیان)
صبر، تا زمانی که مردم متوجه شوند
آیت الله مدنی، بزرگمردی که در خطبههای نمازجمعه آنگونه بر استکبار، منافقین و دشمنان دین و انقلاب میغرید و شجاعتش نظیر نداشت، در مقابل اهانت منافقین و خلق مسلمانیها تحمل میکرد و همواره میگفت: «شما باید صبر داشته باشید و تحمل کنید. ما هنوز اول راه هستیم. اسلام از این دشمنان و موانع زیاد دارد. برخورد نکنید تا مردم به تدریج خودشان متوجه شوند.» (به نقل از ناصر برپور)
بساط اسلام کلاشینکوفی را جمع کرد
خاطرهای که به یاد دارم مربوط به اوایل انقلاب است که گروهکها در دانشگاهها تسلط داشتند. بالاخره اسلام مارکسیستی در آن زمان مد بود و اگر کسی مثل آنها نبود، میگفتند چیزی از اسلام نمیداند و آدم خمودی است. اسلامی درست کرده بودند مخصوص به خودشان. امروز اسلام لیبرالیستی را درست کردهاند، آن روز اسلام مارکسیستی را. منافقین هم در آن خط بودند و به آنها میگفتند اسلام انقلابی یا اسلام کلاشینکوفی! از هر آیه قرآن هم تفسیری درست میکردند که از آن کلاشینکوف در میآمد.
در دانشگاه تبریز هم مثل دانشگاههای سراسر کشور سنگربندی و آنجا را تبدیل به میدان جنگ کرده بودند. آیتالله مدنی به طریق مختلف در صحبتهایشان میگفتند دانشگاه میدان جنگ نیست. شما اگر روشنفکرید، اگر وابسته و خودباخته نیستید، اقلا این را بفهمید که دانشگاه مرکز علم و عقلانیت و درس و بحث است، چرا سلاح به آن جا بردهاید؟ با چه کسی میخواهید بجنگید؟ با اسلام؟ با این انقلاب نوپا؟ با امام؟ چند بار تذکر داد، ولی آنها هرچه بیشتر خودشان را تجهیز کردند و در دانشگاه جریان قومیتها را دامن زدند. در سطح استان هم آشوبهایی راه انداختند، اما مرکزیتشان در دانشگاه بود.
بالاخره در نمازجمعهای، ایشان خطاب به مردم فرمودند که من به دانشگاه میروم. هرکس انقلاب و اسلام را میخواهد، همراه من بیاید. ایشان خودشان جلو افتادند و خیل جمعیت پشت سرشان حرکت کردند. داخل دانشگاه راهپیمایی شد و نماز وحدت برپا گردید و آثاری از آنها باقی نماند. همه آن ها قبل از اینکه مردم به دانشگاه برسند، بساطشان را جمع کرده و رفته بودند و از آن روز به بعد، دانشگاه از وجود این عناصر خود باخته و منحرف و معاند پاک شد. (به نقل از ناصر برپور)
دلسوز به منافقین
شهید آیتالله مدنی با لحن ملایمی که داشت و در مورد خلقیها و منافقین، در کوچه، مسجد، سخنرانیها هشدار میداد. البته به موقعش شدت گفتار و عمل هم داشت، اما آنچه در این شخصیت نمود و بروز کامل داشت، دلسوزی بود.
دوستیاش نسبت به دوستان میچربید بر سختگیریهایش نسبت به منافقین و آشوبگرانی که مخصوصا در این شهر، اغتشاش میکردند. لطافتش بر خشونتش میچربید و حسن گفتار و رفتارش که سراسر لطف بود و مهربانی بر بحثهای دیگر میچربید. (به نقل از حسین انزابی)
باید همان روز خطاکار را بردارید
در افشای خائنان از هیچکس باک نداشت و برایش فرق نمیکرد که آدم خیانتکار، برادرش باشد یا پدرش باشد یا بیگانه باشد. هر کس بود افشا میکرد. در مدرسهها منافقین شلوغ میکردند. آقا چند بار تذکر داد، علاج نشد. یک روز بلند شد و رفت آموزشوپرورش و همه شان را توبیخ کرد. شهید رجایی هم که آمد تبریز، گلایه کرد که چرا چنین کسی را گذاشتهاید در آموزشوپرورش؟ شهید رجایی گفت: «میخواستیم کس دیگری پیدا کنیم.» گفت: «وقتی معلوم میشود که کسی خطاکار است باید همان روز او را بردارید.» (به نقل از حمید منیع جود)
من اینها را به جهنم میفرستم
وقتی به امامت جمعه تبریز منصوب شدند، بسیار با جرئت و قدرت رفتار میکردند. حتی میفرمودند: «من اینها را به جهنم میفرستم.» منظورشان ضدانقلاب، منافقین و هواداران شاه بود. ایشان بسیار شجاع بود. (به نقل از آیتالله محمدتقی آلهاشم)
افشاگر ماهیت مرموز منافقین
در انقلاب سوم که عناصر فرصتطلب، ملیگرا و منافقین کمر به نابودی و انحراف انقلاب بسته بودند و هر روز با ایجاد توطئهای، قلب امت اسلام و امام عزیز را به درد میآوردند، آیتالله مدنی در مبارزه با آنان و افشای ماهیت لیبرال و منافقین تلاشی مضاعف داشت. اعلامیه مشترک آیتالله مدنی و دیگر یاران امام (شهید صدوقی، شهید اشرفی اصفهانی، شهید دستغیب و آیتالله طاهری امام جمعه اصفهان) و موضع صریح و قاطع آنان در برابر این حرکت خزنده نقش بسزایی در افشای این جریان مرموز و فریبنده و خطرناک داشت. (به نقل از قاسم تبریزی)
اگر به همدان بیایم زندان را روی سرش خراب میکنم
اوایل انقلاب منافقین خیابان بوعلی همدان را گرفته بودند و شهید مدنی در تبریز بود. آقای فاضلیان هم امام جمعه بود. در مسجد ملاجلیل بودیم که عدهای آمدند و اعتراض کردند که حزباللهیها را گرفتهاند، چهکار کنیم؟ دادستان صفی خانی بود و گوش به حرف آقای فاضلیان نداد. به آقای مدنی اطلاع دادند. ایشان از تبریز فرمودند: «من مدنی هستم. به دادستان بگویید من اگر به همدان بیایم، زندان را روی سرش خراب میکنم. اینها باید تا ساعت 12 شب آزاد شوند.» با نفوذی که آقای مدنی داشت، دادستان وحشت کرد و زندانیها را آزاد کرد. اینها حزباللهیهایی بودند که با منافقین درگیر شده بودند، به جای اینکه منافقین را دستگیر کنند، اینها را دستگیر کرده بودند. این نشانه قاطعیت و شجاعت شهید مدنی در برابر دشمنان بود. (به نقل از محمود شهبازی)
مطالب مرتبط:
ترور آیتالله مدنی به روایت شاهد عینی