منافقین می‌خواستند تمام قدرت را قبضه کنند

Badamchian123

آقاي دکتر بادامچيان در سال 1320 در خانواده‌اي مذهبي در تهران به دنيا آمد. ايشان از دوران نوجواني، همواره در مساجد و حسينيه‌ها حضوري پر رنگ داشت و از همان دوران در بسياري از حوادث و اتفاقات مهم کشور حاضر بود. وي  از همان زمان با گروه شيعيان و فدائيان اسلام آشنا شد و همکاري خود را با اين گروه شروع کرد. همکاري دکتر بادامچيان با گروه‌ها و تشکل‌هاي مبارز اسلامي باعث شد وي سه‌بار توسط رژيم ستمشاهي دستگير و به زندان رفته و حتي در کميته مشترک ضد خرابکاري توسط ساواک بارها شکنجه شود. بادامچيان عضو هيئت مؤسس حزب مؤتلفه اسلامي بوده و اکنون نيز به عنوان قائم‌مقام اين حزب مشغول فعاليت است.

بادامچيان در زمان پيروزي انقلاب اسلامي عضو شوراي مرکزي هفت نفره کميته استقبال از امام‌خميني(ره) بود. ايشان در حزب جمهوري اسلامي در کنار بزرگاني همچون آيت‌الله شهيد بهشتي، آيت‌الله خامنه‌اي و ديگران، عضو شوراي مرکزي حزب جمهوري اسلامي بوده و همواره در کنار اين بزرگان فعاليت‌هاي سياسي خود را انجام داده است.

اسدالله بادامچيان فوق ليسانس علوم سياسي و دکتراي روابط بين‌الملل دارد و با علوم حوزوي در حد سطح آشناست. ايشان تاکنون حدود 50 جلد کتاب تأليف نموده‌اند که اکثر آن‌ها به چاپ رسيده است. دکتر بادامچيان پس از پيروزي انقلاب اسلامي عهده‌دار مسئوليت‌هاي زيادي ازجمله: دبير اجرائي حزب جمهوري اسلامي، نماينده دوره‌هاي دوم و هشتم مجلس شوراي اسلامي، نايب‌رئيس و مخبر کميسيون اقتصاد و دارايي، عضو کميسيون اجتماعي، نماينده ناظر مجلس در اندوخته اسکناس، عضو کميسيون احزاب مجلس، عضو هيئت عالي نظارت مجلس شوراي اسلامي، معاون سياسي و مشاور امور اجتماعي رئيس قوه‌قضائيه، رئيس کميسيون ماده 10 احزاب، نايب‌رئيس اول خانه احزاب، عضو مؤسس، شوراي مرکزي، دبير اجرائي، رئيس مرکز امور سياسي و قائم‌مقام دبير کل حزب مؤتلفه اسلامي و مدير مسئول هفته‌نامه شما، تدريس در دانشگاه و حوزه علميه، رئيس کميسيون فرهنگي سازمان تربيت بدني و... .

گفتگوي ذيل در دفتر مرکزي حزب مؤتلفه اسلامي در خيابان خرمند جنوبي تهران با ايشان انجام گرفت. دکتر بادامچيان در اين گفتگو با بيان نکاتي در ارتباط با اين واقعه، نگاهي شگرف و موشکافانه به اين جريان دارد که خواندن آن براي درک حوادث سال‌هاي اوليه پيروزي انقلاب به‌ويژه در ارتباط با اقدامات تروريستي گروهک‌ها ازجمله منافقين بسيار مفيد و سودمند مي‌باشد. 

  جناب آقاي دکتر بادامچيان، تحليل‌هاي زيادي در ارتباط با ماجراي 30 خرداد سال 60 عنوان مي‌شود؟ آيا شما ريشه اين حوادث را در سال‌هاي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي و در ماجراي زندان و بحث تغيير ايدئولوژي منافقين جستجو مي‌کنيد يا نظر ديگري در اين ارتباط داريد؟

 شورش کور سازمان منافقين در 30 خرداد سال 60، در واقع کودتاي شهري آن سازمان براي سلطه‌يابي بر ايران و براندازي نظام جمهوري اسلامي بود . ريشه اين کودتاي شهري، مربوط به روحيه قدرت‌طلبي و سلطه‌خواهي رهبران سازمان مي‌باشد . رهبران اوليه اين سازمان از سال 1345 که شروع به‌کار کردند، درصدد انجام وظيفه شرعي و اسلامي نبودند؛ بلکه در‌ پي رسيدن به قدرت و حکومت از طريق براندازي نظام محمدرضاشاه بودند .

آن‌ها از امام‌خميني‌(ره) کسب وظيفه نکردند؛ بلکه کوشيدند امام را ابزار تأييد خود نمايند؛ اعزام تراب حق‌شناس و حسين روحاني به نجف در سال 49 نوعي فريب‌دادن امام بود، تا آن‌ها را تأييد کند. امام حدود 2ماه با آن‌ها صحبت و ديدار داشت. آن‌ها مسائل عقيدتي خود را به عنوان قرآن و ديناميسم آن و نهج البلاغه و شيوه مبارزه مسلحانه براي امام شرح دادند .

امام در نهايت، هم عقايد و برداشت‌هاي آنان(منافقين) از اسلام و قرآن و احاديث را مغاير اسلام دانست و هم استراتژي مبارزه آن‌ها که جنگ مسلحانه با رويکرد مارکسيستي بود را رد کرد و هيچ‌گونه تأييدي از آن‌ها نفرمود . آنان که به ايران برگشتند، به دروغ گفتند که امام آن‌ها را کاملاً تأييد کرده است .

در سال 55 در زندان اوين وقتي از سران سازمان پرسيدم که چرا عدم تأييد‌ امام از سازمان را به دروغ، تأييد از آن، جا زديد و ما را فريب داديد؟ به صراحت گفتند: «چون مي‌خواستيم از نيروي شما استفاده کنيم!».

پرسيدم آيا اين مکر و حيله و فريب نيست؟ به صراحت گفتند: «مبارزه همه چيزش در فريب است. فريب رژيم، فريب ساواکي‌ها و فريب مردم است؛ تا از ظرفيت‌هاي همه استفاده شود».

گفتم مگر مي‌شود با فريب و حيله به مبارزه با فريب و حيله رژيم رفت؟! پاسخي ندادند. بنابراين ريشه، در ماجراي زندان يا تغيير ايدئولوژي سازمان نيست. درواقع سلطه‌طلبي آن‌ها و تشنگي براي رسيدن به حکومت است که آن‌ها را به هر کاري وا داشت.

 قبل از ادامه سوالات ديگر، به نظر شما حوادث 30 خرداد سال 60 را چه بايد بناميم و چرا؟ آيا واژه حادثه به اندازه کافي گوياست يا واژه‌هايي همچون اغتشاش، توطئه، کودتا، ماجرا، واقعه، ناآرامي، اقدام مسلحانه، درگيري و... ؟

 کودتاي اجباري، بهترين عنوان است؛ زيرا اين يک تلاش مذبوحانه بود تا سازمان را از بن‌بستي که با افکار و رفتار زشتش براي خود ايجاد کرده بود، برهاند. غافل از اين‌که اين سياست غلط، آن‌ها را به نابودي مي‌کشاند و کشاند.

سازمان اگر مي‌توانست اين توطئه را به تأخير مي‌انداخت؛ اما شرايط به‌گونه‌اي شد که تصميم گرفت با زور و درگيري و اغتشاش و بحران‌سازي، خود را بر مردم و نظام اسلامي تحميل کند؛ ولي با هدايت امام و هوشياري مردم کاملاً شکست خورد.

 بحث سهم‌خواهي منافقين از انقلاب را چقدر زمينه‌ساز حوادث خرداد سال 60 مي‌دانيد؟

 منافقين فراتر از سهم، مي‌خواستند کل قدرت را قبضه کنند. پيام آن‌ها به آقاي منتظري که در خاطرات او در سال 57 آمده است، همين مسئله بود. پيام آن‌ها به امام نيز اين بود که کشور را به ما وا گذاريد. يا تشکيل ميليشيا که براي کودتاي چريکي بود، با فريب قلمداد کردند که آن را براي مبارزه با امپرياليسم آمريکا مي‌خواهند . يا شعاري که سال 58 انتخاب کردند «سلام بر خميني ، درود بر مجاهد»، به اين دليل بود که خود را موازي امام در جامعه جا بياندازند .

نزديک‌شدن آن‌ها به بني‌صدر براي اين بود که در قدرت حاکم، طرف رئيس‌جمهور منتخب مردم را بگيرند و تصورشان اين بود که از اين راه مي‌توانند با دست‌يافتن به قدرت، بني‌صدر را در زمان مناسب حذف کنند و خود حاکم مطلق شوند. سپس ابزار اجراي سياست‌هاي آمريکا شدند تا با حمايت غرب، آرزوهاي جاه‌طلبانه خود را برآورده سازند. بنابراين موضوع درخواست سهمي از قدرت نبود؛ بلکه قبضه تمام قدرت بود.

 اقدامات منافقين را در ايجاد اغتشاش و ناآرامي در کشور از پيروزي انقلاب تا مقطع 30 خرداد سال 60 چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟

 منافقين از سال 55 در برابر نقل فتواي همه فقهاي شيعه و مراجع در نجاست مشرکان و ملحدان و مرتدان، به مقابله برخاستند و با تمام قوا کوشيدند روحانيت و فقه اسلام را بدنام و تخريب کنند؛ ولي نتوانستند. به همين دليل در زندان‌ها و بيرون از زندان‌ها به انزوا کشيده شدند.

سپس سياست آن‌ها در سال 57 اين شد که در حصار خويش بمانند و خود را تنها گروه انقلابي و داراي اسلام انقلابي معرفي کنند. حرکت توفنده مردم به رهبري امام و مديريت روحانيت و ياران امام، آن‌ها را آن‌چنان بي‌اعتبار ساخت که به پايان نزديک شدند.

در اواخر سال 57 سعي کردند خود را همراه با انقلابِ مردم نشان دهند. پس از پيروزي انقلاب کوشيدند با غارت سلاح و اموال دولتي و بودجه‌هاي پنهاني و تربيت ميليشياي مسلح و سازمان‌يافته و نفوذ در سرپل‌هاي نظام، به حکومت برسند.

لکن روز به روز مورد بي‌توجهي مردم قرار گرفتند؛ تا اين‌که در سال 1359 رويارويي خود را علني کردند و به پيام امام که فرمود: «شما سلاح‌ها را بدهيد و تابع نظام و خواست مردم بشويد، من به ديدار شما مي آيم.» اعتنا نکردند و همين شد که امام در خرداد سال 59 عليه آن‌ها اعلام موضع کرد.

منافقين از اين مقطع در پي سرنگوني نظام جمهوري اسلامي برآمدند. توسط سعادتي با شوروي ارتباط گرفتند، با آمريکا هم که ارتباط داشتند. با حمايت از بني‌صدر، در برابر امام قرار گرفتند. با پاسداران و نيروهاي حزب‌اللهي درگير شدند و سعي کردند آن‌ها را بدنام و مرعوب نمايند. عليه حزب جمهوري اسلامي و شهيد بهشتي با عنوان «حزب چماق بدستان» جوسازي سنگيني را دنبال نمودند. سپس درخواست رفراندوم را مطرح کردند.

در 18 خراد 60، روزنامه‌ها و نشرياتي که ابزار منافقين و بني‌صدر بودند با دستور دادستاني انقلاب و مديريت شهيد قدوسي و لاجوردي تعطيل شدند. در همين روز آن‌ها طي اطلاعيه‌اي حمايت کامل و يکپارچه خود را از بني‌صدر اعلام کردند.

در 20 خرداد، امام بني‌صدر را از فرماندهي کل قوا عزل کرد و ضربه سنگيني بر منافقين وارد آمد. منافقين در بيانيه‌اي نوشتند: «با اخطار قاطع انقلابي عليه هرگونه سوء نيت به جان رئيس‌جمهور از تمامي خلق قهرمان ايران مي‌خواهيم با حضور دائم در صحنه‌ها، مقاومت و حفاظت از جان بني‌صدر را يک وظيفه مبرم انقلابي در سراسر کشور تلقي نمايند.»

اين بيانيه درواقع بيانيه جنگ داخلي بود. مجلس شوراي اسلامي در 24 خرداد عدم کفايت سياسي بني‌صدر را در دستور گذاشت. منافقين در 26 خرداد در بيانيه‌اي اعلام کردند: «جان رئيس‌جمهور در خطر جدي است. مردم تهران آماده نجات جان دکتر بني‌صدر باشيد ... ظاهراً سينه‌چاکان ريايي و انحصارطلب بي‌محابا، اعدام و مرگ رئيس‌جمهور را سرلوحه خود ساخته‌اند.»

در 27 خرداد مجلس عدم کفايت سياسي بني‌صدر را تصويب کرد. منافقين در بيانيه‌اي از مردم خواستند در پشت بام‌ها عليه روش‌هاي انحصارطلبانه، ضد مردمي و ضد اسلامي، تکبير بگويند. کسي اين دعوت را اجابت نکرد.

امام در 29 خرداد به مناسبت نيمه شعبان پيام دادند که مردم در برابر توطئه‌هاي جبهه داخلي ضد انقلاب هوشيار باشند.

منافقين از صبح روز 30 خرداد 60 در برنامه‌اي کاملاً سازمان‌يافته، درگيري در تهران را شروع کردند و بعد ازظهر برنامه اصلي را از ساعت 4 اجرا کردند که تا آخر شب کودتا را به موفقيت برسانند. از صبح، درگيري شکل تظاهرات نبود؛ بلکه تخريب، اغتشاش، کشتار مردم، تيراندازي به مأموران انتظامي و پاسداران، آتش‌زدن اموال و اماکن عمومي و تخريب اموال مردم بود. نمک و فلفل به چشم مردم و پاسداران مي‌پاشيدند و درصدد تسخير نقاط حساس تهران برآمدند؛ اما نتوانستند و مردم و کارمندان و مأموران با حفظ همه ضوابط مقاومت کردند.

فرمان اجرايي سازمان به اعضاء چنين بود: «مرحله گذار کمي به کيفي رسيده‌ است ... زمينه عيني انقلاب آماده است و ما اگر زمينه ذهني را آماده کنيم، انقلاب انجام مي شود. هواداران تشکيلاتي مي‌بايست مسلح و دست کم به سلاح سرد مجهز باشند ... مردم را بايد در فضايي از رو در رويي نظامي با رژيم قرار داد و آنان را وارد مرحله تازه مبارزه کرد ... ما با سلاح گرم وارد عمل خواهيم شد.»

فرماندهي کودتا به‌عهده محمد ضابطي، در ستاد خيابان انزلي بود که هر هفته حداقل سه جلسه برگزار مي‌شد. در تماس رابطه‌اي رجوي و بني‌صدر، بني‌صدر به او گفته بود که چاره ديگري جز کشتن سران رژيم نيست.

خبرگزاري‌هاي بيگانه پوشش خبري‌تبليغي براي شورش منافقين در اين روز ترتيب دادند. رويترز تعداد اعضاي منافقين را سه هزار نفر برآورد کرد که خيابان‌ها را بسته‌اند و تعدادي اتومبيل و موتورسيکلت را آتش زده‌اند و عليه حکومت اسلامي شعار مي‌دهند.

اين تغيير فاز سياسي به فاز نظامي و سرنگوني نظام اسلامي با پيشتازي عناصر مسلح سازمان، با حضور گسترده مردم تا اوايل شب به شکست انجاميد. مردم از سراسر شهر به خيابان‌هاي مرکزي آمدند و به مقابله برخاستند. منافقين که مشاهده کردند مردم و همه ساکنان خانه‌هاي مرکز شهر دارند عليه آن‌ها مي‌جنگند و حتي نتوانسته‌اند يک کلانتري را تسخير کنند، دچار ترديد شدند.

سياست اصلي حکومت در برابر آنان، سرکوب و کشتار نبود؛ بلکه تحمل و حفظ خونسردي بود تا خيانت و چهره منافقين براي مردم آشکار شود و خونريزي که موجب مظلوم‌نمايي آن‌ها گردد، صورت نگيرد.

عصر آن روز در دفتر من؛ اتاق 201 حزب جمهوري اسلامي، آقاي صفي‌زاده و يک نفر از فرمانداري تهران آمدند؛ خسته، کتک خورده و ناراحت؛ آن مسئول که از فرمانداري بود به من گفت: «به آيت الله بهشتي بگو در عمرم اين‌گونه تحقير نشده بودم؛ که اين منافقين با من و صفي‌زاده و نيروهاي مظلوم ما اين‌طور با وقاحت و ضرب و شتم عمل کنند و ما را تحقير کنند و ما نتوانيم آن‌ها را ادب کنيم.»

گفتم که شما به اجر و ثواب رسيده‌ايد، حوصله کنيد، خدا به صبر انقلابي ما و شما برکت مي‌دهد. اين خويشتن‌داري حکومت و رفتار زشت منافقين، مردم را از آن‌ها (منافقين) کاملاً متنفر مي‌کند.

راديو آمريکا تعداد کشته‌ها را 30 نفر و مجروحان را 200 نفر اعلام کرد. پايان روز 30 خرداد شکست کامل طرح براندازي مشترک منافقين و بني صدر و استکبار بود و معلوم شد که ديگر راهي جز فرار آن‌ها نمانده است.

 با توجه به اقدامات منافقين آيا مي‌توان گفت که با خويشتن‌داري نظام امکان داشت حوادث به گونه‌اي ديگر رقم بخورد؟

 نظام با نهايت تدبير و خويشتن‌داري با منافقين برخورد کرد و با اعتماد به مردم و رهبري امام‌خميني (ره) و مديريت ياران انقلاب و امام عمل نمود. امام فرمود: «کودتا در کشوري واقع مي‌شود که آن کشور حکومتي دارد جداي از مردم و مردم هيچ کاري به آن ندارند.»

 حوادث 30 خرداد سال 60 و سلسله عمليات‌هاي تروريستي، چه تأثيري در شرايط داخلي و خارجي کشور آن‌هم در شرايط جنگي و موضع‌گيري کشورهاي غربي عليه ايران داشت؟

 حوادث سي خرداد 60 تأثيرات فراواني در ابعاد مختلف داشت:

ـ چهره نفاق و استبداد و وحشي‌گري و بي‌رحمي و ضد مردمي و ضد اسلامي آنان را آشکار کرد .

ـ استکبار فهميد که مهره‌اش چون بني‌صدر سوخته است و مهره ديگرش رجوي هم ديگر جز اقدامات ايذايي و کم اثر نمي‌تواند اقدامي بکند.

ـ استکبار براي حفظ اين دو مهره از خشم مردم و افشاي خيانت‌ها و ارتباطات آن‌ها با آمريکا و همدستانش در غرب، مجبور شد در عملياتي هماهنگ شده آن دو را دزدانه به فرانسه ببرد. اين امر وابستگي کامل آن‌ها را به استکبار و استعمارگران کاملاً اثبات کرد.

همه مي‌دانند اگر هواپيمايي بدون مجوز وارد فضاي هر کشوري شود، جت‌هاي جنگي آن کشور آن را فرود مي‌آورند يا سرنگون مي‌سازند. آن‌گاه هواپيماي حامل اينان بدون مجوز پرواز، وارد فضاي ترکيه، قبرس، يونان تا فرانسه شده است و آرام در فرودگاه پاريس به زمين نشسته است و اين کار بر اثر هماهنگي با دولت‌هاي اين کشورها توسط CIAانجام گرفته است.

ـ بيش از همه اين حوادث در طرفداران و اعضاي فريب‌خورده سازمان اثر گذاشت و آن‌ها را بيدار و از سازمان بيزار کرد.

ـ اين حوادث حضور مردم را در حمايت از نظام اسلامي و پشت جبهه‌ها افزايش داد.

 آيا حضرت امام‌خميني(ره) و نظام اسلامي حاضر به پذيرش منافقين در صورت برگشت آن‌ها از مشي مسلحانه و تقابل با نظام اسلامي، آن‌هم بعد از حوادث 30 خرداد سال 60 بود؟

 امام و ولي امر مسلمين هر توبه‌اي را به شرط صداقت مي‌پذيرند و نمونه آن را در حر و در طيب حاج‌رضايي و در مواردي که در اين سال‌ها مدارا نسبت به عناصر خطاکار صورت گرفته مي‌توان به‌طور متعدد ذکر کرد.

 آيا خاطره‌اي شخصي از حوادث 30 خرداد داريد؟

 يک خاطره را بيان کردم. خاطره ديگر به گزارش وضع تهران در ساعات پس از مغرب بود. خيابان‌هاي مرکزي شهر مانند يک شهر جنگ‌زده بود. اتوبوس‌هاي سوخته، موتورسيکلت‌ها و وسايل عمومي آتش‌‌زده، بو و دود لاستيک‌هاي سوخته، خون ريخته‌شده به زمين و اطراف، مغازه‌هاي بسته، مردم نگران؛ ولي اکثراً با چهره‌هاي برافروخته و آماده دفاع از انقلاب و نظام و چشم‌هاي غضب‌آلود نسبت به منافقين، منظره‌اي فراموش ناشدني بود.

يک ساعت از شب گذشته، منافقين گريخته بودند و نيروهاي حزب‌اللهي در خيابان‌ها و ميادين مستقر شده و در پي دستگيري آشوبگران و فتنه‌گران بودند و برخي شعار مي‌دادند: «منافقين کوشيد؟ تو سوراخ موشيد!!!»

 منافقين از جنابعالي به‌عنوان يکي از افرادي نام مي‌برند که نقش زيادي در تقابل با آن‌ها داشتيد؛ به‌طور مثال مانع از برگزاري متينگ‌هاي آن‌ها مي‌شديد و يا با هوداران سازمان ايجاد درگيري مي‌کرديد؟ البته منافقين اين برنامه‌ها را با سازماندهي حزب جمهوري اسلامي مي‌دانستند؟ در اين ارتباط آيا مسائلي هست که بيان فرماييد؟

 خدا را شکر مي‌کنم که پس از شناخت چهره واقعي سازمان در سال 1354 در زندان کميته مشترک و بعد زندان قصر و بعد در زندان اوين از آن‌ها جدا شدم و با نهايت رعايت اخلاق و مصلحت انقلاب، به روشنگري پرداختم.

در زندان قصر با تدريس عربي در حدود 40 ساعت، آگاهي زندانيان مسلمان را نسبت به تحريف آيات قرآن و نهج‌البلاغه و احاديث تأمين نمودم، بدون اين‌که با سازمان برخورد کنم.

سپس تدريس علوم و معارف اسلامي؛ که اسلام خالص فقاهتي را با بيان انقلابي تدريس نمودم و با ياران بزرگوار مؤتلفه امثال شهيد لاجوردي، کچويي و مرحوم عسکراولادي و... برنامه‌اي کاملا هدفمند و مرحله‌اي را شروع کرديم.

و ياران ديگر نيز مانند شهيد طالبيان «معلم گروه ابوذر» و شهيد رجايي و برادر شجاع آقاي محسن رفيق دوست و آقاي عزت شاهي به‌گونه‌اي ديگر در اين بيداري و آگاهي‌بخشي خدمت بزرگي کردند.

سپس در سال 55 در زندان اوين در محضر علما و فقهاي اسلام پس از مباحث متعدد و آشکار‌شدن التقاط و انحراف در عقايد و برنامه‌هاي سازمان، نقل فتوا را به صورت يک امر شرعي و بسيار قوي از نظر تدبير سياسي مطرح کرديم که موجب پالايش نيروهاي متدين و متعهد از عناصر منافق شد؛ بدون اين‌که رژيم طاغوت بتواند درگيري در زندان ايجاد کند.

پس از آزادي در سال 56 نيز روشنگري طبق مصالح انقلاب در سال‌هاي 56 تا 58 را داشتيم. در سال 58 کتاب تحليلي بر مجاهدين خلق ايران، با نام علي حق‌جو را نوشته و منتشر کردم که در روشنگري جامعه بسيار اثر گذاشت و حدود 25 چاپ آن در سطح کشور تأثير گسترده‌اي داشت.

حضور اين‌جانب در حزب جمهوري اسلامي نيز موجب نگراني و عصبانيت شديد منافقين و التقاطي‌ها شد. لذا در طول اين سال‌ها انواع و اقسام تهمت‌هاي سياسي و دروغ و شايعه‌پراکني و کينه‌توزي را عليه بنده انجام داده‌اند.

از نظر ممانعت از ميتينگ‌ها اين مربوط به دستگاه‌هاي حکومتي بوده و بنده هم در پي درگيري‌ها نبوده‌ام؛ زيرا سازمان مي‌خواست با اين درگيري‌ها فضا را آشفته کند و ماهي بگيرد.

آخرين نکته هم خاطره اي در اين باره است:

نشريه مجاهد در شماره‌اي در همان سال 59 نوشت که عامل اصلي درگيري با اعضاي آن‌ها آقاي هادي غفاري و اسدالله‌خان در اتاق 201 حزب جمهوري اسلامي مي‌باشند .

آقاي هادي غفاري تلفن زد و گفت: «من چيزي نوشته‌ام و تکذيب کرده‌ام و شما بياييد با هم امضا کنيم و در
روزنامه ها چاپ نماييم.»

گفتم که از من به صراحت نام نبرده است، لذا نيازي نيست من امضا کنم.

خودش آن را به روزنامه جمهوري اسلامي داد و به صورت آگهي در پايين صفحه اول چاپ شد.

منافقين در يکي دو شماره بعد نشريه خودشان، نام مرا به صراحت بردند که عليه سازمان کار مي‌کنم .

آقاي غفاري تلفن زد که شما هم تکذيب کنيد.

گفتم که اين مدال افتخاري است که گردن بنده نصب شده است که سازمان مرا مخالف منافقين معرفي کرده است. تهمت چماق بدستي و درگيري هم دروغ است و اگر مواردي داشتند بنويسند تا آن را تکذيب نمايم و الا اين که من مخالف منافقين هستم واقعيت است و به آن افتخار مي‌کنم.

 


مطالب پربازدید سایت

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

جدیدترین مطالب

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

حمله تروریستی به سه نقطه شهرستان چابهار و راسک

تعداد شهدای حمله تروریستی به راسک و چابهاربه 16 نفر رسید

سعید کریمی از مجروحان حمله تروریستی راسک و چابهار عیادت کرد

وضعیت مجروحان حمله تروریستی چابهار و راسک

محمود عباس‌زاده مشکینی عضو کمیسیون امنیت ملی

ورود کمیسیون امنیت ملی به حمله تروریستی راسک و چابهار

معاون امنیتی و انتظامی وزیر کشور:

عناصر تروریستی راسک و چابهار ملیت غیر ایرانی دارند

مطالب پربازدید بخش گفتگو

رئیس بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی

ماهیت فرقه منافقین با اسلام در تضاد است

علی بابایی کارنامه نماینده مردم ساری در مجلس شورای اسلامی

منافقین باید تاوان جنایات خود را به اندازه شأن ملت ایران پرداخت کنند

محمدتقی نقدعلی، عضو کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس:

دادگاه گروهک تروریستی منافقین مستند و مستدل است

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان