بي شک يکي از نمونههاي بارز رفتار متناقض کشورهاي غربي، به ويژه آمريکا، تعاملي است که در سه دهه گذشته با گروه تروريستي منافقين داشته است.
برخلاف قوانين اين کشورها و در عين حال که شاهد اقدامات تروريستي منافقين بودند، به آنان پناهندگي دادند و مقراصلي اين گروه در فرانسه تحت حفاظت پليس قرار گرفت.
در حالي که نام آنها در ليست گروههاي تروريستي بود، مجوز تجمع و ميتينگ در بسياري از کشورهاي اروپايي براي آنان صادر ميشد و در حالي که خود از نقض حقوق بشر در روابط دروني اين گروه پرده برداشتند، هيچ تلاشي براي نجات کساني که در بند اين گروهند، نکردند! منافقين که حمايت از آنان يکي از جرائم صدام و دلائل حمله به عراق بود، بلافاصله پس از اشغال عراق تحت حمايت نظاميان آمريکايي قرار گرفت.
با آن که بسياري از کارشناسان مطلع فني و ديپلماتيک، دعاوي منافقين درباره غيرصلحآميز بودن فعاليتهاي هستهاي ايران را غيرواقعي و نادرست ارزيابي ميکردند، اما همچنان از تبليغات آنان در اين زمينه عليه کشورمان استفاده شد و هرگاه کشورهاي اروپايي در مذاکرات سياسي قصد وارد آوردن فشار برطرف ايراني را داشتند، عدهاي از آنها را در خيابانهاي واشنگتن،لندن، پاريس و ژنو به خط ميکردند تا عليه ايران شعار بدهند...!
اين تنها بخشي کوتاه از سياهه بلندوبالاي اين رفتار متناقض است که اگر خواسته باشيم تمام آن را ليست کنيم، مثنوي هفتادمنکاغذ خواهد شد؛ اما آنچه کشورهاي غربي از آن گريزي نداشتند، اذعان به واقعيتهاي مربوط به اين گروه است که اکنون بخشي از اسناد و گزارشهاي مهم بينالمللي در باره منافقين را تشکيل ميدهد.
اسناد تاريخي نشان ميدهد که غربيها پس از آغاز حرکات تروريستي منافقين و پناهنده شدن رهبران آنها به فرانسه، حساب ويژه و فوقالعاده اي بر روي آنان باز کرده و تحليلشان اين بود که منافقين در ايران پايگاه گستردهاي دارند و قادر به اثرگذاري در داخل کشور هستند؛ اما پس از گذشت چند سال از اقامت رهبران منافقين در اروپا که بنابه وعدهاي که به هوادارانشان داده بودند، قرار بود بسيار کوتاه مدت باشد، وزارت خارجه آمريکا در گزارش مفصلي، توهّمات در باره منافقين را فروريخت و قدرت نظامي آنان را در مقابل ايران به يک «پشه» تشبيه کرد. در اين گزارش روابط فرقهگونه وغيردموکراتيک آنان تشريح، شگردهاي تبليغاتي شان افشا وهمکاري اطلاعاتي و عملياتي آنان با صدام برملا گرديد و در نهايت برنفرت عمومي مردم ايران از اين گروه به دليل خيانت به ميهن و همکاري با صدام تأکيد شده است. اين معنا، انزجار عمومي مردم از منافقين، در بسياري از اسناد ديگر و اظهارات مقامات کشورهاي غربي هم به چشم ميخورد!
در تحول مهم ديگري، سازمان ديدهبان حقوق بشر گزارش بينظيري در باره روابط دروني منافقين، منتشر نمود. حقايق افشا شده در اين گزارش نشان داد که بحران دروني و تشکيلاتي آنچنان در اين گروه عمده شده است که اعضاي معترض و منتقد که روزي فريب شعارهاي رهبران اين گروه را خوردند و تمام عيار به خدمت آن تشکيلات در آمدند، در بازداشتگاههاي داخلي وزندان ابوغريب به بندکشيده ميشوند و در زيرشکنجههاي همرزمان سابقشان جان ميسپارند.
اين گزارش از روشهاي جاري غيرانساني در اين گروه مانند طلاق دستهجمعي و اجباري اعضا و جداکردن فرزندان از والدينشان پرده برداشت و مستنداتي ارائه کرد که قبل از آن منافقين با ترفندهاي مختلف ميکوشيدند از پذيرش آن شانه خالي کنند و آن را اتهاماتي سياسي جابزنند!
گزارش مؤسسه تحقيقاتي رند که به وضعيت منافقين پس از اشغال عراق مربوط ميشود،نيز حقايق بسيار مهمي را افشا ميکند. اگرچه در اين گزارش سعي شده است برمقاصد اشغالگران از تحت حفاظت قرار دادن اين گروه تروريستي، سرپوش گذاشته شود و آن را «ندانمکاري و آموزش صحيحنداشتن نيروهاي پنتاگون در مواجه با چنين وضعيتي» بخواند؛ اما سرانجام تصريح شده که رويّه آمريکا در مواجهه با منافقين در عراق اشتباه بوده است و اقدام وزيردفاع آمريکا در اعطاي موقعيت تحت حفاظت به اعضاي اين گروه را فاقد وجاهت حقوقي اعلام ميکند. در مقابل از روشهاي حيلهگرانه و دروغپردازيهاي اعضاي اين گروه پرده برميدارد که با روشهاي گوناگون تلاش داشتند تا نيروهاي آمريکايي را تحتتأثيرخود قرار دهند. به هر روي اين گزارش از آن جهت اهميت دارد که پايه تغيير سياست آمريکا در عراق در رابطه با منافقين شد و به تدريج مسئوليت پرونده آنان را به دولت عراق واگذار کرد.