راه انحرافی گروهک مجاهدین مستمسکی به دست رژیم پهلوی داد تا اسلامی بودن قیام های مردمی را زیر سئوال ببرد. افراد آلوده یا نظیر بنیصدر و جریانهای فکری چون نهضت آزادی به دلی تشخیص های غلط از دل سازمانهایی نظیر مجاهدین سر در آوردند. بیتردید سرنوشت سیاسی بنیصدرنیز با منافقان گره خورده بود. نا امید شدن از همراهی ملت موجب اسلحهکشی به روی آنان شد.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی هابیلیان به نقل از قدس آنلاین با وجود همه حسابگریهای منافقین، سقوط بنیصدر و همفکران وی از ردههای مسئولیتی در هیئت حاکمه بسیار زودهنگامتر از زمانی بود که رجوی و سازمان منافقین پیشبینی کرده بودند، لذا حرکت فاز نظامی سازمان که در شرایط پیشبینی شده میبایست ماهها بعد به شکل قهرمانانه انجام یابد، به دلیل اقدامات فعالانه امام و نیروهای خط امام و حضور آگاهانه مردم در صحنه، که مجموعا منجر به افشا و طرد لیبرالها از پستهای کلیدی نظام جمهوری اسلامی ایران در آن برهه گردید، در ۳۰خرداد۶۰ به حرکتی مذبوحانه و از روی انفعال مبدل گشت. این انفعال باعث شده بود که سازمان تنها ظرف بهار ۶۰ تغییرات استراتژی عملیاتی خود در قبال نظام را برای اعضا و هواداران خود توجیه نماید و این مدت کوتاه برای انجام کاری در این سطح، بسیار ناکافی بود طوری که بسیاری از عناصر سازمان، توجیه نشده وارد فاز نظامی و حرکت مسلحانه شدند و یکی از علل اینکه تعداد کثیری از دستگیرشدگان تواب شده و از منافقین اعلام برائت کردند در همین مساله ریشه داشت و همچنین «مسئلهدار شدن» تعداد دیگری از اعضا و هواداران در حین ارتکاب به اعمال تروریستی و ضدمردمی طی مقطع زمانی خرداد تا مهر۱۳۶۰ به نحوی که نمیتوانستند آنگونه که دلخواه سازمان است قدرت سازمان بر علیه مردم را در انجام کشتار سبعانه افراد عادی و غیر مسلح به منصه ظهور برسانند و این همه نشاندهنده آن بود که سران منافقین فرصت لازم جهت توجیه نیروهایشان را نداشتهاند. با مروری بر حوادث این مقطع میتوان مدعی شد که سازمان منافقین در اواخر خردادماه ۱۳۶۰ از حضور یکپارچه مردم مومن به انقلاب در صحنه دچار بهت و حیرت شده و طرح برنامه زمانبندی شده قبلی خود را عجولانه بهم زد و فاز نظامی و قیام مسلحانه زودرس را اعلام نمود. دبیر کل بنیاد هابیلیان سید محمدجواد هاشمینژاد فرزند شهید هاشمینژاد در گفتگوی پیش رو زمینههای قیام 30خرداد1360 را بازگو کرده است.
سید محمد جواد هاشمینژاد دبیر کل جامعه هابیلیان معتقد است سیر فکری منافقین از ابتدا نشان دهنده پایان کارآنها بود وی در اینباره اظهار داشت: بی تردید حادثه سی خرداد سال 1360پیش از آننیز قابل پیشبینی بود .سیر حوادث و اتفاقات مختلفی که گروههای مختلف سیاسی عامل آن بودند نشان میداد که برخی از گروهها و جریانات در مسیری قرار داشتند که انتهای راه آنها به رودررویی با انقلاب و خیانت به ملت ختم خواهد شد. بیتردید شکلگیری نهضت امام خمینی (ره) موجب تحیر بسیاری از جریانات فکری شد. باور اینکه یک روحانی مرجع تقلیدی که از حوز علمیه برخواسته است بتواند رهبری نهضت عظیم مردمی را برعهده گرفته و آن را به پیروزی برساند سخت بود. از این رو برخی از جریانهای سیاسی به تکاپو افتاده تا در کنار این جریان حرکتهای ناپختهای که ناشی از عدم درک مطلوب از خواستهها، چرایی حرکت واعتقادات مردم بود را شکل دهند تا بتوانند به اهداف خود برسند نظیر حرکت مسلحانه مارکسیستها که به تبع آنها برخی از جوانان ناپخته نظیر رهبران منافقین گروههایی را با نگاه مارکسیستی به وجود آوردند. یقینا تطابق دیدگاههای عملی و اجتماعی این افراد با دیدگاههای مارکسیستی موجب دوری از ملت میشد اما آنها با هر ترفندی قصد داشتند با تقلید از تفکر و اندیشههای غربی در اجتماع حرکتهایی به وجود آورند بنابراین برای رسیدن به این مهم تلاش مینمودند. بنابراین به نظر میرسد رهبران سازمان مجاهدین خلق با ایجاد چنین تشکیلاتی سعی در ایجاد ناخالصی در نهضت مردمی ایران نمودند و به هر نحوی سعی میکردند تا با انحراف در خط صحیح و خالص حضرت امام به اهداف خود برسند به هر حال ثمره حرکت آنها چیزی غیر از این نبود.
دبیرکل بنیاد هابیلیان با بیان اینکه مسیر حرکت منافقین از خیانت به ملت تا نوکری موساد و سیا تداوم یافت افزود: در حالیکه حرکت امام خمینی (ره) و نهضت مردمی امام؛عام، فراگیر و شیوه آن هم براساس روشنگری و آگاهی بخشی به ملت بود در کنار این انقلاب گروههایی توسط چند جوان به وجود میآید که همه تلاش آنها هدایت اذهان به سمت حرکتهای احساسی است. کشتن چند مستشار همه ثمراتی بود که حرکتهای این جوانان ناپخته حریص به قدرت به وجود میآورد و بالطبع تبعا و بحرانهایی را در جامعه ایجاد می کنند. حرکتهای مجاهدین خلق پیش از پیروزی انقلاب اسلامی توسط حضرت امام خمینی (ره) پیشبینی شده بود که چنین حرکاتی باعث خشونت بیشتر ساواک خواهد شد ومتاسفانه بهانه خوبی به دست شاه داد تا خشونت های خود را نسبت به مبارزین و کسانی که در جهت اهداف انقلابی مردم حرکت میکردند اعمال کند همچنین راه انحرافی و مسیر انحرافی که گروهک مجاهدین خلق میپیودند مستمسکی به دست رژیم پهلوی داد تا حرکت صحیح و راستین حضرت امام را در کنار آنها قرار دهد و مسیر انقلاب را غیر اسلامی نشان دهد. در مجموع سازمان مجاهدان خلق قبل از انقلاب حرکت ناخالصی را آغاز کردند که سعی کردند وارد حرکتهای مردمی شوند تا از این راه بهرهبرداریهای سیاسی خود را انجام دهند که متاسفانه همواره حضور این گروهک در جامعه ثمرات بسیار بدی را در تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی و در ذهن ثبت کرده است و آنچه مسلم است گروهک منافقین قبل و بعد از انقلاب مسیر جنایت و خیانت را پیمودند. البته کاملا واضح و روشن است که دیدگاههای ارائه شده توسط چند جوان بین 18 تا 23سال با نوع حرکت و دیدگاههای انحرافی و تفسیر به رای که از اسلام و قران و نهج البلاغه داشتند طبعا موجب انحراف فکری خواهد شد که به جنایت و خیانت به ملت منتهی میشود. متاسفانه مسیر شکلگیری مجاهدین خلق از خیانت به ملت آغاز شد و در حال حاضر به نوکری سرویسهای جاسوسی سیا و موساد کشیده است.
فرزند شهید هاشمینژاد معتقد است علیرغم تلاشهای امام برای آگاهی بخشی به مجاهدین خلق و همراه کردن آنها با ملت آنها مسیر انحرافی خود را پیودند وی افزود: پیروزی انقلاب اسلامی ایران آن چنان قدرت پوشالی شاه را در هم میشکند که گروهکهایی که قبل از انقلاب هم چون قارچ روییده بودند و در مسیر انقلاب برای خود نقشی تعریف کردهاند حضور شان موجب آلوده کردن فضای انقلاب میشود. متاسفانه عدم اشتراک فکری این گروهک با مردم در زمانی که ملت نیازمند اتحاد بیشتر هستند نمود مییابد اندیشه انحرافی آنها در مقابل وحدت و یکرنگی جامعه میایستد و تلاش میکند در زمانی که باید در برابر دشمن خارجی ایستاد اتفاقا اتحاد ملت را نشانه رفت. بنابراین تلاش میکند اذهان جامعه را به سمت سوی فعالیتهای نامطلوبی نظیر ایجاد تفرقه، جدا کردن خانوادهها معطوف کند تا موجب بدبینی مردم به انقلاب اسلامی شود. اما حضرت امام با وجود اینکه از بدو شکلگیری چنین تشکیلات و سازمانهایی نظیر منافقین اساسا با نوع تفکرآنها مخالف بودند، بعد از انقلاب به دلیل ایجاد وحدت در بین اعضای جامعه تلاش کردند که آنها را در کنار مردم و انقلاب قرار دهند با وجودی که هیچ شکلی از اشکال فکری و عملکردی آنها را قبول نداشتند وقتی خواستند خدمت امام برسند امام هیچ شرطی برای آنها نگذاشت و فقط گفت سلاحتان را زمین بگذارید تا من نزد شما بیایم. مفهومش این است که شما اگر دست از کارهایی که در مسیر جنایت و خیانت کرده و میکنید بردارید و از خشونت و تفرقهانگیزی دست بکشید انقلاب اسلامی ایران بسیار فراگیر است و از گنجایش عظیمی برای قرار دادن شما در کنار ملت برخورداراست اما متاسفانه مسیر آنها متفاوت از مسیر انقلاب بود هم چنانکه مسیر آنها از بدو شکلگیری گروه آنها متفاوت بود به نحویکه کاملا با روش ومنش ملت متفاوت بود. طبعا رهبران این گروهک به دنبال کسب قدرتهای نامشروع و وجهه نامشروع بودند و نمیتوانستند با طبیعت خالص و الهی مردم ایران کنار بیایند فلذا گروهک منافقین بعد از انقلاب اسلامی با خیال خام در نظر دارد در برابر ملتی بایستد که پیش از این در برابر استکبار جهانی ایستادگی نموده بود که نشاندهنده عمق حرکت کودکانه آنها بود. طبیعتا وقتی تفکری آنقدرسفیه است انتظاری جز طرد شدن و نابودی آن نمیرود. قطعا گروهک جهنمی منافقین خسارتهایی به کشو وارد کرد. در فضاهای آلودهای که ایجاد کرده بود افراد آلودهای نظیر بنیصدر، جریانهای فکری منحرفی که به خاطر برخی سوابق در کنار نهضت امام قرار گرفته بودند به دلیل تشخیصهای غلط از دل حرکتها و سازمانهای نظیر منافقین به وجود میآیند.
وی معتقد است بنیصدر برای رودررویی با امام مجبور به همکاری با منافقین شد بنابراین سرنوشت خود را به آنها گره زد: بنابراین افرادی چون بنیصدر فریب تبلیغات سازمانها را میخوردند و برای اینکه در مقابل امام خمینی برای خود جبههای درست کند با تفکرات انحرافی درهم میآمیزد. تصور کنید بنیصدر با مشی لیبرالی خود که دنبال پهن کردن تفکرات لیبرالی در ایران است ناگهان خود را در کنار گروهکهای تبهکار میبیند و با آنها یک دست میشود تا دستور قتل عام مردم ایران را صادر کنند بیتردید عوامل یاد ده زمینهساز آن حرکت 30خرداد بوده اند. طبیعتا اگر منافقین تنها میبودند خیلی زود در جامعه مضمحل میشدند بنابراین برای پنهان کردن حقارتهای خود درجامعه تلاش میکردند خود را به برخی از مجامع و مراکز قدرت وصل کنند و با آنها جبهه و ائتلافی را تشکیل دهند فلذا با مشاهده نقطه ضعفهای فراوان بنیصدر با او اتحادی ایجاد کردند واتحاد آنها با بنیصدر یعنی سرنوشت بنیصدر سرنوشت آنها میشود که این طبعا چنین چیزی برای کشور قابل قبول نبود که به سقوط بنیصدرمنجر شد. رییسجمهوری که سرنوشت خود را به گروهک ناپخته و احساسی گره زده بود با طنابدار آنها سرنوشت سیاسی خود را اعدام کرد. زمانیکه کشور در حال جنگ با یک دشمن خارجی است گروهک منافقین و بنیصدر چنین خیانت عظیم را به وجود آوردند و فضا را برای دشمن خارجی فراهم کردند تا از آشوبهای داخلی نهایت سوءاستفاده را به عمل آورد. قطعا وقتی صدام وضعیت ایران و موضعگیریهای خائنانه بنیصدر را دید و آشوبطلبیهای گروهکهای هم چون منافقین را در داخل کشورمشاهده نمود این مسئله را به عنوان علامتی برای موفقیتهای خود به شمار آورد و از این رو به کشور حمله کرد. گروهک منافقین زمانی که به این نتیجه رسید که در بین ملت ایران جایی ندارد و طبیعتا نمیتوانند در کشور دوام بیاورند دست به سلاح بردند وبه کشتار ملت دست زدند اما ملت با اتحاد ملی حداقل در شکل داخلی عناصرغیر اسلامی و مردمی را از کشور راندند.