ليست تروريستي آمريکا و ارتباط آن با زمينه پروري دمکراتها براي جنگ!

Untitled 1

تاکنون درباره قرار دادن نام گروه تروريستي منافقين در ليست گروههاي تروريستي از سوي آمريکا، اظهارات متفاوتي ابراز شده است که بعضاً ناقض يا همپوشاننده يکديگر است؛ اما کمتر به انگيزه هاي واقعي اين اقدام آمريکا اشاره شده است.

يکي از مشهورترين ديدگاهها در اين باره، نظريه منافقين است که با پروپاگاندا، آمريکا را متهم نمود که به دليل تقويت دولت اصلاحات در ايران و چراغ سبز نشان دادن به آنها، نام آنان را در ليست گروههاي تروريستي قرار داده است. اين ديدگاه البته به نظريه اصلاح طلبان در اين باره بسيار نزديک است که معتقدند نوع تعامل آنها با جهان باعث شد که آنها در ليست گروههاي تروريستي جاي گيرند و اين را يکي از افتخارات خود ميدانند!

ديدگاههاي ديگر عمدتاً حول يافتن انگيزه هاي سياسي آمريکا براي اين اقدام، در عين تقابل رسمي اين کشور با ايران، مي گردد؛ اما دولتمردان آمريکا در آن زمان، اين اقدام را متناسب با ماهيت اين گروه ارزيابي کرده و رفتار خود را منطقي تعريف ميکردند. اين در حالي بود که منافقين سالها با انواع اقدامات تروريستي، خون بيگناهان بسياري را بر زمين ريختند؛ اما آمريکا هيچ واکنشي درباره آن نشان نداد. اين ادعاي آمريکا آنچنان بي گاه و نامتناسب بود که حتي سرکرده منافقين نيز از آن حيرت کرده و خطاب به ژنرال طاهر جليل حبوش رئيس استخبارات عراق ميگويد: «اطلاع داريد من در سال هاي 1981 تا 1986 در پاريس بودم، در آن سالها دشمني به اينگونه با ما نبود و به ما تروريست نميگفتند. هر چند که کاخ سفيد و کاخ اليزه ميدانستند چه کسي حزب جمهوري را در ايران منفجر کرد و چه کسي و چرا عمليات عليه رئيس جمهوري و عليه رئيس الوزراي (ايران) انجام داد، آنها ميدانستند و خوب هم ميدانستند، ولي صفت تروريست هم به ما نزدند.»

اما واقعيت قرار دادن نام اين گروه در ليست گروه هاي تروريستي که ضمناً آمريکا بدش نمي آمد به همان دعاوي منافقين درباره چراغ سبزنشان دادن به اصلاح طلبان داخلي تعبير شود و بسياري از تحليل گران آمريکا هم فضايي براي باور اين رويکرد ايجاد مي کردند، اين بود که آمريکا در زمان کلينتون درباره عراق به اين نتيجه رسيد که صدام بايد سرنگون شود و با تشديد فشارهاي بين المللي، زمينه را براي حمله جمهوري خواهان بعد از خود فراهم آورد. يکي از فشارها، اتهاماتي بود که به وسيله آن فضاي رواني شديد عليه صدام در سطح افکار عمومي جهان ايجاد کردند، از جمله داشتن سلاح هاي کشتار جمعي و حمايت رژيم صدام از گروه هاي تروريستي!

آمريکايي ها ابتدا تلاش کردند تا منافقين را از عراق دور سازند و به وسيله آنان اين فضا را عليه صدام تشديد نمايند، اما در اين مسير ناموفق بودند. رجوي، سرکرده منافقين پس از عقب نشيني عراق از کويت در همين باره به ژنرال صابر بعثي اينگونه توضيح ميدهد:

«ما با خيلي از اعضاي کنگره آمريکا از قديم ارتباط داشته ايم و زماني بود که سياست توسعه طلبانه رژيم را توسط آنان محکوم ميکرديم . از فرداي حمله به کويت تا پايان آشوبهاي داخلي بر ما سخت گرفتند . حرفشان اين بود که چرا شما در عراق هستيد... پاسخ ما هم واضح و روشن بود که سرنوشت ما از عراق ميگذرد.

ميخواستند از ما ولو يک کلمه عليه شما در بياورند. از طريق ترکيه هم به ما رساندند که چرا عراق را ترک نميکنيد و چه ميخواهيد اينجا ، به برادران ما در ترکيه گفته بودند که چرا براي کارهاي معمول و عادي مثل ويزا و پاسپورت مراجعه ميکنيد. ما انتظار داريم که بگوييد رهبرتان وقتي به ترکيه مي آيد، نيازهايش چيست . صابر: اين مسئله در چه تاريخي بود؟ رجوي: بعد از مسئله کويت، و در سال گذشته، وقتي که راديوهاي ما تعطيل شد و بعد از اينکه قرارداد 1996 را پذيرفتند، فشار طاقت فرسايي بر ما بود؛ مخصوصاً از طرف احزاب سوسياليست که به ما ميگفتند در مقر عراق ديگر آينده اي نداريد... گزارشهاي بسياري منتشر ميکردند که برخيهايش را به سرويس اطلاعاتي شما داده ايم. شايع شده بود که خود من مي خواهم بيايم آلمان، و چندين هزار نفر از مجاهدين نيز از عراق رفته اند. وقتي که قبل از جنگ وزارت خارجه آمريکا ميخواست تست کند که ما مي خواهيم چه کار کنيم، موضع گرفت و منتظر بود که ببيند ما چه کار ميکنيم و ما مطلقاً سکوت کرديم. از بابت همه کارهايي که در اروپا و آمريکا ميکرديم، براي ما خيلي اشکال درست ميکردند که سرويس شما آن را ميداند، قطع ويزا کردند و مانع نقل و انتقال پول کادرها و هواداران ميشدند که براي فعاليت بدان نياز داشتند. هدف، جداسازي ما از شما بود که طبعاً با شکست روبرو شدند. نميدانستند که ما تصميممان را گرفته ايم و تا آخرش باقي خواهيم ماند.

وقتي قضاياي آشوب تمام شد، بالاترين فشار را بر ما وارد کردند به خصوص در فرانسه که شايد خفه بشويم. ولي اينها فايده اي نکرد. ما متقابلاً تهاجممان را شروع کرديم. الان رسيده ايم به سطح مسئولين عاليرتبه در وزارت خارجه آمريکا، مثل «مورفي» که ميشناسيد و اينجا آمد و همچنين «سيسکو» و آدمهايي در اين سطح. هفته گذشته، روز پنجشنبه آخرين ملاقات بين نماينده ما و «مورفي» صورت گرفت.»

البته اين ملاقاتها و مذاکرات راه به مقصدي که آمريکا داشت نبرد و آمريکا در يک فرصت به وجود آمده نام اين گروه را در ليست گروههاي تروريستي خود قرار داد. کار به آنجا رسيد که همين مجاهدين خلق که جناب مورفي براي بيرون کشيدن آنان از عراق مذاکره ميکرد، به يکي از دلائل حمله به عراق تبديل شدند!

در سال 2003 و قبل از حمله آمريکا به عراق، وبسايت رسمي کاخ سفيد، سندي را منتشر نمود که دلايل حمايت صدام حسين از تروريسم را يک به يک نام برده بود. در اين سند تصريح ميشود که:

«عراق از گروههاي تروريستي از جمله سازمان مجاهدين خلق که خشونت تروريستي عليه ايران اعمال کرده و مسئول قتل پرسنل نظامي و شهروندان آمريکايي در دهه 1970 ميلادي ميباشد، حمايت ميکند.»

کالين پاول، وزيرامورخارجه آمريکا نيز در 20مارس2003(29اسفند1381) ميلادي، در شوراي امنيت سازمان ملل اين ادعا را تکرار کرد.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31