پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، فرصت بسیار خوبی را برای احزاب و گروههای مختلف به وجود آورد که دوباره به تجدید حیات و تاسیس بپردازند. البته آنچه در بین تمامی این احزاب و گروهها از همان ابتدا شاخص بود، تشکیل حزبی با رهبری روحانیت بود که استقبال عموم مردم را به دنبال داشت. در واقع روحانیت با پشتوانه قرنها رهبری و هدایت مردم مسلمان ایران، اکنون در شرایط تازه، نیاز به وجود یک تشکیلات منسجم جهت شرکت در فعالیتهای سیاسی کشور را احساس نمود. در این شرایط تعدادی از رهبران روحانی نهضت با درک شرایط سالهای پس از پیروزی انقلاب و فعالیت گسترده گروههای مختلف در قالب احزاب، رسالت خود را مبنی بر ضرورت هدایت و آگاه سازی مردم و پیشبرد اهداف انقلاب، با تشکیل حزب جمهوری اسلامی به انجام رساندند. در چنین شرایطی حاکم شدن ارزش تمامی شئون جامعه - که خواست و آرزوی عموم مردم بود - به بسیاری از خیالهای خام گروهکها و همچنین حامیان استعمارگر غربی آنان پایان داد.
سازمان مجاهدین خلق(منافقین) یکی از این گروهکها بود که به دلیل مواضع التقاطی و غیراسلامی خود در پیش و پس از انقلاب، مورد توجه مبارزین و توده مردم قرار نگرفت. با این حال در سالهاي اوليه پس از انقلاب این سازمان توانست با حمایتهای بنیصدر رئیسجمهور وقت و سوءاستفاده از شرایط ملتهب آن سالها، به تبلیغات مسموم علیه نظام اسلامی و تقویت نظامی و تسلیحاتی خود بپردازد. این روند تا 30خرداد1360، زمان عزل بنیصدر از مقام ریاست جمهوری ادامه داشت که در آن شرایط سازمان ناگزیر وارد فاز نظامی خود شد و اعلام جنگ مسلحانه به نظام جمهوری اسلامی داد. البته این اقدام مذبوحانه آنان با حضور گسترده مردم همیشه در صحنه ایران و نیروهای مسلح وفادار نظام، در همان لحظات اول محکوم به شکست شد و از آن پس سازمان، گرفتن انتقام از مردم و مسئولین نظام را سرلوحه برنامههای خود قرار داد.
شاید یکی از اصلیترین موانع گروهک منافقین و بنیصدر در رسیدن به اهدافشان، حزب جمهوری اسلامی ایران و در رأس آن آیتالله بهشتی بود که با قدرت و درایت، مقابل نفوذ جریان کفر و الحاد در ارکان کشور میایستاد. آیتالله بهشتی با شناخت عمیقی که از خط فکری منافقین داشت، از همان نخستین روزهای پیروزی انقلاب با تعدادی از یاران صدیق انقلاب، جلوی آنها ایستاد و به همین دلیل بیشترین کینه منافقین از شخص شهید بهشتی و حزب جمهوری اسلامی بود. البته پشت پرده جنایات گروهک منافقین، استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا قرار داشت که پس از ناامیدی از نفوذ در ارکان قانونی کشور، خصوصاً پس از برکناری بنیصدر از ریاست جمهوری، موج جدیدی از ترورها را برای از میان برداشتن مهرههای کلیدی و کارآمد نظام آغاز کردند. در این بین انفجار دفتر حزب جمهوری توسط گروهک منافقین و شهادت آیتالله دکتر بهشتی به همراه 72 تن از چهرههای برجسته خط امام(ره) در هفتم تیر ماه سال 1360 فاجعهای بود که دشمنان انقلاب اسلامی با اعمال تروریستی خود آن را مرتکب شدند. این حادثه شاید یکی از نقاط عطف تاریخ ایران به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی باشد. در این حادثه ملت ایران علاوه بر شهید بهشتی، تعدادی از وزرا، نمایندگان مجلس و اعضای قوه قضائیه و حزب جمهوری اسلامی را از دست داد. اما به یاری خدا و با رهبری حضرت امامخمینی(ره) و همچنین صبر و هوشیاری مردم و مسئولان، این فاجعه نتوانست خللی در تداوم انقلاب اسلامی ایجاد کند؛ بلکه ملت مسلمان ایران را در رسیدن به اهداف بلند انقلاب و پاسداری از آن مصممتر کرد.
محمدرضا سرابندی