شغل: پاسدار کمیته انقلاب اسلامی
سن: ۱۷ سال
وضعیت تأهل: مجرد
محل شهادت: خیابان ستارخان
تاریخ شهادت: ۲۰شهریور۱۳۶۰
زندگینامه...
در سال ۱۳۴۳ در خانوادهای مؤمن، شریف و مستضعف چشم به جهان گشود و از بدو تولد در محیطی مذهبی پرورش یافت و با نماز و روزه خو گرفت. از سنین نوجوانی حتیالمقدور نماز را در مسجد و به جماعت میخواند و در اکثر سخنرانیهای مذهبی پای منبر وعاظ متعهد مینشست و با تمام وجود این پیامهای الهی را میشنید و به خاطر میسپرد. جوانی محجوب، کمحرف، خوش برخورد و خندهرو بود و عمیقاً برای محرومان دل میسوزاند.
در یازده سالگی پدرش را از دست داد و تحت سرپرستی مادر قرار گرفت. در یکی از روزهای سرد زمستان مادرش برای او یک جفت دستکش میخرد و پس از بازگشت او از مدرسه متوجه میشود که حمید دستکشها را به همراه ندارد، به مادرش میگوید: «دستکشها را به یکی از همکلاسهایم که پدرش مرده بود، دادم.» در جواب به او میگویند: تو خودت هم پدر نداری! و او میگوید: «او از من واجبتر بود، به علاوه ما خدا را داریم.»
با اوجگیری نهضت شکوهمند اسلامی در اکثر راهپیماییها و تظاهرات شرکت میجوید و ضمناً در مقابل دانشگاه تهران و سایر خیابانها به فروش کتب و جزوات مذهبی میپردازد. پس از پیروزی انقلاب با وجود اینکه در کلاس سوم نظری محصل بود، برای پاسداری از اسلام، درس را ترک و تمام وقت خود را صرف تبلیغات در کمیته انقلاب اسلامی مینماید. به هنگام آغاز جنگ تحمیلی مشتاقانه درخواست عزیمت به جبهه را میکند، لیکن به سبب پایین بودن سن، موفق به حضور در جبهههای نبرد حق علیه باطل نمیشود و ناچار در پشت جبهه به انجام وظیفه ادامه میدهد و خود را مهیای سرنوشتی شگفت میکند.
شهادتنامه...
شهید حیدری پس از یوم الله هفتم تیر و عروج خونین شهید مظلوم و ۷۲ تن از یاران امام، حالتی دیگر یافته بود و مرتب از مادرش میخواست دعا کند که او نیز به چنین فیض عظیمی نائل شود. شهادت را اوج زندگی و نهایت مطلوب میدانست و آرزومند چنین افتخاری بود. به کمیته محل خدمتش تلفنی مبنی بر وقوع درگیری در خیابان ستارخان میشود و او به همراه همرزمش (شهید محمد یحیایی) عازم این محل میگردند. در آنجا این دو پاسدار جان بر کف توسط سه تن از تروریستهای منافق که در کمینشان نشسته بودند به رگبار بسته میشوند و به سرای باقی میشتابند.
پزشکی قانونی درباره علت شهادت برادر حمید رضا حیدری نوشته است:
« ...متعلق به پسر جوانی است حدود ۲۲ ساله اصابت گلوله به ناحیه سر باعث خونریزی داخلی شده است، جواز دفن صادر گردید.»
۱۷ ساله بود، اما حضوری به قدمت تاریخ و وسعت گیتی داشت. گرچه زندگیاش کوتاه بود، اما آثار آن تا ابد باقی خواهد ماند، زیرا شهید با خون خود جاودانه میشود و تا تاریخ جاریست در همه صحنهها حضور مییابد و پویندگان راهش را به ادامه این طریق پرشکوه تشویق میکند.
مزار شهید: بهشت زهرا، قطعه ۲۴، ردیف ۹۴، شماره ۸