شهدایی که هرگز نمی میرند

«شهيد بهشتي» مصداق بارز فردي است که علاوه بر دارا بودن ويژگي‌هاي شخصيتي منحصر به فرد، در تمام مراحل زندگي مبارزاتي‌اش، مدافع اصول اسلام ناب و فرهنگ غني اهل بيت(ع) بود. از اين رو جبهه‌اي منظم و منسجم از مخالفان نظام، به ترور شخصيت او پرداختند=

Beheshty1

اشاره:

نگاه به عملکرد جبهة مخالفان در صدر اسلام، صدر انقلاب و فتنه اخير؛ حاکي از نقاطي مشترک است که در هر برهة زماني به گونه‌اي،‌ در رقابت سياسي اين طيف با جريان مقابلش، ظهور و بروز پيدا کرده است. به عبارت ديگر روند تاريخ در نوع ابزار و به کارگيري آن تفاوت‌هايي را براي آنان ايجاد کرده است وگرنه در ماهيت متفاوت نيستند. محور مشترک و هجمة اصلي آنان همواره اسلام ناب، فرهنگ غني اهل بيت(ع) و پس از آن قدرت و حاکميت دين يعني امامت و ولايت بوده است. در عرصة رقابت سياسي نيز تاکنون هر فرد يا گروهي که واجد اين اصول بوده، آماج انواع تهمت‌ها و شايعه‌ها قرار گرفته، به گونه‌اي که در نهايت حذف فيزيکي او توجيه‌پذير و قابل قبول جلوه داده شده است. «شهيد بهشتي» مصداق بارز فردي است که علاوه بر دارا بودن ويژگي‌هاي شخصيتي منحصر به فرد، در تمام مراحل زندگي مبارزاتي‌اش، مدافع اصول مذکور بود. از اين رو جبهه‌اي منظم و منسجم از مخالفان نظام، به ترور شخصيت او پرداختند.

شهيد بهشتي چند روز پس از پيروزي انقلاب اسلامي، «با ياري جواناني که تربيت کرده بود، حزب قدرتمند «جمهوري اسلامي» را تشکيل داد» تا بتواند در اوضاع نابسامان کشور، ضعف تشکيلاتي و ساختاري نيروهاي مسلمان انقلابي را جبران کند.

اصلاً برنامه اين بود که «در مرحله اول سران سياسي و قبل از هر چيز شاه مهره‌ها»(1) هدف قرار گيرند. و« او (شهيد بهشتي) تنها شاه مهره‌اي بود که مي‌توانست آينده رژيم را تضمين نمايد.»(2)

«ساختارهاي نهادي هر کشوري قدرت و حاکميت است و طرح‌هاي اوليه هر جنبش، سياست داخلي و خارجي را تعيين مي‌کند و سال‌ها ثابت خواهد ماند و سياست‌هاي مرتبط با آن تغيير اندکي مي‌کند.»(3) شهيد بهشتي با درک درست اين مهم، چند روز پس از پيروزي انقلاب اسلامي، «با ياري جواناني که تربيت کرده بود، حزب قدرتمند «جمهوري اسلامي» را تشکيل داد»(4) تا بتواند در اوضاع نابسامان کشور، ضعف تشکيلاتي و ساختاري نيروهاي مسلمان انقلابي را جبران کرده و عرصه سياسي را براي فعاليت گروه‌هاي مخالف تنگ‌تر نمايد.

گسترش و نفوذ حزب با «برگزاري جلسات هفتگي و کلاس‌هاي منظم براي تشريح مواضع اقتصادي، فلسفي، شناخت و جهان‌بيني»(5) با مديريت همه‌جانبه و قوي ايشان و همکاري سازماندهي شده يارانش در سراسر کشور با استقبال همه اقشار مواجه شد. به اين ترتيب انسجام و يکپارچگي قابل توجهي در صف نيروهاي انقلاب ايجاد شد و از طيف منسجم انقلابيون جرياني پديد آمد که به «نيروهاي خط امام» معروف شدند.

پس از ايجاد اين يکپارچگي، دکتر بهشتي «وظيفه اصلي نيروهاي انقلابي حزب را ساختارسازي و تقويت زيرساخت‌هاي سياسي»(6) معرّفي کرد. اين تصميم درست و عملکرد مناسب، از ديد مخالفان استقرار نظام اسلامي پنهان نمانده، زمزمه‌هاي اعتراض و انتقاد، کمابيش از محافل خاص سياسي به گوش مي‌رسيد. با استقرار نظام مبارک «جمهوري اسلامي» در رفراندوم 12 فروردين 58، دولت موقت بازرگان که بر «جمهوري دمکراتيک ايران» تأکيد مي‌ورزيد، اولين شکست رسمي سياسي خود را تجربه کرد. «در عين حال با سخت‌تر شدن شرايط کشور و ناتواني دولت بازرگان در کنترل بحران‌هاي پيش رو و حتي دامن زدن به آن‌ها، صرفاً به دليل سوء‌مديريت، يک اراده جمعي در نيروهاي خط امام مبني بر کسب قدرت سياسي، براي حل بحران‌ها پديد آمد.»(7)

دغدغه تداوم و جريان اصول مسلم انقلاب در «آينده نظام جمهوري اسلامي»، دامنة‌ فعاليت‌هاي حزب را در جذب و پرورش نيروهاي جوان و مکتبي از مدارس و دانشگاه‌ها گسترش داد. نگراني مبارکي که بي‌شک زنگ خطري براي اقليتي مخالف و شروع ديگري براي کينه‌توزي عليه حزب جمهوري اسلامي بود.

اقدام «دانشجويان مسلمان پيرو خط امام» در فتح سفارت آمريکا (13/8/58) که به تعبير امام «انقلاب دوم» بود، ضربة مهلکي به ليبرال‌ها وارد کرد. «حمايت و هدايت هوشمندانه شهيد بهشتي از دانشجويان و انتشار اعلاميه تشکرآميز پس از اين اقدام، در کنار سرزنش‌هاي بازرگان و هم‌کيشانش از اين واقعه، پشت پرده حقيقي چهره منافق و وابسته دولت موقت را هويدا کرد.»(8) درست دو روز بعد از اين جريان، دولت بازرگان استعفا کرد.

پس از آن‌که اداره کشور به شوراي انقلاب واگذار شد، دکتر بهشتي «برگزاري همه‌پرسي، استفاده از نيروهاي مؤمن به انقلاب، ‌پاکسازي مؤسسات و ايجاد نظام اداري متناسب با انقلاب، تهيه طرح‌هاي مناسب با بهسازي زندگي محرومان، گام‌هاي مؤثر در راهِ حلِ مشکل زمين و مبارزه با فئوداليسم و همبستگي بيشتر با کشورهاي انقلابي و اسلامي»(9) را رئوس کار شوراي انقلاب معرفي کرد. «اهدافي که دقيقاً ماهيت انقلابي داشته و برخلاف سمت‌گيري دولت موقت بودند.»(10)

فرمان شوراي انقلاب براي تخليه دانشگاه‌ها از وجود عناصر گروه‌هاي سياسي و تشکيل «شوراي انقلاب فرهنگي»، آخرين ستارة‌ اميد گروه‌هاي مخالف در جذب دانشجويان را به افول نشاند. چند روز پس از اين اقدام شورا، گروهک فرقان کيفرخواستي عليه دکتر بهشتي تهيه کرد که به همراه کروکي منزل وي جهت ترور او در يکي از خانه‌هاي تيمي منافقين کشف شد.»(11) موفقيت حزب در کسب حداکثري آراي انتخابات مجلس خبرگان (15/5/1358 تعلق 60 درصد آراء به شهيد بهشتي) و مجلس شوراي اسلامي (19/5/1358) به عنوان جهشي عظيم براي نيروهاي خط امام در کسب کرسي‌هاي سياسي کشور محسوب مي‌شد. در اين ميان گروه‌هاي ديگر صداي خود را به اعتراض و انتقاد بلند کرده و احزاب جمهوري اسلامي و رياستش را (شهيد بهشتي) به انحصارگرايي و دخالت در همة امور مملکت متهم کردند.

نيازمندي دستگاه قضا به «حذف نظام حقوقي پيشين و جانشين کردن نظام حقوقي جديد»(12) و انتصاب دکتر بهشتي به رياست ديوان عالي کشور توسط امام (ره) در 4/12/1358 يکپارچگي نسبي مديريتي را در فضاي کشور ايجاد کرد. دستگاه قضايي که نيازمند کارهاي عميق و بنيادي بود، با درايت شهيد بهشتي در «حفظ و به کارگيري» نيروهاي صالح و کارآمد گذشته و جذب نيروهاي قضايي جديد، ايجاد سرعت عمل در بررسي پرونده‌هاي قضايي و اصلاح کلي دستگاه قضا براساس دين و ارزش‌هاي اسلامي،(13) تحولي عظيم و همسو با انقلاب اسلامي پيدا کرد.

ناهماهنگي انديشه‌هاي بني‌صدر حاکم بر کابينه دولت اول، با انديشه‌هاي پويايي چون شهيد بهشتي، در بسياري از موارد به ويژه براي اجراي احکام صادره از سوي دستگاه قضا، خودنمايي مي‌کرد؛ لذا شهيد بهشتي با ابتکار ايجاد «پليس قضايي» و طرح و تصويب آن در مجلس، توطئه‌ عدم اجراي احکام قضايي را خنثي کرد. اين امر در کنار توجه و اصرار بر تصويب لايحه قصاص، رسيدگي به دارايي‌هاي مسئولان نظام و ... زمينه‌اي ديگر براي عنادورزي و ايجاد تهمت عليه شخص بهشتي را فراهم کرد. 25 روز پس از مصاحبه مطبوعاتي دکتر بهشتي با روزنامه کيهان (1/11/1358، ص 11) و انتقاد ايشان از «برخي گروه‌هاي سياسي (مجاهدين خلق) که از نام آيت‌الله طالقاني سوء‌استفاده مي‌کردند»، مهندس بازرگان،‌ نماينده مردم تهران، در سخنراني پيش از دستور چنين داد سخن سر داد:

«رياست محترم ديوان عالي کشور، ضمن رهبري فعال حزب خود و اتخاذ مواضع سياسي غير بي‌طرفانه، اوقات زيادي را به سخنراني‌ها و مصاحبه‌ها صرف نموده، با استفاده استثنايي و ممتاز از رسانه‌هاي گروهي و از امکانات عمومي به تبليغات مي‌پردازد. برخلاف اصل مسلم تفکيک قوا و عدم تداخل آن‌ها، کمتر امري از امور مملکت است که به طور رسمي يا غير رسمي تحت تأثير و فرمان ايشان نباشد...»(14) (26/11/1358)

در ادامه، درخواست حقيقي همسو با خواسته‌هاي بني‌صدر را اين‌گونه بيان مي‌کند:

«توقع برادرانه و متواضعانه اين حقير از ايشان و از آقايان متولّيان ديگر همکارشان که تقريباً همه اختيارات اجرايي و مواضع قدرت را در انحصار گرفته‌اند، اين است که اولاً پاس مقام و مسئوليت‌هاي رئيس جمهور را بنمايند و ثانياً خود را در قالب قانون اساسي و همکاري صميمانه با سايرين محدود و مشخص فرمايند.»(15)

«ابوالحسن بني‌صدر» که «مخالف صريح گنجاندن اصل ولايت‌فقيه در قانون اساسي بود»،(16) از همان روز که در بيمارستان قلب تهران، حکم رياست جمهوري‌اش را گرفت، به نزديکانش مي‌گفت: «تا چند ماه ديگر کار امام تمام است و من به عنوان مظهر وحدت ملي، نفر اول کشور خواهم شد».(17) او که در تشکيل کابينه، «هماهنگي وزرا با خود را شرط مي‌دانست»[سيدمحمد خامنه‌اي] در سخنراني 17 شهريورش «جبهه‌گيري و صف‌آرايي علني خود را در مقابل مجلس، دستگاه قضا، حزب جمهوري و در يک کلمه خط امام، به ميان توده مردم کشاند و همه را دشمن خود قلمداد کرد و از باند چند نفره‌اي سخن گفت که قصد برانداختن رئيس جمهور يازده ميليوني را کرده‌اند.»(18) مجاهدين خلق هم «تنها راه از بين بردن هفتاد درصدي کادر رهبري و ارکان حکومتي‌اش و بي‌آينده شدن مطلق رژيم» را در مبارزه مسلحانه و حذف فيزيکي مي‌ديدند. لذا در مرحلة‌ اول زير چتر حمايت بني‌صدر، به ايجاد و ترويج شايعات عليه حزب و به ويژه شهيد بهشتي،‌ اقدام کردند. «دفتر رئيس جمهوري نيز با سندسازي و جعل مدارک» به حمايت و گسترش شايعات کمک مي‌کرد.(19) بني‌صدر و همفکرانش که با اين اقدام، پرده از چهرة حقيقي خود برداشته بودند، چند ماه بعد از تصويب مجلس شورا و حکم امام (ره) مبني بر عدم کفايت سياسي، ناچار به پياده شدن از قطار انقلاب شده و عرصه را واگذار کردند. شکست سياسي بني‌صدر و رسوايي او در نحوة خروج از ايران، چيزي نبود که سرويس‌هاي اطلاعاتي و امنيتي غرب و شرق، سران خشونت‌طلب منافقين و بسياري از همدستان ديگرشان، بتوانند به راحتي آن را بپذيرند، لذا از آن پس در جلسات محرمانه، صحبت از «نخستين عمليات بزرگ»(20) به ميان مي‌آوردند و اهداف اين عمليات را «داراي چهره و هويتي مذهبي»(21) معرفي مي‌کردند. اين برنامه‌ها بي‌‌شک پيرو پيام فوق محرمانه بني‌صدر به رجوي بود، مبني بر اين‌که «بايد شروع به زدن رأس‌هاي آن‌ها نمود،‌ چاره‌ ديگري نيست.» (22)

Banisadrrajavi

«6 تير ماه 1360 با انفجار ضبط صوتي که روي تريبون آيت‌الله خامنه‌اي قرار داده شده بود»،(23) پروژه حذف فيزيکي سران نظام‌ کليد خورد.

«رجوي، بني‌صدر، بازرگان و ... که ليستي از «خمسه خبيثه واجب‌القتل» را تهيه کرده بودند، ثمرة‌ جوسازي‌ها و شايعات دو سالة خود را به زعم خود در شامگاه 7 تير، با شهادت 72 نفر از سران اصلي نظام، برداشت کردند. غافل از اين‌که انفجار 7 تير، بهانه‌اي براي رسوايي بيشترشان فراهم کرد. سيل جمعيت تشييع کنندة‌ «بهشتي و يارانش» که با اشک و گل و شعار «بهشتي بهشتي راهت ادامه دارد» به استقبال عزيزانشان آمده بودند،‌ جلوة عظيم ديگري از بصيرت و ولايتمداري مردم را به نمايش گذاشت.

جرياني که آن روز عليه شهيد بهشتي و حزب جمهوري اسلامي برآشفت، امروز جريان روشنفکر بيماري است که با ياري قلم به دستان فاسد و سخنگويان مزدور، گاهي به مباني ديني اسلام ناب و فرهنگ غني اهل بيت حمله مي‌کند و گاهي حاکميت دين و ولايت‌فقيه را زير سؤال مي‌برد. غافل از اين‌که هنوز بهشتي‌ها و مطهري‌ها و رجايي‌ها هستند که افکار و آثارشان تضمين‌کنندة زيربناي فکري آيندگان خواهد بود و بذر انديشه‌شان در دل‌هاي بصير و جوان نفوذ کرده و همواره ثمر خواهد داد.

 

پي‌نوشت‌ها:

1. چه بايد کرد؟ به نقل از مسعود رجوي، ص 57.

2. نشريه مجاهد، ش 129، ص 17.

3. دمکراسي بازدارنده، ص 303.

4. زندگي و مبارزات شهيد بهشتي، مرکز اسناد، ص 126.

5. همان،‌ ص 150.

6. همان.

7. همان،‌ ص 130.

8. همان،‌ ص 152.

9. 275 روز با بازرگان، ص 86-85.

10. زندگي و مبارزات شهيد بهشتي، مرکز اسناد، ص 133.

11. همان.

12. همان،‌ ص 135.

13. همان، ص 136.

14. همان،‌ ص 139.

15. همان.

16. سيدمحمد خامنه‌اي، ابتکار.

17. سرمقاله ويژه نامه نوروزي روزنامه ايران، پايگاه اطلاع‌رساني رجانيوز.

18. shiftegan-e-khedmat.blogsky.com.

19. سازمان مجاهدين خلق پيدايي تا فرجام، ج 2، ص 596.

20. نشريه مجاهد، ش 146، ص 27.

21. همان.

22. غائله 14 اسفند 1358،‌ص 730.

23. سازمان مجاهدين خلق پيدايي تا فرجام، ج 2، ص 589.

 

منابع:

زندگي و مبارزات شهيد بهشتي، علي کردي، مرکز اسناد انقلاب اسلامي تهران، 1385.

سازمان مجاهدين خلق، پيدايي تا فرجام، ج 2، جمعي از پژوهشگران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌هاي سياسي تهران، 1385.

دمکراسي بازدارنده، نوآم چامسکي، غلامرضا تاجيک، مؤسسه انتشاراتي کيهان، 1375.

جفاي دوستان،‌ بهشتي زير آوار اتهام‌ها، اکبر مظفري، شاکر، قم، 1385.

خاطرات حاج احمد قديريان، تدوين حسين نبوي،‌محمدرضا سرابندي، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، تهران، 1383.

وبلاگ شيفتگان خدمت، shiftegan-e-khedman.blogsky.com.

سايت کتابخانه سازمان مجاهدين خلق ايران، golkhorshid.com.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31