شرح حادثه تروریستی میرجاوه از زبان شاهد عینی

BAashtanii

جانباز داود باشتنی 31تیر1375 در سبزوار متولد شد. پدرش دارای شغل آزاد و مادرش خانه‌دار بود. او تحصیلاتش را تا اخذ مدرک دیپلم ادامه داد و در سال 1394 ازدواج کرد. سال 1396 برای انجام خدمت سربازی به سیستان‌و‌بلوچستان اعزام شد. در 6اردیبهشت1396 در منطقه مرزی میرجاوه، 11نفر از ماموران مرزبانی هنگام تعویض پست، مورد حمله و در کمین عناصر گروهک تروریستی جیش‌العدل(جیش‌الظلم) قرار گرفتند.

در این درگیری نه نفر از نیروهای هنگ مرزی شهید و دو نفر مجروح شدند. جانباز داود باشتنی یکی از این مجروحین است.

آنچه در ادامه می‌خوانید شرحی است بر گفت‌وگوی بنیاد هابیلیان با جانباز داود باشتنی و مادرش:

«داود فرزند آخرم است. از همان کودکی پسری آرام و سربه‌ راه بود. دیپلمش را از موسسه فنی‌حرفه‌ای در رشته گرافیک گرفت. تابستان‌ها و زمان‌هایی که در مدرسه نبود، کار می‌کرد تا کمک‌خرج خانواده باشد. هر کاری از او می‌خواستم، برایم انجام می‌داد.

وقتی درسش تمام شد، برای او به خواستگاری رفتیم و ازدواج کرد. سال 1396 برای سربازی خودش را معرفی کرد. سه ماه آموزشی‌اش را در مشهد گذراند و برای انجام خدمتش، عازم زاهدان شد.»

جانباز باشتنی در ادامه بیان می‌کند:

«محل خدمت ما در وضعیت آب‌وهوایی بسیار بدی بود؛ حتی خوراک مناسبی نداشتیم. در آنجا قدر زندگی در کنار خانواده را خیلی بیشتر می‌دانستیم. بین بچه‌های پادگان رابطه برادرانه و صمیمی برقرار بود، هر کسی کاری داشت یا مشکلی برایش پیش می‌آمد، همه با هم متحد می‌شدند تا مشکلش حل شود.

روند کاری ما به این صورت بود که برای کمین کردن 12نفر می‌رفتیم، به دو گروه تقسیم می‌شدیم و دو به دو نگهبانی می‌دادیم.

من و شهید امینی با هم همشهری بودیم و همیشه می‌خواستیم شیفتمان با هم یکی باشد.

سال 1396، تنها سالی بود که تحویل سال کنار خانواده‌هایمان نبودیم. همه بچه‌ها آرزو داشتند که سال دیگر را کنار خانواده‌هایشان باشند.

آن روز حادثه، در اولین کمینی که ایستادیم، به محض اینکه ماشین را خاموش کردیم و خواستیم پیاده شویم، رگبار گلوله از دو طرف به سمت ما شلیک شد. انگار در تله افتاده بودیم. همان لحظه، اولین تیر به من خورد و کف ماشین افتادم. متوجه هیچ چیز نشدم.

به هوش آمدم و دیدم کنار شهید امینی افتاده‌ام. سرم زیر صندلی بود و به طور واضح نمی‌توانستم چیزی را ببینم؛ ولی صداهایی می‌شنیدم. تعدادی به لهجه بلوچی صحبت می‌کردند و من متوجه نشدم چند نفر هستند. صدای پایشان را شنیدم. جلو ماشین آمدند و گفتند: «هر کس زنده است، از ماشین پیاده شود.» همان لحظه دلم می‌خواست با بقیه بچه‌ها شهید شده بودم. خدا را شکر که همان لحظه نیروها رسیدند و از سمت برجک تیراندازی کردند. عناصر گروهک تروریستی جیش‌العدل مجبور به عقب‌نشینی شدند.

در راه بیمارستان، شهید بیانی روی دستانم بود و تا لحظه آخر می‌گفت: «تنها خواسته‌ام این است، یکبار دیگر مادرم را ببینم و بعد بروم.» روی دستانم جان داد.

تمام بچه‌های کادر شهید شدند؛ تنها من و جانباز دهقان زنده ماندیم.

نمی‌توانستم باور کنم تمام بچه‌ها شهید شده باشند. تا چشم بر هم می‌گذاشتم، صحنه رگبار و حمله تروریست‌های جیش‌العدل یادم می‌آمد. یاد تک‌تک بچه‌ها، یاد شهید امینی که چند روز بیشتر به پایان خدمتش نمانده بود. یاد شهید حجت کاظمی که همیشه لبخند بر لب داشت، یاد شهید مکاری که همیشه مستقل بود، یاد شهید معین بیانی که همه از او اضی بودند و یاد شهادت همه این بزرگ‌مردان روزگار بخیر باشد.»


مطالب پربازدید سایت

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

جدیدترین مطالب

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

حمله تروریستی به سه نقطه شهرستان چابهار و راسک

تعداد شهدای حمله تروریستی به راسک و چابهاربه 16 نفر رسید

سعید کریمی از مجروحان حمله تروریستی راسک و چابهار عیادت کرد

وضعیت مجروحان حمله تروریستی چابهار و راسک

محمود عباس‌زاده مشکینی عضو کمیسیون امنیت ملی

ورود کمیسیون امنیت ملی به حمله تروریستی راسک و چابهار

معاون امنیتی و انتظامی وزیر کشور:

عناصر تروریستی راسک و چابهار ملیت غیر ایرانی دارند

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان