سخنرانی افتتاحیه سمینار بازشناسی تروریسم فرقه ای

بسم الله الرحمن الرحیم

خلع سلاح تروریستها ، بسیار بسیار آسانتر از خلع ایدئولوژیک آنها از خشونت و آنارشیسم است . این درسی است که تحولات گروه تروریستی مجاهدین ، دو سال و نیم پس از سقوط صدام به ما می آموزد!

این مهم ، به ما یاد آور می شود که چه راه طولانی تا رسیدن به جهانی عاری از خشونت و ترور در مقابل جامعه بشری قرار دارد.

این روزها شاهد هستیم که تروریسم افسار گسیخته ، چگونه جان هزاران انسان بی گناه را در سرتاسر جهان تهدید می کند و در کشور همسایه مان ،عراق ، روزانه دهها نفر از مردم بی گناه را به کام مرگ می کشد.

تروریسم در ایران نیز ،در یک مقطع تاریخی چهره خشن و بدون ترحم خود را نمایاند و با قساوت ، فضایی انباشته از خشونت و نفرت و البته اندوه ایجاد نمود.

ابعاد فاجعه باراجتماعی پدیده تروریسم ، که ظهور آن را در سازمان مجاهدین شاهد بودیم و در گذشته تهدیدی غیر قابل چشم پوشی و البته خطر ساز محسوب می گردید و به اندازه توانایی و با تمام ظرفیتهای خود ، قربانیان زیادی از مردم و نخبگان جامعه ما گرفت به دلیل رویارویی مستقیم با مردم ، خیانت آشکار به کشور و البته اتکاء بر ایدئولوژی نفرت و ضدیت با آزادی و انسانیت ، به بن بست تاریخی و خارج شدن از مدار اجتماعی رسید.

پس از آن همواره ، جریانی که مهر ابطال تاریخی در عرصه حیات سیاسی و اجتماعی خورده بود ، توسط دستهای مرموز استعمارگران ، در پیوندی نامبارک با صدام جنایتکار آنها را بر علیه مردم و میهن ما به کار گرفت و در این طریق از بذل هیچ حمایتی از این گروه دریغ نورزید.

بمب گذاری ، خمپاره زنی و جاسوسی در جبهه ها و به شهادت رساندن صدها سرباز مدافع ایرانی ، کمترین خدمات گروه تروریستی مجاهدین در قبال حمایتها و هدایایی اربابان استعماری بود.

بار دیگر باید تأکید کرد که آنچه تمامی نقشه های شوم و پلید برای استیلاء و پیروزی تروریسم در ایران را باطل نمود ، در وهله اول نداشتن هیچگونه پایگاه اجتماعی و مردمی ایدئولوژی جنون آمیز مجاهدین بود ، مردمی که در صف مقابل ،به عنوان پشتوانه نظامی برخواسته از انقلاب بزرگ و کبیرشان ، قرار داشتند.

عاملی که دیدگان غفلت زده و خواب گرفته تروریستها و اربابان آنها قادر به درک آنها نبوده و یا در پی نابودی آن بودند و همان باعث گردید که آنچه را آنها به عنوان تجهیز و حمایت و نظامی گری به آن بهاء می دادند ، تبدیل به طناب دار استراتژیک و تاریخی مجاهدین شده و آنها را در بن بست غیر قابل بازگشت "عراق " قرار دهد.

در چنین شرایطی که رهبری گروه فرو رفتن هر چه بیشتر به درون و حاکمیت مناسبات و تفکر فرقه ای را راهی مناسب برای برون رفت از بحران تشخیص داد، خشونت ماهوی و نشأت گرفته از رویه تروریستی مجاهدین ، سمت و سویی درونی گرفته و با تحت فشار قرار دادن افراد و اعضاء ، صفحه دیگری از جنایت و قباحت را آفرید.

از اجبار به طلاقهای اجباری ، سرسپردگی مطلق ، پذیرش بیگاری و تعطیلی تفکر گرفته تا زندان و بازجویی و شکنجه و اعتراف گیری و همه آنچه شاهد آن بودیم ، برآیند و محصول این دوران بود که رهبری دیکتاتور فرقه در جهت ادامه بقای تشکیلاتی آن را اعمال می کرد.

تبعید اعضاء به رمادی ، ساختن زندان تحت عنوان مهمانسرا ، جداکردن فرزندان از والدینشان برای به تحت کنترل در آوردن آنان ، شکنجه و نهایتاً مرگ و سر به نیست کردن اعضای ناراضی ، روی دوم سکه تروریسم و البته نتیجه طبیعی پراکندن ، خشونت بی منطق و عنان گسیخته در جامعه است.

سازمان معتبردیده بان حقوق بشر در گزارشی تحت عنوان "خروج ممنوع " وحشت و خشونت حاکم بر روابط مجاهدین را این گونه توصیف می کند :

موارد نقض حقوق بشر که توسط رهبری سازمان علیه اعضای ناراضی اعمال شده است شامل حبس طویل المدت ( بدون ارتباط با دنیای خارج ) ، حبس های انفرادی ، ضرب و جرح ، آزارهای روانی و زبانی ، اعتراف های اجباری ، تهدید به اعدام و شکنجه هایی که در دو مورد به مرگ منجر شده اند ، می شود .

اظهارات اعضای سابق سازمان حاکی از آن است که این سازمان از سه نوع زندان در داخل کمپ های خود در عراق استفاده می کند ، به گفته مصاحبه شوندگان نوع اول واحدهای مسکونی کوچک می باشد که به مهمانسرا مشهورند .

کسانی که متقاضی ترک سازمان بوده اند در این واحدها نگهداری می شدند که عمدتاً در حبس مجرد بودند ، آنها مجاز نبودند که برای صحبت و ملاقات با کسی در داخل کمپ و یا تماس با بستگان و دوستان خود در دنیای بیرون از واحدهای شان خارج شوند .

نوع دوم حبس در داخل کمپ های سازمان مجاهدین " بنگالی شدن " نام داشت ، بنگالی شدن نامی است که اشاره به سلول های کوچک انفرادی در درون اتاق های پیش ساخته دارد .

اعضای ناراضی که خواستار ترک سازمان بودند و سایر افراد در بنگال ها محبوس می شدند ، حبس در بنگال نوعی مجازات برای افرادی بود که از دیدگاه رهبری سازمان مرتکب خطایی شده بودند ، این افراد در مدت حبس باید درباره خطاهای خود تفکر و تأمل کرده و گزارش هایی در انتقاد از خود می نوشتند .

نوع سوم بازداشت هایی که شاهدین گزارش کرده اند شامل حبس ، شکنجه فیزیکی و بازجویی در زندان های مخفی کمپ های سازمان می شود . از این زندان ها عمدتاً برای آزار ناراضیان سیاسی استفاده می شود .

بیشتر اعضای سازمان اطلاعی از وجود این زندان ها نداشتند ، افرادی که در این بازداشتگاه ها حبس شده اند در مصاحبه با دیده بان حقوق بشر اظهار داشتند که تا قبل از تجربه شخصی از وجود آنها بی اطلاع بوده اند .

یکی از شاهدان به نام محمد حسین سبحانی که دیده بان حقوق بشر با او مصاحبه کرده است ، مدت هشت سال و نیم یعنی از سپتامبر 1992 تا ژانویه 2001 را در سلول های انفرادی درون کمپ های سازمان سپری کرده است .

علی قشقاوی ، علی رضا میر عسگری ، علی اکبری و عباس صادقی نژاد تحت شکنجه های شدید و بازجویی های خشن قرار گرفته و وادار به امضای اعتراف نامه های دروغین مبنی بر ارتباط با عوامل اطلاعاتی ایران شدند .

عباس صادقی نژاد ، علی قشقاوی و علی رضا میر عسگری همچنین شاهد مرگ پرویز احمدی در درون یکی از زندان های سازمان در فوریه سال 1995 بودند ، این سه تن در دستگیری های چک امنیتی در فوریه 1995 در یک سلول محبوس بودند .

پرویز احمدی نیز یکی از اعضای ناراضی سازمان بود که در همان سلول به سر می برد ، علی قشقاوی به دیده بان حقوق بشر گفت که پرویز احمدی در دومین روز دستگیری خود به بازجویی برده شد :

" روز اول ماه رمضان بود که زندانبان آمد و پرویز احمدی را برای بازپرسی برد ، چند ساعتی بعد آوردنش ، دیدم آن قدر زده بودنش که هیچی از این بشر باقی نمانده بود و چند دقیقه بعد جان سپرد ."

عباس صادقی نژاد که در همان سلول بود آخرین لحظات زندگی پرویز احمدی را چنین به یاد می آورد :

" در باز شد و یکی زندانی را انداختند توی سلول ، با صورت افتاد روی زمین ، در ابتدا نشناختنمش . شدیداً کتک خورده بود ، دیدیم پرویز احمدی هست که چند ساعت پیش برای بازجویی برده بودنش .

تمام بدنش آثار شکستگی وجود داشت و داشت می رفت توی کوما ، خیلی سعی کردیم که بهش کمک کنیم ولی بعد از ده دقیقه در حالی که سرش روی پای من بود جان سپرد ، زندانبان در را باز کرد و جسد او را بیرون کشید ."

علی رضا میر عسگری که یکی دیگر از شاهدان عینی می باشد شرایط مرگ پرویز احمدی را تأیید کرد .

 

215

دیده بان حقوق بشر یک نسخه از مجاهد نشریه وابسته به سازمان را به دست آورد که در تاریخ دوم مارس 1998 منتشر شده و در آن از پرویز احمدی به عنوان یکی از شهدای مجاهدین یاد می کند که توسط عوامل اطلاعاتی ایران کشته شده است .

عباس صادقی نژاد در مصاحبه با دیده بان حقوق بشر اظهار داشت که شاهد مرگ یک زندانی دیگر به نام قربان علی ترابی بوده است ، ترابی پس از بازگشت از یک جلسه بازجویی به سلولی که صادقی نژاد در آن محبوس بود ، جان داد .

آنچه گفته شد و صدها نمونه دیگر که از قلم افتاده است و در طول چند سال گذشته و پس از تحولات عراق ، توسط اعضای جداشده گزارش شده است ، ما را بر آن داشته است تا با بازنگری مجدد تروریسم فرقه ای و بخصوص خشونت جهت گیری شده به سمت درون که کادرها و اعضای ناراضی را نشان رفته است و در صدد حفظ حصارهای آهنین به یادگار مانده از زمان حاکمیت رژیم فاشیستی صدام می باشد ،تا ضمن تحلیلی همه جانبه از وضعیت کنونی امروز مجاهدین بطور عام و بطور خاص در عراق ، راهکارهای مناسبی را برای رهانیدن و نجات ، تمامی کسانی که، علیرغم میل و خواست قلبی شان ، به هر دلیلی توانایی و امکان جداشدن را ندارند، شناسایی و معرفی کنیم.


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29