زندگی و مبارزات آیت الله مدنی (4)

فصل سوم

 

 

Madani05

 

مبارزات سیاسی ومذهبی تا آغاز نهضت امام خمینی(ره) (15 خرداد42 )

همکاری با فداییان اسلام

جمعیت فداییان اسلام یک گروه مذهبی بود که توسط عده ای از جوانان متدین وپاکباز جهت صیانت از دین مبین اسلام تشکیل شده بود. سید مجتبی میر لوحی نواب صفوی بنیانگذار فداییان اسلام –یک روحانی بود که با مجوز علمای نجف به ایران آمده بود تا با مظاهر فساد واقدامات ضد دینی در جامعه ی بحران زده ی بعد از شهریور 1320، مقابله نماید. انگیزه ی شکل گیری این جمعیت در ابتدا صرفاً دینی ومبارزه با گروه های ضد مذهب بود که به تدریج به مبارزه ی سیاسی –نظامی سوق پیدا کرد. اولین هدف نواب صفوی در بعد فرهنگی، مقابله با حرکت های خزنده ی احمد کسروی بود که تحت پوشش پاک- دینی، به مقابله با اسلام خصوصاً تشیع می پرداخت. نواب صفوی در این راه از همراهی وهمدلی علمای حوزه ی علمیه ی نجف برخوردار بود. یکی ازعلمایی که آن روزها در نجف اشرف تحصیل وتدریس می کردوبا نواب صفوی همدلی می نمود، سید اسدالله مدنی بود. گویا تهیه ی هزینه ی سفر یکی از مشکلات فرا روی نواب صفوی در هدف مقدسش بود. لذا علمای نجف هرکدام در حد توان خود به کمک مالی به وی پرداختند. یکی ازکسانی که علاوه بر کمک معنوی کمک مادی به نواب صفوی کرد، سیداسدالله مدنی بود که مبلغ سیزده دینار از طریق حاج عباس رزاز تبریزی به نواب صفوی تقدیم کرد. سید محمد واحدی –از یاران نواب صفوی- درباره ی این کمک می گوید:

« هنگامی که آقای نواب صفوی عازم ایران شدند یکی از فضلای متقی نجف داوطلب شدند که خرج سفر ایشان را بپردازند. بدین منظور سیزده دینار به نواب حواله دادند. بعدها معلوم شد که آن فاضل متقی سیزده دینار را برای تهیه مقدمات ازدواج خود فراهم نموده بودند وایشان دانشمند محترم آقای حاج سید اسدالله مدنی بودند.»

آیت الله راستی کاشانی – از یاران آیت الله مدنی در نجف- که سالیان زیادی با ایشان معاشرت داشت وازاین اقدام شهید مدنی آگاه بود درباره ی تهیه ی مبلغ فوق می گوید:

« آیت الله مدنی مبلغ سیزده دینار فوق را از طریق فروش کتابهایشان فراهم کردند.»

وقتی نواب صفوی به ایران بازگشت مبارزات سیاسی- مذهبی خود را آغاز کرد ودر اولین اقدام احمد کسروی را به دلیل اهانت به اسلام پس از جلسات بحث ومناظره اعدام انقلابی کرد.

یکی از نزدیکان نواب صفوی ضمن اشاره به موضوع فوق می گوید:

« اسلحه ای که نواب با آن کسروی را به قتل رسانید با پولی تهیه کرده بود که آیت الله مدنی در اختیارش گذاشته بود.»

 

آیت الله خاتم یزدی ازیاران شهید مدنی در دوران تحصیل وتدریس در نجف در این باره می گوید:

« شهید مدنی در این باره به بختیار گفته بود، من با پول برگزاری مراسم ازدواجم یک مسلسل خریدم وبه نواب دادم که بیاید وکسروی را از میان بردارد.»

1- ارتباط با آیت الله کاشانی

سید ابوالقاسم کاشانی، روحانی مبارز واز خاندانی جلیل القدر بود که علیه سلطه ی انگلیس بر عراق قیام کرده، بعد از شکست آن قیام به کشور بازگشته ومبارزات ضد استبدادی وضد استعماری خود را تداوم داده بود، در سالهای بعد از شهریور 1320 به خصوص در نهضت ملی شدن صنعت نفت، رهبری مبارزات را بر عهده گرفت ونقش زیادی در تحقق ملی شدن صنعت نفت داشت. اوج فعالیت های سیاسی- مذهبی وی ، رهبری قیام سی تیر 1331 بود که نتیجه ی آن برکناری احمد قوام از نخست وزیری وانتصاب دوباره ی محمد مصدق به نخست وزیری بود. بنابر این محوریت خاصی در میان مبارزان مذهبی داشت. آیت الله مدنی ارتباط خاصی با آیت الله کاشانی داشت وبه خصوص، در زمینه ی مبارزات سیاسی از وی تبعیت می نمود. این ارتباط به حدی بود که وقتی شهید مدنی در 1331 هجری شمسی، به کشور بازگشت ابتدا به دیدار آیت الله کاشانی رفت ووقتی اعلام کرد که قصد عزیمت به تبریز را دارد آیت الله کاشانی در تلگرامی که به سید مهدی انگجی- از روحانیون تبریز ارسال کرد دستور داد از وی تجلیل به عمل آید.

 

آیت الله مدنی به محض ورود به آذرشهر مبارزات مذهبی خود را آغاز کرد وبه مقابله با منکرات ومظاهر فساد پرداخت که در مبحث بعدی به تفصیل در این باره بحث خواهد شد. این اقدامات با صلاحدید آیت الله کاشانی انجام داده می شد وآیت الله مدنی مبارزات خود را به اطلاع وی می رسانید. حاج عبدالحسین بادامچی آذرشهری- از یاران نزدیک آیت الله مدنی- در این باره می گوید:

« آیت الله مدنی بعد از تعطیلی کارخانه ی شراب سازی آذرشهر به تهران جهت دیدار با آیت الله کاشانی رفتند تا گزارش وضع آذرشهر وتعطیلی کارخانه ی فوق را به اطلاع ایشان برسانند.»

 

 

Madani

 

آیت الله کاشانی هم به حمایت از وی می پرداخت واعمال اورا تأیید می کرد. از جمله زمانی که استاندار با اقدامات آیت الله مدنی مخالفت می نمود به استاندار وقت آذربایجان دستور داد از آیت الله مدنی اطاعت کند. بادامچی آذرشهری در این باره می گوید:

« در زمانی که آیت الله کاشانی ریاست مجلس شورای ملی را داشت، ما رفتیم تهران خدمت ایشان چند نفر بودیم:آقای شبستری، آقای میلانی، آقای محمد علی انگجی و... جریان تعطیلی کارخانه ی مشروب سازی وبرخورد نامناسب استاندار با آیت الله مدنی رامطرح کردیم. آیت الله کاشانی دستور دادتا با استاندار تماس بگیرند وفرمودند: آیت الله مدنی در تبریز هرچه می گویند شما اطاعت کنید. سجادی استاندار به آیت الله کاشانی گفت : امر آیت الله مدنی را اطاعت می کنیم ؛ اما آمدن ایشان به آذرشهر واستان مصلحت نیست. اما آیت الله کاشانی دستور دادند که ایشان آزادند که بیایند وپس از تلفن ، تلگراف به استاندار مخابره کردند وسفارشات لازم را نمودند.»

هرچند خواسته ی آیت الله کاشانی پذیرفته شد، ولی ذکر این مطلب نشان از ارتباط مستحکم وهم فکری آنان دارد.

2- مبارزات سیاسی- مذهبی در آذرشهر

آیت الله مدنی در مهر 1331 ش، وارد آذرشهر شد واز طرف اهالی مورد استقبال قرار گرفت.مشاهده ی وضع عمومی شهر وی را واداشت تا مبارزات مذهبی را شروع کند. اولین اقدام وی در آذرشهر برگزاری نماز جماعت در مسجد حاجی کاظم- از بزرگترین مساجد شهر- بود.وی در سخنرانی های خود در مسجد حاجی کاظم به روشنگری مردم پرداخت وضمن انتقاد از مظاهر وجلوه های فساد وبی دینی مبارزه با آن را ، هدف همه ی مؤمنین ارزیابی کرد. یکی از عمده ترین دل مشغولی های وی بعد از ورود به آذرشهر تبلیغات دامنه دار ونفوذ محسوس عوامل بهایی در آن شهر بود. فرقه ی ضالّه ی بهایی که در دستگاه حاکمه ی آن روز ایران نفوذی وافر داشت،دست به تبلیغ گسترده ی آئین ضالّه ی خود زده، پیروانی را در بعضی مناطق ایران به دست آورده بودند که یکی از آن مناظق آذرشهر بود. آنان با توجه به تمکن مالی اغلب مراکز حساس شهر را در دست داشتند وبه خصوص بر کارخانه های تولید برق مسلط بودند. آیت الله مدنی که سابقه ی مبارزه با آنان را در دوران تحصیل در قم قبل از شهریور 1320 داشت، این بار به صورت گسترده به مبارزه با آنان همت گماشت ودر سخنرانی های مهیج وکوبنده ی خود ضمن تهییج مردم به تحریم آنان بر ضاله بودن اعتقادات آنان تأکید می کرد وآنان را از مظاهر استعمار می دانست. در اثر سخنرانی های افشاگرانه ی وی مردم مصرف برق را تحریم کردند ودر عوض از چراغ های نفتی استفاده کردند. همچنین مردم از هرگونه خرید وفروش ومعامله با آنان خودداری کردند. این مبارزات ومقاومت ها به حدی بود که عرصه ی زندگی برای بهایی ها درآذرشهر تنگ شد وآنان چاره ای جز ترک شهر ندیدند و ناگزیر شهر را ترک کردند.

 

از دیگر مبارزات شهید مدنی در آذرشهر مبارزه با جلوه ها ومظاهر علنی فساد بود که یکی از آنها کارخانه ی مشروب سازی در آذرشهر بود.این کارخانه از عمده ترین کارخانه های تولید مشروبات الکلی در کشور محسوب می شد واز معروفیت خاصی هم برخوردار بود. شهید مدنی در سخنرانی های خود به وجود این کارخانه در شهر اعتراض می کرد و وجود آن را ناشی از تعلل اهالی شهر می دانست. وی در یکی از سخنرانی های خود که بعد از اقامه ی نماز جماعت ایراد کرد،گفت:

« اهالی آذرشهر در موقع آمدن بعضی از من پرسیدند : اهل کجا هستی؟ گفتم: آذرشهر. آنها گفتند: آذرشهر شراب خوبی دارد که در تمام ایران مشهور است. وجود این کارخانه ی مشروب سازی در شهر چه معنایی دارد؟ اگر شما از روز اول به آنها جنس نمی فروختید آنها می رفتند.»

مخالفت با وجود مدرسه ی مختلط دخترانه وپسرانه دیگر اقدام آیت الله مدنی در آذرشهر بود. وی معتقد بود که دانش آموزان دختر در این گونه مدارس درس بی عفتی می آموزند، لذا به اهالی آذرشهر توصیه می کرد که از تحصیل دختران خود در چنین مدارسی خودداری کنند وبه این شکل خاتمه دهند.

مبارزه با کلاه پهلوی ولباس متحد الشکل ، دیگر زمینه ی مبارزاتی آیت الله مدنی بود. لباس متحدالشکل ، موسوم به لباس پهلوی که در دوره ی رضاشاه (1307) توسط مجلس شورای ملی تصویب شده بود در اثر فشار واجبار دوران رضاشاهی اشاعه یافته بود وبه مرور، به عنوان لباس معمول استعمال می شد.بنابر این بیشتر مردم ملبس به لباس متحد الشکل شده بودند. وی مردم را به دلیل استفاده از این نوع لباس ونیز کلاه پهلوی مورد انتقاد قرار داده،

 

خواستار تعویض کلاه های مردم شد ودر این زمینه دستور داد تا دو هزار کلاه قدیمی – نمدی- تهیه ومورد استفاده ی اهالی قرار گیرد که این موضوع مورد استقبال مردم قرار گرفت.

مجموعه ی این اقدامات باعث عوض شدن چهره ی عمومی شهر وکاهش فزاینده ی مظاهر فساد شد. مردم با کارخانه ی مشروب سازی مخالفت کردند وبه وجود آن اعتراض نمودند. از تحصیل دختران در مدارس مختلط جلوگیری کردند وکلاه پهلوی را کنار گذاشتند .کلاه قدیمی نمدی را استعمال کردندوحتی صورت ظاهری خود را تغییر دادند.به این صورت که رعایت حجاب اسلامی در میان بانوان فزونی یافت ومردانی که با ظاهر دینی در جامعه ظاهر می شدند نمود بیشتری یافتند. این امر باعث شد تا استانداری آذربایجان احساس خطر کند. به خصوص اینکه تظاهرات واعتراضات علنی مردم علیه کارخانه ی مشروب سازی بیشتر شده بود وحتی یکبار به قصد تخریب کارخانه ی فوق متفقاً به محل کارخانه رفتند ودر صدد تخریب آن بودند که با تهدیدات مأموران شهربانی مبنی بر استفاده از سلاح گرم موقتاً فروکش کرده بود.استانداری آذربایجان نهایتاً هیئتی مرکب از دادستان تبریز، سرهنگ مقدم وچند نفر دیگر را به آذرشهر فرستاد. آنان با آیت الله مدنی مذاکره کردند وقول دادند تا در عرض 15 روز به تعطیلی کارخانه ی شراب سازی ومدرسه ی دخترانه اقدام کنند . گویا این اقدامات استانداری آذربایجان بود که باعث دیدار علمای تبریز با آیت الله کاشانی وبه دنبال آن تذکر آیت الله کاشانی به استانداری در زمینه ی اعطای آزادی عمل به آیت الله مدنی شده بود.

مأموران دولتی علی رغم وعده های داده شده اقدامی نکردند، در نتیجه مردم به اجبار به تعطیلی آن کارخانه مبادرت کردند .

 

 

Madani06

 

این عمل مردم باعث احضار آیت الله مدنی به تبریز شد. استاندار آذربایجان بعد از تهدید به وی دستور داد که من بعد، نباید در آذرشهر بمانی که این تهدیدات واحساس خطر مسؤولان امنیتی استان از حضور وی واقداماتش، باعث شد تا وی عائله ی خود را برداشته به نجف اشرف مراجعت کند وبه تعبیری دیگر از آذرشهر تبعید شود.

حضور کوتاه مدت آیت الله مدنی، تأثیر زیادی بر فضای عمومی آذرشهر گذاشت وعلی رغم اینکه تداوم فعالیت های مذهبی ممکن نشد ولی یاران ومریدان وی، تحت ارشادات وی به تداوم روندی مبادرت کردند که شروع شده بود. به این صورت که آنان مدرسه ای دینی با نام " حقیقت" تأسیس کردند وکارخانه ی قالی بافی به همان نام را راه اندازی کردند. همچنین با نصب حدود 80 صندوق تعاون در بازار آذرشهر وجوهات شرعیه ی بازاریان را جمع می کردند. در این میان، تأثیر مدرسه ی دینی حقیقت بیشتر بود. چرا که همه ی معلمین آن مدرسه با کلاه های قدیمی وبه قول رئیس شهربانی آذرشهر « تظاهر شدید به دیانت می کردند» در کلاس های درس حاضر می شدند ومحصلین را به استعمال همین وضع وقیافه ترغیب می کردند.

 

3- مبارزات سیاسی- مذهبی در عراق

شهید مدنی بعد از تبعید از آذرشهر به نجف اشرف بازگشت وبه تدریس علوم دینی در حوزه ی علمیه ی نجف اشرف پرداخت. آیت الله مدنی در مدت تدریس در حوزه ی علمیه ی نجف همواره نسبت به اهانت به ساحت شیعه حساس بود ودر مقابل هرگونه جسارتی واکنش نشان ی داد. فضای سیاسی عراق در سال های حضور وی در عراق هم متلاطم بود و

 

قدرت های سیاسی موجود در عراق ، له یا علیه روحانیت موضع گیری می کردند وگاهی جهت پیشبرد امیال واهداف خود به روحانیت متوسل می شدند. کودتای عبدالکریم قاسم وعبدالسلام عارف، علیه رژیم سلطنتی عراق به خصوص ، نوری سعید- نخست وزیر وقت عراق- تأثیر زیادی در فضای سیاسی حاکم بر عراق گذاشت. آنان برای اینکه کودتای خود را مشروعیت بخشند، ناگزیر به روحانیت متوسل شدند که در صدر آنها آیت الله العظمی سید محسن حکیم قرار داشت. حتی وقتی آیت الله العظمی حکیم به دلیل بیماری بستری شدند ، عبدالکریم قاسم که به ریاست جمهوری رسیده بود شخصاً به عیادت وی رفت. این روند تداوم پیدا نکرد به طوری که وی بعد از تثبیت قدرت خود موضعش نسبت به روحانیت را تغییر داد وبه مخالفت با آنان پرداخت. به خصوص وقتی آیت الله العظمی حکیم علیه کمونیست ها فتوا دادند موضع گیری تندی علیه وی صورت گرفت و صراحتاً با آیت الله حکیم ودیگر روحانیون به مخالفت پرداختند. آیت الله مدنی که از شاگردان وارادتمندان آیت الله العظمی حکیم بود در مقابل این مخالفت موضع گیری کرد ودست به سازمان دهی تظاهراتی علیه رژیم قاسم زد. وی با قید اینکه « اگر نتوانم کاظمین ، بغداد ونجف را حرکت بدهم، پس با پوشیدن لباس مرگ می میرم تا علت این حرکت بشوم» کفن پوشید وبه میان مردم رفت وبا سخنرانی های خود آنان را به مقاومت در مقابل رژیم قاسم خواند. سپس همراه با عده ای از طلاب ، کفن پوشان، پیاده به خدمت آیت الله حکیم که به عنوان اعتراض به اقدامات ضد دینی رژیم به شهر کوفه رفته بودند رسیدند واز وی خواستند تا اعلام جهاد نماید.

آیت الله مسلم ملکوتی- از یاران نزدیک آیت الله مدنی- که آن روزها در عراق بود در این باره می گوید:

« وقتی آیت الله حکیم علیه کمونیست ها فتوا داد، رژیم عبدالکریم قاسم با وی به مخالفت برخاستند. در این هنگام آیت الله مدنی شروع به کار کرد ویک طایفه ازمحصلین علوم دینی را درمسجد کوفه جمع نمود وعلیه آنها سخنرانی نمود. در نتیجه ی این فعالیت ها عشایر مسلمان عراق از روحانیت واسلام اظهار پشتیبانی نمودند وجمعی از اهالی دهات وقراء اطراف به کوفه آمدند ودست به راهپیمایی اعتراض آمیز زدند.»

این اقدام ابتکاری شهید مدنی باعث هراس مسؤولان حکومتی عراق شد. به طوری که آنان در روابط خود با مراجع روحانیون خاصه آیت العظمی حکیم تجدید نظر کردند. آیت الله مدنی با این اقدام خودش را به عنوان یکی از روحانیون شجاع وبی باک نمایاند؛ بیشتر علما ومراجع احترام شایانی به وی می گذاشتند.


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29