با وجود روایتهای مختلفی که درباره شهید اسدالله لاجوردی وجود دارد، موافقان و مخالفان او بر روی یک مسئله اجماع دارند، سرسختی و ایستادگی بر مواضع انقلابی. مسئلهای که سبب شد تا به او لقب پولاد داده شود. مخالفانش معتقدند که او در زمان مسئولیت بیشازحد سختگیر بوده اما آنها که از نزدیک با او کار میکردند از محبتش در حق توابین سخن گفته و میگویند بدون بیمی در میان زندانیها حاضر میشد و همین رفتار او سبب شد تا برخی از زندانیها توبه کنند. دو روایت مختلف از این شهید سبب میشود تا این سؤال به وجود بیایید که دلیل این دوگانگی چیست؟ چرا افراد از او چنین روایتهای مختلفی را ارائه میدهند. برای پاسخ به این سؤال باید روش و مرام شهید لاجوردی را مورد بررسی قرارداد. شهید لاجوردی نخستین فعالیت سیاسی را در کنار پدر با حضور در تجمع اعتراض به عملیات نیروهای یهودی در سرزمینهای فلسطینی شروع کرد. در حالی لاجوردی فعالیتهای سیاسی خود را با حمایت از مسلمانان فلسطین شروع کرد که همان زمان افرادی در داخل تحت عنوان آنکه فلسطینیها با تشیع رابطهای ندارند، سعی میکردند تا مانع حمایت مردم ایران از آنها بشوند. بااینحال روشنگری علما سبب شد تا این افراد نتوانند به اهداف خود دست یابند. در این زمان مفهوم خود و دیگری که در حال شکلگیری برای لاجوردی جوان بود، مسلمان بودن بزرگترین و متمایزترین ملاک خودی بودن شد و در سوی مقابلش غیرمسلمان و هر اقدامی که درصدد نفی اسلام باشد، ملاکی برای غیرخودی بودن گردید. حضور بعدی او در حوزه علمیه و تحصیل دروس دینی این مسئله را پررنگتر کرد. بااینحال او در همین زمان به دلیل ارتباطاتی که در بازار داشت، تحت تأثیر افرادی که تلاش داشتند از اسلام دینی غیرسیاسی ارائه دهند، قرار نگرفت. همین مسئله سبب شد تا جذب اسلام سیاسی شود، از همین رو دستگیری امام خمینی توسط رژیم پهلوی موجب شد تا او با موتلفه اسلامی ارتباط برقرار کند. ارتباط با موتلفه به دستگیری او بعد از ترور منصور منجر شد. بااینحال به دلیل اعتراف نکردن پس از مدتی آزاد میشود. لاجوردی بعد از آزادی به فعالیتهای مبارزاتی خود ادامه میدهد. او در سال 1349 در ساماندهی تظاهرات اعتراضی به اسرائیل که از نظر او به دلیل جنایتهایش علیه مسلمانان دیگری بود، شرکت کرد. تظاهراتی که در آن بمبی در مقابل شرکت هواپیمایی اسرائیل منفجر میشود. همین مسئله هم بهانه دستگیری او میشود. او در فروردین 1353 آزاد و سپس در اسفند همان سال دوباره زندانی میشود. زندانی شدن مجدد شهید لاجوردی همزمان با آغاز اقدامات سازمان منافقین برای تغییر ایدئولوژی و مارکسیست شدن بود. زمانی که سازمان مارکسیست میشود، این سؤال برای افراد مسلمان به وجود میآید که حالا چه باید کرد؟ پاسخ به این سؤال بسیار سخت بود. اگر با سازمان مقابله میشد، رژیم پهلوی سوءاستفاده میکرد. اگر سکوت میشد، امکان انحراف جوانان کماطلاع فراهم میشد. ضمن اینکه موضعگیری علنی علیه سازمان نیز امکان تضعیف مبارزات سیاسی علیه رژیم را تقویت میکرد. شهید لاجوردی در این زمان با توجه به اینکه از دیدگاه او مسلمان بودن مهمترین ملاک تعریف خود و دیگری بوده بهصراحت علیه منافقین موضعگیری میکند. این مسئله ازآنجا اهمیت دارد که لاجوردی اسلام را مقدم بر مبارزه میدانست و در واقع مبارزه تا زمانی مشروعیت داشت که در خدمت اسلام باشد. همین مسئله سبب شد ترجیح دهد که بین نفی ظاهری مبارزه و انتخاب علنی اسلام، دومی را برگزیده و از زندان شاه بیرون بیایید. لاجوردی اعتقاد داشت که باید از انحراف جوانان بهسوی اندیشههای التقاطی جلوگیری کرد و اگر قرار باشد مبارزه سبب انحراف و ترویج بیدینی شود و مرزهای خودی و غیرخودی را مغشوش کند، این دیگر مبارز نیست، بلکه تضعیف اسلام، ستون تمام مبارزات است.
تجربه زندان و دیدن رفتارهای ریاکارانه سازمان منافقین مانند خواندن نماز تاکتیکی و تأکید بر جدایی از هرگونه اسلام التقاطی سبب شد تا زمانی که شهید لاجوردی دادستان تهران شد، تلاش کند تا بسترهای بازگشت افراد فریبخورده منافقین را فراهم کند. بااینحال او همواره در این سالها بیم رفتار نفاق گونه سازمان را داشت، همین مسئله باعث شد تا او با وسواس بیشتری رفتارهای منافقین در زندان را رصد کند. او که مهمترین ملاکش برای خود و دیگری مسلمانی بود، توبه پذیری منافقین و آزادی آن ها را نیز مشروط به این مسئله کرد، از همین رو برخی از افراد او را متهم به سختگیری بیشاز حد کردند. درواقع درحالیکه برخی از مسئولان وقت تأکید میکردند که باید در تصمیمگیریها ملاکهایی مانند شرایط سیاسی، بینالمللی و داخلی لحاظ شود، لاجوردی تنها ملاک برخورد خود را تعریف فقهی اسلام از نفاق و احکام زندانی قرار داد. همین مسئله نیز سبب شد تا در نظر برخی به تندرو جلوه کند. لاجوردی در تمام مدتی که در دادستانی مسئولیت داشت و چه زمانی که در سالهای 68 تا 76 مسئول زندانهای کل کشور شد، سعی کرد تا با ایجاد زمینههایی مانند اشتغالزایی و حمایت از افراد تحت تکفل زندانیها به آنها رسیدگی کند.کارنامه او در دوران مسئولیتش پر است از ملاقات با زندانیها و گفتگوی راحت با آنها و از طرفی اجرای قاطعانه احکام و برخورد با رفتارهای نفاق گونه. اگر بخواهیم کارنامه شهید لاجوردی را مرور کنیم، میتوانیم اذعان کنیم که اعتقاد او به اسلام فقهی سبب شده بود تا برای او ملاک خود و دیگری فقط مسلمان بودن باشد، از همین رو شهید بههیچعنوان حاضر نبود، با افرادی که غیرمسلمان هستند اما با شاه مبارز میکردند، همنشین شود. همچنین او هر عاملی را که سبب تضعیف هویت مسلمانی میشد را نیز نفی میکرد. از همین رو شهید بهصراحت در مقابل منافقین که به بهانه مبارزه به دنبال اتحاد با غیرمسلمانان بودند، قرار میگیرد و درنهایت همین اعتقاد باعث میشود تا او برخورد قاطع با منافقین در دوران بعد از انقلاب را در دستور کار قرار دهد. اعتقادی که در نهایت سبب شد تا او در اول شهریور 1377 به درجه شهادت نائل بیایید.