گروهک منافقین که پس از انقلاب خود را ناکام و مستأصل دید با هدف ایجاد رعب و وحشت عمومی به ترورهای کور بیشماری دست زد. آنها همچنین ترورهایی با هدف کنار زدن نیروهای انقلابی و در پی آن تضعیف نظام جمهوری اسلامی ایران در شهرهای مختلف تدارک دیدند.
یکی از این ترورهای هدفمند ترور شهید سید ابوالحسن دهقانیان بود.
شهید ابوالحسن دهقانیان 14مرداد1314 در روستای ساروئی شهرستان مرودشت در استان فارس به دنیا آمد. پدرش کشاورز و مادرش خانهدار بود. تحصیلاتش را در مکتبخانه گذراند. از نوجوانی در کشاورزی به پدرش کمک میکرد و سرانجام او هم کشاورزی را بعنوان شغل برگزید.
وی در 16سالگی ازدواج کرد؛ اما مدتی از زندگی مشترکش نگذشته بود که همسرش از دنیا رفت. شهید دهقانیان مجددا در سال 1335 با دخترعمویش ازدواج کرد که حاصل ازدواجشان یازده فرزند بود.
فعالیتهای انقلابی شهید و همراهیاش با نظام جمهوری اسلامی ایران در جنگ تحمیلی و همچنین ایستادگی در مقابل فعالیتهای منافقین موجب شد منافقین شناساییاش کنند و او را در لیست ترور خود قرار دهند.
عناصر گروهک تروریستی منافقین که چندین مرتبه او را تهدید کرده بودند سرانجام در 28 اردیبهشت 1362 با شلیک گلوله به سرش او را روی پل روستای اسفرزا به شهادت رساندند. سپس جنازهاش را در رودخانه خروشان زیر پل انداختند تا جریان آب جنازه را با خود ببرد. خانواده سیدابوالحسن که متوجه شهادتش شده بودند پس از تلاشهای بسیار جنازهاش را چهار روز بعد در همان محل در رودخانه یافتند و در زادگاهش در جوار مزار امامزاده شاهزاده قاسم به خاک سپردند.
شرحی بر مصاحبه با آقای سید عبدالحسین دهقانیان (برادر شهید):
«منزل پدرم 4 اتاق داشت که من و برادرانم بعد از ازدواج آنجا زندگی میکردیم و هر کدام در یکی از اتاقها ساکن بودیم. مخارج زندگی پدر و مادرم و همچنین تمام کارهای آنها بهعهده سید ابوالحسن بود. همیشه قبل از بیرون رفتن از خانه کارهای مادرمان را انجام میداد و بعد میرفت. هر چند وقت سعی میکرد فامیل و نزدیکان را دور هم جمع کند و برای زیارت و تفریح به امامزاده ببرد.
تا جایی که برایش مقدور بود نیاز فقرا را برآورده میساخت و کسی هم از این کار او مطلع نمیشد. بعد از شهادتش افرادی به منزلمان آمدند و از این کمکهایش گفتند. خیلی شجاع بود. قبل از انقلاب که سختگیریهای زیادی برای برگزاری مراسمات مذهبی میشد، ایشان هر شب جمعه دعای کمیل برگزار میکرد.
ارادت زیادی به امام خمینی(ره) داشت. زمانی که ایشان به ایران آمدند با 30 نفر از دوستانش برای استقبال از امام راهی تهران شد. تاکید داشت که با اطاعت از امام، انقلاب به پیروزی میرسد. یکی از دوستانش بعد از پیروزی انقلاب به او گفته بود شما که برای به ثمر رسیدن انقلاب زحمت کشیدی مسئولیتی را برعهده بگیر. پاسخ داده بود: «ما میراثخوار انقلاب نیستیم، جان فدای انقلابیم.»
فرمانده پایگاه بسیج بود. همیشه در مقابل فعالیتهای ضدانقلابی منافقین قد علم میکرد. منافقین قصد داشتند یکی از نیروهای اعدامیشان را در جوار شهدا دفن کنند که با تلاشهای سید ابوالحسن از این کار جلوگیری شد. زمانی که منافقین به حمایت از بنیصدر به خیابان ریختند، او و افرادی که به یاریش آمده بودند به مقابله با منافقین پرداختند.
این فعالیتها باعث شد تا منافقین رفته رفته او را شناسایی کنند.»
نحوه شهادت از زبان آقای منجزه (دوست شهید):
«گروهک فرقان و منافقین در مرودشت برای ایجاد رعب و وحشت میان مردم به اماکن مقدس، مساجد و پایگاههای بسیج و سپاه حمله میکردند. آنها از سوی سرمایهداران و خوانین منطقه حمایت میشدند. سید ابوالحسن رهبر نیروهای انقلابی برای مبارزه با آنها بود. تکیهگاهی بود که با حضورش همه قوت قلب میگرفتیم. در جذب نیرو برای جبههها نیز فعال بود.
سید ابوالحسن 28اردیبهشت1362 به درخواست یکی از آشنایان برای انجام برخی کارهای کشاورزی به روستای اسفرزا رفت و تا 3 روز بعد به خانه برنگشت. خانواده که گمان میکردند او برای انجام کاری به شهرستان کازرون رفته است کمکم نگران شدند. یکی از اهالی روستای اسفرزا به خانواده خبر داد که خودروی سید ابوالحسن چند روز است که روی پل نو متوقف است درحالی که درش باز است. با شنیدن این خبر همه به آنجا رفتیم. روی پل رد خون دیدیم. احتمال دادیم که او را پایین پل پرت کرده باشند؛ اما غواصها هم اثری از جنازه در رودخانه خروشان ندیدند. همه ناامید شده بودیم و قصد رفتن داشتیم که با کمال تعجب جنازه روی آب آمد.
موتور سواری با 2 سرنشین او را در روستا تعقیب کرده بود. هنگام برگشت از روستا به بهانه خراب شدن موتورشان سوار اتومبیل او شدند و پس از رسیدن به پل نو به سمت سید ابوالحسن شلیک کردند. تیر اول به کف دستش خورده بود. تیر دوم را به دهانش زده بودند که از پشت سرش بیرون آمده بود. پس از آن جنازه را در رودخانه انداختند تا جریان آب آن را با خود ببرد؛ اما با وجود جریان شدید آب جنازه همانجا مانده بود. پلیس بعد از پیدا شدن جنازه گزارشی از این حادثه نداد و تا 9 ماه بعد بنیاد شهید شهادتش را تایید نکرد. آنها گمان میکردند در درگیری با خوانین این اتفاق افتاده است، تا اینکه چند ماه پس از حادثه یکی از خانههای تیمی منافقین در شهرستان زرقان در نزدیکی مرودشت لو رفت و 40 نفر از منافقین در آنجا دستگیر شدند. آنها در اعترافات خود علاوهبر ترور شهید آیتالله دستغیب و بمبگذاری اتوبوسی در شیراز، ترور شهید سید ابوالحسن دهقانیان را نیز عهدهدار شدند. عامل اصلی این ترور که به آلمان گریخته بود چندی بعد در عملیات مرصاد با همسرش دستگیر شد.»