صفاءالدین تبرائیان در کتاب خوابگردها به ارتباط گروهک منافقین با سران رژیم بعث عراق پرداخته است. بنیاد هابیلیان به مناسبت سالگرد عملیات مرصاد با این پژوهشگر تاریخ به گفتگو نشسته است.
بنیاد هابیلیان: اقدامات منافقین در طول دفاع مقدس چه بود و چه تأثیری در روند جنگ ایران و عراق داشت؟
تبرائیان: اولاً سازمان قبل از این که به فاز نظامی منتقل شود با مسئولین عراقی و نهادهای امنیتی عراقی ارتباط داشته است. این موضوع به قبل از نخستین دوره مجلس شورای اسلامی باز میگردد؛ یعنی بنده دارم ادعا میکنم که سازمان از سال 1358 با عراق و سازمان جهازالمخابرات العامه ارتباط داشت. این هم بر اساس یکی از اسناد نشست سازمان با سازمانهای اطلاعاتی عراق است. در این نشست در مورد انتخابات مجلس صحبت میشود که در این انتخابات آقای فخرالدین حجازی نفر اول شد؛ چون در این نشست از میزان رأی ایشان صحبت میشود میتوان چنین نتیجهای گرفت. نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که من تا سال 1363 از منافقین با عنوان سازمان یاد میکنم یعنی زمان جدا شدن رجوی از فیروزه بنیصدر و اجبار کردن مهدی ابریشمچی به طلاق دادن مریم قجر و ازدواج مسعود رجوی با وی از این مقطع زمانی به بعد از این گروه با عنوان فرقه یاد میکنم. فرقه دو ویژگی دارد یکی این که تروریستی است دوم این که در آن مسلک جای مذهب را میگیرد. مسئله دیگر وجود رادیو و زندانهای سازمان از سال 1361 در عراق است. منافقین در عملیات مرصاد حکم ربات را داشتند و مثل عروسکهای کوکشده از آنها استفاده کردند.
بنیاد هابیلیان: منافقین در طول جنگ ایران و عراق به جز جاسوسی اقداماتی مانند شنود و تخلیه تلفنی شنود بسیمها و... را داشت. این اقدامات چه تأثیراتی در روند جنگ داشت؟
تبرائیان: بر اساس اسناد و مدارکی که در اختیارمان قرار گرفته و شما به بخشی از آن اشاره کردید هم تعامل نظامی و هم جاسوسی جبهه و جنگ وجود داشت و هم تیمهای ترور اینها با پشتیبانی حاکمیت بعثی وارد کشور میشدند. به علاوه در طول جنگ یک حادثه ناگواری در سال 1366 برای حجاج ما رخ داد. برخی از عملیاتهای ما که با شکست مواجه میشد از قبل لو رفته بود. نمونهاش یکی از عملیاتهایی بود که ما در منطقه فکه انجام دادیم.
بنیاد هابیلیان: فارغ از این اقدامات منافقین یکسری عملیات با حمایت بعثیها داشتند مثل عملیات موسوم به آفتاب در فکه یا عملیات چلچراغ در مهران. در کل مجموعه عملیاتهایی که منافقین با حمایت صدام انجام میدادند چه تأثیری در فرایند جنگ ایران و عراق داشت؟
تبرائیان: سازمان حیاتش قائم به خونریزی است فرقی هم نمیکند که خون به زعم خودشان دشمن را بریزند یا نیروهای خودشان را. خون باید جاری شود تا این تشکیلات منافقانه بتواند به حیات خود ادامه دهد. ما جنگمان با عراق یک جنگ اطلاعاتی و جبههای بود.
بنیاد هابیلیان: بله
تبرائیان: قبل از اینکه اینها حتی وارد عملیات شوند یکسری از نیروهای خود را در داخل کشور به تعمد از دست دادند. مثل موسی خیابانی و اشرف ربیعی به خاطر همین هیچ وقت شما رجوی را مرد میدان صحنه نمیبینید. این قبیل عملیاتها بیشتر تأثیر تبلیغاتی داشت و سازمان به دو دلیل عملیات میکرد:
یک جایزهای از صدام بگیرد.
خودش را در صحنه نگاه دارد. یک اصطلاحی طلاب همیشه در حوزه به کار میبرند میگویند: «الباطل یموت بترک ذکرهِ» باطل میمیرد اگر ذکری از آن به عمل نیاید. این سازمان حکم امواتی را دارد که یک ذکری از آن به عمل میآید. این عملیاتهایی که شما از آنها یاد کردید یک بخش از آنها اخاذی از نهادهای امنیتی عراق بود و مسئله دیگر سرگرمکردن نیروهای خودشان بود. فارغ از اینکه اعضای سازمان باید له میشدند به همین دلیل فرمانده تمام بهاصطلاح لشکرهای ارتش آزادیبخش زن هستند. برای اینکه پروژه تحقیر مردان کامل شود.
بنیاد هابیلیان: پس به نظر شما این عملیاتها جنبه تبلیغاتی داشت؟
تبرائیان: بله کاملاً حتی در عملیات چلچراغ در منطقه مهران که اینها کلی آن را در بوق وکرنا کردند باید گفت اولاً مگر چند ساعت مهران را گرفتند و ثانیاً این شهر تخلیه شده بود. ما مثلاً فاو را گرفتیم طی مدت زمان قابل توجهی هم گرفتیم معلوم هم هست عراق کی آن را از ما پس گرفت؛ اما عملیاتهای اینها بیشتر نمایشی بود مثل ترورهای شهری برای اینکه آمارهای کشتار خود را بالا ببرند. میخواهم یک مطلبی را مطرح کنم که شاید برای اولین بار است که منتشر میشود. همه فکر میکنند تصفیههای سازمانی در منافقین از سال 1354 و با حذف شریفواقفی و مرتضی صمدیهلباف شروع شد؛ اما من میخواهم شما را ببرم به سال 1352 در نیمه مهر این سال جسدی در تهرانپارس پیدا شد که با بنزین سوزانده شده بود و متعلق به یک عضو جداشده سازمان به نام جواد سعیدی بود. در سال 1353 نیز مرتضی هودشتیان دچار همین سرنوشت شد درحالیکه مجید شریف در این زمان در مرکزیت بود و به نظر من چوب سکوت و چه بسا همکاری خود با دیگران در جریان این تصفیهها را خورد.
بنیاد هابیلیان: حالا برویم سراغ مرصاد. پرونده جنایات منافقین در مرصاد را برایمان باز میکنید؟
تبرائیان: مرصاد هم به نظر من یک توهمی بود که اعضای سازمان دچار آن شدند و در حقیقت نیروهای سازمان در این عملیات مانند یکسری چوب خشک بودند که با یک باد سوزان از بین رفتند. یک جوری آقایان طراحی کرده بودند که مثلاً دارند به یک پیکنیک میروند. واقعاً در یک سرابی بهسر میبردند.
بنیاد هابیلیان: اگر حرف ناگفتهای در مورد مرصاد دارید بفرمایید؟
تبرائیان: من در مرصاد حضور داشتم البته کمی با تأخیر. آنهایی که در مرصاد بودند تاریخ مصرفشان تمام شده بود؛ یعنی بر اساس نشستهای رجوی بعد از مرصاد که به تنگه و توحید معروف شد وی یکسری معارض داشت مثل ابوذر ورداسبی و دیگران که اینجا فرستاه شده بودند که از شرشان راحت شود. به نظر من این فرقه احتیاج به یک پوستاندازی و دگردیسی داشت. در خصوص مرصاد باید گفت اولاً اسم ابلهانهای برای آن انتخاب شد. یعنی فروغ جاویدان که عنوان فیلمی در مورد جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی بود که اکران هم شد. البته من اسمش را افول ابدی میگذارم. ما مواردی مانند تحرکات ناوهای آمریکایی در منطقه و بهرسمیت شناختهشدن سازمان بهعنوان آلترناتیو توسط 50 تن از نمایندگان کنگره آمریکا در زمان دولت ریگان را داریم. این اتفاقات همینطوری اتفاق نیافتاده است. یعنی یک عده آمدند در جاده مثلاً با سرعت 70 کیلومتر راه افتادند به امید اینکه دو روز دیگر در میدان آزادی هستیم.
بنیاد هابیلیان: بحث سر این است که ما در زمانی در مورد منافقین صحبت میکنیم که چندین دهه از این قضایا گذشته است و اینها الان حضور فیزیکی چندانی در جامعه ندارند. در آن موقع بسیاری از مردم از اینها زخم خورده بودند و جنایات اینها را لمس میکردند. آیا فضای عمومی آن موقع را میتوان با آن چیزی که الان در تبلیغات مطرح میشود مقایسه کرد و بازتاب جنایات اینها در فضای عمومی و افکار عمومی جامعه آن زمان به چه شکل بود؟
تبرائیان: در انگلیس حکم اعدام برای کسی صادر نمیشود مگر برای کسی که در هنگام حمله دشمن برعلیه این کشور با دشمن همکاری کند. چنین شخصی به عنوان ستون پنجم دشمن شناخته میشود. رجوی بارها به اعضا گفته بود من از مدتها پیش میخواستم به عراق بروم؛ اما شرایط اجازه نمیداد. از چه زمانی شرایط برای وی مهیا شد؟ از زمانی که قضیه طلاق فیروزه بنیصدر پیش آمد. سازمان در این مقطع زمانی دچار یک تئوری احمقانهای شد و آن اتحاد با امپریالیسم علیه فاشیسم بود. این کاری بود که استالین در جریان جنگ دوم جهانی انجام داد. از نظر اینها من و شما فاشیست هستیم. برای نابودی ما میتوان با آمریکا و هر کس دیگری دست دوستی داد. اینها همهاش بازی برای سرکار گذاشتن افراد است. یعنی میدانید تأثیرات اجتماعی که این جریان و بعدش فرقه در این کشور به جا گذاشت یک چیز عجیب و غریبی است. یک تعبیری رجوی در مورد شهید صیاد شیرازی که در 1فروردین1378 ترور شد به کار برد میدانید این ترور پس از ترور عدی صدام حسین رخ داد و این تعبیر آن بود که «صدام الان احتیاج به یک گوشتی داشت و آن گوشت شهید صیاد شیرازی بود که ما انداختیم زیر پایش». همین طوری است اینها عادت به جاسوسی و وطنفروشی دارند. اقای احمدرضا کریمی از اعضای سابق سازمان در یک مصاحبهای گفته بود: اوقاف زمان شاه میخواست مساجد را زیر نظر خود دربیاورد شخصی به نام آقای جلالی خمینی بود که در مسجد احمدیه نماز میخواند. یک روز کتابخانه مسجد آتش گرفت ما این را مطرح کردیم که کار ساواک بوده یعنی به خاطر اینکه امام جماعت با الحاق مسجد به اوقاف مخالفت کرده ساواک هم این کار را کرده است. بعدش تصمیم گرفتیم که سه مسجد شهره به انقلابیگری در تهران یعنی مسجد هدایت مسجد الجواد و مسجد جاوید را بمبگذاری بکنیم و بگوییم کار ساواک بوده است.» ببینید چه نگاه پلیدانهای داشتند.
بنیاد هابیلیان: میخواهم بدانم مطالبه مردم از نظام در فضای آن روز جامعه در خصوص اینها چه بود؟
تبرائیان: من مطلبم را با این نکته به پایان برسانم حضرت امامسجاد(ع) تمام وقایع روز عاشورا را به عینه دید درست است؟
بنیاد هابیلیان: درست است.
تبرائیان: اما هیچ وقت نرفت به یک قدرت خارجی پناهنده شود. لاتهای جنوب شهر یک اصطلاحی دارند میگویند: «آدم دعوای داخل خانه را که به کوچه و خیابان نمیبرد». ببینید ملت ایران تاریخ 17خرداد1365 را فراموش نخواهد کرد. تاریخی که این آقا با کشوری که در حال جنگ با ما بود، شهرهای ما را موشک باران میکرد و اولاً این که خود عراق را نابود کرد و چقدر ضربه زد به نظام نوپای جمهوری اسلامی بعد این آقا با طیاره رفت در فرودگاه بغداد نشست. همین کفایت میکند در قضیه پرونده هستهای اول قرار بود رضا پهلوی آن اظهارات را مطرح کند. اما او باز با همه نانجیبیاش این کار را نکرد. این جریان خشنترین بخش اپوزیسیون است و الان هم شما اینها را میبینید یک مشت آدم پر حقد و کینه با کسانی که دیگر کاری به این کارها ندارند و دارند زندگی خود را میکنند.
بنیاد هابیلیان: پس آیندهای هم شما برای اینها متصور نیستید؟
تبرائیان: این همان چیزی است که ائمه ما (علیهم السلام) ذکر میکنند که آقا این شمشیر را به خاطر هوس خود از این غلاف بیرون نکش، برای اینکه کاری را در راه خدا انجام دهی عجله نکن ما در احادیثمان چنین مفاهیمی را داریم. شما ببینید که اینها پس از اینکه به برکت قیام این ملت از زندان آزاد شدند با این مردم و نظام چه کار کردند. اینها تشنه قدرت هستند و برایش هم هر کاری کردهاند که زشتترین و بدترین آنها همان وطن فروشی است.