در فلسفه فکری لیبرالیسم، گفتمان سازی از مفاهیم یک موضوع جدی با کاربرد عملیاتی فراوان است؛ در واقع تلاش برای جهانی سازی مفاهیم پر کاربرد و عامه پسند در سطح جهانی در قالب پروژه های دولتی برای به تسلط در آوردن دولت – ملت ها در سراسر گیتی از جمله سیاستگذاری های مضمونی از مفاهیم در نظم موسوم به لیبرالی است. حقوق بشر و مباحث پیرامون آن و ابعاد مرتبط با آن از جمله این مفاهیم است. حقوق بشر اگر چه واژه ای آشنا برای همگان است اما میزان شناخت عمومی به آنچه از آن با عنوان حقوق بشر یاد می شود به شدت اندک و ناچیز است.
حقوق بشر تبلیغیِ آمریکایی که با سیاست راهبردی دستگاه سیاست خارجی واشنگتن با عنوان یک اتفاق جهانی در حال گسترش است را می توان با یک ویژگی منحصر بفرد تجزیه و تحلیل کرد. خصیصه ای که با شاخص خطی فشار – تهدید در جهت محدود سازی مخالفان واشنگتن شکل گرفته است. بطوریکه از این طریق تلاش می شود که آنها به هدف مورد نظرشان یعنی تسلیم مخالفان در برابر واشنگتن و تمکین سازی مخالفان از سیاست های اتخاذی واشنگتن در سطوح جهانی – منطقه ای برسند. به عبارت جامع تر اینکه کاربرد اصلی و نهایی حقوق بشر با آزین گرایی آمریکایی آن خدمت به سیاست خارجی تهاجمی واشنگتن برای سرکوب مخالفان آنها است.
از این رو می توان اینگونه گفت که تعاریف سودمحورانه از حقوق انسان ها در راستای حصول به اهداف و برنامه های هژمون جهانی می تواند از جمله کم هزینه ترین و در عین حال در دسترس ترین راه های حفظ و بسط سیاست های استیلاگرانه باشد. به عبارت بهتر اینکه از آنجایی که ایالات متحده آمریکا به عنوان نماینده دولتی لیبرالیسم در دهه‌های گذشته همواره داعیه دفاع از مبانی و اصول حقوق بشر را داشته است پس می تواند مدعی همه چیز در این باره نیز باشد ولو به مداخله و تخریب از یکسو و تقویت نیروهای تروریستی برای انجام اعمال خرابکارانه تحت نظارت آمریکا از سوی دیگر.
بطوریکه تاریخ نشان می دهد بر اساس ادعاهای واهی در این باره، واشنگتن به خود اجازه داده تا در خصوص وضعیت و شرایط حقوق بشر در سایر کشورها به اظهارات مداخله جویانه مبادرت بورزد. این در حالی است که کارنامه سیاه واشنگتن در پرونده های مرتبط با نقض حقوق بشر نشان می دهد در چشم انداز آمریکایی ها میان حرف و ادعاهای انسان دوستانه و عمل به آنها فاصله فراوانی وجود دارد؛ این تضاد میان نظر و عمل به واقعیت های موجود از یکسو و نقض آنها توسط آمریکا از سوی دیگر نماینگر این است که آمریکا حتی حقوق بشر را نیز دستمایه ای برای استمرار و تداوم سلطه غیر قانونی خود در گستره جهانی می داند. جاسوسی و نقض حریم خصوصی افراد، جنگ های غیر قانونی، ترور، لابی های پشت پرده سیاسی و نقض آزادی بیان، حمایت از فعالیت سازمان های غیردولتی و آزادی بیان با تقویت خدمات اینترنتی به بهانه ارتقا حقوق بشر مدنظر خود، حمایت از تروریسم سازمان یافته دولتی و ... از جمله اقدامات آمریکا در نقض حقوق بشر است.
در ارتباط با موارد نقض حقوق بشر از سوی آمریکا باید توجه داشت که سطوح نقض آن از سوی واشنگتن هم در عرصه داخلی و هم در عرصه خارجی و یا بین المللی قابل پیگیری است. جستارگشایی از نقض حقوق بشر توسط ایالات متحده آمریکا در سطح بین‌المللی را می توان در موارد مرتبط با تروریسم سازمان یافته دولتی مشاهده کرد. در واقع به بی اعتنایی و سکوت در برابر نقض حقوق بشر در فلسطین اشغالی و عربستان سعودی نمونه هایی از روند مربوط با موضوع حمایت واشنگتن از تروریسم سازمان یافته دولتی است.
از سوی دیگر نیز سیاست دیرین واشنگتن حمایت از تروریسم و گروه‌های تروریستی بوده است که در خدمت منافع آمریکا بوده‌اند. به ویژه در منطقه غرب آسیا، ایجاد تروریسم از سوی ایالات متحده آمریکا در مشمولیت تاریخ قابل بررسی و رصد کردن است. بطوریکه در دوران جنگ سرد با بنیان گذاردن و تأمین مالی برخی جریان‌ها به منظور ممانعت از نفوذ شوروی در منطقه القاعده را به وجود آورد. در سال های گذشته نیز ظهور جریانات تروریستی - تکفیری در عراق و سوریه با حمایت مستقیم ایالات متحده آمریکا صورت گرفت. واقعیت امر این است که سیاست ایالات متحده آمریکا در منطقه غرب آسیا، دامن زدن به آشوبی همیشگی و دائمی از طریق حمایت از تروریسم است تا از این مسیر بتواند اهداف منطقه‌ای خویش مانند تأمین امنیت رژیم صهیونیستی و دیگر متحدان عربی مانند سعودی ها را پیگیری نماید.
بنابر آنچه به عنوان موارد نقض حقوق بشر توسط آمریکا در سطح منطقه ای به آنها اشاره شد باید اینگونه بیان کرد که حقوق بشر آمریکایی تنها یک رهاورد سیاسی برای حصول به اهداف جهانی واشنگتن است. در واقع هم از حیث ماهوی - محتوایی و هم شکلی ادعاهای مطروحی در ذیل حقوق بشر آمریکایی ماحصل اقداماتی است که سالیان سال است ایالات متحده آمریکا بر اساس رویه سیاستی پیش گرفته است و به تبع آن نیز همه دولت‌ها از آن پیروی کرده اند، می باشد؛ براساس روند شکل گرفته مزبور است که واشنگتن خود را مرجع جهانی و سردمدار بسیاری از ابعاد و مؤلفه‌های نظام بین‌الملل می‌داند و تلاش می‌کند تا با جریان‌سازی در باره موضوعات روز دنیا، در محیط بین‌المللی وضعیت را مصادره به مطلوب کند. مفهوم حقوق بشر هم جزو موارد مهمی است که ایالات متحده آمریکا از رهگذر آن تلاش دارد تا با بهینه سازی و جلوه بخشی سیاسی به آن با استعانت با گرایشات بیشنه گرا در ذیل رویکردهای راهبردی و راهکاری در جهت عملیاتی کردن برنامه ها و اهداف خود سود ببرد. تلاش های بی وقفه برای تخریب دولت های حاضر در صف اول مبارزه با تروریسم و اتهام زدن های گاه و بیگاه به آنها به عنوان حامیان تروریسم از یکسو و حمایت از دولت های حامی تروریسم و قربانی نشان دادن آنها از سوی دیگر نشان دهنده دغدغه دروغین واشنگتن در رابطه با مسائل حقوق بشری است.
