ویژه نامه رمز عبور روزنامه ایران
دانشجویان مستقر در لانه مخالف بودند
دانشجویان پیرو خط امام كه در لانه جاسوسی مستقر بودند نیز طرف مشورت دانشجویان قرار می گیرند، اما سران دانشجویان مستقر درلانه موافقتی با جمعبندی دانشجویان درگیر در دانشگاهها ندارند. سیدنژاد از مذاكره اش با ابراهیم اصغرزاده در لانه می گوید: من در چارچوب رایزنیهایم به سفارت هم رفتم و با آقای اصغرزاده مذاكره كردم. با آقای اصغرزاده یك ساعتی صحبت كردم. گزارشی دادم و گفتم كه انقلاب فرهنگی یك ضرورت است و برای انجام آن هم باید دانشگاهها تعطیل شوند. آقای اصغرزاده خیلی روشن گفت كه من صددرصد مخالف هستم چون هر چه ما در تصرف سفارت داشتهایم، شما پنبه خواهید كرد. میلیشیای مجاهدین شب و صبح پشت در سفارت تجمع داشت و تسخیر سفارت به كانون وحدت گروههای چپ تبدیل شده بود. آقای اصغرزاده گفت كه این حركت شما درست عكس حركت لانه است و تفرقه ایجاد میكند و وحدت گروهها را از بین میبرد. گفت كه امریكا مترصد چنین فرصتی است تابراساس فضای آشوب داخلی، عملیاتی نظامی انجام دهد. در نهایت هم ایشان گفت كه انقلاب فرهنگی بهترین هدیه به امریكاست و محكم مخالفت كرد.
عباس عبدی هم این نظر را تأیید می كند و می گوید: روحیه ضدچپ آنها(علم و صنعتیها) چندان به مذاق بچههای لانه خوش نمیآمد. ولی چپیها هم در آن زمان دانشگاه را به ستاد جنگ تبدیل كرده بودند. البته فراموش نكنیم كه «انقلاب فرهنگی» در بادی امر یك ایده اجرا شده در چین بود و كمونیستها تصور نمیكردند كه زمانی این ایده به دست بچه مسلمانها و علیه خودشان به كار گرفته شود. تصفیه اساتید را هم اول همین چپیها آغاز كردند. قبل از انقلاب فرهنگی، در خود دانشگاهها، من و آقای میردامادی، مخالف اخراج آقای دكتر سیروس شفیقی، رئیس دانشگاه بودیم. ولی چپیها به شدت ایشان را محكوم میكردند و كسی هم در آن فضا مخالفتش به نتیجه ای نمی رسید و حتی مورد اتهام واقع می شد.
اما عباس عبدی هم علی رغم تمام اختلافات بر اقدام انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها صحه می گذارد و می گوید: وضعیت دانشگاهها اصلا قابل قبول نبود و باید به نحوی قضیه جمع می شد. یك اتفاقی بود كه افتاده بود. نمیتوانستیم كار دیگری بكنیم. البته در آنجا بحث من دفاع از انقلاب فرهنگی هم نبود. بحث آن بود كه چرا دانشگاهها به اینجا كشیده شده است. شرایط عادی، حاكم نبود. در آن زمان اختلاف ما با راستها دیگر موضوعیتی نداشت. تقابل دو جریان طرفدار تسخیر سفارت و انقلاب فرهنگی در این زمان دیگر بیمعنی بود. شاید اختلاف ما با راستهای مذهبی شدیدتر هم شده بود اما در برابر چنان بحرانی، این اختلافات رنگ میباخت.
صادق محصولی هم دلیل مخالفت دانشجویان مستقر در لانه جاسوسی را این گونه شرح می دهد: بعضی از دوستان دفتر تحكیم كه بیشتر فكر میكردند كه این لانه جاسوسی میبایست به صورت مركزی برای ادامه كار سیاسی آنها ادامه داشته باشد حاضر نمیشدند بپذیرند و با انقلاب فرهنگی مخالفت میكردند. علت این مخالفتها برای ما روشن بود، آنها فكر میكردند كه با راهاندازی این تز كه یك حركت انقلابی و دانشجویی جدید به نام انقلاب فرهنگی بود، دیگر دكان لانه جاسوسی بسته خواهدشد. زیرا بهره برداری سیاسی از آن میشد. اما از نظر ما انقلاب فرهنگی در واقع نه تنها معارض حركت تسخیر لانه جاسوسی نبود بلكه مكمل آن هم محسوب میشد .آن نتیجه ای را كه انقلاب میخواست از تسخیر لانه جاسوسی گرفته شده بود، اما بقیه گروهها وشخصیتها داشتند سوء استفاده شخصی میكردند
و طبیعی است زمانی كه قضیه انقلاب فرهنگی مطرح شد مخالفتهایی صورت گرفت و هر چقدر صحبت كردیم نتوانستیم اجماع را بدست آوریم و در آخر زمانی كه نتیجه گرفته نشد، دوستان دانشگاههای مختلف با هم تماس گرفتند و اینگونه یادم است كه گفتند اگر شما شروع كنید ما به دنبال شما میآییم و این كار را شروع كردیم و دانشگاههای دیگر هم یكی پس از دیگری به انقلاب فرهنگی پیوستند.برنامهها و جلسات در دانشگاه علم و صنعت و پلی تكنیك در زمستان 58 ادامه می یابد. علی شكوری راد عضو منتخب دانشجویان دانشگاه تهران در جلسات هماهنگی می گوید: در اولین جلسهای كه در اتاق شورای دانشگاه پلیتكنیك برگزار شد و نمایندگان انجمنها در آن شركت داشتند گرداننده جلسه اعلام كرد وزارت علوم در حال تهیه لایحه استقلال دانشگاههاست و سازمان ملی دانشگاهیان طرحی را بدین منظور تهیه و ارائه كرده است و خوب است ما نیز به عنوان دانشجویان طرفدار انقلاب اسلامیو پیرو خط امام طرحی تهیه كنیم و به وزارت علوم بدهیم.آن جلسات هر هفته در دانشگاه پلیتكنیك برگزار میشد و مباحث مختلفی در باب مفهوم استقلال دانشگاه و چگونگی تعامل آن با دولت و حاكمیت مورد بحث قرار میگرفت. با نزدیك شدن پایان سال و تنگنای زمانی جهت ارائه طرح پیشنهادی به وزارت علوم قرار شد ادامه كار به صورت فشرده در ایام تعطیلات نوروزی سال 59 انجام شود.با ورود به سال 59 و پیام نوروزی امام جلسات روند سریعتری به خود می گیردو در ایام تعطیلات نوروزی جلسات تعطیل نمی شود. امام خمینی در بند 11 پیام شان بر ضرورت ایجاد «انقلاب اساسی در دانشگاههای سراسر كشور»، «تصفیه اساتید مرتبط با شرق و غرب» و «تبدیل دانشگاه به محیطی سالم برای تدوین علوم عالی اسلامی» تأكید كردند.
نقشه از دفتر تحكیم وحدت به سرقت رفت
اما یك اتفاق ناگهانی در روزهای پس از نوروز برنامه دانشجویان را جلو میاندازد. گروه ویژه دانشجویان طرحی جهت تعطیلی موقت دانشگاهها با عنوان انقلاب فرهنگی تهیه كردهاند و به شورای دفتر تحكیم وحدت ارائه می دهند و دفتر تحكیم ضمن پذیرش آن در حال آمادهسازی و هماهنگی انجمنها به منظور انجام آن می شود. در این فاصله رایزنیهایی نیز با برخی بزرگان سیاسی در حال انجام بود كه بعضاً موافقت یا مخالفت میكردند و هنوز تصمیم قطعی بر اجرای طرح حاصل نشده بود.
روزهای پایانی فروردین 59 هماهنگیهای لازم بین انجمنها انجام شده بود و حالت انتظاری برای اعضای انجمنها جهت اجرای طرح ایجاد شده بود اما مركزیت تحكیم وحدت تصمیم به اجرا نمیگیرد و به نظر میرسید تردیدی به وجود آمده است. گفته می شود شورای مركزی تحكیم وحدت قصد داشت در تابستان و پس از تعطیلی دانشگاهها اقداماتش را آغاز كند. در این فاصله و به دنبال این تاخیر، نسخهای از طرح مكتوب دفتر تحكیم توسط یكی از هواداران سازمان مجاهدین خلق از دفتر مركزی تازه تأسیس دفتر تحكیم به سرقت می رود و یك روز صبح توسط آنها این طرح چند صفحهای به حالت افشاگرانه در دانشگاهها توزیع و بر دیوارها نصب می شود. به دنبال آن دانشگاهها متشنج می شود و كلاسهای درس اكثراً تعطیل می شود.
بیست و ششم فروردین ۵۹هاشمیرفسنجانی در تالار اجتماعات دانشكده پزشكی حضور می یابد و برای دانشجویان، مبحثی ایدئولوژیك درباره مبانی فكری اسلامیپیش ارائه می كند اما به ناگاه گروهی از دانشجویان هوادار مجاهدین و كمونیستها به طرح مسائلی در مخالفت با سخنانهاشمیو انتقاد از انقلاب پرداخته و با سر دادن شعارهایی، جلسه را به تشنج كشیدند. درگیری دانشجویان انجمن اسلامیو زد و خورد آنان باعث شكسته شدن درهای تالار سخنرانی شد وهاشمیرا مجبور كرد كه سخنرانی خود را قطع و از تالار اجتماعات خارج شود. این برخورد تعرض آمیز دامنه وسیعی داشت. نخست روحانیون و مردم تبریز آن را محكوم كردند. حتی بخشی از بازار تبریز در اعتراض به این درگیری تعطیل شد.
موجهای انتقادات و مخالفت با گروهكها در دانشگاه تبریز و خارج از آن ادامه یافت. راهپیماییهایی اعتراض آمیز صورت پذیرفت و طی روزهای بعد وضع در دانشگاه تبریز دگرگون شد. ساختمان مركزی دانشگاه تبریز توسط انجمن اسلامیدانشجویان تصرف شد. متصرفان طی اعلامیه ای ضمن اعتراض به وقایع اخیر، خواستار تصفیه و پاكسازی دانشگاه شدند. مردم تبریز نیز از این خواستهها حمایت كردند در نتیجه كلاسهای دانشگاه تعطیل شد. شهید دكتر باهنر، عضو شورای انقلاب، ضمن گفت وگویی با اعلام حمایت از متصرفان گفت: «.... در نتیجه دانشجویان اسلامیدر برابر این رفتار ضد آزادی و ضد نظم كه گروههای مخالف به وجود آورده بودند، تظاهرات و اقدام به گرفتن دانشگاه كردهاند.» شهید دكتر باهنر در زمینه تعطیلی دانشگاهها به طور كلی اظهار داشت:«... زمزمههایی بوده مبنی بر این كه گروههای اسلامیدانشگاهها معتقدند كه دانشگاهها باید متناسب با نیازهای انقلاب اسلامی تغییر كند و نظام و سیستم تازه ای در آنجا پیاده شود. در این مدت تغییر چشمگیری در سیستم دانشگاهها داده نشده و این هدف را به دنبال پیام امام تعقیب میكنند و هدف این است كه نظام دانشگاهها را مطابق با انقلاب اسلامیعوض كنند...»
سنگین ترین درگیری ها در تربیت معلم
در تهران نیز دانشجویان مسلمان دانشگاه علم و صنعت پیشگام
می شوند. روز بیست و هشتم فروردین علم و صنعت میان دانشجویان مسلمان و گروهكها چندبار دست به دست می شود اما غلبه نهایی با دانشجویان مسلمان است. سنگین ترین درگیریها آن روز در دانشگاه تربیت معلم رخ می دهد. این درگیریها منجر به كشته شدن فردی به نام پرویز ستاری شد. تحقیقات، چریكهای فدایی خلق را مسئول این قتل معرفی میكرد.
در دانشگاه مشهد هم درگیریها گسترده می شود. دكتر سید حسن فیروزآبادی در این باره می گوید: در مشهد سرسختی دشمنان كم نبود به طوری كه آنقدر تهاجم و جنگ روانی دشمن و گروهكها علیه حركت انقلاب فرهنگی دانشجویان سنگین بود كه تا ظهر روز اول تقریباً غالب اعضایی كه در حركت اولیه انقلاب فرهنگی شركت كرده بودند بریده بودند. بخصوص اینكه بنیصدر نیز با یك پیامیكه داده بود این كار را محكوم كرد و دلایلی بر رد آن آورده بود.
فیروزآبادی با یادآوری این كه سمت سخنگویی انقلاب فرهنگی در مشهد بر عهده وی بوده، می افزاید: بنده به عنوان سخنگوی انقلاب فرهنگی تكلیف سنگینی بر عهده داشتم، بلندگویی تهیه كردم و بالای سردرِ دانشكده پزشكی مشهد رفتم آنجا ایستادم، افراد را فراخوانی كردیم و من برای ایشان سخنرانی كردم. تحلیلی راجع به ضرورت انقلاب فرهنگی، پیام حضرت امام(ره)، جملات و سفارشهای ایشان آوردم و به افراد در صحنه گفتم كه با اطمینان به تكلیف خود ادامه بدهید، این كار باید به خوبی انشاءالله ادامه پیدا بكند و محصول انقلاب فرهنگی است كه برای ملت انقلابی و مسلمان ما شیرین است. دكتر فیروزآبادی می افزاید كه تمام خیابانها و كوچههای منتهی به دانشگاه مملو از جمعیت مردمیبود كه پس از اطلاع از انقلاب فرهنگی به حمایت از دانشجویان آمده بودند. از جمله كانونهایی كه ما نگران آن بودیم كه علیه انقلاب فرهنگی حركتی سازمان یافته انجام بدهد، مركز جنبش منافقین بود؛ كه در یكی از خیابانهای اطراف دانشگاه قرار داشت.سپس پیاده به آن منطقه رفتم و از فاصله چند ده متری آنجا را زیر نظر گرفتم. با توجه به اینكه عناصر زیادی از آنان در باشگاه دانشگاه و بیرون دانشكدهها با مردم و دانشجویان درگیر بودند، دیدم كه یكی از افراد درجه یك منافقین بیرون در با پوشش ایستاده و مراقبت میكند. در درون ساختمان هم افراد آنها ساكت و آرام بودند و از آنجایی كه این مركز برای عموم مردم شناخته شده نبود، از بیرون هم هیچگونه تهدیدی علیه آن مركز وجود نداشت. در همان ساعات و لحظات كه ما آنجا حضور داشتیم اعلان شد كه افراد مسلح كمیته انقلاب اسلامیبه مقر منافقین حمله كرده و یك نفر از به اصطلاح مجاهدین در داخل آنجا كشته شده است در حالیكه ما آنجا حضور داشتیم شاهد هیچگونه اتفاقی نبودیم و وقتی منابع آنها از بین دانشجویان دیدند كه گفته میشود ما چیزی ندیدیم و نشنیدیم بلافاصله اعلام كردند از ساختمان مجاور و با سلاح مخصوص تیراندازی شده است!
در ۲۹ فروردین امام خمینی حركت دانشجویان مسلمان را تایید
می كندو می فرماید كه ما از محاصره اقتصادی و تجاوز نظامی نمیهراسیم. ما از دانشگاههای استعماری میهراسیم.
در این روز شورای انقلاب در پی دیدار با امام خمینی مهلتی سه روزه به گروهها و احزاب سیاسی برای تعطیلی دفاتر خود در دانشگاههای سراسر كشور داده می شود. شورای انقلاب همچنین سه روز تمامی دانشگاهها و مراكز آموزش عالی را تعطیل می كند. در پی اطلاعیه شورای انقلاب، در این روز درگیریهای گستردهای میان انجمنهای اسلامی و دیگر گروهكها در مراكز آموزش عالی در تهران، شیراز، مشهد، بابلسر، كرج و جهرم رخ می دهد. نمازگزاران جمعه به كمك دانشجویان مسلمان در شیراز می روند و دانشكده مهندسی و ادبیات پس از چند ساعت مقاومت گروهكها به تصرف دانشجویان مسلمان در می آید.
سه روز درگیری در دانشگاه تهران
با ورود به ماه اردیبهشت دانشكدههای علوم اداری و بازرگانی و دانشگاه ملی بدون مقاومت دفاترشان را ترك می كنند اما در دانشگاه تهران سنگین ترین درگیری بعد از انقلاب رخ می دهد. سازمان دانشجویان پیشگام وابسته به چریكهای فدایی خلق اعلام می كند كه حاضر نیست ستادش را در خیابان 16 آذر جمع كند. روز یكشنبه 31 فروردین از عصر تا نزدیك سحر درگیریهای پراكنده بین دانشجویان مسلمان و ضدانقلاب ادامه دارد. پس از دو ساعت آرامش دانشجویان پیشگام كه از سوی میلیشیای سازمان منافقین همراهی می شدندبا چماق و سنگ به مقابله با دانشجویان مسلمان كه از طرف سپاه پاسداران حمایت می شدند می پردازند. دور تادور دانشگاه تهران درگیریهای گسترده است. سیصد نفر زخمی و دو نفر كشته می شوند. زخمیها در میان باران سنگ به بیمارستان شریعتی و امام خمینی منتقل می شوند. پس از دوازده ساعت درگیری گروهك دانشجویان پیشگام اعلام می كند كه ستادش رابه شورای دانشگاه می سپارد اما درگیریها تا ساعت 7 صبح سه شنبه 2 اردیبهشت ادامه می یابد. ساعت 8 صبح دانشگاه در اختیار دانشجویان مسلمان است. در این ماجرا 700 نفر زخمی و 5 نفر كشته شدند. رادیو مردم را به دانشگاه تهران فرامی خواند و از ساعت 9 دهها هزار نفر با شعار «ارتش بیست میلیونی آماده جهاد است فدایی فدایی این آخرین پیام است» ، «راه ما راه علی ست برو گم شو كمونیست» ، «فرهنگ امریكایی نابود باید گردد دانشگاه اسلامی ایجاد باید گردد». بنی صدر هم ساعاتی بعد وارد دانشگاه می شود و می گوید كه امروز روز بزرگی در تاریخ ماست كه حاكمیت مردم از طریق شورای انقلاب به كرسی می نشیند.
بعدها وقتی از بنی صدر پرسیدند كه او خود یكی از مجریان تعطیلی دانشگاهها بوده چرا آن را مورد انتقاد و استهزا قرار می دهد، گفت: به من گفته بودند دانشگاه فقط دو روز بسته خواهد ماند!
شورای انقلاب روز ۱۵ خرداد را به عنوان پایان نیمسال دوم تحصیلی اعلام می نماید . پس از تعطیلی دانشگاهها در این روز، فرصتی ایجاد شد تا تغییرات لازم در دانشگاهها انجام شود. مدتی بعد نیز تخلیه خوابگاههای دانشجویی آغاز شد كه آن هم با بروز درگیریهایی همراه بود.
با روشن شدن وضعیت دانشگاهها، اظهارنظرها و ارائه تحلیل درباره دانشگاهها شروع شد.جنبش مسلمانان مبارز ضمن انتقاد از نحوه اشغال دانشگاه، در بیانیه ای اعلام كرد: «اقدامات اخیر در دانشگاهها در جهت یك انقلاب مكتبی سیر نخواهد كرد.»
حزب جمهوری اسلامینیز اطلاعیه ای در تأیید عمل دانشجویان صادر نمود: «نظام دانشگاهی ما باید فرهنگ های وابسته حاكم بر محیط فعلی دانشگاهها و وابستگان به این فرهنگ را از دانشگاهها ریشه كن كند.در پی رهنمودهای امام، بار دیگر دانشجویان مسلمان دانشگاهها به پاخاستند تا با یاری تودههای روشن بین و بیدار امت، برقراری این نظام اسلامیرا در دانشگاهها به مستضعفان جهان، بشارت دهند و برماست كه چون همیشه به یاریشان بشتابیم.»جاما یا جنبش انقلابی مردم ایران به رهبری دكتر سامیحمله به دانشگاه را محكوم كرد. از سوی دیگر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامیو جامعه روحانیت مبارز از انقلاب فرهنگی در دانشگاهها حمایت كردند.محمدتقی شریعتی، طاهر احمدزاده و شیخ علی تهرانی نیز با صدور اعلامیه مشتركی، اشغال دانشگاهها از سوی دانشجویان مسلمان را محكوم كردند.پس از اعلام نظر و تبلیغات گسترده بر له و علیه اشغال دانشگاهها توسط انجمنهای اسلامیو تخلیه دانشگاهها از ستادها و دفاتر گروهكها، امام خمینی به ابراز نظر پرداختند و صریحاً از جریانات تصفیه در دانشگاه حمایت می نماید. آخرین حركت تاریخی، در امور مربوط به دانشگاهها با فرمان مهم امام خمینی مبنی بر تشكیل «شورای انقلاب فرهنگی» محقق شد. این شورا موظف بود زمینههای تحول و اسلامیشدن دانشگاهها را ایجاد نماید. نتیجه فعالیتهای شورا، میباید برای همیشه مشكل سیاسی به نام دانشگاهها را از میان بردارد و صورتی علمیو پژوهشی، در زیر سایه اسلامیت بدان بدهد.
در این فرمان نخستین اعضای شورای انقلاب فرهنگی تعیین شدند، این افراد عبارت بودند از حجت الاسلام ربانی املشی، دكتر محمد جواد باهنر، جلال الدین فارسی، شمس آل احمد، دكتر حسن حبیبی، دكتر عبدالكریم سروش و دكتر علی شریعتمداری.
در این زمینه امام خمینی(ره) «معیارهای روشن و دقیقی برای تعیین استاد و دانشجو» به ستاد انقلاب فرهنگی داده و لذا دیگر عذری باقی نمانده بود.